چراغ سبز"شورای نگهبان" به اصلاح طلبان و تحریم فعال "انتخابات گزینشی"!
محسن مقصودی
•
چند روز باید بگذرد تا قوم عزاداران چشمان پر اشکشان را باز کنند و ببینند که رفسنجانی نقشش را در از صحنه بیرون راندن کاندید رقیب بازی کرده است و اتفاقا شورای نگهبان راه را برای اصلاح طلبان باز گذاشته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ خرداد ۱٣۹۲ -
۲٣ می ۲۰۱٣
عزاداری مشمئز کننده ای که برخی از اصلاح طلبان برای رد صلاحیت رفسنجانی براه انداخته اند، بقدری است که انسان را به شک می اندازد که نکند شورای نگهبان، حمام فین است و رد صلاحیت، زدن رگ! و تاریخ بار دیگر شاهد شهادت یک ناجی سیاسی مدرن و مظلوم! بطور واقعی این سوال مطرح می شود که اگر اصلاح طلبان بازگشت خود به قدرت را حتی در حمایت از شیطان ببینند، از آن سر باز خواهند زد؟
تو گوئی اصلاح طلبان حکومتی خواب یک "حماسه سیاسی" دیده بودند که پرچم دارش "مرد با تجربه و قدرتمندی" خواهد بود که در مقابل "رهبر" و عقب ماندگان دستگاه ولایت آنها را به قله قدرت در جمهوری اسلامی رهنمون خواهد شد تا اندیشه های بلند "امام" را به اجرا درآورند!
چند روز باید بگذرد تا قوم عزاداران چشمان پر اشکشان را باز کنند (اگر اشک تمساح نباشد) و ببینند که رفسنجانی نقشش را در از صحنه بیرون راندن کاندید رقیب بازی کرده است و اتفاقا شورای نگهبان راه را برای اصلاح طلبان باز گذاشته است تا در صورتی که بتوانند اکثریت رای دهندگان را بدنبال خود کشند، کاندیدای خود را به پیروزی رسانند.
آقای عارف که هم از رفسنجانی جوان تر و بی گناه تر است و هم معاون ریاست جمهوری خاتمی بوده، هم کمتر می تواند موی دماغ رهبر شود و فعلا و ظاهرا در دسترس سرپنجه های قدرت های خارجی هم نیست، به دقت از فیلتر شورای نگهبان گذشته است. با تعدد نامزدهای تعیین صلاحیت شده از جریان های اصول گرا و منفرد و رد صلاحیت نامزد پرمدعای جریان دولت که رقیب اصلی در انتخابات بود، شورای نگهبان در واقع در یک سینی پست ریاست جمهوری را برای آشتی تقدیم اصلاح طلبان معتدل و ملتزم به قانون اساسی و مطیع ولایت فقیه کرده است. حالا اصلاح طلبان حکومتی می توانند هم رئیس جمهور داشته باشند و هم رهبری معنوی دوگانه (رفسنجانی و خاتمی)! دیگر چه جای عزاداری است؟
این جریان سیاسی دولت است که قربانی و سنگ روی یخ شده است و اگر فعالانش "عقل دیالکتیکی" داشته باشند باید از التماس به بارگاه ولایت دست بکشند و جریان و حزب "اپوزیسیون" خودی را پایه گذارند. (چرا که دیگر دولتی ندارند که جریان دولتی باشند. و اگر هم با حکم ولایت به صحنه انتخابات باز گردند همانا مُهر نوکری بر پیشانیشان خورده خواهد شد و رای چندانی را جذب نخواهند کرد و آینده شان را از پیش می بازند).
با تائید صلاحیت اصلاح طلبان معتدل، انتخابات گزینش شده ریاست جمهوری دو قطبی خواهد شد، اما نه مابین اصلاح طلبان و حامیان دولت، بل مابین شرکت کنندگان و تحریم کنندگان. بین گردن نهادگان به ولایت مطلقه فقیه، و سرکشان از دیکتاتوری مذهبی! بین کسانی که معتقدند با وجود تضادهای ذاتی حکومت می توان ذره ذره به رفاه و صلح و پیشرفت و آزادی رسید با کسانی که باور دارند تنها با پشتیبانی جنبش های سازمان یافته مطالباتی و مبارزه مسالمت آمیز برنامه دار می توان و باید حکومت را تابع اراده آزاد مردم کرد و راه را برای مشارکت و داوری آگاهانه خلق که شرط لازم حل دشواری های سخت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امروز ایران است، باز گشود.
ریختن رای در صندوق انتخابات رژیم، فارق از اینکه به چه کسی باشد و یا حتی رای سفید باشد، به مفهوم این است که این حکومت حداقل در راستاهای کلی اش، منافع رای دهنده را می تواند برآورد کند. امتناع از دادن رای، اعتراض به زیرپا نهادن حقوق اولیه رای دهندگان است. البته، اگر کسی که در این رژیم حقوقش پایمال نشده است، اگر از مواهب آزادی و رفاه و عدالت بهره مند است، اگر تصور می کند که نظام جمهوری اسلامی پیشرفت و توسعه پرشتاب برای ایران به ارمغان می آورد، اگر شاهد ارتقاء روزافزون ارزش های انسانی و فرهنگی در جمهوری فقها هست ، بفرماید در رای گیری شرکت کند.
اما اگر کسی چشم به واقعیت های جامعه نبسته و جیبی برای منافع مادی و دنیوی اش ندوخته باشد بسادگی می بیند که چگونه کران تا به کران ستم و بی داد و فقر و تبعیض و پریشانی در کشور موج می زند. نباید با دادن رای به ادامه این وضعیت صحه گذاشت. این یا آن فرد ملتزم و مطیع دیکتاتور اگر عصای سحرآمیز هم داشته باشد، معجزه ای در کشور پر هرج و مرج ما نمی تواند انجام دهد.
کشور ما نیازمند شدید توسعه سیاسی است. توسعه سیاسی یعنی همبستگی فکری، سازمان یابی، تشکل پذیری، شفاف سازی، مشارکت و کنترل مردمی بر تصمیمات سیاسی و اجرائی از طریق انتخاب آزادانه نمایندگان، از طریق فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی آزاد و مورد پشتیبانی قانون، از طریق وسایل ارتباط جمعی بدون سانسور و مستقل.
سی سال پیش، زمانی بود که محسن رضائی، یکی از نامزدهای تائید صلاحیت شده برای ریاست جمهوری، قصاب احزاب بود. امروز وی دلیل بن بست سیاسی در کشور را عدم حضور احزاب قدرتمند می نامد! یادم نمی رود شبی که وی در تلویزیون آمده بود و با چوبی در دست، روی تخته سیاه ابلهانه چارت تشکیلاتی حزبی را نشان می داد و با افتخار لاف ویران کردن آن تشکیلات را می زد. حالا آقای دکتر، کشف کرده است که ایران احتیاج به احزاب قوی دارد! گویند که: خر عیسی گرش به کعبه برند، چون بیآید هنوز خر باشد! جناب رضائی اگر ده تا مدرک دکترای دیگر به گردنش بیآویزد، باز هم نخواهد فهمید که یکی از لوازم ضروری توسعه سیاسی کشور، امنیت و عدالت قضائی است که اگر وجود داشت باید امثال ایشان را به دادگاه می کشاند و بخاطر جنایاتی که در سرکوب آزادی ها و به کشتن دادن ده ها هزار نفر در ادامه دادن به جنگ تحمیلی مرتکب شده، محکوم می کرد.
امروز ۴ رئیس جمهور این جمهوری هم امنیت قضائی ندارند و چه در خارج و چه در داخل کشور در تنگنای فشار و محرومیت سیاسی هستند. حتی رئیس جمهور، مرحوم رجائی هم محروم از امنیت بود و قربانی قدرت طلبی و انحصارطلبی های خود و رهبران رژیم و امثال رضائی ها شد که می خواستند به زور چماق و اسلحه حکومت را در بست به چنگ آورند.
بدون امنیت قضائی از آزادی سخنی نمی تواند درمیان باشد. شما نه در انتخاب شدن و نه در انتخاب کردن امنیتی ندارید. در انتخاب شدن "صلاحیت" شما ضایع می شود و در انتخاب کردن "رای" شما را می دزدند!
وقتی رای میدهی در واقع اختیارت را به دیگری واگذار می کنی که خودش "اختیاری" ندارد و تدارک چی ولی فقیه است. به نظر من اگر هر کس اختیارش را در دست خودش بگیرد و بجای واگذاری آن به یک کاندیدای بی اختیار با هم فکرانش به اشتراک بگذارد و علیه سوء استفاده های انتخاباتی افشاگری کند و راه تحریم و اعتراض را بر تسلیم و انتظار ترجیح دهد، نقد و نظرش را صادقانه و شفاف بگوید و از تقیه و خدعه بپرهیزد به حقوق و مطالباتش بهتر می رسد و به سلامت جامعه اش بیشتر کمک کرده است.
|