روایت حوادث چهارشنبه سیاه محمره (خرمشهر)
گفتگوی مهدی هاشمی با طاهر حلمی زاده از موسسان کانون فرهنگی خلق عرب
•
طاهر حلمی زاده چندین سال زندانی حکومت شاه بود. در اوایل انقلاب از موسسان کانون فرهنگی خلق عرب شد. چند سال پس از حوادث خونین چهارشنبه سیاه خرمشهر ترک وطن کرد. در این گفتگو او شب حمله به کانون فرهنگی خلق عرب و پیش زمینه های این حادثه تلخ را تشریح می کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٨ خرداد ۱٣۹۲ -
۲۹ می ۲۰۱٣
طاهر حلمی زاده متولد ۱٣٣۶ شمسی (۱۹۵۷ میلادی) اهل خرمشهر (محمره) چندین سال از جوانی خود را درزندان های شاه سپری کرد. در اوایل انقلاب وی یکی از موسسان کانون فرهنگی خلق عرب بود. چند سال پس از حوادث خونین چهارشنبه سیاه محمره مجبور به ترک وطن شد.
درباره حوادث شهر محمره (خرمشهر) در چهارشنبه نهم خرداد سال ۵٨ که به چهارشنبه سیاه معروف شد، گفتگویی با آقای حلمی زاده داشتیم که در پی می آید:
توضیح اخبار روز: مصاحبه شونده در این گفتگو همه جا از نام های محلی عربی به جای نام های رسمی استفاده کرده است.
مشارکت ملت عرب (خلق عرب) درانقلاب بهمن ۵۷ چگونه بود، نیروهای سیاسی فعال عرب در دوره قبل از انقلاب وپس از آن، کدام گروهها بودند؟ نقش آیت الله شبیر خاقانی دراین دو دوره چه بود؟
دردوره قبل از انقلاب پس از اتفاقیه الجزایر بین ایران وعراق، جبهه آزادی بخش احواز(جبهه تحریر الاحواز) درعراق منحل شد. اکثر مبارزان عرب به سوریه ودیگر کشورهای عربی منتقل شدند. البته شماری از مبارزان این جبهه به وطن بازگشتند که با ارتش ایران در منطقه مشداخ درگیر شده وتقریبا تمامی آنها به شهادت رسیدند.
همچنین جبهه مردمی آزادی بخش احواز (الجبهه الشعبیه لتحریر الاحواز) به سوریه منتقل شد. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۵۷، جبهه مردمی در سوریه انحلال خود را اعلام کرد ومبارزان این جبهه که گرایشات ملی ویا مارکسیستی داشتند به وطن بازگشتند.
ملت عرب بسان دیگر ملل درایران در انقلاب ۵۷ مشارکت وسیعی داشت. مردم عامه عرب با شرکت درتظاهرات وکارگران عرب با شرکت کامل دراعتصابات کارگران شرکت نفت، کارگران بنادر ودیگر شرکت ها نقش به سزایی در تعطیلی قدرت اقتصادی نظام شاه داشتند. شیخ شبیر خاقانی نیز نقش مهمی دررهبری قیام مردم عرب علیه نظام شاه داشتند.
شیخ شبیر خاقانی تنها مرجع شیعی عرب درایران بود. وی یکی از مدرسان خمینی در حوزه علمیه نجف بود. در دوره تبعید خمینی، خاقانی درارتباط مستقیم با او بود. دراین دوره شیخ خاقانی کمک های مالی زیادی به خمینی کرد. خمینی نیز وعده های زیادی درتحقق حقوق ملت عرب درصورت به قدرت رسیدنش به خاقانی داده بود.
شیخ شبیر خاقانی انسان والایی بود وبه هیچ وجه ظلم وتعدی به هیچ انسانی را نمی پذیرفت. وی مخالف شدید تندروی از هر سویی که باشد، بود وبه هیچ وجه فرقی میان عرب وغیرعرب قائل نمی شد. او یکی ازعلمایی بود که به شدت طرفدار تحقق حقوق ستمدیگان عرب بود.
با پیروزی انقلاب وبازشدن زندانها، شمار زیادی از زندانیان عرب طرفدار حقوق ملت عرب که سالهای طولانی از عمر خود را در زندانهای رژیم پهلوی سپری کرده بودند از زندان آزاد شدند. من خودم یکی از این نیروها بودم. این نیروها درزندان ها با نیروهای سیاسی چپ ودیگر گروهها هم سلولی بودند. این امر سبب شد تا زندانیان عرب به هنگام خروج از زندانها گرایشات سیاسی چپ داشته باشند.
اگر بخواهیم به تشکل های سیاسی عرب که پس از انقلاب در اقلیم اهواز تشکیل شدند بپردازیم باید گفت که اولین تشکل سیاسی عرب درمحمره تاسیس شد. این تشکل سیاسی درابتدا "الجبهه السیاسیه"(جبهه سیاسی) نام داشت ودراولین روزهای سال ۵٨ تاسیس شد. پس از مدتی کوتاه نامش به "سازمان سیاسی خلق عرب" (المنظمه السیاسیه للشعب العربی) تغییر یافت. این تشکل شیوخ قبایل عرب ونیروهای ملی را دربرمی گرفت.
درمدتی کمتر از بیست روز تشکل سیاسی دیگری به نام "کانون فرهنگی خلق عرب"(المرکزالثقافی للشعب العربی) تاسیس شد. موسسان این کانون فرهنگی گرایشات سیاسی ملی ویا مارکسیستی داشتند. اعتدالگری موسسان این مرکز سبب شد تا نیروهای سیاسی عرب از ملی گرفته تا مارکسیستی واسلامی ودیگر گروهها جذب این کانون شوند.
درمانیفست تاسیسی این کانون برضرورت کارفرهنگی به منظور جبران دهها سال عقب ماندگی مردم عرب از پیشرفت فرهنگی واجتماعی، تاکید شده است. همچنین به دلیل اهمیت کارفرهنگی ازدید موسسان این کانون، تاکید شده است تا استقلال کارفرهنگی ازکارسیاسی حفظ شود.
در جشن تاسیس این کانون فرهنگی شخصیت های مختلف مذهبی محمره نظیر شیخ سلمان خاقانی از نزدیکان شیخ شبیر خاقانی ودیگر شخصیت های معروف شهر وفرهیختگان حضور داشتند. شیخ سلمان به نشانه دفاع از رویکرد فرهنگی این کانون کتابخانه شخصی خود را به عنوان هدیه به این کانون هدیه کرد.
بلافاصله فعالیت های کانون فرهنگی خلق عرب شروع شد. جوانان تحصیل کرده کلاس های آموزش زبان عربی را دایر کردند وبه مردم زبان عربی آموزش می دادند. شب های شعر عربی برگزار شد وشعرای مختلف درمحل کانون فرهنگی به عرضه آخرین قصاید خود پرداخته ودر رد ستم برعربها و تاکید برحقوق این ملت قصیده ها سرودند. جوانان وزنان حضور گسترده ای دربرنامه های این کانون فرهنگی داشتند.
تاکید برکارفرهنگی به معنای نپرداختن به سیاست درکانون فرهنگی خلق عرب نبود. این کانون میتینگ های سیاسی عدیدی را با حضور سخنرانانی ازنیروهای چپ ایرانی و یا چپ عرب وملی عرب برگزار کرد. همچنین مناظره ها وگفتگوهای عدیدی میان سازمان های سیاسی نظیر فدائیان، راه وکارگر، حزب توده ومجاهدین با سیاسیون عرب چپ وملی واسلامی صورت گرفت.
دراین میان هرگروهی از گرایشات سیاسی خود دفاع می کرد ودیدگاه خود درباره حقوق خلق های ایران را برای ستمدیده گان عرب تشریح می کرد. این گفتگوها به زبان های فارسی و یا عربی صورت می گرفت.
شاخه های دیگر کانون فرهنگی خلق عرب در شهرهای دیگر یکی پس ازدیگری درمدت کوتاهی تاسیس شد. مبارزان سیاسی مارکسیست بازگشته ازکشورهای عربی، در زادگاهشان فلاحیه شاخه کانون فرهنگی خلق عرب را تاسیس کردند.
در عبادان ابتدا شاخه سازمان سیاسی خلق عرب تاسیس شد اما درپی گفتگوهایی که میان موسسان این شاخه از سازمان سیاسی وروشنفکران عرب صورت گرفت، این تشکل تغییر نام داده وتبدیل به یکی از شاخه های کانون فرهنگی خلق عرب شد.
مبارزان بازگشته به وطن درشهر اهواز نقش خیلی مهمی درقوت بخشیدن به جنبش سیاسی نوپا دراین شهر کردند. عیدی صیاحی وهاشم طرفی در زادگاهشان محله لشکرآباد با کمک همرزمان دیگربازگشته به وطن نظیر سعید عباس پور و جابراحمد، تحرک سیاسی دراین شهر را آغاز کردند.
البته باید گفت که جوانان انقلابی لشکرآباد همکاری بسزایی با نیروهای سیاسی چپ داشتند اما تفرقه انگیزی احمد مدنی استاندار نظامی استان وسوء استفاده از اختلاف آیت الله کرمی دیگر مرجع شیعی غیرعرب که موردقبول مردم اهواز بود، با شیخ خاقانی سبب شد تا سنتی های این محله درتحولات سیاسی آتی به دفاع از آیت الله کرمی برآیند.
دیگر تشکل سیاسی آن دوره "جنبش مردمی خلق عرب" (الحرکه الجماهیریه للشعب العربی) بود. اعضای جبهه آزادی بخش احواز که ازعراق به محمره بازگشته بودند این تشکل سری را تاسیس کردند. این تشکل سیاسی تنها تشکل سیاسی بود که شاید به توان گفت خواسته استقلال اهواز را مطرح می کرد.
از آنجائیکه درمیان تمامی گروههای سیاسی عرب توافق شبه تام برخواسته خودمختاری بود ومردم عرب درآن زمان رویکرد خیلی مثبتی نسبت انقلاب وشخصیت خمینی داشتند، به همین دلیل این تشکل خواسته استقلال اهواز را به شکل علنی مطرح نکرد. فعالیت این تشکل بیشتر به شکل شعارنویسی برروی دیوارها تجلی کرد وفقدان تجربه سیاسی نزد اعضای این تشکل سبب شد تا نسبت به تحریک های مغرضانه کانون فرهنگی نظامی به رهبری محمد جهان آرا، آشفته شده و از خود واکنش هایی نشان داده ودرمتشنج شدن فضا سهیم شوند.
"جبهه اسلامی ملت عرب" تشکل سیاسی دیگری است که درآن دوره درمحمره تاسیس شد. این تشکل با رویکرد اسلامی از حقوق ملت عرب احواز دفاع می کرد. این تشکل نتوانست نظر مردم را به خود جلب کند وحضور وتاثیر خاصی در عرصه سیاسی نداشت.
درمقابل تشکل های سیاسی عرب باید به تشکل های سیاسی فارس اشاره کرد. "مرکز فرهنگی نظامی خرمشهر" مهمترین تشکل سیاسی غیرعرب درمحمره بود که بعد از انقلاب توسط محمد جهان آرا تاسیس شد. احمد فروزنده، اسماعیل زمانی ورضا موسوی از دیگر اعضای سرشناس این تشکل درآن زمان بودند. این تشکل سیاسی که از تندرویان پیرو خمینی تشکیل شده بود نقش مهمی درمتشنج ساختن فضای محمره ومهیا ساختن زمینه برای قتل عام مردم عرب این شهر، بازی کرد.
اعضای این تشکل بخصوص جهان آرا از به صحنه آمدن ملت عرب ومطرح شدن خواسته های این ملت به شدت وحشت زده شده بودند. جهان آرا تاب دیدن فعالیت فرهنگی عربی درمرکز فرهنگی خلق عرب را نداشت. درهمان روزهای آغازین افتتاح دفتر مرکز فرهنگی خلق عرب، اسماعیل زمانی با عده ای اعضای مسلح کانون فرهنگی نظامی اش به کانون فرهنگی خلق عرب حمله کرد وخواهان بستن دفتر این کانون فرهنگی شد.
اطلاعاتی که بعدها در زمان جنگ از درون سپاه به بیرون درز کرد نشان می دهد که جهان آرا درآن روزها گزارش های مبالغه آمیز و واهی به مرکز مخابره کرده است. وی درگزارش هایش مدام فعالیت های فرهنگی وسیاسی عربها را جدایی طلبانه معرفی کرده ونسبت به جدایی اقلیم اهواز از ایران هشدار داده بود.
همچنین کمیته انقلاب اسلامی نیز درآن روزها درمحمره تاسیس شد. اعضای این کمیته به همراه اعضای کانون فرهنگی نظامی خرمشهر مردم عرب محمره را تحت عناوین ضد انقلاب وساواکی وکمونیستی آماج تعرضات خود قرار داده بودند. مردم نیز درپاسخ به این تعرضات نزد شیخ خاقانی از دست این نیروها شکایت می کردند. شیخ خاقانی نیز این امر رابه مسئولان مرکزی واستانی خبر می داد. بعدها این اقدامات شیخ خاقانی از سوی سرکوبگران ملت عرب به عنوان دفاع شیخ ازجدایی طلبان و وابستگان به حزب بعث جازده شد.
نقش مبارزان عرب بازگشته به وطن درجنبش سیاسی ملت عرب درآن زمان چه بود؟ حقیقت ارتباط آنها با کنسولگری عراق چه بود؟ چون به خوبی مطلعید که اولا پس از توافقنامه سال ۱۹۷۵ ایران وعراق، اکثریت این نیروها تحت پیگرد دولت عراق بودند ومجبور به ترک خاک عراق شده بودند. آنهایی هم که درعراق باقی مانده بودند درخفا زندگی می کردند واجازه فعالیت سیاسی نداشتند. عراق دفاتر جبهه منحل شده آزادی بخش احواز را مصادره کرد. ثانیا این نیروها به دلیل موضع عراق درارتباط با اخراج چندین مبارز عرب به ایران وبه شهادت رسیدن آنها در منطقه مشداخ به شدت نسبت به عراق بدبین بوده واعتمادی به حزب بعث نداشتند. درباره ارتباط باعراق چه سخنی دارید؟
علاوه بردلایلی که شما به آنها اشاره کردید باید اضافه کرد، این مبارزان دریافته بودند که نمی توان درمقابل خواست عمومی مردم درآن زمان مبنی برمطالبه خودمختاری فراتر رفته وخواست استقلال را مطرح کنند. همچنین شماری از این مبارزان به افکار چپ گرایش یافته بودند وقائل به مبارزه مشترک با دیگر ملل در ایران برای احقاق حقوق ملت عرب بودند. بنا به این دلالیل وتجربه شخصی خودم، من معتقدم که اتهام ارتباط با کنسولگری عراق یک اتهام واهی است. اساسا دراین مرحله توجه ملت عرب به نظام تازه به قدرت رسیده به رهبری خمینی بود. آنها حقوق خود از تهران می خواستند نه از عراق.
درمورد نقش این نیروها، همانطوری که قبلا نیز بیان شد این مبارزان درتاسیس مراکز فرهنگی درشهرهای فلاحیه واهواز نقش داشتند. همچنین در هدایت بحث ودیالوگ ها میان تشکل های سیاسی عرب از یک طرف وبا شیخ شبیرخاقانی از طرف دیگر نقش به سزایی داشتند. تلاش های این مبارزان در تشکیل هیئت نمایندگی خلق عرب و توافق برسرخواسته های ارائه شده به دولت موقت تاثیر گذار بود. به علاوه این مبارزان درنوشتن مطالب نشریه ها ومجلات منتشره شده به زبان عربی در آن دوره نظیر نشریه الکفاح (مبارزه) نقش مهمی داشتند.
حقیقت حمل اسلحه از سوی سازمان های سیاسی عرب چه بود؟ چه تشکل هایی اسلحه داشتند وآیا اعضای آنها رسما مسلح بودند؟ چه تشکلاتی از این اسلحه استفاده کرده و به تحریکات کانون فرهنگی نظامی پاسخ دادند؟
پس ازپیروزی انقلاب۵۷ شمسی، شیخ خاقانی از سوی خمینی مسئولیت حفظ امنیت مرزها را برعهده داشت. وی سازمان سیاسی خلق عرب که ازجوانان مورد تائید ایشان تشکیل شده بود را به مسئولیت حمایت از امنیت شهر ومرزها برگزید. ژنرال مدنی نیز کمتر از ۱۰ قبضه تفنگ برنو وچند عدد جیپ نیروی دریایی را دراختیار اعضای سازمان سیاسی خلق عرب قرار داد تا در حفظ امنیت منطقه سهیم باشند.
این سازمان نیزدراین راه تلاش خود راانجام داد. مرکز فرهنگی خلق عرب به هیچ وجه مسلح نبود. درتجمعاتی که دراین مرکز صورت می گرفت دست اندرکاران مرکز ورود اشخاصی که اسلحه سرد بسان چاقو به همراه داشتند را ممنوع کرده بودند، چه برسد به اسلحه گرم. اما در مورد گروههای سری ما نمی دانیم که چه کسانی اسلحه داشتند یانه. به هرحال حتی اگر گروهی مشتبه به مسلح بودن باشد اسلحه ای از آنها در آن دوره ظاهر نشد وضد کسی به کار گرفته نشد.
درمقابل، کانون فرهنگی نظامی به مدیریت محمد جهان آرا مسلح به تمام انواع اسلحه بود. اعضای این مرکز با فرماندهی مرکزی درتماس بودند. آنها با دستگیری رهبران سابق ساواک درمحمره نظیر سفر ویسی و بحری اطلاعات زیادی کسب کرده بودند.
آنها نیروهای متخصص ساواک را به کار گرفتند. در همین راستا شمار زیادی از اعضای خود را جهت آموزش نظامی به زفول فرستاده بودند تا آموزش نظامی ببینند. آنها درحقیقت پاره ای از نظام بودند واز تمامی تجهیزات نظامی برخوردار بودند.
مشکل کانون فرهنگی نظامی به رهبری جهان آرا با جنبش سیاسی فرهنگی ملت عرب چه بود؟ چگونه اوضاع شهر متشنج شد وواکنش سازمان سیاسی خلق عرب در برابر این تشنجات چه بود؟
از آنجائیکه اولین بار بود که درتاریخ معاصر ما شاهد چنین پویایی سیاسی وفرهنگی میان ملت عرب بودیم، این امر سبب شد تا اعضای مرکز فرهنگی نظامی به وحشت بیفتند. آنها جنبش خلق عرب را حرکتی جدایی طلبانه قلمداد کردند واقدام به نوشتن گزارش هایی عجیب وغریب علیه سازمان سیاسی خلق عرب ودیگر تشکلات فرهنگی وشیخ خاقانی کردند و به مرکز نسبت به تجزیه اقلیم اهواز هشدار دادند.
در همین راستا اعضای کانون فرهنگی نظامی دست به اقداماتی زدند وفضای شهر را متشنج ساختند واعضای بی تجربه سازمان سیاسی خلق عرب را اسیر کنش های خود ساختند. از جمله این اقدامات بسط قدرت نظامی خود برتمام شهر بود. آنها بواسطه نیروهای مسلحشان در سطح شهر انتشار وسیه یافته وچهارراهها وخیابانها را با ایست های بازرسی بستند. برخورد تند آنها با مردم عرب وبافعالان سیاسی وفرهنگی عرب به شدت تحریک کننده بود. همچنین در اقدامی تحریک کننده اقدام به خلع سلاح شماری از اعضای سازمان سیاسی خلق که در تامین امنیت شهر نقش داشتند، کردند. علاوه براین همدستان جهان آرا بدون مطلع ساختن شیخ خاقانی، برخی شخصیت های وفعالان عرب را به اتهام ساواکی بودن بازداشت کردند.
پس از اقدامات متعدد کانون فرهنگی نظامی در متشنج ساختن اوضاع، بی تجربگی سیاسی برخی اعضای سازمان سیاسی خلق عرب بهانه کافی را دراختیار بدخواهان ملت عرب داد. اعضای خلع سلاح شده سازمان سیاسی خلق عرب با ماموران گارد ساحلی درگیر شده ودر این درگیری یکی از ماموران گارد کشته شد. بلافاصله غیرعربها در محمره با سازمان دهی کانون فرهنگی نظامی تظاهراتی را به راه انداخته شعار "می کشم می کشم آنکه برادرم کشت" را سردادند. اقدام دیگری که فضا را به شدت متشنج ساخت درگیری اعضای سازمان سیاسی خلق عرب با عناصر مسلح کانون نظامی فرهنگی وبازداشت جهان آرا و همراهان او برای مدت چند ساعت بود. پس از این غیرعربها در مسجد جامع تحصن کرده وخواستار تعطیل شدن کانون فرهنگی وسازمان سیاسی خلق عرب شدند.
در این زمینه باید گفت که هم مدنی وبدخواهان ملت عرب خواهان افزایش تشنج در محمره بودند وهم دولت عراق. اظهارات تحریک کننده مدنی نشان می داد که او دنبال فرصت مناسب برای پایان بخشیدن به جنبش مردم عرب برای احقاق حقوقشان، بود. از طرف دیگر کشور عراق با داشتن اکثریت شیعی از سرکارآمدن نظامی شیعی درایران واهمه داشت وایجاد هرگونه ناآرامی در محمره را به سود خود می دانست. در این میان اکثریت قریب به اتفاق ملت عرب احقاق حقوق خود را در راهی جستجو می کردند که شیخ خاقانی دربرابر آنها قرار داده بود.
پس از این حوادث چه اتفاقی افتاد؟ آیا شرط خلع سلاح در گفتگو با فعالان سیاسی خلق عرب مطرح شد یا شرط دیگری؟ نتیجه گفتگوها چه بود؟
پس از این حوادث فرمانداری محمره دو بار با رهبران سازمان سیاسی خلق عرب جلسه داشت. در این جلسات از سازمان سیاسی خلق عرب وکانون فرهنگی خلق عرب خواسته شده تا مقرهای خود که در محمره واقع بودند ودر مرکز شهر قرار داشتند، را تخلیه کرده وبه منطقه کوت الشیخ منتقل شوند. هم سازمان سیاسی وهم کانون فرهنگی خلق عرب این خواسته را غیرمنطقی دانسته ورد کردند. سید هادی نزاری به آنها گفت که این شهر ملک اجداد ماست وما از مقرمان تکان نمی خوریم. هیچگونه گفتگویی درباره خلع سلاح صورت نگرفت چون که اساسا جز چند تفنگ نظامی، فعالان عرب اسلحه دیگری نداشتند. این امر درهنگام هجوم نظامی نیروهای دولتی به این مراکز وسقوط سریع آنها به خوبی روشن شد. اصلا اسلحه ای جز چند تفنگ برنو دراختیار سازمان سیاسی خلق عرب نبود تا نیازباشد درباره خلع سلاح گفتگو صورت گیرد. بحث سر خارج ساختن مقر کانون وسازمان سیاسی خلق عرب از مرکز شهر به حاشیه بود.
ده روز قبل از حمله نظامی در چهارشنبه سیاه، اعتصاب مردم عرب در حمایت ازکانون فرهنگی خلق عرب در مقر این کانون شروع شد. مردم عرب شب وروز در مقر کانون فرهنگی خلق عرب حضور داشته تا آنرا از گزند نیروهای دولتی حفظ کنند. سازمان سیاسی خلق عرب اقدام خاصی انجام نداد.
پس از شکست گفتگوها میان فرمانداری وفعالان عرب، مدنی سه شنب شب وارد محمره شد. وی دراولین ساعات بامداد چهارشنبه ٣۰ ماه مه در خانه شیخ قبیله مطوری با فعالان عرب جلسه داشت. وی به آنها هشدار داد که درصورت عدم تخلیه مقر کانون فرهنگی وسازمان سیاسی خلق عرب، آنها را با زور از آنجا خارج خواهد ساخت.
مدنی چگونه تهدید خود راعملی کرد؟ اگر ممکن است جزئیات حمله نظامی به کانون فرهنگی وسازمان سیاسی خلق عرب را برای ما شرح دهید.
در آن شب مردم بسان شب های قبل درخانه شیخ خاقانی تجمع کرده بودند. در شب حمله به مراکز خلق عرب، ساعت چهار بامداد صدای تیراندازی به گوش رسید. در شهر شایعه شد که افراد مسلح عرب با پیکانی سفید رنگ به سوی مسجد جامع تیراندازی کرده اند. این امر حقیقت نداشت به این خاطر که تمام شهر تحت کنترل نیروهای مسلح دولتی بود. همه اعتقاد داشتند که این حادثه امری ساختگی بود تا به بهانه آن نیروهای دولتی حمله خود را آغاز کنند. ساعت چهار وده دقیقه نیروهای مسلح دولتی به کانون فرهنگی خلق عرب حمله کردند ودربرابر آنها هیچ گونه مقاومتی مسلح صورت نگرفت. درآن لحظه من به همراه حدود صد نفر درکانون بودیم. همراه ما شماری از فعالان چپ از فدائیان خلق وراه وکارگر حاضر بودند. تقریبا تمامی حاضران بازداشت شدند. من توانستم به همراه چند نفر دیگر از دست مسلحان نجات پیدا کنم. در حین خارج شدنمان از در پشتی شاهد حمله نیروهای مسلح دولتی به ساختمان سازمان سیاسی خلق عرب که درکنار ساختمان کانون فرهنگی در منطقه کوت شیخ محمره قرار داشت، بودیم. اعضای سازمان سیاسی خلق عرب شمار معدودی تفنگ شکاری ودوتا ژ-٣ دراختیار داشتند. آنها از روی پشت بام شروع به پاسخ دادن آتش نیروهای مهاجم دولتی کردند. مقر سازمان سیاسی خلق عرب از ساختمان های بلند اطراف آن واز طرف رودخانه کارون توسط قایق های جنگی مورد حمله قرار گرفت وآتش سنگینی متوجه آن شد.
فعالان سازمان سیاسی خلق عرب بابلندگو از مردم می خواستند تا به دفاع از سازمان بپردازند. مردم نیز با دستان خالی ویا باچوب دستی وبرخی معدود با اسلحه های شکاری از آنسوی کارون با قایق ها سعی کردند تا خود را به ساختمان سازمان سیاسی خلق عرب برسانند. قایق های نیروهای دریایی در رودخانه کارون با آتش سنگین خوداز یک طرف سازمان را مورد هدف قرار داده بودند واز طرف دیگر مردم عرب که سعی می کردند برای دفاع از کانون خود را برسانند مورد هدف قرار داده ودهها نفر را به شهادت رساندند.
درگیری در سازمان سیاسی خلق عرب تا ساعت شش صبح ادامه یافت. سه نفر ازاعضای سازمان جان خود را از دست دادند وشماری زیادی مجروح شدند وفشنگ های مدافعان از سازمان تمام شد. پس از آن مقر سازمان را ترک کردیم و درحدود ساعت هفت صبح مقر سازمان به تصرف نیروهای دولتی درآمد.
درگیری مردم با نیروهای مسلح دولتی تا سه روز ادامه یافت. مردم خشمگین عرب به قایق ها ولنج های نیروی دریایی ووابستگان به کانون فرهنگی نظامی حمله کرده وآنها را به آتش کشیده وغرق کردند. به نقابدارانی که دستشان به خون ملت عرب آغشته بود حمله کردند وبا سنگ وچوب با آنها درگیر شدند. شمار زیادی از مردم عرب درمدت این سه روز جان خود را از دست دادند.
همزمان با حمله به محمره افراد مسلح دولتی به شاخه کانون فرهنگی در عبادان حمله کرده وشماری را کشته وزخمی کرده واین کانون را به تصرف خود درآورده بودند. همچنین شاخه های دیگر کانون فرهنگی درشهرهای دیگر نیز به تصرف نیروهای دولتی درآمد.
پس از سه روز درگیری، تظاهرات گسترده مردمی نیروهای مسلح را مجبور ساخت تا سد راه مردم نشوند وبه این ترتیب مردم توانستند به خانه شیخ خاقانی برسند. حضور گسترده نیروهای مسلح در مقر کانون فرهنگی وسازمان سیاسی خلق عرب مانع از آن شد تا مردم بتوانند آنها را از مسلحان دولتی بازپس بگیرند.
روز پنجم پس از هجوم، مردم عرب محمره دراعتراض به قتل عام ملت عرب در مسجد امام صادق تحصن خود را آغاز کردند. آنها خواستار برکناری مدنی شدند. این اعتصاب بدون نتیجه خاصی تا ۱۲ روز ادامه پیدا کرد. در این زمان فعالان عرب تصمیم برادامه جنبش سیاسی به شکل تظاهرات مردمی، گرفتند. لذا تظاهرات از مناطق مختلف محمره هر روز انجام می شد. تظاهر کنندگان از جزیره صلبوخ ومنطقه سید عباس عبادان ودیگر مناطق محمره واز شهرهای مختلف به محمره می آمدند. تظاهرکنندگان خشم گین عرب باسینه برهنه از منطقه سیدعباس عبادان به محمره آمدند تاحمایت خود را از رهبری سیاسی شان شیخ خاقانی اعلام کنند.
مدتی بعد عوامل نفوذی دولتی شایعه کردند که کوردهای سنی قصد حمله به شیعیان را دارند. شیخ خاقانی فورا توطئه نظام را فهمید و طی یک سخنرانی از ملت کورد وخواسته های برحقش واز رهبر کوردها عزالدین حسینی دفاع کرد. هزاران عرب حاضر دراین سخنرانی شعار دفاع عزالدین وخاقانی را سردادند:
ما همه فدائیان خاقانی وعزالدین هستیم
مدنی! از تانک ها وهواپیماهایت هراسی نداریم
ما عربها همگی فدایی هستیم و قیام خواهیم قیام خواهیم کرد.
تظاهرات مردمی تا اربعین شهدای چهارشنبه سیاه محمره ادامه یافت. دو روز پس از آن اتفاقی افتاد که باز فرصت را دراختیار بدخواهان ملت عرب گذاشت تا این بار حساب خود را با شخص خاقانی تسویه کنند.
اگر ممکن است آخرین مرحله تسویه حساب نیروهای دولتی باجنبش فرهنگی سیاسی خلق عرب را شرح دهید.
اعضای کانون فرهنگی نظامی وغیرعربها از یکی از علمای مرتجع عرب به نام سید شبر عدنانی دعوت کرده بودند تا در مسجد جامع که درنگاه خلق عرب به لانه توطئه علیه عربها شهرت یافته بود، سخرانی کند. این شخص درضدیت با خواسته های خلق عرب سخرانی کرد. در حین سخنرانی نارنجکی در میان حاضران پرتاب شد وچند نفر کشته وزخمی شدند.
بلافاصله افراد مسلح به خانه شیخ خاقانی هجوم برده و یکی از نگهبانان خانه شیخ را کشته وشماری از حاضران درخانه ایشان را زخمی کردند. شیخ وخانواده اش را بازداشت کرده وبه قم منتقل کردند. در حقیقت این اتفاق تسویه حساب نهایی بدخواهان ملت عرب با جنبش مردمی عرب بود. نبود شیخ در محمره دست نیروهای دولتی درقلع وقمع ملت عرب را بازگذاشت.
پس از تبعید شیخ خاقانی برخورد نیروهای سرکوبگر با تظاهرکنندگان عرب به شدت خشن شد. آنها از گازاشک آور وتیراندازی برای سرکوب تظاهرکنندگان استفاده می کردند.
چند روز پس از حادثه اعترافات شخصی معروف به "ناصر جوجه" در تلویزیون رسمی ایران پخش شد که نشان می دهد وی مسئولیت پرتاب نارنجک به سوی حاضران در مسجد جامع را به عهده می گیرد. علاوه براین متهم اشخاص دیگری را نیز به همدستی متهم کرد. همه متهمان بلافاصله اعدام شدند.
اعدام ها با شدت تمام دنبال شد وگروههای مختلف فعالان سیاسی وفرهنگی عرب به اتهام های مختلف وواهی اعدام می شدند. با امنیتی شدن فضا برای اولین بار شاهد رخ دادن انفجارات در محمره بودیم. انفجار در بازار سیف محمره، انفجار در چاهها ولوله های نفت، انفجار درعبادان وانفجار دکل آنتن پخش رادیویی وتلویزیونی وغیره وغیره.
گفته می شود که جنبش مردمی خلق عرب احواز(الحرکه الجماهیریه للشعب العربی فی الاحواز) وبقایای سازمان سیاسی خلق عرب که به عراق پناهنده شده بودند مسئولیت این انفجارها را درپی کشتار اعضایشان به دست نیروهای ژنرال مدنی وبرچیده شدن جنبش سیاسی حق طلبانه ملت عرب، به عهده گرفته بودند.
شمار اعدام ها خیلی زیاد بود به گونه ای که اگر با اعدام های پس از انتفاضه ملت عرب در سال ۲۰۰۵ مقایسه کنیم به یقین می توان گفت که اعدام های محمره چندین برابر اعدام پس از سال ۲۰۰۵ است.
مصاحبه کننده: مهدی هاشمی
|