این دعوت اندکی متفاوت است
•
در شرایطی که عده ای شوریده وار محمد خاتمی را به حضور در انتخابات سیزدهمین دوره ی ریاست جمهوری دعوت می کنند، این یادداشت سایت کلمه، عواقب احتمالی این حضور را بررسی کرده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۰ فروردين ۱٣۹۲ -
٣۰ مارس ۲۰۱٣
اخبار روز: در شرایطی که عده ای شوریده وار محمد خاتمی را به حضور در انتخابات سیزدهمین دوره ی ریاست جمهوری دعوت می کنند، این یادداشت سایت کلمه، عواقب احتمالی این حضور را بررسی کرده است:
دعوت به بررسی لوازم و ضرورتهای پیش از نامزدی و حضور در انتخابات
دعوتی متفاوت برای سید محمد خاتمی
کلمه - رضا گندمی: نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ طبیعتا فعالتر شدن اهالی سیاست و گسترش مباحث درباره چگونگی مشارکت در آن را به دنبال دارد. بر همین اساس، افراد متعددی در سطوح مختلف آمادگی خود را برای نامزدی در انتخابات و همچنین ایجاد ائتلافها و جمعهای انتخاباتی با اهداف مختلف اعلام کرده و میکنند. با توجه به شرایط خاص کشور و آنچه در سال ۸۸ بر بخشی از فعالان سیاسی رفت، عجیب نیست که بیشترین تنوع و مجادله بر سر رقابت در این انتخابات میان کسانی است که در سال ۸۸ پایبندی خود به اوامر و امیال حاکمان را به ثبوت رساندهاند و اکنون به دنبال دریافت مزد تقلاهایشان در آن فضای وهمآلود هستند. به همین دلیل است که این بار در میان نامزدان بالقوه جبهه نزدیک به جریان حاکم نام کسانی را میبینیم که نه خودشان و نه دیگران هرگز حتی تصور «امکان» رییسجمهور شدن آنها را به خود راه نمیدادند؛ اما «فتنهای» که جریان حاکم در به حاشیه راندن بزرگان و زحمتکشان انقلاب به راه انداخت، آنها را در طمع خام تبدیل شدن به «نفر دوم» نظام استوار ساخت. تردیدی نیست که آلودگی انتخابات تنها در جابهجایی آراء خلاصه نمیشود؛ همینکه انتخاب «نفر دوم» نظام به چنان سطح نازلی رسیده است که کسانی که تنها سابقهشان در سطوح عالی نظام، عضویت در مجلسی است که رای کمتر از ده درصد واجدان شرایط را پشتوانه خویش دارد، اکنون خود را لایق چنان مقام برجستهای میدانند نیز نشان میدهد انتخابات پیشرو تا چه اندازه آلوده به طمعورزیها و سهمخواهیهای قدرتمآبانه است و از اینرو، مشارکت در چنین انتخاباتی البته حساسیتهای خاص خویش را میطلبد.
در اینسو نیز البته کسانی با نام اصلاح طلبی اغراض مشابهی را دنبال میکنند و با سابقهای مشابه سودای «ریاست» بر جمهور را در سر میپرورانند و اگرچه خود نیز میدانند در هیچ صورتی -چه در انتخابات سالم و چه در انتخابات مهندسیشده- جایی برای آنها متصور نیست، در پی دستیابی به موقعیتی که آنها را در رسیدن به اهدافشان یاری کند، بازیگر و بازیگردان رقابتی شدهاند که نه قامتشان برازنده آن است و نه شرایط برای آن شایستهشان میکند.
در این میان اما نام یک نفر با توجه به خصوصیات شخصی و اخلاقی و همچنین موقعیت خاص اجتماعی با دیگر نامها متفاوت است و آن کسی نیست جز سیدمحمد خاتمی که چه در دوران ریاستجمهوری و چه پس از آن، با وجود انتقادهای فراوان -و گاه کاملا موثری- که بر او وارد میآمد، همواره در نگاه قاطبه جامعه -با هر گرایش و مسلکی- در نهایت فردی مقبول و محبوب شناخته میشود که حضورش در این رقابت میتواند آبرویی را برای آن به ارمغان آورد و آنرا به جایگاه شایستهاش دوباره نزدیک کند. بر همین اساس، در ماههای اخیر بارها بحث ورود خاتمی به انتخابات با حرارت خاصی مورد توجه قرار گرفته و از سوی جریانهای مختلف مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. نکتهای که بسیاری از تحلیلها و واکنشها نسبت به نامزدی احتمالی او در انتخابات را میتوان بر مبنای آن سنجید، میزان محبوبیت بالای خاتمی است که پیش از شروع رقابتها او را بسیار بالاتر از دیگر رقیبان احتمالی قرار میدهد. جریان حاکم با تندی خاتمی را به عدم نامزدی دعوت میکند، چون میداند با آمدن خاتمی به پیروزی رساندن دیگری در انتخابات -چه واقعی و چه مانند ۸۸- بسیار دشوار خواهد بود. و اصلاحطلبان نیز نامزدی خاتمی را فرصتی میدانند که در موقعیتی که رقیب با دوپینگهای متعدد در رقابتی ناسالم هماوردجویی میکند، میتواند حریفی قَدَر و چالشبرانگیز را در برابر آنها علم کند.
بر همین اساس، در ماههای اخیر بحثها درباره دعوت از خاتمی بالا گرفته است و او که همواره عمل به نظر جمعی را بر برداشت فردی خویش ارجح مینهد، این روزها با دید مثبتتری به این مشارکت میاندیشد. اما در این میان، سوال آن است که نامزدی خاتمی در انتخابات چه مزایایی میتواند به دنبال داشته باشد، و در شرایط امروز چه مخاطراتی را در پیش روی دارد.
نامزدی خاتمی دستکم فرصتی را در اختیار مخالفان وضع موجود قرار میدهد که ضمن تشکل مجدد، در فضایی مشروع حضور خویش را به رخ کسانی بکشند که همواره از حذف و هدم آنها دم زدهاند. خاتمی توانایی بالایی در بسیج عمومی دارد و حضور او میتواند کسانی را به مشارکت فراخواند که در شرایط عادی و با توجه به تجربه ۸۸ احتمالا تمایلی به مشارکت در انتخابات بعدی نداشتهاند. همچنین، حضور خاتمی چنان اهمیتی خواهد داشت که از زدن سکه قلبِ اصلاحطلبی به نام فرصتطلبانی که تنها به کام قدرتمداران به بازی وارد میشوند جلوگیری کند. در این میان، احتمال رایآوری خاتمی در انتخاباتی سالم چندان دور از ذهن نیست.
اما سوال اصلی دقیقا همینجا آغاز میشود: اگر انتخابات مانند سال ۸۸ برخوردار از سلامت نباشد چه؟ جریان حاکم در طول سالهای اخیر هزینههای زیادی برای دفاع از انتخاباتی داده است که عدم اقبال به انتخابات مجلس نهم از سوی جامعه نشان داد این دفاع چندان قانع کننده نبود. رجعت قدرتمداران به نمایش ۹ دی و تاکید مکرر بر اهمیت آن -در سالگرد ۹۱- نشان میدهد که آنها با وجود تمام تلاشها و تبلیغات دروغین نتوانستند جامعه را قانع کنند که «مردم» در انتخابات شرکت میکنند و تنها مانور موجود برای یادآوری همراهی «مردم» با خود را ۹ دی میدانند. برای این جریان بسیار مطلوب خواهد بود اگر حضور فردی مثل خاتمی، دوباره مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند و آنگاه آنها بتوانند با دوربینهای واقعی به همگان نشان دهند که «مردم» به حاکمان اعتماد دارند و در انتخاباتی که آنها برگزار میکنند، با رغبت شرکت خواهند کرد. اما مسئله اینجاست که از سوی دیگر، حضور خاتمی میتواند خواب آشفته پیروزی آنها را برهم زند. آنگاه چه باید کرد؟
جریان صاحب قدرت در طول سالهای اخیر نشان داده است که به هیچ وجه حاضر به بازگشت افرادی چون خاتمی -حتی به حلقه مشاوران و نزدیکان حکومت- نیست. حضور خاتمی در انتخابات مجلس نهم و واکنش بسیار سرد حاکمان به این کنش خود گویای آن است که خاتمی و مانند این شخصیت ها را جایی برای حضور در این حلقه نیست. در این صورت، و با توجه به پیروزی احتمالی خاتمی در انتخابات سالم، چه راهی برای قدرتمداران وجود دارد که از نفوذ او به ارکان قدرت جلوگیری نمایند؟ راه باقیمانده صرفا در برگزاری انتخابات ناسالم متجلی میشود. انتخابات و نتایج آن به گونهای باید باشد که نام خاتمی به عنوان پیروز انتخابات اعلام نشود. اما آنچه برای چنین هدفی لازم است، تا چه اندازه دور از ذهن مینماید؟ آیا برای کسانی که در سال ۸۸ با وجود تحمل آنهمه آشفتگی و بحران، حاضر نشدند ذرهای در تعامل با معترضان راه مماشات در پیش گیرند، سخت است که این بار نیز همان روند را در پیش گیرند؟ و نکته مهم دیگر در اینجا آن است که آیا این بار خاتمی و نیز جامعه معترض آمادگی پرداخت هزینههایی مشابه مردم معترض در سال ۸۸ و همراهان محصور جنبش سبز در این سالها را دارند؟ اساسا آیا جامعهای که یکبار در سال ۸۸ همین راه را آزمود و چنان سرکوب شد، حاضر است دوباره در سال ۹۲ همان روند را طی کند و باز هم با شهادت و شکنجه و زندان و … حاکمیت مجدد سرکوبگران را بر خود ببیند؟
در کنار اینها، سوال بسیار مهمتری که پیش از ورود به آزمون دشوار نامزدی در انتخابات باید بدان اندیشید آن است که آیا تمامی این هزینهها به ایجاد زمینهای برای مشروعیتبخشیدن مجدد به حاکمان میارزد؟ آیا سخت است تصور فردای انتخاباتی که در آن، خاتمی با آرای ناچیز بازنده انتخابات اعلام شود و داغ و درفش، مردم را به خانههای خود براند و دستگاههای تبلیغاتی در بوق و کرنا بدمند که «کجایند آنها که میگفتند مردم به حاکمان خود اعتماد ندارند؟ بیایند و ببینند که این مردم با چه شور و اشتیاقی با حضور خود در انتخابات، آنها را در تداوم سیره خویش بیمه نمودهاند!»
مرور رخدادهای ۴ سال اخیر نشان میدهد که ضرورت آمادگی برای آنچه گفته شد به هیچ وجه دور از ذهن نیست، و در مقابل اتفاقا عدم آمادگی برای چنین معرکهای دور از خردورزی خواهد بود. همین دغدغه هاست که آقای خاتمی را -علیرغم در خطر بودن کشور- در تردید نگه داشته است و به فکر فرو برده است که این نمایش میتواند جریان حاکم را در برخورد با مخالفان خود جریتر کند و آنها که در حسرت یک سند معقول در حمایت جامعه از خویش، توان برخوردهای خشنتر با محصوران و زندانیان و همراهان جنبش را در خود نمیدیدند، اینک سرمستانه به روشهای خطرناکتری دست یازند تا برای همیشه طومار مخالفان و منتقدان را در جامعه درنوردند.
این روزها بازار دعوت از خاتمی اگر چه نه چندان پر رونق اما گرم است، این نوشته نیز دعوتی است برای خاتمی؛ اما نه دعوت مستقیم به نامزدی در انتخابات؛ دعوت به بررسی لوازم و ضرورتهای پیش از نامزدی و حضور در این ورطه هولناک و خطیر. خاتمی را دعوت می کنم که این دغدغه را نیز به لیست بلند بالای دغدغه های خود بیفزاید که اگرچه حضور او (اگر حاکمیت چنین اجازه ای بدهد) در انتخابات شور اجتماعی را خواهد افزود، اما سرخوردگیهای احتمالیِ پس از تکرار تقلب وسیع انتخاباتی میتواند چنان جامعه را در خود فرو برد که گریز از سیاست و بیتفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه از جمله عواقب جدی آن خواهد بود و برای این مساله باید چاره ای اندیشید. خاتمی را دعوت میکنم به توجه چند باره به این مساله که بهکار انداختن سرمایه اجتماعی مطلوبی که تا کنون جمع آورده است، در بازار مکاره سوداگرانی که جز به حیله و نیرنگ توانی برای سودآوری ندارند، تا چه اندازه میتواند بر سرمایه او بیفزاید و تا چه اندازه میتواند بر این سرمایه زیان رساند. و آیا جنبشی سرکوبشده که این روزها در داغ قتل و حصر و حبس و شکنجه، انگیزهای جز همین سرمایههای اجتماعی برای امیدواری ندارد، میتواند به این راحتی، سرمایهاش را در چنین بازار پرمخاطرهای به بازی بگیرد؟
قطعا تعمق بیشتر در این بررسی، هر نتیجه ای داشته باشد، برای آینده ایران بهصلاحتر و برای دلسوزان کشور و انقلاب مایه همدلی و همصدایی بیشتر است. خاتمی عزیز -چه بخواهیم و چه نخواهیم- بخشی از خاطره نیک ما از تاریخ جمهوری اسلامی است. با فردی آراسته به حسنات اخلاقی و سلامت نفسانی چون او جز به زبان دعوت نباید سخن گفت؛ اما این دعوت اندکی متفاوت است…
|