امید در بورس است
عبدالقادر بلوچ
•
ما مخصوصاً از هنرمند مردمی جناب شهرام ناظری و پیر رمان نویسی ایران جناب دولت آبادی که برای در بورس قرار گرفتن امید به زیر درختی رفتند که گلهای تر دارد ممنون هستیم. این دو نازنین که من عاشق صدای یکی و هلاک قلم دیگری هستم، نباید به زِرت و پرتهای مردم توجه کنند. آنها ستاره شدهاند و ستارهها به خدا نزدیکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٨ دی ۱٣۹۲ -
۱٨ ژانويه ۲۰۱۴
همانطوری که بعضی از اجناس و املاک، در بورس قرار میگیرند، در برههای خاص از زمان، بقیهی چیزها هم در بورس قرار میگیرند. یکی از آن چیزها همین امید است که همهی ما داریم. اما خیلی وقتها مردم آنقدر بدبخت میشوند که علیرغم آنکه شیطان هم امیدوار است و خداوند تبارک و تعالی هم خیلی بزرگوار است، آنها امید خود را از دست میدهند. نا امیدی چیز خیلی بدی است. حتی از ناداری هم بدتر است. در مملکت اسلامی ما که الحمدلله مدتهای مدیدی است که دیگر در دست آن پدر و پسر نیست، بر اثر تلاش دشمنان و سنگ اندازی غرب مدتی است که امید کم شده است تا جایی که رئیس جمهور منتخب در جلسه مشترک با هنرمندان منتخب فرمودند دولت، تداوم امید را در بین مردم میخواهد. دایی ما میگوید: "ببین امید چقدر کم شده که رئیس جمهور با هنرمندان جلسهی مشترک میگذارد."
از آن زمان که امید مورد تفقد مقام محترم ریاست جمهوری قرار گرفت این چیزِ بسیار بسیار خوب و حیاتی، در بورس قرار گرفته است. تا جایی که ریاست محترم سیمای جمهوری اسلامی که در حرف زدن معمولی شکسته نفسی فرموده تپق میزنند، در دفاع از آن نطق مفصلی ایراد فرمودند.
ما مخصوصاً از هنرمند مردمی جناب شهرام ناظری و پیر رمان نویسی ایران جناب دولت آبادی که برای در بورس قرار گرفتن امید به زیر درختی رفتند که گلهای تر دارد ممنون هستیم. این دو نازنین که من عاشق صدای یکی و هلاک قلم دیگری هستم، نباید به زِرت و پرتهای مردم توجه کنند. آنها ستاره شدهاند و ستارهها به خدا نزدیکند و زینت آسمان هستند و هر کور و کچلی حق ندارد از آنها ایراد بگیرد. تازه این روحانی از آن روحانیها نیست. او از همان عنفوان جوانی که در پستهای مختلف به نظام خدمت میکرد، برگهای خیسی داشت که از آن همینطور امید چکه میکرد. اگر نمیکرد که شورای نگهبان او را رد صلاحیت میکرد. انشاءالله که دیر نشده باشد و ما شاهد انتشار کلیدری باشیم که مالامال از امید و نشاط باشد. تا پس از پایان آن آدم به جای هفتهها خماری و زار زدن، فقط بشکن بزند و اعدام و زندان و شکنجهی هموطنان، دیگر اینقدر نا امیدش نکند.
قرار گرفتن امید در بورس چیز بسیار خوبی است. به طوری که از قرار نگرفتن آن در بورس به مراتب بهتر است. ما چون چاره نداریم، بیچارهایم، لذا باید از بین بد و بدتر یکی را انتخاب بکنیم که ما هم قرار گرفتن امید در بورس را انتخاب میکنیم. وقتی امید در بورس نباشد ما کشتار صحرای کربلا را که بیش از هزار سال از آن گذشته هم فراموش نمیکنیم و هر سال به خاطر آن خودمان را به قصد کشت میزنیم ولی وقتی امید در بورس باشد ما کشتار شصت و هفت را که سی سال از آن گذشته باید فراموش کنیم و آن داستان را یاد کسی نیندازیم. البته شیطان همیشه رجیم است و مثل جنتی همیشه زنده است و ممکن است به خاطر دشمنیای که با نظام و ابراهیم نبوی دارد به یاد ما بیندازد که فاجعهی بزرگتری در سال شصت و هشت اتفاق افتاد که همانا ارتحال امام بزرگوار بود که تازه آن هم از یادمان رفته است.
حالا هم شما به خاطر اینکه در دو هفته چهل نفر اعدام شدهاند اینقدر اخمهایتان را در هم نکنید. نا سلامتی طنز باید خنده دار باشد. شما اگر از طنز من خندهاتان نمیگیرد، نا امید نباشید. در این مملکت پر ریش، که خویش میپاشد نمک بر ریش ممکن است آدم زیاد خندهاش نگیرد.
|