یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

وداع. شعری از الزه لاسکر- شولر


مجتبا کولیوند


• تو اما
هرگز با غروب نیامدی –
من نشسته بودم
پیچیده در جامه ستاره‌ها. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ فروردين ۱٣۹۲ -  ۲۵ مارس ۲۰۱٣


 
 

شعری از الزه لاسکر- شولر
مترجم: مجتبا کولیوند

وداع

تو اما
هرگز با غروب نیامدی –
من نشسته بودم
پیچیده در جامه ستاره‌ها.

... اگر که خانه می‌لرزید
صدای قلب خودم بود.

که اینک
روی قاب درها آویخته است
هم‌چنین روی درِ خانه تو،

در میان گُل‌های آتشینِ گُل‌سرخ
که رو به خاموشی می‌روند
در زمینه قهوه‌ای رنگ هره‌ها.

من آسمان را
از برایت
با خون قلبم
رنگ زدم.

تو اما
هرگز با غروب نیامدی -
من با کفش‌های طلایی
منتظر ماندم...
***

kolivand@andische.de


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست