یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حزبی که باید ساخت (۳)
نگاهی به مشخصه های اساسی حزبی که پاسخگویی به الزامات
امر "خود رهانی کارگران" را هدف خود دارد


اسماعیل سپهر


• این حزب اگرچه بمثابه یک حزب سیاسی-طبقاتی از ایدئولوژی و از جهت گیری ایدئولوژیک معینی برخوردار است، اما به هیچ وجه در هیئت یک "حزب ایدئولوژیک" ظاهر نخواهد شد و از مشخصه های چنین حزبی براستی بری و پیراسته خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ آبان ۱٣۹۲ -  ۲٣ اکتبر ۲۰۱٣


یکی از ویژه گی های مهم "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" به ثقل و سنگینی ایدئولوژی در دستگاه اندیشه گی آن مربوط می شود. این حزب اگرچه بمثابه یک حزب سیاسی-طبقاتی از ایدئولوژی و از جهت گیری ایدئولوژیک معینی برخوردار است، اما به هیچ وجه در هیئت یک "حزب ایدئولوژیک" ظاهر نخواهد شد و از مشخصه های چنین حزبی براستی بری و پیراسته خواهد بود. من در این قسمت و در قسمت بعدی نوشته حاضر درک خود از ایدئولوژی، "حزب ایدئولوژیک" و نسبت و رابطه "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" با این مقولات را به بحث خواهم گذاشت.

-ایدئولوژی و حزب
بشر چه خود و چه هستی را از نگاه ها و از پنجره های متفاوتی به نظاره می نشیند. نگاه ایدئولوژیک، نگاه علمی، نگاه فلسفی، ، نگاه هنری و غیره هر یک جهان و هستی را به گونه متفاوتی به فهم و به نظر می آورد. در این میان اگرچه همه این نگاه ها از سطحی از قرابت و هم پوشانی با هم برخوردارند، اما از یک منظر نگاه ایدئولوژیک تقابل و تفاوت بیشتر و آشکار تری را با نگاه علمی به نمایش می گذارد. هم از اینرو مقایسه نگاه ایدئولوژیک با نگاه علمی ترسیم بهتری از مشخصه های نگاه ایدئولوژیک بدست می دهد.

در نگاه علمی ما تلاش داریم واقعیت را آنگونه که در خارج از ما جریان دارد بشناسیم. در این راه ما تلاش داریم با بکارگیری ابزارها و روشهای معین تا آنجا که ممکن است از دایره پیشداوری ها، دلبستگی ها و وابستگی های خود دور بمانیم. در نگاه ایدئولوژیک، اما ما تلاش داریم واقعیت را از منشور علایق، دلبستگیها و بویژه وابستگی های خود به قضاوت بنشنیم. در نگاه علمی ما تلاش داریم تا آنجا که ممکن است داوری ما درباره ابژه به دوستی و دشمنی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آلوده نگردد. در نگاه ایدئولوژیک، اما داوری ما سخت تابع دوستی و دشمنی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و سیستم ارزشی ما می باشد. در نگاه علمی چراغ ما بر زوایا و ستونهای بسیار می نشیند و برپهنه گسترده ای نور می تابد. در نگاه ایدئولوژیک، اما چراغ ما بر زاویه و ستون معینی سوار می شود و بر شعاع محدودتری پرتو می افکند.

نگاه علمی، البته بشر را به شناخت بهتر و تسخیر بیشتر جهان رهنمون می شود و به نوآوریها و نوسازی های بسیار راه می گشاید. نگاه علمی با گشودن هر پنچره از راز هستی، ایده ها و ابزارهای نوینی را درخدمت ترقی و تکامل زندگی بشر قرار می دهد و راه را بر آزاد سازی هر چه بیشتر بشر و بر سیادت آن بر جهان هموارتر می سازد. بااینهمه نگاه علمی ارزش گریز است و معیار و میزان کارآمدی برای تعیین خوبی ها و بدی ها و دوستی ها و دشمنی های بسیار بدست نمی دهد. نگاه علمی فرمان اراده اجتماعی فرد در انتخاب های اساسی و در نبردهای بزرگ زندگی را در چنگ ندارد و معمولن مستقیمن در خدمت جهت یابی مسیر زندگی عمل نمی کند. این در حالیست که انسان در گذر زندگی نه تنها هر روز و هر ساعت به انتخاب های بسیار ناچار است، که در دنیایی مشحون از محدودیت ها و محذوریت های تاریخی و در دنیایی سرریز از جنگ و ستیزهای طبقاتی، قومی، نژادی و فرهنگی، به صف کشیهای دوست و دشمنانه بسیار - حداقل تا آینده ای نه چندان نزدیک – ناگزیر است. بشر قادر نیست که در هر لحظه و در هر گام بساط تحقیق و تفحص علمی بگشاید و خود را یکسره از دنیای وابستگی ها و دلبستگی های خویش دور سازد و از انتخاب و عمل مبتنی بر منافع، سلایق و ارزشهای مورد باور خود فاصله بگیرد. بشر نمی تواند در پاسخ به مسائل و مشکلات روزمره زندگی، مدام از خود و از تعلقلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی اش فاصله بگیرد و جهان را یکسره به نگاه علمی بنگرد.

انسانها برای سامان دادن به امور روزمره خود، برای تعیین جایگاه خود درمتن جنگ ها و نبردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی متعدد، برای تعریف خویش در جبهه های گفتمانی مختلف و تجهیز به نوعی سلاح گفتمانی در برابر دشمنان خود، برای یارگیری و پیوند زدن نیروی خود به نیروی جمع، برای ایجاد حس ثبات وامنیت درونی در میانه نبردهای دهشتناک، برای غلبه بر حس تنهایی، ناچیزی و بی آینده گی در دنیای آکنده از نزاع، اظطراب و از خود بیگانگی و به دلایل دیگر، به داشتن سامانه ارزشی – ایدئولوژیک و به مواجه ایدئولوژیک با دنیای خارج ناچارند. بشر برای تعیین جایگاه خود در هنگامه دوستی و دشمنی های بسیار و برای گشودن راه خود در میانه جنگ و بیم و حسرت و عقده های بسیار، به تصویر سازی و سیستم سازی جهت دار خرده آگاهی های خود و به پشت دادن و اتکاء به سامانه های فکری جانبدارانه و آغشته به حب و بغض های پنهان و آشکار، ناچار و ناگریز است.

آری، تا آنگاه که اختلاف منافع افراد شکل گیری صف بندیهای دوست ودشمنانه را اجتناب ناپذیر می سازد و تا آنگاه که اختلاف آراء و سلایق افراد از ظرفیت فرارویی به صف بندیهای دوست و دشمنانه و جبهه سازی هایی از نوع "خودی و غیر خودی " برخوردارند، بشر به نگاه ایدئولوژیک و به برساختن نوعی کاشانه ایدئولوژیک نیازمند و ناگریز است. سقف و در و پنچره کذاشتن بر دیواره آگاهی ها و دانسته های آغشته به دوستی و دشمنی های کوچک و بزرگ، یکی از مهمترین سنگرهای بشر در میانه جنگ ها و دشمنیهای بسیار و در جبهه نبردهای چندگانه در دنیای مدرن است. ایدئولوژی بیش و پیش از هر چیز با تعلق به طبقه و گروه و دسته ای در برابر طبقات، گروه ها و دسته های دیگر، با تقسیم افراد به خودی و غیر خودی، با صف کشی ها و جبهه سازی های دوست و دشمنانه ، با تلاش برای تثبیت و اعمال سیادت جبهه خودی و نفی و انکار و انقیاد جبهه دشمنان و در یک کلام با نگاه جانبدارانه و سرشار از حب و بغض به عالم و آدم، به فهم و نظر می آید.

ایدئولوژی صرفن نگاهی ویژه به جهان و هستی را باز نمی نمایاند. ایدئولوژی، تنها کاشانه و سامانه فکری معینی برای فهم هستی و جهان و جلوه ای از درک و فهم پر تلون جهان و هستی توسط بشر نیست. هر مجموعه ای از اصول و ارزش های سازگار که مبنای مواجه با جهان و هستی قرار گیرد، ضرورتن ایدئولوژی محسوب نمی شود. هر مذهب و هر طریقت و هر مجموعه ای از اصول فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره که به تعبیر و تفسیر و تغییر جهان چشم دارد، ضرورتن به شکل و نوعی از ایدئولوژی تعین نمی بخشد. بدون راه بردن این اصول و ارزشهای مذهبی، فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره به صف کشی های دوست و دشمنانه و جبهه سازی ها و دسته بندیهای مبتنی بر "خودی و غیر خودی"، ما با ایدئولوژی و برخورد ایدئولوژیک مواجه نیستیم.

ایدئولوژی سامانه فکری و مجموعه اصول، باورها، ارزش ها و ارزیابی های برخوردار از سطحی سازگاری و منطق درونی است که مبنای ترسیم صف کشی های دوست و دشمنانه و جبهه سازی ها و دسته بندیهای معطوف به "خودی و غیر خودی" قرار گیرد. برخورد ایدئولوژیک، برخورد معطوف به ترسیم صف کشی دوست و دشمنانه است. ایدئولوژی پنجره ای برای شناخت هستی و جهان از درون زندان وابستگیهای طبقاتی، اجتماعی، قومی،اعتقادی، فرهنگی و غیره است. ایدئولوژی نگاهی است آغشته به دوستی و دشمنی ، نگاهی سرشار از عشق به دوستان و نگاهی آکنده از زهر و کین به دشمنان. ایدئولوژی کاشانه و سامانه ای است برای گردهم آوردن و به صف کردن طبقه، گروه و دسته ای در مقابل طبقات، گروه ها و دسته جات دیگر.

ایدئولوژی مولود عصر فرارویی گفتمان به یکی از اشکال اصلی و مهم قدرت ورزی، اقتدار و سلطه جویی است. در چهارچوب ایدئولوژی، گزینش و چینش ایده ها، معطوف به ترسیم مرزهای دوست و دشمنی و روشنی افکندن به خطوط جبهه خودی و غیر خودی است. ایدئولوزی تجسم و حامل سطحی از تقابل و تعارض و دوست و دشمنی در قالب گفتمان است. در چهارچوب ایدئولوژی، ایده و اندیشه گاه به ابزار نفی و تحقیر دیگران، گاه به دستمایه نفرت و خشونت و گاه به ابزار سرکوب آشکار دگر اندیشان فرا می روید. ایدئولوژی کاشانه و سامانه فکری تقابل و تعارض و گاه به گاه رزم و جنگ و هماوردی آشکار است.

رسوخ و تسلط روح ایدئولوژیک بر سامانه های فکری بشر به نحو آشکاری از تقسیم آدمها به طبقات اجتماعی، به نژادها، به اقوام، به فرهنگ ها و ...منشا و مایه می گیرد. ایدئولوژی پاسخی است به زمینه های واقعی فرارویی اختلاف منافع، آراء، فرهنگ و سایر اختلافات قوم بشر به صف کشی های دوست و دشمنانه. در این میان هر طرحی برای برپایی جهانی عاری از جنگ و دشمنی و هر عزمی برای پایان همه خصومت ها و دشمنی ها نیز لباس ایدئولوژی به تن می کند و در گام نخست به ترسیم صف دوستان و دشمنان اقدام می ورزد. پایان ایدئولوژی تنها آن هنگام قابل تصور است که اختلافات بشر راهی به صف کشی های دوست و دشمنانه نیابد. با برافتادن جامعه طبقاتی و از میان برداشتن زمینه مادی جنگ و نزاع طبقاتی، بی تردید مهمترین و شاخص ترین علت ظهور ایدئولوژی از میان برداشته خواهد شد و ثقل جهت گیری های دوست و دشمنانه در سامانه های فکری بشر به شدت کم رنگ خواهد شد. بااینهمه برای برپایی جشن پایان ایدئولوژی، باید تا از میان برداشتن همه زمینه های مادی فرارویی اختلاف منافع، آراء، فرهنگ و سایر اختلافات بشر به صف کشی های دوست و دشمنانه، به انتظار نشست.   

با چنین درکی از ایئولوژی بدیهی است که هیچ حزب و سازمان سیاسی نیز بدون یک سامانه ارزشی – ایدولوژیک پا به عرصه وجود نخواهد گذاشت. با وجود جامعه طبقاتی و با وجود زمینه های مادی مستعد بسیار برای فرارویی انبوهی از اختلافات قوم بشر به صف بندی های دوست و دشمنانه، اگر هیچ انسانی را از نگاه ایدولوژیک گریزی نیست، بطریق اولی هیچ حزب و گروه سیاسی را نیز از کنش و واکنش ایدئولوژیک چاره نیست. احزاب سیاسی در واقع در شمار نهادهایی قرار دارند که ضرورت وجودی آنها بیش و پیش از هر چیز از وجود اختلافات طبقاتی و سایر اختلافاتی که از ظرفیت فرارویی به صف کشی های دوست و دشمنانه برخوردارند، منشا و منبع می گیرد. احزاب و گروه های سیاسی، همه با تعلق و وابستگی طبقاتی آشکار، با نظام اعتقادی – ارزشی که مبنا و منشاء صف کشی های دوست و دشمنانه معین است، و با نقشه جنگی برای تسلط و چیره گی بر رقبا و دشمنان، قابل تداعی و قابل تصورند. هیچ حزبی بدون تعلق به طبقه و گروه اجتماعی معین، بدون یک نظام ارزشی – داوری معین، بدون تعریف نسبتا روشنی از صف دوستان و دشمنان و بدون حب و بغض های فراوان در داوری و سیاست ورزی، پا به عرصه حیات نمی گذارد. احزاب سیاسی حامل و نماد ایدئولوژی های مختلف و به میزان زیادی تجسم بخش ضرورت وجودی این ایدئولوژی ها هستند. در دست احزاب و گروه های سیاسی، ایدئولوژی های مختلف ورز و صیقل یافته و به دستمایه ترسیم و تغییر چهره نظامات اجتماعی – اقتصادی دنیا فرا می رویند.

اگر هیچ حزبی از تعلقات، دلبستگی ها و وابستگی های طبقاتی و غیر طبقاتی و به این اعتبار از نگاه و از مختصات ایدئولوژیکی خالی نیست، بطریق اولی هیچ حزب مدعی دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان نیز نمی تواند از نظرگاه و تعلقات ایدئولوژیک ویژه ای برخوردار نباشد. بدون ترسیم خطوط ایدئولوژیک شفاف و بی ابهام، چهره هویتی حزب کارگری مخدوش و مقصد آن نامعلوم خواهد بود. بدون تعیین مرزهای ایدئولوژیک روشن و دقیق، حزب کارگری راه گم خواهد کرد. رسالت حزب فرماندهی موفق نبرد در صحنه ها و جبهه های مختلف است. حزب دستگاه هماوردی سیاسی – گفتمانی و سازمان جنگ قدرتی ( حتی اگر برای کسب قدرت سیاسی برای خویش نجنگد ) است. بدون چینش سازگار، هماهنگ و هدفمند مجموعه ای از اصول و ارزشها که بر مرزهای اختلاف حزب با دیگران، بر صف دوستان و دشمنان و بر جهت اصلی نبرد روشنی بیافکند - و در اساس وابستگی ها و دلبستگی های اعلام شده حزب را بازبنمایاند - حزب به ساده گی از اهداف و آماج های اعلام شده خود دور، و چه بسا خود را در جبهه مقابل خواهد یافت. درک روشن و شفاف از خطوط و مرزهای ایدئولوژیک، قطب نمای حزب کارگری در پیدا کردن مسیر حرکت و ضامن تعهد و پایبندی حزب به اهداف و آماج های اعلام شده آن خواهد بود.
مسیر زندگی و حرکت هر حزب از عوامل و جریانهای مختلفی تاثیر می پذیرد. در این میان جریان و مغاناطیس قدرت از تاثیر خیره کننده ای بر حیات و جهت حرکت هر حزب برخوردار است. استحکام و صلابت ایدئولوژیک هر حزب کارگری یکی از مهمترین عوامل ( اگر نه مهمترین آنها ) در مقابله با جریان و مغناطیس قدرت برای تغییر اهداف و آماجهای حزبی در میدان بازی قدرت سیاسی است.

بااینهمه و برغم همه اهمیت ایدئولوژی و جهت گیری های ایدئولوژیک در پایداری و تعهد حزب کارگری به اهداف و آماج های طبقاتی کارگران و زحمتکشان، حجم و ثقل و غلظت بیش از حد ایدئولوژی در دستگاه اندیشه گی حزب و فرارویی نگاه ایدئولوژیک به یگانه نگاه حزب به عالم و آدم، با منافع، ایده آل ها وسرشت طبقاتی کارگران ناساز و نا مربوط به نظر می آید. ایدئولوژی، اگرچه نقش عمود خیمه حزب را بعهده دارد و در تعین هویتی حزب و در شناسایی مسیر حرکتی آن نقش بی بدیلی ایفا می کند، اما ضرورتن - و بویژه اگر در نقش تنها منظرگاه حزب در مواجه با دنیای خارج ظاهر شود – به تمامی در خدمت بالنده گی، بلوغ و موفقیت حزب کارگری عمل نمی کند. تبدیل هر اصل و ارزش و ارزیابی حزبی به مبنا و معیار دوست و دشمنی های بی پایان و نگاه دوست و دشمنانه به عالم و آدم، آشکارا با دفاع از منافع و ایده آل های عمومی طبقه ای به کثرت و تلون طبقه کارگر و با مشخصه های هویتی سوسیالیسم، بمثابه نظامی که براندازی همه اشکال اختلاف طبقاتی - و بدین معنا از میان برداشتن مهمترین و موثرترین عامل مادی حیات و حضور جهت گیری های دوست و دشمنانه – را هدف مقدم خود دارد، ناهماهنگ و ناسازگار است.

حاکمیت و کارکرد ایدئولوژی با تصلب، خشکی، یک سویه نگری، یک رنگ گرایی، خلوص خواهی، دفع گرایی، حذف گرایی، دشمن پروری و غیره عجین است. تسلط و چیره گی بی رقیب نگاه ایدئولوژیک بر دستگاه اندیشه گی حزب، زاویه دید آنرا محدود و گسترده گی افق را از چشم آن پنهان می کند. شوق دست یابی به خلوص ایدئولوژیک، حزب را به فرقه ای در خود و برای خود تبدیل خواهد کرد. نگاه دوست و دشمنانه به عالم و آدم و تبدیل همه اصول، باورها، ارزشها و ارزیابی های رسمی حزب به مبنا و معیار صف کشی ها و خط کشی های دوست و دشمنانه، بی تردید جز به ایجاد شکاف و تشتت در صفوف طبقاتی کارگران و زحمتکشان، جز به سیراب کردن منافع و عقده های فرقه ای، جز به در سایه قرار گرفتن اهمیت گفتمان و هژمونی گفتمانی و جز به تقدیس خشونت و گرایش حزب به ارائه چهره ای فرقه ای و معطوف به یک نیرو و سازمان جنگی از خود، راه نخواهد برد. تلاش برای مبنا کردن هر موضع و هر اصل و ارزش حزبی به شاقول صف کشی های دوست و دشمنانه جدید و فرارویی حزب و منافع حزبی به معیار تمام و کمال خوبی ها و بدی های، دیر و زود به اعمال خشونت طلبی های فرقه ای و اقدامات آشکارا سرکوبگرانه علیه دیگر اندیشان ( و در موضع قدرت بسی بدتر و خشن تر ) راه خواهد برد و دستمایه تقدیس و سامان بخشی به شکلی از توتالیتریسم و تمامیت خواهی خواهد شد. خلوص خواهی وتقدس بخشی به جزء جزء اصول و ارزشها و سیاست گذاری های حزب بی تردید جز به انشعابات و تصفیه های درون حزبی مستمر و زنجیره ای و جز به تضغیف و تشتت صفوف کارگران و زحمتکشان راه نخواهد برد.

ایدئولوژی، از جهتی شاید به درخت شباهت می زند. برخوردار از ریشه، تنه و شاخ و برگ. برخی از اصول و ارزشهای پایه ای در نقش ریشه و بسیاری از اصول، باورها، ارزشها و ارزیابی ها در نقش شاخ و برگ ظاهر می شوند. در حالیکه ریشه ها به پایه ای ترین و اصلی ترین مرزبندی ها و جهت گیری ها شکل می دهند، شاخ و برگ ها در عرصه ها و حریم های مختلف به ترسیم و تدقیق مرزها و جداسریها تعین می بخشند. در قاموس ایدئولوژی، اگرچه مهمترین خطوط و مرزهای دوست و دشمنی معمولن از ریشه ها منبع و مایه می گیرد، اما شاخ و برگ ها، گاه مرز دوستی و دشمنی ها را تا سطحی ترین و گاه احمقانه ترین موضوعات مربوط به عالم و آدم امتداد می دهند.

دوست و دشمنی های ساختاری و صف کشی های دوست و دشمنانه متکی بر پایه ای ترین تضادهای مربوط به شیوه تولید اجتماعی، قطعن از ریشه های قطور و مستحکمی آب می خورد. ایدئولوژی های متکی بر چنین ریشه های قطور و سترگی، بی تردید هیبت و استواری خویش را در شاخ و برگ های انبوه و سایه گستر، جستجو نمی کنند. این فرقه ها و ایدئولوژی های معطوف به تامین منافع سطحی و حقیر فرقه ای هستند که استواری و ماندگاری خود را در تنیدن شبکه ای بی انتها از تارهای بغض و دشمنی و جداسری به هر کس و هر چیز که با ریز و درشت امیال و باورها و ارزیابی های آنها همراه و هم خوان نیست، سراغ می گیرند. این ایدئولوژی های برخاسته از روزنه تنگ منافع و نگاه فرقه ای است که مشخصات هویتی خود را بر لیست بی انتهایی از دشمنی ها استوار می سازند. یک رنگی و خلوص خواهی و درک و نگاه یکسان به عالم و آدم، اقتضای فرقه و حیات فرقه ای است. طبقه ای به بزرگی، کثرت و تلون طبقه کارگر حریم و هویت خود را در یکرنگی و درک و نگاه یکسان و خالی از چندگانه گی و تناقض و تخالف به عالم و آدم نمی یابد و هیبت و استواری خویش را در پروراندن هر چه بیشتر انبوهی از شاخ و برگ های ایدئولوژیک نمی جوید.

ismailsepehr@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست