آخوند اتمی فاجعه ای برای بشریت
عادل محمدی
•
با توجه به سوابق انحصار طلبی و اقتدار گرایی سی و چند ساله نظام آخوندی و جنایات بیشماری که در این راستا مرتکب شده اند، امکان توقف برنامه هسته ای و تغییر سیاست های جنگ طلبانه از سوی حاکمان فعلی وجود ندارد و اینگونه اندیشیدن در مورد حکومت اسلامی ایران بسیار ساده اندیشی و شاید حماقت است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ دی ۱٣۹۲ -
۴ ژانويه ۲۰۱۴
پیشگفتار
رژیم جمهوری اسلامی از ابتدا تا کنون، بارها با تغییر رویکرد در سیاست های خود در رنگهای مختلف خود را نمایانده است. اما در تمامی این سالها، انحصار طلبی و اقتدار گرایی، دلیل تغییر سیاست در مقاطع مختلف زمانی به منظور حفظ نظام بوده که این را ایرانیان بخوبی درک کرده اند. در سال گذشته میلادی نیز با یکی از این تغییرات در رویکرد سیاسی رژیم، که شاید تا به امروز نظیر آن را در تاریخ ننگین اش شاهد نبوده ایم، برای بعضی از تحلیلگران غربی ایجاد شبهه ای بزرگ در حد توهم شد. توافق آخوندها با قدرتهای جهانی بر سر مسئله هسته ای، دیدگاه بسیاری از تحلیلگران غربی و خصوصا دولت آقای اوباما را به آینده این مذاکرات به دیدگاهی خوشبینانه تبدیل نمود که البته بدلایل متعدد و از دید این تحلیلگران، این توافق بیشتر از رژیم تهران برای دولت آمریکا و پوشاندن ضعف های سیاست خارجیشان لازم بود. اما از دید بسیاری از تحلیلگران ایرانی و آنان که سیاست های همیشه دوپهلوی آخوند ها را لمس نموده اند این توافق میتواند بیشترین ضرر را به منافع آمریکا و کشورهای غربی وارد نماید. بررسی این موضوع مستلزم اشاره به نکاتی میباشد که بصورت مختصر به آن میپردازیم.
شکست دولت اوباما در حوزه سیاست خارجی
تمامی وعده های دولت اوباما در زمینه سیاست خارجی و خصوصا خاورمیانه به نوعی با شکست روبرو شده و روز به روز از نفوذ آمریکا در خاورمیانه کاسته میشد. در مسئله سوریه با وجود عبور از خط قرمز تعیین شده اوباما هیچ عکس العملی از آمریکا دیده نشد و در نهایت از اقدام نظامی در سوریه با وجود همراهی کشورهای اروپایی خودداری نمود. در افغانستان پس از گذشت چند سال از حضور نیروهای غربی شاهد مرگ سربازان ارتش آمریکا و عدم برقراری آرامش در این کشور هستیم. در عراق با خروج نیروهای ارتش آمریکا شاهد افزایش روزافزون نفوذ ایران در این کشور و تنش میان گروه های شیعه و سنی انفجارهای مرگبار روزانه در بغداد و سایر شهرها هستیم.
بطور کلی در منطقه خاورمیانه با آمدن دولت اوباما کاهش روزافزون نفوذ آمریکا و افزایش نفوذ نیروهای مخرب وابسته به ایران واضح و غیر قابل انکار بوده است. سیاست گفتگو و روکش صلح طلبانه اوباما، برای آمریکایی ها نه تنها نتیجه ای نداشت بلکه در بخش خارجی شکستی بزرگ و سنگین به حساب می آید از این رو برای جبران این شکست نیازمند برنامه ای کارآمد بودند که توافق با ایران بهترین انتخاب بود.
نقش ایران در ناآرامی خاورمیانه
متحدان اصلی ایران در خاور میانه سوریه و لبنان، برای آخوندها حکم استانی از کشور را داشتند و با حمایت همه جانبه از حزب الله لبنان و رژیم اسد، این را به همه ثابت نموده اند. با شروع اعتراضات در سوریه و کشتار بیرحمانه مردم از سوی رژیم اسد، همگان بر این باور بودند که عمر این خاندان در سلطنت، به پایان رسیده و روزهای پایانی حکمرانی خانواده اسد فرا رسیده است، اما با سراسری شدن اعتراضات و تداوم کشتار مردم و بی نتیجه ماندن تلاشهای بین المللی، حضور نیروهای سپاه قدس در سرکوب معترضان سوری و حمایت های تسلیحاتی جمهوری اسلامی از بشار اسد علنی تر و آشکار شد. رژیم آخوندی هیچ کدام از حیات خلوت های خود را از دست نمیدهد و اجازه آمدن جدال به داخل مرزهای رسمی خود را نخواهد داد. در عراق حمایت های آخوندهای تهران از گروه های شیعه و دولت مالکی سدی بزرگ برای برقراری آرامش در این کشور شده است و در غیاب جلال طالبانی رئیس جمهور که تعادل قدرت را میان گروه های مختلف عراقی برقرار مینمود، نقش آمریکا در این کشور کمتر و نفوذ ایران بیشتر از هر زمان شده است. از سوئی دیگر حمایت های تسلیحاتی رژیم آخوندی به گروه های تندرو و مخرب در منطقه همانند طالبان در افغانستان، حزب الله در لبنان و اسلامی های جهادی در عراق و کل منطقه، ایران را به قدرتی در مقابل غرب برای خاورمیانه تبدیل نموده است.
ایران قدرتی غیرقابل انکار در خاورمیانه
برای ایران ارتباط با متحدان اصلی اش سوریه و لبنان که در همسایگی اسرائیل هستند حیاتی میباشد و شاه راه ارتباطی اش یکی از دشمنان بزرگ و علنی این رژیم بود که در جنگی هشت ساله عدم پذیرش نظام آخوندی شیعه را به همگان ثابت نموده بود. سال ۲۰۰٣ دولت بوش با حمله نظامی به عراق و برداشتن این سد برای ایران ناخواسته راهی را باز کرد که سالها در آرزوی آن بودند و همزمان نیروهای سپاه قدس نیز همانند آمریکایی ها در عراق مستقر شدند. در همسایگی شرقی ایران نیز طالبان که از سنی مذهب های تندرو بودند برای ایران تهدیدی بحساب می آمد که با حمله نظامی آمریکا و شروع بکار دولت اکثراً شیعه در این کشور باز هم نقش ایران ناخواسته در منطقه پررنگتر شد.
اما مهمتر از همه اینها برقراری حکومت های شیعه تحت حمایت ایران در یک منطقه جغرافیایی متصل به هم تا همسایگی اسرائیل بود که ایران را در شرایط موجود به قدرتی غیر قابل حذف آنهم به آسانی تبدیل نمود. ایران برای تثبیت خود در منطقه نیازمند تضمین بود و برنامه هسته ای فعلی برای همین منظور بود.
توافق ژنو و مزیت های آن برای طرفین
تحریم های غرب و اتحادیه اروپا در طول مدت زمان طولانی که از شروع آن گذشته و گسترش روز افزون دامنه این تحریم ها، بیشتر از هر زمانی اقتصاد ایران را فلج و بیشترین فشار را بر مردم در داخل ایران آورده بود. با پایان یافتن دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد و نمایش تکراری انتخابات ریاست جمهوری، حکومت اسلامی به بهترین نحو ممکن مردم ایران و جامعه جهانی را برای مدتی سرگرم و گمراه نمود، اما به خوبی میدانستند که بعد از چند ماه صدای اعتراضات مردم، در شهرهای مختلف به موضوع اول رسانه های دنیا مبدل میشد و این نمایش تاریخ مصرفی بسیار کوتاه داشت. از سوئی جمهوری اسلامی برنامه هسته ای را بعنوان ضامن بقا مینگرد و بیشترین هزینه را از سرمایه های مملکت به منظور رسیدن به بمب اتم پرداخته است. اما آرام نمودن جامعه داخلی تنها با بهبود وضعیت اقتصادی و کمتر شدن تحریم ها امکان پذیر بود. از سوی دیگر، مشکل جامعه جهانی با برنامه هسته ای رژیم نیز به مرحله حساسی رسیده و در صورت تداوم رویه چند سال قبلی، امکان درگیری، تنش و رویارویی ابر قدرت های حامی اسراییل و همسایگان ایران با جمهوری اسلامی بسیار قوی بود. در چنین شرایطی با توجه به فراهم بودن شرایط برای توافق و سازش از سویی و تمایل بسیار زیاد آمریکا و کشورهای اروپایی به این گزینه از دیگر سو بهترین انتخاب ممکن برای رژیم این گزینه بود که همزمان به سه خواسته بزرگ خود میرسید؛
۱. برای جامعه جهانی توافق با ایران کم هزینه تر و مقبول تر از هر گزینه دیگری بود و در مقابل، کمترین امتیازی که به ایران داده میشد، کاستن دامنه تحریم ها و خروج از انزوای اقتصادی بود که شرایط را از هر نظر و حتی برای ادامه برنامه هسته ای، غیر ممکن ساخته بود.
۲. در تاریخ نظام آخوندی توافق و یا سازشی با آمریکا دست کم در ظاهر وجود نداشته و همواره مردم خود را قربانی سیاست "مرگ بر آمریکا" آخوندی دیده اند و این بار مردم پدیده ای جدید را از رژیم میبینند که کمترین دستاوردهای این توافق برای ولایت فقیه؛ امیدوار نمودن جامعه داخلی به آینده، بهتر شدن وضعیت اقتصادی، تداوم وضعیت خفقان و عدم اعتراضات مردمی با وجود مشکلات بیکاری، حقوق بشر و... میباشد.
٣. از همه مهمتر و دقیقاً هدف اصلی رژیم، با توافق و سازش نسبی با غرب برای مدتی نامشخص و بسته به شرایط، زمان را خریدند که در کنار نمایش توقف غنی سازی در خفا به برنامه اصلی بپردازند.
اما کشورهای مذاکره کننده و در راس آنها آمریکا با این توافق بغیر از جنبه های سیاسی ظاهری و کم هزینه بودن آن به نسبت گزینه نظامی، بدنبال بدست آوردن قسمت بزرگی از خاور میانه هستند که ایران در آن نقش غیرقابل انکاری دارد. لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و بخشهایی از فلسطین و نقاط ناآرام دیگر خاورمیانه در چند سال گذشته بیشتر آنگونه که ملاهای تهران دوست داشته اند بوده است تا بنحوی که غربی ها کوشیده اند. با در نظر گرفتن این موارد در کنار مزیت های ظاهری توافق برای طرفهای غربی استقبال و دادن امتیاز به ایران در قبال منفعت نهایی، سیاستی منطقی و درست به نظر میرسید.
سال ۲۰۱۴ سرنوشت ساز برای طرفین
با توجه به سوابق انحصار طلبی و اقتدار گرایی سی و چند ساله نظام آخوندی و جنایات بیشماری که در این راستا مرتکب شده اند، امکان توقف برنامه هسته ای و تغییر سیاست های جنگ طلبانه از سوی حاکمان فعلی وجود ندارد و اینگونه اندیشیدن در مورد حکومت اسلامی ایران بسیار ساده اندیشی و شاید حماقت است. از سویی تا به امروز هیچ اطلاع دقیقی از میزان پیشرفت رژیم در برنامه هسته ای و نزدیک شدن به ساخت بمب اتمی در اختیار هیچ یک از دستگاه های اطلاعاتی جهانی نیست و تمامی اخبار در حد تخمین و احتمال بوده و مستند نیستند. از دیگر سو برای اجرا و عملی شدن مفاد توافقنامه ژنو مدت زمانی در نظر گرفته شده است که در طول این دوره هیچ تضمینی برای عدم فعالیت مخفی آخوندها و پایبند ماندن به تعهدات شان وجود ندارد.
برای تحلیل گرانی که ماهیت اصلی جمهوری ولایی را میشناسند، روشن است که هدف اصلی ولایت فقیه از این توافق، بدست آوردن زمان برای رسیدن به آنچه که ضامن بقای خود میپندارند بوده است و در صورت دستیابی به بمب اتمی در این مدت طرفهای غربی برای همیشه قسمتی از خاورمیانه و منابع انرژی آن را از دست خواهند داد. توافق صورت گرفته در هر صورت محکوم به شکست است چرا که جمهوری ولایی هیچگاه از مواضع خود کوتاه نخواهد آمد و دیر یا زود شاهد شکست این نمایشنامه تراژدیک خواهیم بود. در این میان جامعه داخلی و مردم ایران بزرگترین قربانیان جدال قدرت و منفعت میان جمهوری اسلامی و جامعه جهانی خواهند بود چراکه بمانند ولی فقیه و اصحابش، کشورهای غربی نیز منافع خود را دنبال میکنند و مردم ایران را وسیله ای در جهت انجام این معامله سیاسی به نفع خود مینگرند. امید است قبل از رسیدن به فاجعه غیر قابل جبران "آخوند اتمی" مردم ایران سرنوشت خود را آنچنان که سزاواریم بسازیم چراکه در غیر اینصورت ایرانیان درس عبرتی خواهند شد برای مردمان بی تفاوت...
|