خاطره نویسی و فراموشی
نگاهی به کتاب "ریشه ها در خاک" نوشته زهره تنکابنی شیرین حاتمی
•
هدف از این خاطره نویسی ها چیست؟ به نظر نگارنده هدف بازخوانی تاریخ چپ است. همانگونه که مورخ فوق اشاره کرد آفت این خاطره نویسی ها فراموشی است. از میان زندانیان آن دوره بندرت می توان کسی را یافت که شاهد این مرز بندی و انتقاد از حزب از طرف زهره و دیگر هوادارانشان در زندان باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ بهمن ۱٣۹۲ -
۲۷ ژانويه ۲۰۱۴
مورخی آشنا با جنبش چپ در بررسی خاطراتی از چپ بخوبی به ما یادآوری می کند که خاطره نویسی با تاریخ یکی نیست و نمی توان خاطره نویسی را جزو اسناد دسته اول تاریخ محسوب کرد. او با بررسی خاطره نویسی ۴ نفر از سران حزب توده از جمله خلیل ملکی، انور خامه ای، منوچهر کی مرام و جهانشاهلو نتیجه می گیرد که خاطره نویسی که در سال ۱۹۹۰ می خواهد طرز فکر ۱۹۴۵ خود را یادآوری کند جوانب تعیین کننده ای از دیدگاه پیشین خود را که دیگر به آن اعتقاد ندارد و آنرا شرم آور می داند به فراموشی می سپارد. مثلا انور خامه ای دهان به انتقاد کسی می گشاید که همدست او در طرفداری از شوروی بوده است و یا ملکی از حزب توده ای انتقاد می کند که اصول اولیه اش را بوجود آورده، حزبی که سینه ای مالامال از مهر میهن کبیر سوسیالیستی داشته است. در این خاطره ها بحث ایدئولوژیک نمی شود و از اصولی که خاطره نویس ها تمام زندگیشان را فدای آن کرده اند ذکری به میان نمی آید و اختلاف عقیده ها به رقابت شخصی تنزل می یابد(یراوند آبراهامیان - گفتگو ش.٣۱)
با وجودی که برای زهره عزیز احترام بسیار قائلم ولی متاسفانه بخش عمده ای از خاطره نویسی او را نیز در زمره موارد فوق می دانم. موارد مورد نقد این خاطره نویسی گسترده تر از آن است که در این نوشته آمده است که در اینجا به چند مورد مهمتر آن اشاره می شود.
جای بحث ایدئولوژیک به نحو بارزی در این خاطره نویسی خالی است. هواداران فدائیان سال ۱٣۶۰ را بخوبی بیاد دارند که چگونه جنبش چپ با الحاق بخش وسیعی از اکثریت به حزب توده آسیب بزرگی دید. زهره بدون ارائه بحث خود در باره حقانیت این واگذاری سیاسی که خود نیز در آن نقش مهمی داشته است زبان به انتقاد از حزب توده می گشاید. او در حین گفتگو با مریم و نورالدین کیانوری در زندان، که هواداران اکثریت و حزب توده را به ابراز ندامت و انزجار از عملکرد خود دعوت می کردند، زبان به انتقاد به آنان می گشاید.
براستی هدف از این خاطره نویسی ها چیست. به نظر نگارنده هدف بازخوانی تاریخ چپ است. همانگونه که مورخ فوق اشاره کرد آفت این خاطره نویسی ها فراموشی است.از میان زندانیان آن دوره بندرت می توان کسی را یافت که شاهد این مرز بندی و انتقاداز حزب از طرف زهره و دیگر هوادارانشان در زندان باشد. او باز هم نمی خواهد خواننده را در جریان تغییر دیدگاهش نسبت به حزب توده قرار دهد. در حالی که اگر زهره فقط به همین دو نکته اساسی و حیاتی در کتابش می پرداخت می توانست گامی جدی در عرصه این گونه خاطره نویسی از چپ بردارد.
حزب توده در تمامی طول تاریخ خود نخواسته یا نتوانسته عملکردش بویژه در طی سالهای ۶۲- ۱٣۵۷ که بحرانی ترین دوره حیات آن است را مورد بحث قرار دهد. حزب توده در این سالها دموکراسی را قربانی مبارزه ضد امپریالیستی کرد و چشم خود را بر تمامی نقض های فاحش حقوق انسانی بست و این نگاه ضربه زننده را به سربلند ترین بخش چپ نیز تسری داد. عمویی تنها بازمانده رهبری این جریان علیرغم آنکه مدعی انتقاد برخی از سران این حزب به عملکرد آن می باشد به صرف آنکه آنها دیگر زنده نیستند از ذکر آن خودداری می کند(اندیشه پویا ش.۱۱) و نمی داند که چقدر زمان برای پاسخگویی به مردم کوتاه است.
از بخش های برجسته و تلخ این خاطره نویسی صف بندی های زندانیان زن است و کتاب در توصیف آن موفق بوده است. هواداران گروههای چپ مرزبندی قاطعی با هواداران حزب توده و اکثریت داشتند و این موضوع گذران روزهای سخت را به نحو غم انگیزی دشوار می نمود. زهره در حالی متوقع همدردی گروه های چپ در فقدان همسرش در تابستان ۶۷ است که عملکرد جریان منتسب بخود و ملحق شده به آن را در ارتباط با فقدان های مکرر و مکرر عزیزان آنها و عملکرد انها در طول آن ۷ سال به فراموشی سپرده است. بدون آنکه هیچگونه بازخوردی به آن صورت گرفته باشد. زمان توقع کردن نیست. برای پاسخگویی به اهداف این خاطره نویسی ها یعنی بازخوانی تاریخ چپ، راهی نیست جز انتقاد واقع بینانه و صریح از عملکرد خود و جریان منتسب به خود. شاید در این مسیر شفاف گوشهای فرزندانمان با آرمانهای درخشان افرادی چون گلسرخی و حمید اشرف و روزبه و... آشتی کند.
|