«نه» خردکننده به ولایت فقیه!
گفتگوی اخبار روز با محمدرضا شالگونی پیرامون نتایج انتخابات
•
اگر نسبت عدم شرکت در انتخابات را با آرای داده شده به روحانی جمع کنیم، می بینیم که حدود ۷۰ در صد صاحبان رأی به مخالفت با سیاست های خامنه ای برخاسته اند. بنابراین، برخلاف بعضی از اصلاح طلبان که ابلهانه می کوشند تحریمی ها را ناچیز و بی اهمیت جلوه بدهند، نقش تحریمی ها در این انتخابات بسیار چشم گیر بوده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۱ خرداد ۱٣۹۲ -
۲۱ ژوئن ۲۰۱٣
* محمدرضا شالگونی از فعالین پرسابقه ی چپ و عضو راه کارگر - هیات اجرایی می باشد.
اخبار روز: می توان انتخاب آقای روحانی را پیروزی مردم خواند؟
محمدرضا شالگونی: با توجه به حوادث ماه های گذشته به طور کلی ، و دو - سه هفته اخیر به طور ویژه ، انتخابات تو دهنی محکمی بود به شخص رهبر جمهوری اسلامی. فراموش نباید کرد که او تا آخرین روزها سرسختانه از همه آن چیزهایی دفاع کرد که تحت رهبری فاجعه بار او، ایران را به لبه پرتگاه کشانده اند. همچنین نتایج انتخابات را باید "نه" قاطع به سیاست هسته ای رژیم بدانیم که تحریم های "فلج کننده" یک سال گذشته را به بار آورده است. مناظره های تلویزیونی کاندیداها نشان داد که حتی در میان آنها که همه مقبول دستگاه ولایت بودند، نگرانی های بزرگی در باره سیاست هسته ای رژیم وجود دارد؛ سیاستی که مدافع سرسخت آن شخص خودِ خامنه ای بود. در واقع اگر جلیلی را مدافع سر راست سیاست مطلوب خامنه ای بدانیم، رأی او جای تردیدی باقی نمی گذارد که رأی به محوری ترین سیاست خامنه ای (در خوش خیالانه ترین ارزیابی) بیش از ۱۲ درصد آرای ریخته شده به صندوق ها نبوده است؛ یعنی آشکارا کمتر از مجموع آرای نان خورهای اخص رژیم. حتی اگر هیچ چیزی از انتخاب روحانی حاصل نشود، خود همین تو دهنی آشکار به شخص خامنه ای و سیاست های ویرانگر او، مسلماً پیروزی بزرگی برای مردم ایران است که پیآمدهای بزرگی خواهد داشت و می تواند توازن نیرو را به نفع مردم تغییر بدهد.
اخبار روز: برای آقای خامنه ای و شورای نگهبان قابل تصور بود که بخشی از مردم از میان کاندیداهای تائید شده به چهره ای که نسبت به سایرین بیشترین فاصله با رهبری حاکمیت را بازتاب می دهد، رای خواهند داد. چرا حسن روحانی را تائید کردند؟
محمدرضا شالگونی: در جمهوری اسلامی انتخابات قاعدتاً برای بیعت با نظام است و بنابراین رژیم سعی می کند شمار رأی دهندگان تا آنجا که ممکن است بیشتر باشد. یکی از ویژگی های عجیب رژیم ولایت فقیه این است که در این نظام حق رأی دادن واقعاً همگانی است و از رأی دهنده نمی پرسند که مسلمان است یا به اصطلاح "گبر و ترسا" و حتی بی دین و بی خدا؛ هرجا که بتوانند دوست دارند حتی کودکان را نیز صاحب رأی اعلام کنند ، اما حق انتخاب شدن عطیه ای است که از طرف ولی فقیه (که به قول خمینی "ادامه نبوت رسول الله است") به افراد قابل اعتماد وی داده می شود. حتی اگر مسلمان و شیعه کاملاً مومن و عامل هم باشید، التزام عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه هم داشته باشید، ولی نتوانید رهبر و باندهای پیرامون او را راضی کنید، نمی توانید انتخاب شوید. به عبارت دیگر، به جرأت و بی اغراق می توان گفت که در این رژیم رأی دادن یک "حق" همگانی است، اما چیزی به نام حق انتخاب شدن وجود ندارد. مخصوصاً در همین انتخابات این دوگانگی شگفت انگیز برجستگی بسیار زیادی پیدا کرد. فراموش نکنید که شخص اکبر هاشمی رفسنجانی را که همین الآن هم رئیس "مجمع تشخیص مصلحت نظام" است و از پایه گذاران نظام ولایت مطلقه فقیه، اجازه ی کاندیداتوری ندادند.
در عین حال فراموش نباید کرد که با توجه به تحریم های فلج کننده و تردیدهایی که حتی در رده های بالای قدرت به وجود آمده بود، خامنه ای بیش از هر زمان دیگر به "حماسه سیاسی" نیاز داشت و این نمی شد مگر از طریق آراستن ظاهر انتخابات تا مردم فکر کنند که از همه جناح های رژیم کسی در میان کاندیداها حضور دارد. ظاهراً با همین محاسبات بود که روحانی و عارف را در میان کاندیداها گنجاندند. تأیید صلاحیت روحانی، مخصوصاً پس از رد صلاحیت رفسنجانی (که شوک بزرگی در میان حتی اصول گرایان به وجود آورد) اجتناب ناپذیر بود و تأیید صلاحیت عارف (آن هم در حالی که صلاحیت بسیاری از کاندیداهای اصلاح طلبان را حتی در شوراهای شهری رد کرده بودند) برای این بود که رقابت این دو، رأی هر دو را پائین بیاورد. اما در عمل، نگرانی در میان باندهای رژیم، به رفسنجانی و خاتمی که هر دو آشکارا زخمی شده بودند، امکان داد که به یک ائتلاف علنی دست بزنند و در نتیجه، ائتلاف بی سابقه ای میان اصلاح طلبان، طرفداران رفسنجانی و بخشی قابل توجه از اصول گرایان که عده ای از روحانیان رده بالا و مهم نیز پشت شان بودند، به وجود بیاید و خاتمی علناً عارف را بی اعتبار کند و از او بخواهد که به نفع روحانی کنار برود. در این شرایط تنها راهی که برای دستگاه ولایت میماند، این بود که مانند سال ۸۸ صندوق ها را "مهندسی" کنند یا دست کم، بازی را به دور دوم بکشانند؛ اما با توجه به هزینه سنگینی که در سال ۸۸ پرداخته بودند، این کار می توانست به برانگیختگی توده ای بیانجامد و "حماسه" خامنه ای را به مصیبتی برای او تبدیل کند. بنایراین آنها از سر درماندگی ناگزیر شدند به انتخاب روحانی که آدم نزدیک رفسنجانی است، تن بدهند. البته فراموش نباید کرد که نارضایی در میان خودِ اصول گرایان نیز ضربه محکمی بر سناریوی آنها وارد کرد. یادمان باشد که آنها حتی از میان "ائتلاف پنج نفره" اصول گرایان کسی را به بازی راه ندادند و اعضای "ائتلاف سه نفره" نیز که هر سه نزدیک به بیت رهبری بودند، از کنترل شان خارج شد. مثلاً من شخصاً فکر نمی کردم آدمی مانند ولایتی در مناظره ی سوم آن حرف ها را در باره سیاست هسته ای تعیین شده و تأیید شده از طرف رهبر بزند. حقیقت این است که در جریان صحنه آرایی هایی که برای انتخابات صورت می گرفت، خیلی از کارها از کنترل دستگاه ولایت خارج شد: اولاً تحریم ها آنها را در موقعیت بسیار دشواری قرار داده بود؛ ثانیاً معلوم بود که فلاکت اقتصادی فضای قابل اشتعالی به وجود آورده و کوچک ترین ماجراجویی می تواند انفجاری به دنبال بیاورد بسیار گسترده تر از سال ۸۸؛ ثالثاً شکاف در میان خودِ اصول گرایان که به بالاترین و حساس ترین سطوح قدرت نیز کشیده شده بود، دستگاه ولایت را فلج می کرد.
با این همه ساده لوحی است اگر فکر کنیم که آرای اعلام شده اصلاً "مهندسی" نشده اند. هنوز نمی دانیم آن تأخیر شش ساعته مرموز پس از نیمه شب ۲۴ خرداد برای چه بود، ولی تردیدی نمی توان داشت که کشاکش هایی در کار بود و نتیجه اعلام شده آراء نیز این را نشان می دهد: مجموع آراء اعلام شده، منهای آرای روحانی و آرای باطله ۹ / ۴۵ در صد است و توزیع آنها میان پنج کاندیدای دیگر طوری است که برای خامنه ای بیش از حد رسوا کننده نباشد. فکرش را بکنید که اگر آرای جلیلی مثلاً ۳ در صد کل آراء می شد (که به نظر من ممکن است حتی از آن هم کمتر بوده باشد) چقدر برای مقام عظمای ولایت رسوا کننده می شد!
اخبار روز: آقای روحانی نماد تغییر در سیاست حکومت است؟
محمدرضا شالگونی: اگر بپذیریم که انتخابات "نه" بزرگی بوده به خامنه ای و کارنامه سیاسی او که مخصوصاً از طریق شورش گسترده علیه سیاست هسته ای رژیم صورت گرفته، باید نتیجه گرفت که انتخاب روحانی نماد تغییری در سیاست حکومت است. اما فراموش نباید بکنیم که اولاً مهم نیست که خودِ روحانی کیست، مهم این است که او با یک انتخابات که خودِ دستگاه ولایت آن را "به صورت معقول و منطقی مهندسی" کرده، به آنها تحمیل شده؛ آن هم از طریق یک شورش انتخاباتی، با رأی اعتراضی خرد کننده مردم. ثانیاً روحانی نزدیک ترین آدم به رفسنجانی است؛ یعنی کسی که بیش از هر چیز خواهان تغییر در سیاست خارجی خامنه ای است و ادامه آن را برای موجودیت رژیم خطرناک می بیند. رفسنجانی نماد ائتلاف بسیار نیرومندی در درون رژیم است؛ ائتلافی که از اصلاح طلبان گرفته تا اصول گرایان گسترده شده است. ثالثاً درست به دلیل شکل گیری همین ائتلاف، وظیفه روحانی در خوش بینانه ترین حالت، این است که منبع حیاتی رژیم انگلی ولایت فقیه را (که قبل از هر چیز همان درآمدهای نفتی است) از زیر تیغ تحریم های امریکا خارج کند. به عبارت دیگر، با این ائتلاف بعید است روزنه نفس کشیدن مردم گشادتر بشود؛ مشکل رژیم جمهوری اسلامی این است که هر عقب نشینی رژیم در مقابل مردم، می تواند مردم را جری تر سازد. بنابراین، آنها می خواهند و ناگزیرند در مقابل "استکبار جهانی" عقب نشینی هایی بکنند، ولی نمی توانند و وحشت دارند در مقابل مردم این کشور عقب بنشینند. تصادفی نیست که سخنگویان ائتلاف عملی موجود، دارند "آشتی ملی" را تبلیغ می کنند، یعنی این که از مردم می خواهند که (به قول رفسنجانی در ماجرای قتل های زنجیره ای) "فتیله را پائین بکشند".
با این همه، سرازیر شدن مردم به صحنه سیاست کشور، فرصتی بزرگ، ولی شکننده برای آنها به وجود آورده که اگر بتوانند آگاهانه و هشیارانه از آن استفاده کنند، ممکن زمینه مناسبی برای پیشروی های بعدی به وجود بیاید. آنچه حیاتی است حضور توده ای مستقیم و مستقل مردم در صحنه سیاسی است. خلاصه کنم: روحانی نماد تغییری در رابطه مردم و رژیم نیست، ولی خودِ این حادثه که به وسیله حرکت خودانگیخته مردم ایجاد شد، منشاء تغییرات مهمی می تواند باشد.
اخبار روز: شاهد تغییراتی در جهت تامین حقوق اولیه شهروندان مثل آزادی روزنامه ها، زندانیان سیاسی، کم شدن تبعیض علیه زنان، اقلیت های قومی- ملی و مذهبی، آزادی نهادهای مدنی ، بهبود وضع زندگی کارگران و آزادی تشکل یابی آنان خواهیم بود؟
محمدرضا شالگونی: همان طور که گفتم، در شرایط کنونی بعید است در رابطه حکومت و مردم تغییری ایجاد شود. رژیم در یک موقعیت بسیار بحرانی است که مخصوصاً با سیاست ها و حماقت های هشت ساله گذشته، خود را در میان منگنه مردم و قدرت های غربی گرفتار کرده و از هر دو طرف زیر فشار است. آنها برای حفظ موجودیت رژیم ناگزیرند در برابر امریکا، به ویژه در مسأله هسته ای به عقب نشینی هایی دست بزنند. آنها حتی اگر می توانستند "مهندسی" انتخابات را کاملاً به دلخواه خود پیش ببرند، بازهم ناگزیر بودند در مقابل غرب به عقب نشینی هایی تن بدهند. مسأله آنها خودِ عقب نشینی نبود، بلکه چگونگی و میزان عقب نشینی بود. اما درست به دلیل ضرورت عقب نشینی در جبهه خارجی، آنها می خواستند (و به احتمال زیاد هنوز هم می خواهند) در مقابله با مردم محکم بیاستند. فراموش نباید کرد که آنها "فن آوری هسته ای" را چنان برای خود حیثیتی کرده اند که عقب نشینی حتی در این مورد، اگر از حد معینی بیشتر بشود، در صفوف حامیان و "تکبیر گویان" خودشان نیز به سرخوردگی و بحران خواهد انجامید. از همه اینها گذشته، آن نکته معروف آلکسی دو توکویل را باید به یاد داشته باشیم که رژیم های استبدادی اگر نتوانند سرکوب کنند، از هم می پاشند. تجربه ی همه اصلاحات از بالا نشان می دهد که حکومت های استبدادی از موضع قدرت می توانند اصلاحات کنند، نه از موضع ضعف. جمهوری اسلامی حکومتی است که سرکوب مدنی را هم به سرکوب سیاسی افزوده است و علاوه بر این، حالا در بحرانی همه جانبه گرفتار آمده؛ در چنین شرایطی هیچ یک از جناح های حکومتی قاعدتاً کاری نخواهند کرد که قدرت مردم افزایش یابد؛ برخلاف تصور اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی ما ، "چانه زنی در بالا" راه به جایی نخواهد برد. بنابراین ، "شاهد" تغییراتی در جهت تأمین حقوق اولیه شهروندان نخواهیم بود؛ اما مردمی که بتوانند "فاعل" اقدامات مستقل و مستقیم توده ای باشند، بی تردید می توانند، رژیم را عقب برانند و دست کم، روزنه ی نفس کشیدن شان را اندکی گشادتر کنند.
اخبار روز: مردم قادرند رئیس جمهور را در جهت تامین خواست ها و انجام تغییرات، تحت تاثیر و فشار قرار دهند، وسیله موثر این تاثیرگذاری و اعمال فشار چیست؟
محمدرضا شالگونی: بی هیچ تردید، مردم قادرند نه تنها رئیس جمهور، بلکه حتی کل نظام را با نیروی خود تحت فشار قرار بدهند، اما به شرط این که اولاً برای این کار بتوانند نیروی لازم را به میدان بیاورند؛ ثانیاً دنباله رو این یا آن جریان حکومتی نباشند و روی پای خود بیایستند و به نیروی خودشان به عنوان تنها نیروی کارساز باور داشته باشند. فراموش نباید کرد که سیاست، مکانیک نیروهای اجتماعی است. می دانم که این تشبیه زمختی است، اما برای تجسمی کردن قوانین پایه ای سیاست گاهی مفید است. همان طور که در مکانیک، طبق "قوانین نیوتونی حرکت"، هیچ چیز ایستا به حرکت در نمی آید مگر این که نیرویی بر آن وارد بشود و همچنین هیچ چیز در حرکت، نمی ایستد مگر این که نیرویی بر آن وارد بشود؛ در سیاست نیز شما نمی توانید طرف مقابل را به چیزی وادارید، مگر این که بتوانید او را در جهت دلخواه تان با نیروی کافی زیر فشار قرار بدهید. اکنون جمهوری اسلامی در شرایطی قرار گرفته که مردم می توانند آن را زیر فشار قرار بدهند ؛ برخلاف سال ۸۸ ، حالا برای برآمدن و همگرایی دو بازوی اصلی رویارویی مردم با جمهوری اسلامی، یعنی پیکار برای آزادی و پیکار برای نان یا حق زیست، شرایط مساعدی به وجود آمده است. یکی از علل اصلی شکست جنبش اعتراضی سال ۸۸ این بود که آن جنبش نتوانست (و نیز تا حدی به خاطر نفوذ اصلاح طلبان حکومتی، نخواست) تکان بزرگی در میان زحمتکشان و تهیدستان جامعه ایجاد کند؛ در حالی که حالا به خاطر فلاکت گسترنده و ویرانگر ناشی از شاهکارهای باندهای تحت حمایت رهبر "با بصیرت"، فضای قابل اشتعال بی سابقه ای در میان پائینی ها وجود دارد. و همچنین، برخلاف سال ۸۸ که تقریباً همه اصول گرایان به شیوه های مختلف، پشت سر خامنه ای ایستاده بودند، حالا شکاف بزرگی در میان آنها وجود دارد و ناخشنودی از سیاست های رهبر حتی به درون حساس ترین نهادهای قدرت نیز کشیده شده است و این می تواند فرصت مناسبی برای بهره برداری مردم فراهم بیاورد. و بالاخره، مشکلات رژیم در رویارویی با قدرت های غربی، وارد مرحله حساسی می شود که رویارویی گسترده با مردم می تواند برای موقعیت رژیم زیانبار باشد. به عبارت دیگر، اگر جنبش مستقل، مستقیم و گسترده ی مردمی شکل بگیرد و با گام ها و خواست های سنجیده به میدان بیاید، رژیم نمی تواند مانند سال ۸۸ با دست باز به سرکوب آن برخیزد.
اخبار روز: نسبت آقای موسوی با دولت تازه و نسبت جنبش سبز با این دولت چطور تنظیم می شود؟
محمدرضا شالگونی: پیروزی روحانی به عنوان رئیس جمهور، محصول روندی متناقض در پویایی نیروهای درونی جمهوری اسلامی است: از یک سو، او ریاست جمهوری اش را مدیون سرکوب "جنبش سبز"، زندانی شدن موسوی و کروبی و همراهان آنها و نیز شکست و فراتر از آن، رانده شدن اصلاح طلبان حکومتی از قدرت و حتی رد صلاحیت رفسنجانی از کاندیداتوری است؛ اما از سوی دیگر، ریاست جمهوری او محصول "پیروزی در شکستِ" همان هاست. خامنه ای و باندهای پیرامون او آن قدر پیشروی کردند که توانستند به جراحی بزرگی دست بزنند و بخش مهمی از جریان های درون حکومت را از مدار قدرت بیرون برانند؛ اما ناگزیر شدند چنان هزینه سنگینی برای آن بپردازند که نمی توانستند ثمرات پیشروی خود را بچینند. این تناقض هرچند پس از انتخابات به طور کامل برملا شد، اما پیش از انتخابات نیز نشانه های آن را می شد دید. مثلاً وقتی آدمی مانند عسکر اولادی علناً به مخالفت با نحوه برخورد باندهای دستگاه ولایت با موسوی و کروبی برخاست، یا آدمی مانند علی مطهری علناً اعلام کرد که تا آقای رفسنجانی نیاید کارها درست نخواهد شد؛ می شد دید که لقمه ای که خامنه ای و دارو دسته اش می خواستند فرو بدهند، در گلوی شان گیر کرده است. در نتیجه ی این روند متناقض، ائتلاف عملی گسترده ای از نیروهای درون حکومتی شکل گرفته که اشتراکات شان در دفاع از منافع کل نظام خلاصه می شود و بنابراین، مقابله با تاخت و تازهای بی حساب رهبر "با بصیرت". در نتیجه، ائتلافی که روحانی را بالا آورده، راست تر از دولت اصلاح طلبان و موسوی و کروبی است. روحانی هرچند یکی از آدم های نزدیک رفسنجانی است ، اما در طرفِ راستِ حتی خودِ رفسنجانی قرار دارد؛ به ویژه پس از دست یابی به ریاست جمهوری. زیرا پس از این، انتلافی متفاوت از نیروهای حکومتی پشت او ایستاده است و ائتلاف ممکن است ناپایدار باشد و در اولین تند پیچ سیاسی (چیزی که احتمالاً فراوان هم خواهد بود) از هم بپاشد. به همین دلیل، در چشم انداز مشهود کنونی، بازگشت اصلاح طلبان به شرایط پیش از خرداد سال ۸۸ بعید به نظر می رسد. در شرایط جدید، احتمالاً حد اکثر کاری که روحانی و متحدان او بخواهند و بتوانند انجام بدهند، بیرون آوردن رهبران اصلاح طلب و از جمله موسوی و کروبی از زندان خواهد بود. اما در کنار همه اینها، اکنون حادثه ی بسیار مهمی روی داده: خامنه ای تودهنی محکمی از مردم خورده است و کارنامه سیاسی او چنان ورشکسته است و وضعیت کشور چنان قابل اشتعال، که فعلاً برای آنها دشوار است به تاخت و تازهایی در حدِ سرکوب خونین سال ۸۸ یا قتل های زنجیره ای پس از خرداد ۷۶ روی بیاورند.
اخبار روز: بخشی از مردم به اعتراض در انتخابات شرکت نکردند، اینها چه قدمی باید بردارند تا اعتراضشان دیده شود و بتوانند در تحولات آتی تاثیرگذار باشند؟
محمدرضا شالگونی: در سیاست نیز زمان برخلاف مکان، تک بُعدی است؛ استعاره معروف آن فیلسوف یونان باستان را فراموش نباید کرد که "در یک رودخانه نمی توان بیش از یک بار شنا کرد". انتخابات خرداد ۹۲ حادثه ای است پس از انتخابات خرداد سال ۸۸ و پی آمدهای آن. به همین دلیل در این انتخابات، حتی بخشی از اصلاح طلبان حکومتی نیز برای نخستین بار طرفدار تحریم انتخابات بودند. مثلاً وقتی "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" در خارج از کشور رسماً انتخابات را تحریم کرد یا شنیده شد که آدمی مانند محمد موسوی خوئینی ها به طرفداری از تحریم انتخابات صحبت می کند، می شد دید که کارکرد اصلی انتخابات در جمهوری اسلامی (که مانند "برگ انجیری برای پوشاندن استبداد مطلقه ولی فقیه عمل می کند) دیگر سوخته است. این بار حتی تا آخرین روزها، شبح تحریم چنان سنگین بود که خامنه ای ناگزیر شد یکی – دو روز پیش از انتخابات، بگوید آنهایی که مخالف جمهوری اسلامی هستند، به خاطر کشورشان رأی بدهند. و در آخرین روزها و حتی آخرین ساعات پیش از ۲۴ خرداد بود که گرایش به رأی اعتراضی به صورت جهشی بالا رفت. طبق آمار رسمی خودِ رژیم (که معمولاً هم بادکنکی است) بیش از ۲۷ در صد صاحبان رأی در انتخابات شرکت نکرده اند. اگر قبول کنیم که بخش بزرگی از اینها، نه به دلیل بی تفاوتی، بلکه عمداً نمی خواسته اند در انتخابات شرکت کنند، باید نتیجه بگیریم که نسبت تحریمی ها دست کم در مقایسه با نتایج رسماً اعلام شده در انتخابات ۸۸، آشکارا بسیار بالا بوده است. اگر نسبت عدم شرکت در انتخابات را با آرای داده شده به روحانی جمع کنیم، می بینیم که حدود ۷۰ در صد صاحبان رأی به مخالفت با سیاست های خامنه ای برخاسته اند. بنابراین، برخلاف بعضی از اصلاح طلبان که ابلهانه می کوشند تحریمی ها را ناچیز و بی اهمیت جلوه بدهند، نقش تحریمی ها در این انتخابات، دست کم در ترساندن دستگاه ولایت و واداشتن آنها به پرهیز از "مهندسی" تمام عیار مشابه سال ۸۸، و نیز برانگیختن آرای اعتراضی، بسیار چشم گیر بوده است. گذشته از اینها، در جمهوری اسلامی تحریم انتخابات قاعدتاً ارزش اخلاقی و اهمیت اصولی دارد و بر عکس، عدم تحریم است که تحت شرایطی می تواند ارزش تاکتیکی پیدا کند. به عبارت دیگر، همه آنهایی که خواهان رهایی از کائنات جهنمی جمهوری اسلامی هستند، همیشه باید بکوشند کارکرد ارتجاعی انتخابات در این نظام را افشاء کنند، حتی هنگامی که استثنائاً به دلائل تاکتیکی، از تحریم انتخابات خودداری می کنند.
اما برگردم به نکته اصلی پرسش شما: در جمهوری اسلامی که دولت بزرگ ترین کارفرمای اقتصادی است و توزیع بسیاری از امکانات و سرویس های اجتماعی را در دست نهادهای پلیسی و نظارتی خود متمرکز کرده است؛ شرکت در انتخابات برای بخش بزرگی از مردم عملاً اجباری است. بنابراین، تحریم انتخابات قاعدتاً چنان همه گیر نمی شود که رژیم را درمانده کند. به همین دلیل، تحریم باید با انواع اقدامات اعتراضی ترکیب بشود تا چشم گیرتر و اثرگذارتر گردد. اعتراض می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد؛ از اعتراضات مستقیم به رژیم و انتخابات های رسوای آن گرفته تا بهره برداری از فضای انتخابات برای دامن زدن به حرکت های جمعی و طرح مسائل و خواست های مختلف مردم که در روزهای انتخابات استثنائاً تحمل می شوند، ولی دست زدن به آنها در روزهای عادی بسیار دشوارتر و پرهزینه تر است. از طریق دست زدن به این نوع اعتراضات است که می شود طرح های جمهوری اسلامی را با اعتراضات توده ای واقعاً بزرگی، مانند اعتراضات سال ۸۸ به هم ریخت و رسوا کرد.
|