یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دموکراسی ارعابی
۳- روحانی و آینده‌ی میان مدت ایران


جلیل افشار


• از هم اکنون می‌توان جهت و سرعت حرکت روحانی را از مشاورانی که درو وبرش را گرفته اند (دست‌راستی‌ها‌ی افراطی مانند نیلی، ترکان، نجفی، غنی نژاد، صفدر حسینی، اسحاق جهانگیری، پسران رفسنجانی، نهاوندیان و دار و دسته‌ی قدیم و جدید اتاق بازرگانی ...) تشخیص داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ مرداد ۱٣۹۲ -  ٨ اوت ۲۰۱٣


      دادگاه کیفری جنایت کهریزک حکمی صادر کرد که در واقع به منزله‌ی رفع اتهام از متهمان اصلی جنایت یعنی قاضیان فرمانبردار مرتضوی، حداد و حیدری‌فر بود. آنها از اتهام شکنجه، ‌قتل، ‌تجاوز و سوءرفتار سازمان‌یافته و موارد هم ردیف تبرئه شدند. اگر هر یک از این اتهام‌ها‌ به اثبات رسیده بود، به عوض انفصال موقت ازخدمت و 200 هزار تومان جریمه‌ی نقدی (که به قیمت امروز معادل 6 دلار امریکایی است) باید به سال‌ها‌ی زندان یا حتا مجازات قصاص محکوم می‌شدند. این حکم، که رییس دادگاه کیفری شعبه‌ی 76 دادسرای کیفری استان هم اعلام کرد جزییات آن قابل انتشار نیست؛ در واقع پیامی داشت برای جامعه. در دنباله‌ی پیام‌ها‌ی انتقام‌جویانه و تنبهی و تهدیدی که از خرداد 88 تا کنون ادامه دارد: هیچ مجازاتی متوجه فرد یا افرادی که در جهت دفاع از نظام به خلاف و جرم و جنایت دست زده‌اند نمی‌شود و این کارها چیزی از پاداش دنیوی و اخروی آنها نمی‌کاهد. مگر وقتی که بی‌تدبیری مسوولان موضوع را به حد انزجار افکار عمومی کشانده باشد و در آن صورت هم کار به دادگاه‌ها‌ی فرمایشی واحکام آبکی می‌کشد و بس. ‌مردم نباید از اجرای قانون علیه کسانی که آنها را در جریان اعتراض و قیام سرجایشان نشانده‌اند ذره ای دل خوش باشند از این مجوزهای ورود به سلسله درخواست‌ها‌ی دنباله‌دار به کسی داده نمی‌شود.
    در شرم‌آور بودن این داستان جنایی و قضایی همین بس که به واکنش حیدری‌فر نگاه کنیم. او قاضی‌ای بود بی‌حیا، قانون شکن، فاسد، بدنام و مصدر مجازات‌ها‌ی ضد بشری. ‌او همان کسی است که در شهر اصفهان با شنیدن اعتراض یک شهروند ناشناس نسبت به تخلف او از حقوق شهروندی جاری اسلحه از کمر کشید و تیراندازی کرد. همین آدم در پی صدور حکم محکومیت شفابخش خود و در نهایت بی‌شرمی و با فراموش کردن گذشته‌ی قضایی خود اعلام کرد:"معتقدم در کشوری که تحت لوای ولایت فقیه اداره می‌شود چنین ظلم و احجاف آشکاری ممکن نیست." و افزود:" هنوز هیچ گونه حکمی به این جانب ابلاغ نشده است و متاسفانه همانند روال سابق، ‌خبر محکومیت خود را از یکی از خبرگزاری‌ها‌(مهر) مشاهده کردم". این دادیار سابق امنیت ویژه‌ی دادستانی تهران (آن دو نفر دیگر هم قاضی امنیتی و دادگاه انقلاب بوده‌اند) از آنچه سال‌ها‌ خودشان انجام داده اند، یعنی مثلا همین عدم ابلاغ حکم با مهر و امضا به محکوم، حیا نکرده و وقتی همان رویه درمورد خودش، آن هم با حکمی مسخره در واقع تبرئه روبرو شده است، پای ولایت فقیه را به میان کشیده است و از ظلم احجاف آشکار ناله سرداده است.
    رییس جمهور منتخب که برای شمار زیادی از بی‌عملان سیاسی و آزادی خواهان سطحی و سیاسیون بی‌مایه نشانه‌ای از پیروزی ملت است، ‌در باره‌ی چنین راه و روش سرکوبگرانه، ناعادلانه و جهت‌دار قضایی که از منشا نهاد مستقل از اراده‌ی مردم و عدالت جمعی بیرون می‌آید چه دارد بکند. او نه تنها بر اساس موازین مسخره و ناکارآمد و کهنه‌ی تفکیک قوا کاری نمی تواند بکند بلکه به عنوان یکی از پایه‌ها‌ی قدرت نظام جمهوری اسلامی کاری هم نمی‌خواهد بکند. این حقوقدان همان قدر در شیعه گرایی متعصب و متظاهر است که در پیروی از اندیشه‌ی مونتسکیو که به او فقط این را یاد داده است که اصل تفکیک قوا به من اجازه نمی دهد در کار قضا دخالت یا حتا انتقادی کنم.
    مبنای اعتدال و کلید تدبیر نزد حسن روحانی یعنی این که هیچ چیز از من نخواهید و در عوض درخواست‌تان را به پیشگاه اعتدال و صبر مطرح کنید. وقتی حسن روحانی می‌گوید همه چیز باید گام به گام و در طول زمان انجام شود، مانند سلف هم اندیش‌اش-بازرگان - که البته این منتخب فرصت‌طلب هیچ نشانی از این بابت از خود بروز نمی‌دهد- گویا تحفه‌ی الکلام از عالم غیب آورده و کرامت بروز داده است. معلوم است که همه چیز باید طی گام‌ها‌ی خودش در پویش زمان انجام شود. اما موضوع این است که این گام و این زمان قرار است چه مقدار دیگر بار محنت و محرومیت و رنج بر دوش بیکاران، فقیران و محرومان و دردمندان بگذارد و برای چه قدرتی. واقعا این مرد مافوق مرفه و مافوق سیر از وضع گرسنگان و ناامیدان که به ویژه شاید از درد ناآگاهی وبی‌چارگی به خزه‌ی انتخابات هم چنگی انداخته باشند، خبری ندارد وگرنه این چنین با خیال تخت امر به صبوری نمی‌فرمود. میردامادی با رای رهبر حزب مشارکت هم که به اتفاق هر 40 یا 50 نفر اصلاح‌طلب دولتی منتظر الظهورچهره‌هایی چون روحانی بودند وبا آمدن او بشکن‌زنان به او تبریک گفتند، به اتفاق نمایندگان بخش ثروت ومکنت وبازار مثلا احمد ترک نژاد عضوهیات نمایندگان اتاق‌ها‌ی بازرگانی موکدا امر فرمودند به مطالبات مردم دامن نزنید وبگذارید این کلید دار ِاعتدال با آرامش براند.
    واتفاقا درست همین الان است که باید به حسن روحانی گفت خواست‌ها‌ی مبرم مردم غرقه در رنج و حرمان را در دستور و اولویت کار خود قرار بده، مردم را بسیج کن و از آن نیرویی برای تغییر بساز، بیش از آن که نهادهای نظامی و امنیتی و روحانی قدرت پس از تنفس کوتاه یکی دو ماه گذشته چنگ‌ها‌ و چنگک‌ها‌یشان را بر استوانه‌ها‌ی قدرت و ثروت فروتر ببرند. بی‌تردید نه تنها از هم اکنون می‌توان گفت مردم فرسنگ‌ها‌ با قدرت‌مداران فاصله دارند بلکه می‌توان جهت و سرعت حرکت روحانی را از مشاورانی که درو وبرش را گرفته اند (دست‌راستی‌ها‌ی افراطی مانند نیلی، ترکان، نجفی، غنی نژاد، صفدر حسینی، اسحاق جهانگیری، پسران رفسنجانی، نهاوندیان و دار و دسته‌ی قدیم و جدید اتاق بازرگانی ...) تشخیص داد: او به راه تعدیل‌سازی در سیاست تعدیل ساختاری به پیش می‌رود یعنی کمی از برجستگی‌ها‌ی جناح قدرتمند شده‌ی هشت سال اخیر به رهبری سپاه را می‌تراشد و در فرورفتگی‌ها‌ی جناح اندکی افسرده و مغبون جای می‌دهد. در این میان این مردم ایرانند که‌ها‌ج و واج باید ثمره‌ی حماسه و شاهکارشان که در واقعیت ، نه بنابر آمارهای منتشر شده، عبارت بوده است از کمتر از60درصد مشارکت در انتخابات و 30 الی 31 درصد رای به روحانی ، تماشا کنند.
    تا زمانی که قدرت اقتصادی این چنین در دست‌ها‌ی مشترک سرمایه‌داری دولتی، سرمایه‌داری خصوصی انحصاری و سرمایه‌داری موسساتی قرار دارد، قرار نیست این قدرت به قیمت کاستن از سود و موقعیت خود به فکر افزایش اشتغال باشد. این بخش، ‌خودش به دلیل تحریم وساختار بحران زده‌ی اقتصاد داخلی ناشی از افتادن سایه‌ای این تحریم بر وضعیت سکون آمیز اقتصاد به تنگنا افتاده است.
    میلیاردها دلار سرسرمایه گذاری‌های‌ وابسته به سپاه و در عسلویه طرح‌ها‌ی راه سازی، گازرسانی و طرح‌ها‌ی هتل، ساختمان‌های اداری و خدماتی و مجتمع‌های تجاری و بنادر و معادن همه با رکود بیشتر یا با توقف و تعطیل روبروشده اند. گر بگوییم چیزی بین 100 تا 150 میلیارد دلار سرمایه (بسته به نرخ دلاری که در محاسبه به کار می‌بریم) مربوط به فعالیت‌ها‌ی سپاه و نیروی انتظامی از کار افتاده و عاطل و در حدود 31 میلیارد دلار طرح‌ها‌ی سرمایه‌گذاری دولتی و بالاخره نزدیک به 75 تا100 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خصوصی با بحران یا کسادی شدید و تقریبا با تعطیلی روبه رو شده‌اند و در سال گذشته فقط در حدود 35 میلیارد دلار خسارت استهلاک و واماندگی داده‌اند هر گز اغراق نگفته ایم، گر چه ارقام، ‌ممکن است نادقیق باشد. آنچه اینگونه می‌سوزد ودود می‌شود ارث پدر یاعرق جبین بازاری و مستغلاتی و موسساتی و بادمجان دور قاب چین‌ها‌ی حقوقی و سیاسی و اقتصادی وا جتماعی و ورانی و فنی و مهندسی پیراپزشکی آن طایفه نیست. این حاصل ارزش نیروی کار مردم ومنابع ملی ایران است. حسن روحانی که آرای محدود خود را از مردم شوق زده تحت مدیریت هسته‌ی اصلی نظام گرفت نه توان شناختن و نه یارای مقابله ونه گرایش به اصلاح این گونه امور را دارد. کلید تدبیر او وارد هر قفلی نمی شود او به زفاف‌های موفق وکام بخش بر بستر همین می‌اندیشد.
      ایالات متحده و متحدانش (به جز اسرائیل) بر سرمناقشه‌ی اتمی ایران هرگز نگفته‌اند خواهان سرنگونی رژیم جمهوری‌اند اما هوشمندترین عنصر نظام این جمهوری، یعنی شخص ولی فقیه، به خوبی می‌داند که حدِیَقف" غرب در جلوی نظام ولایت نیست و در پشت آن است. یعنی امریکا و متحدان وفادارش به رفتن تا آن سوی سرنگونی رژیم نیز، دست کم، می اندیشند، اگر عمل نمی کنند. در آخرین گفته‌ها‌یش رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد که ایران برای حل مناقشه‌ی اتمی بارها تا انتهای انعطاف و آمادگی پیش رفته است واین امریکا بوده است که در آخرین مراحل بازی را به هم زده و به طرح مسایل تازه‌ای پرداخته است. ‌از نظر او این امریکاست که مساله دارد و مساله‌اش براندازی نظام جمهوری مبتنی بر ولایت است. از دیدگاه‌ها‌ی او درست می‌گوید: اگر امریکا به رغم علام کردن، دردرون خود نطفه‌ها‌ی سرنگونی را به دلایلی می پرورد که با ظاهرِ سازگاری منافع امریکا با نولیبرالیسم ایرانی – اسلامی نمی‌خورند (و این تحلیل‌ها را پیچیده‌تر می‌کند) – چرا باید فکر کنیم حسن روحانی با همه‌ی خصلت‌ها‌ی غرب پسندش می‌تواند این تصمیم پیچیده و پنهان نهاد امنیتی و سیاسی امریکا را معکوس کند. این حسن روحانی که به کلی وابسته به ساخت قدرت ولایت فقیه است، به واقع چنین توانی ندارد.
      اما اگر چنین تصمیم پنهانی و ماندگاری وجود ندارد و امریکا به سازش با قدرت سیاسی به شرط تامین منافع بلند مدت خود، به خصوص در برابر چین، وبه شرط آماده شدن ظاهر سیاسی و نظامی تن می‌دهد در آن صورت شاید بتوانیم فکر کنیم این برنامه‌ها‌ی سیاست خارجی حسن روحانی است که می‌تواند این نقشه‌ی راه را هموار کند. اما اصلا نمی‌توانیم بپذیریم که دولت روحانی می‌تواند تبعات ناشی از یک چنین سیاست‌گذاری جدیدی را مدیریت کند. چنین راه و روشی یا ایران را همانند مصر در لهیب آتش صف‌بندی‌ها‌ی اجتماع و سیاسی متخاصم فرو خواهد برد یا باید به گونه‌ای قدرت سپاه و نیروی انتظامی را در راس همه‌ی امور بپذیرد، گر چه با ظاهرب مورد پسند دموکراسی. روحانی متحد نیروهای امنیتی و سپاه و دموکراسی صدری و کماکان معتدل و تدبیرجو به این معنا که "هر چه را نمی پسندی نامعتدل بخوان، باقی خواهد ماند.
    همه‌ی شرایط و باتوجه به سلطه‌ی نیروهای امنیتی و دستگاه‌ها‌ی اجرایی و قضایی و قانون‌گذاری حسن روحانی، با پشتوانه‌ی مردمی بسیار محدود و با نقش تسلیم‌پذیرش در عمل نمی تواند تعریفی از اعتدال به دست دهد مگر آن که هر حرکت اعتراضی در مقابل ناملایمت‌ها‌ی تندروی و محکوم به توقف تشخیص داده شود. او پراگماتیستی وابسته به قدرت باقی می‌ماند. وگرنه باید در برابر مسایل اساسی جامعه روی به جبهه‌ی مردم آورد که اصلا اصلیت آن را ندارد. این مسایل عبارتند از:
    فشار فقر فزاینده وبیکاری به خصوص در بیست ماه و باز به شدت در ده ماه گذشته که تحمل قبول پند اعتدال پذیری و بازکردن سوراخ برای کلید اندازی دولت و دستگاه تبلیغاتی تسلیم‌پذیری، به رهبری ظاهری روحانی را ندارد. شاید چند ماهی به خاطر نیرنگ و تبلیغ نیروهای وابسته به بازار و نولیبرال ایرانی – اسلامی تکانه‌ها‌ی اجتماعی ظاهر نشوند، اما بروز آن با توجه به کندی آشکار و بن بست‌ها‌ در مذاکرات هسته‌ای از ماه پاییز آینده اجتناب‌ناپذیر خواهد شد. در این صورت واضح است که روش اعتدالی و عقلانیت بورژوازی دستگاه روحانی چیزی جز انواع سرکوب ماهرانه‌تر وبی توسل به محاصره‌ی گازانبری را در پیش می‌گیرد. باز واضح تر است که اگر روش روحانی جواب ندهد روش سرکوب قالیباف با موافقت همین روحانی – چنان که به گفته‌ی آشکار قالیباف قبلا نیز اتفاق افتاده بود- ظاهر و فعال خواهد شد.
      سران اصلاح طلبان دولتی به تمام وکمال دل و آیین به نامزد دستگاه امنیتی عالی کشور دارد. این نامزد با کلید تدبیر یعنی سرو سامان دادن به حکومت از هم گسیخته و پرعناد به میدان آمده بود. تا پیش از آن که جنبش توده‌ای به نیروی مهارناپذیر یا جدا آسیب‌رسان تبدیل ‌شود، ‌از راه مسالمت و دلجویی کلاسیک چاره‌ای بیندیشد و پدر اصلاحات و پدر مصلحت‌گرایی ایران، یعنی خاتمی و‌ها‌شمی طی "نامه‌ها‌یی چند بزنگاهی" به یاری مرکزیت قدرت آمدند و معماری انتخابات را در راستای پیروزی نماینده‌ی دستگاه امنیتی خیراندیش طراحی و اجرا کردند. طراحان و مجریان از جهاتی از هم جدا ولی از جهاتی هم به هم وابسته و پیوسته بوده و هستند.
      عناصر سرسپرده، واداده، امربر، بی دقت وراج و به شدت بدنام شده‌ی اصلاح طلبی وسبز‌ها‌ البته یا به راهی جدای از اصلاح طلبان روی آوردند و یا در همان اصلاح طلبی دولتی غرقه شدند. عناصر واخورده‌ی سیاسی نیز چون نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها‌ی در هم شکسته نیز درواقع به دو سه جریان اصلاح طلبی دولتی پیوستند. این جریان‌ها‌ در آینده نیرویی در خور نخواهند بود تا بتوانند بر روند مصلحت اندیشی ‌ها‌شمی – خاتمی – روحانی تحت رهبری به واقع قدرتمند و باهوش‌تر آیت اله خامنه‌ای اثر بگذارند. آنان به دنباله روهایی سبک مغز و بی‌لنگر تبدیل شده‌اند. نامه های میردامادی و تاج زاده و تراوشات سست پایه‌ی این و آن محصل و کارمند دیروزی وابسته به سفره‌ها‌ی باز اصلاح‌طلبی همین‌ها‌ را نشان می‌دهد. درواقع اولین پیروزی روحانی که سخت خوشایند مقام رهبری هم هست این است که آن‌ها خودشان، ‌خودشان را به سطحی نازل و مصلوب و بی‌اراده تبدیل کردند: "هر چه روحانی جانم بگوید."
    طبقه‌ی کارگر ایران ضربه‌دیده‌ترین و امید بخش‌ترین نیرو برای ایجاد تحول واقعی و قرار دادن اقتصاد ایران بر روی مسیر مناسب و نیرو دادن به آن حتا با همین ساختار بورژوایی اش است. متاسفانه یا خوشبختانه یا واقع بینانه حتا بورژوازی ایران برای بقای نسبتا سالم‌تر و کارآمدتر پیش از آنکه به بازاریان سوداگران مرتجع ومستقلات چی‌ها‌ طماع و دار و دسته‌ها‌ی جیره خوار طبقه‌ی متوسط سنتی ومدرن آنها نیازمند باشد به این که طبقه‌ی کارگر و متحدانش درمیان لایه‌ها‌ی میانی و کشاورزان نیرویی برای دموکراتیزه کردن، ‌عادلانه کردن و کارآمد کردن محدود اقتصاد باشند نیاز دارند. صاحبان سرمایه، بازاریان و مستغلاتی‌ها‌ از یک سو و سرمایه‌داری نوپای بوروکراتیک و نظامی از دیگر سو هر دو قربانی مجیزگویانی شده اند که زمانی آنها خوراک‌شان دادند، بارشان کردند، به صحنه رسانه‌ای دردفاع از نولیبرالیسم محافظه کار آوردند تا موفقیت خود را تثبیت کنند. اما حالا با برنامه‌ها‌ و طرح‌ها‌ی‌شان دارند تیشه به ریشه‌ی آنها می‌زنند. (یکی بر سر شاخ بن می‌برید...)
    وظیفه‌ی طبقه‌ی کارگر و متحدان اگر سرعت و عمق و پایداری بخشیدن به جنبش دموکراتیک باشد، به هیچ روی البته کارشان به منزله ی نجات بورژوازی و نابود گران اقتصاد ملی نیست بلکه قبول حضور آنها فقط تا حدی است که در مقابل نیاز عظیم دموکراتیسم وعدالت و آزادی به مانع اساسی تبدیل نمی‌شوند.
    آزادی‌ای که اصلاح طلبان دولتی و دارو دسته‌ی روحانی مبلغان آن نولیبرالیسم ایرانی اسلام، ‌//// کله پول از باند نزدیک دلالی و پرپر و قشرهای پوست پیازی مشابه /// آن هستند البته که مدتهاست /// دروغین خود را عریان کرده است. و درواقع آزادی‌ای است که می‌شود آن را خرید و فروش کرد وچیزی نیست جز به ظاهر /// ومصلحت اندیشانه‌ی ایدئولوژی حاکم. وظیفه‌ی مبارزان – آزادیخواهان و روشنفکران مستقل، کارکنان خدماتی ناوابسته و از همه مهم‌تر طبقه‌ی کارگر و در آن میان به ویژه زنان و باز به خصوص آنان که در این انتخابات شرکت نکرده‌اند افشای ماهیت این آزادی و طرح خواست‌ها‌ی عمیق دموکراتیک است و قانع کردن دیگران به این که صبوری در برابر دولت و راه رستگاری را در این بزنگاه نشان می‌دهد چیزی جز فریب نیست. ( به گفتی /// کن صبوری/ صبوری را نه خاکی بر سرم کرد)
    آزادی اصلاح امور گام به گام این رسوایان - که حتا زندانی بودن از خودشان را به جرم نقد و مخالفت به عنوان یک اصل تحمل می‌کند تا نظام درهم نپاشد یعنی ننگ برای بقای ننگ می‌پذیرد - می خواهد ماهیت واقعی پدیده‌ها‌ی سیاسی و اجتماعی نه شناخته شوند و نه تغییر یابند. دقت کنیم که اعتدال و تدبیر روحانی چیزی جز این در چنته ندارد. سردمداران پیروزمند این انتخابات به کاروان دروغ و تزویر، ‌پنهان کاری، ‌فساد و توطئه نپیوسته‌اند آنها بخشی از کاروان سالاران ادواری آن بوده اند. اینان تنها هنرشان آن است که پشت آینه را رو به روی دردهای اجتماعی قرار دهند وباز هم عکس مار بکشند. اما این بار مارهای خوش وخط وخال و ناافسرده. از این هنرایشان فقط قدرت‌ها‌ی اقتصادی و سیاسی و سرکوب و سودها برده‌اند. آنها در لفاف آزادی، به جز نیرنگ‌بازی، کارگران و کارکنان مبارز و آزادی‌خواه و روشنفکران فعال و آگاهش را هم به انواع حیل به ماموران سرکوب فرهنگی و آزادی‌خواهی نشان می‌ دهند و تحلیل‌ها‌یشان را چون خطر جدی برای نظام بر‌شمارند و به نابود کردن ایشان تشویق‌ کنند. مطبوعات آنان ضمن عوام‌فریبی رنگین کمانی زمینه ساز سرکوب و تحریف دگراندیشانند- بی آن که مزدی داشته باشد که آن جاها را عرصه ی افشاگری خود نکنیم . ما به قانون بهره برداری از امکانات در چارچوب فرایند مبارزه اعتقاد داریم اما به قانون بقا به هر قیمت پشیزی ارزش قائل نیستیم. نباید منتظر ماند و از طرح خواست‌هایی اساسی و قدیم با توان به این منطق رسوا که انشاءاله این یکی توان و نیت و شرایطش برای بهبود وضع زجرکشیدگان چند ده میلیونی جامعه بهتر از همه‌ی پیشینیان است دست شست کارگران منطق، زمان‌سنجی و تحلیل درست در شرایط مناسب خود را دارند و اگرچه ممکن است در سطح حداکثری مطرح نکنند یا مجبور شوند از ویژگی‌ها‌یی به خاطر گروه‌بندی‌ها‌ی ویژه‌ی درونی خود دست بشویند، اما منطق آنها منتظر زد وبندهای پنهان بعدی قدرت نخواهد ماند. اگر این که ایجاد شده است فرصت است پس همان قدر هم درست است که باید از این فرصت مستقلانه بهره برد.
      آینده‌ی ایران در دور گردابی متصور است که سال‌هاست به چرخش است: از یک سو ساخت قدرت در ایران برای بقای خود رقیبان را از عرصه بیرون نداده است و از سوی دیگر در یکه تازی در میدان اقتصادی ناگزیر نتوانسته است سهمی درخور برای رقیبان بین المللی درغرب قائل باشد. به ویژه آن که از نفوذ سیاسی آنان هراسیده است. اما این ناگزیری به اجبار ایران را به کام ِبخش دیگری از بورژوازی این جهان – ونه جهانی – یعنی روسیه و چین و تا حدی هم هند و کره فروبرده است. دراین شرایط نارضایتی‌ها‌ی بالقوه‌ی درونی چه به نارضایتی‌ها‌ی بالفعل تبدیل شده باشند و تبدیل شوند و چه خیر، بر وحشت حاکمیت می‌افزایند و آنها نیز در جهت حفظ استیلای اقتصادی خود فشار را نیز بر مردم بیشتر می‌کنند. این نارضایتی‌ها‌ زمینه‌ی بهره برداری قدرت‌ها‌ی امپریالیستی ورقیب متحدان اقتصادی ایران را فراهم می‌ آورد واین بهره‌برداری در جایی که قدرت مستقل مردمی وکارگری به وحشت مقدس حاکمیت تبدیل شده است جای اراده‌ی ملی و مردمی را می‌گیرد و بر روحیه‌ی پارانویایی حاکمیت می‌افزاید. این حالت دور تازه ای از وابستگی به بورژوازی خارج، تنیدن تار دور حصار قدرت و وحشت و سوءظن از اراده‌ی مردم و بالاخره زمینه‌ی تبلیغات امپریالیستی را فراهم می‌آورد. آسیاب خون‌بار جمهوری اسلامی این چنین می‌چرخد.
      دستگاه روحانی نه می‌تواند ونه می‌خواهد از جنگ این آسیاب له کننده که خودشان آسیابان‌ها‌ی آن هستند برهد. این مردم به ویژه مردم محرومند که به دلیل ماهیت طبقاتی شان آزادی کامل‌تر و حداقل قابل قبول و اطمینان بخش آزادی و عدالت سیاسی و اقتصادی را خواهانند. ‌اما تا این خواست به اراده و آگاهی جمعی لازم تبدیل نشود و گزینه‌ی قوی از معماری انتخاباتی قدرتمند ایران در صحنه ومنتظر نوبت را به همراه نافرمانی‌ها‌ی مدنی واعتراض‌ها‌و گام زدن‌ها‌ی عملی برای حضور احتمالی در انتخابات واقعی (فقط واقعی یا هیچ چیز را نهادینه نکنند سرنوشتشان دگرگون نمی‌شود وحداقل این که همین ساخت قدرت را وا نمی دارند تا به طورجدی به اعطای امتیاز به مردم روی آورند.

بخش های قبلی:
1- دموکراسی ارعابی – 1 :         www.akhbar-rooz.com
2- دموکراسی ارعابی – 2 :       www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست