یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نگاهی به دو سر یک مشکل
الف. احمد


• آیا ما در مجادلات نظری مان وارد فازی جدید از نوع چپ زورخانه ای شده ایم (مقالات شمس و جزایری)؟ حمله ی شدید و سرکوبی طرف مقابل همیشه چیز بدی نیست... اما مسئله اینجا افول سطح مجادله ی نظری به تصاویری مستعمل است. اینها دقیقا همان تصاویری است که رسانه های بورژوازی هم برای تمسخر و تحقیر نیروهای چپ استفاده می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٣ تير ۱٣۹۲ -  ۱۴ ژوئيه ۲۰۱٣


حمله ی فیزیکی در یک مجادله ی نظری پدیده ی تازه ای نیست. اینطور هم نیست که فقط در میان طیف چپ وجود داشته باشد. در آنطرف نشریات بورژوازی با امکاناتی که دارند مجادلاتشان را پالایش کرده و در کاغذهای روغنی و شسته و روفته به مخاطب عرضه می کنند. وگرنه کیست که نداند تک تک شان از دانشگاهی و دولتی و وزیر و وکیل گرفته تا روزنامه نویس به خون هم تشنه اند. در سودمند بودن گفتگو و جدال نظری تردیدی نیست. اما آن نوع مجادله ای که به درگیری فیزیکی ختم می شود آسیب زاست و باید از آن پرهیز کرد. یک نمونه از این جدال ها نوشته ای است از فواد شمس با عنوان «خداحافظی با چپ، سلام بر چپ!» و پاسخی از جانب حسن جزایری با عنوان «آقای فواد شمس ساکت لطفا!». نوشته ی شمس را می توان اینطور خلاصه کرد: در جریان انتخابات بخش بزرگی از نیروهای چپ باز هم طبق معمول از مردم عقب ماندند. و فردای انتخابات هم دچار شوک ناشی از عقب ماندگی بودند. نویسنده سپس مخاطب خود را مشخص می کند و اشاره می کند که روی سخنش با آن بخشی از نیروهای چپ است که بالاخره با هر «تاخیری» خود را به مردم رساندند. سپس گوشزد می کند که این اشتباهشان می تواند به قیمت حذف شدن از «جنبش مردم ایران» تمام شود. رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، موضع گیری های احزاب و سازمان های باسابقه در قبال انتخابات و پیروزی «مردم» از دیگر مسائلی است که به آنها اشاره کرده. در واکنش به این نوشته حسن جزایری شمس را تنبیه می کند و با لحنی تند به آشفتگی های نظری این بخش از طیف چپ اشاره می کند.
می توان به طور تقریبی این دو نوشته را دو سر یک مشکل در نظر گرفت. چیزی که در همان ابتدا نظر مخاطب را جلب می کند استفاده از استعاره های فیزیکی برای بیان آن چیزهایی است که به ذهن نویسندگان متبادر شده. نمونه هایی از قبیل: سیگار دود کردن پشت فیسبوک، جستجو در گوگل مپ، لبخند زدن، تف کردن، دراز کشیدن روی مبل لهستانی و... . به نظر می رسد هر دو طرف این مجادله بیشتر بصورت فیزیکی درگیر شده اند تا نظری. آیا ما در مجادلات نظری مان وارد فازی جدید از نوع چپ زورخانه ای شده ایم؟ حمله ی شدید و سرکوبی طرف مقابل همیشه چیز بدی نیست حتا در مواقعی لازم است. اما مسئله اینجا افول سطح مجادله ی نظری به تصاویری مستعمل است. اینها دقیقا همان تصاویری است که رسانه های بورژوازی هم برای تمسخر و تحقیر نیروهای چپ استفاده می کنند.
شمس برای تمسخر «تحریمی ها» (یعنی آنها که رای ندادند) نبودن «باریکادها» در خیابان های تهران را مثال می آورد. نویسنده در نظر نمی گیرد که پدیدار شدن باریکادها، جنبش های چریکی، ابتکارات جوانان در می 68، اعتصاب های پرشور و حتا جنبش های توده ای مسالمت آمیز همگی اشکال مختلف بروز مبارزات طبقاتی در درون جامعه است نه اصل و تمام مبارزه. پدیدار شدن باریکاد ها شاید مرحله ی نهایی یک مبارزه ی انقلابی باشد یا نباشد. اما در این تردیدی نیست که پیروزی در یک مبارزه در گرو سال ها تمهید و تلاش و جدال های نظری و از همه مهمتر سازمان یابی است. می توان راجع به همراه شدن یا نشدن با «جنبش مردم ایران» گفتگو کرد. اما پیش از آن باید ببینیم اصلا که هستیم و در کجا قرار داریم: تردیدی نیست که نیروهای چپ در هر نقطه ای از طیف گسترده ی چپ که باشند باید دارای منابع نظری باشند. باید بدانند که عنوان مبهمی به نام «جنبش مردم ایران» در چارچوب فکری شان چه تعریفی دارد؟ آیا در نظر نمی گیریم که در درون همین مردم منافع مختلف و متضادی وجود دارد؟ انتخاب شدن شخصی مثل هاشمی رفسنجانی، خاتمی، روحانی و عارف و... برای اتاق بازرگانی، بورس اوراق بهادار و بخش خصوصی، بازاریان و ... خوب است. اما برای کارگران(چه کارگران یدی چه کارگران فکری)، و بخش هایی از خرده بورژوازی و تهی دستان بد است. همینطور رفتن به سمت اقتصاد بازار برای آنانی که منافع شان در آن تضمین می شود خوب است اما برای آنهایی که از آن آسیب می بینند خوب نیست. فراموش نکنیم که اصلاح طلبی هم پایگاه های طبقاتی، دینی و فرهنگی خودش را دارد. نمایندگان آن(چهره هایی مانند خاتمی، معین، موسوی و...) چهره هایی سیاسی اند و با سازمان های سیاسی خود در ارتباط دائم اند. مثل هر جریان متشکل دیگری پیش از ورود به هر منازعه ی سیاسی توان سازمانی خود را می سنجند و شعارهای خود را بر اساس برنامه های اقتصادی و سیاسی خود به دقت انتخاب می کنند. قدرت رسانه ای(در داخل و خارج) نسبتا زیادی دارند و همیشه روی حمایت بخش های بزرگی از جامعه می توانند حساب کنند. در طرف دیگر اپوزیسیون چپ در داخل هیچ گونه سازمانی ندارد، متشکل نیست، منابع مالی، رسانه ای و نیروهای محدودی دارد. تمام راه حل های سیاسی اش به صندوق رای ختم نمی شود. علاوه بر اینکه ممکن است بر اساس ارزیابی اش از شرایط، اولویت های دیگری داشته باشد. بی انصافی است اگر در چنین وضعیت نابرابری توقعی زیاد از این نیروها داشته باشیم. از این رو خیر جریان اصلاح طلبی در جامعه ی ما الزاما خیر همه ی ما نیست. هر کدام از ما(هرچه قدر هم منفرد و محدود) حق داریم که مسیر خود را طی کنیم.
انتخاب کردن، یک حق کاملا شخصی است و هیچ کسی حق اعمال فشار بر تصمیم فرد را ندارد. آیا ما نباید پیش از آن که دیگری را به عقب ماندن و در شوک فرو رفتن متهم کنیم، منابع فکری مان را مشخص کنیم؟ یعنی اگر خود را بخشی از نیروهای چپ می دانیم مشخص کنیم که ارتباط توصیه ی سیاسی ما با منابع فکری سنت چپ کدام است؟ به عبارت دیگر چارچوب اقتصاد سیاسی و تحلیل طبقاتی مان کدام است؟ سپس مشخص کنیم که در این چارچوب نظری شرکت کردن یا نکردن یا حمایت کردن از تصمیم مردم یا حمایت نکردن از تصمیم مردم چه معنا و تبعاتی می تواند داشته باشد.(از یاد نبریم که بخش خیلی بزرگی از مردم پس از انقلاب 57 از نیروهای اسلام گرا حمایت کردند). برای آنکه مثالی زده باشیم فرض کنیم بخش بزرگی از طیف چپ تصمیم بگیرد(بطور سازمان یافته) در انتخاباتی از هاشمی رفسنجانی حمایت کند. آیا حمایت از یکی از بنیادگذاران تروریسم سازمان یافته ی دولتی در ایران، حمایت از یکی از مافیاهای اقتصادی، نیاز به توجیهی متکی بر تحلیل مشخص اقتصادی و سیاسی ندارد؟ از منابع جریان های چپ، دست کم یکی اقتصاد سیاسی است. آیا بخشی از نیروهای چپ حق ندارند از نئولیبرالیزم حمایت نکنند؟ شمس ناراحت است که احزاب چپ چرا برای اعلام تحریم مسابقه گذاشتند. آیا منصفانه است که به تحلیل ها و موضع گیری های دائمی همین احزاب مراجعه نکرده، صرف دو هفته ی انتخابات را ملاک عقب ماندگی آنها بدانیم؟ این عادتی است که باعث می شود به اشکال مختلفی دچار سطحی نگری شویم و با برخوردی «حیثیتی»(1) انتخابات مشکوک و مردودی را عامل تغییری قابل توجه بدانیم و تا جایی پیش برویم که مانند نشریه ی حزب ستیز و خرابکار «راه توده» مدعی شویم که هر برنامه ای هرقدر هم نئولیبرالی باشد باید در چارچوبش راه حل هایی پیدا کرد! یا مانند بسیاری از چپ نو های حزب ستیز دیگر، جشن های خیابانی را نشانه ی پیروزی مردم بدانیم. از چنین آشفتگی های نظری باید پرهیز کرد. اگر قرار است تحلیل اقتصادی، سیاسی و تاکتیکی مان در مورد یک انتخابات با بورژوازی و رسانه ها و دانشگاهیان مزدورشان یکی باشد، پس چرا اصلا پای سوسیالیزم را وسط بکشیم؟ آیا تصورمان از مبارزه ی طبقاتی فقط باید نبردهای خیابانی و برپایی بریکادها باشد؟
در طرف دیگر هم، انتقاد هرچند نامنصفانه ی شمس را نباید سرکوبی کرد آن هم بدون پاسخی نظری. شمس هم مانند هر کس دیگری حق دارد رای دهد و با رویکردی چپ گرایانه فقط از آزادی بیان دفاع کند. اما در آنجا که پای تحلیل طبقاتی به میان می آید نمی تواند انتخاب حسن روحانی را (که پس از انتخاب شدنش برای کسب تکلیف شتابان به دیدار اتاق بازرگانی رفت) به نفع طبقه ی کارگر و زحمتکشان جامعه بداند. در همین چارچوب، با مراجعه به دیدگاه های اقتصادی و سوابق میرحسین موسوی علت حمایت برخی نیروهای چپ از او را می توان دریافت.
واقعیت این است که تضادهای طبقاتی درون جامعه دائما وجود دارد. و جامعه ی ما هم تافته ی جدابافته ای نیست. بورژوازی از هرگونه تکانه ی اجتماعی شدید می هراسد. از این رو حاضر است با ارتجاعی ترین نیروها هم همدست شود. با استفاده از تشکل های خود برای رسیدن به قدرت، بولشویکی ترین تاکتیک ها را هم طرح ریزی و اجرا می کند اما از توده های مردم می خواهد مبارزه ی خود را بطور مسالمت آمیز، بدون نیاز به حزب و تشکل انجام دهند. در این چارچوب رای ندادن بخشی از مردم را نباید به حساب عقب ماندن از «مردم» گذاشت. آن طرف مسئله هم به همین صورت است. نمی توان از همه ی مردم انتظار داشت در یک انتخابات ریاست جمهوری از یک کاندید سوسیالیست حمایت کنند. بخش هایی از جامعه به دلایل اقتصادی، دینی، فرهنگی و ملی این کار را نخواهد کرد. منازعات طبقاتی در درون جامعه همیشه وجود دارد. اگر ما منابع فکری مان را درست می شناسیم و به سوسیالیزم باور داریم چاره ای نداریم جز آنکه جبهه ی طبقاتی خود را درون جامعه گسترده تر و متشکل تر کنیم و این کار نه با دنباله روی از بورژوازی بلکه با فاصله گرفتن نظری و سازمانی از آن میسر است.

1. www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست