یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خاطره نویسی و فراموشی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫البرز

عنوان : عوض به انتظار نشستن تحلیلگر خبره دیگر
‫میر گرامی، ‫‫حال که صحبت از پرده شد، باید گفت، پرده سالهاست افتاده. ‫سرزمین سرشار از درآمدهای زیرزمینی و نیروهای انسانی جوان، در تبِ فقر، بیکاری و لاابالی گریهای حاکمان مستبد میسوزد.

‫با توجه به همه تحلیل ها و اطلاعات ذیقیمتی که مرقوم کرده ای، به گمان من، شما به عوض به انتظار نشستن تحلیلگر خبره دیگر، خود میتوانی آستین بالا زده، و آنچه را که در باره کودتاهای مورد اشاره، گفته یا نگفته باقی مانده در یک کتاب جمع، تا منبعی برای روشنگری نسلهای آتی باشد.
۶۰۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیم میر

عنوان : چون پرده فرو افتد نه تو مانی و نه من
البرز گرامی !دوستان!تجربه تاریخی هر قوم و ملتی با ثبت و ضبط و انتقال و کاربست آ ن توسط نسلهای بعدی امری ثابت ولایتغیر است . ولی مستلزم داشتن فرهنگ و عادات وآداب و...کلن بتمدن آن مردم و سرزمین بستگی دارد . حال این مائیم و این مردم وسرزمین یعنی نقص وخدشه در این مقوله که کاریست عارضی و مطمئنن بوسیله اهالی این کشور بصورت عمدی بوجود نیآمده .بل باتوجه بسابقه دیکتاتوری فردی خشن که تقریبن بمانند همه جای دنیا بوده و جوامع بشری نظم دیگری جز همینگونه کشورداری نمیشناخته .واز شروع در انداختن نظمی دیگر که بدولت -ملت رسید ایرانیان نیز با توجه به روحیه کنجکاوی ذاتی که داشتن توسط روشنفکران خود پیشگام شده و بحکایت تاریخ از نخستین ها بودند . و اینجا بود که دست خونین و چپاول گر سلطه از آستین بدر آمد .و بوی نفت هم بر غلظت آن افزود وچنان شد که افتاد و دانی .در واقع با دو کودتا که لازم وملزم یکدگر بودند مارا باینجا رساندند .در گلوی تاریخ لقمه ای تا ابد گیر نخواهد کرد تا ریخ هیچگاه موضوعی را حل ناکرده باقی نخواهد گذاشت .کودتای اول انقلا ب پی در پی مشروطه را قطع و بمحاق برد و وقتی در پی حرکت درست خود مجددن فرصت ظهور وبروز یافت کودتای دوم اینبار خشن تر در سال سیاه ۳۲ ما را بسال ۵۷ پرتاب کرد .بجهت تعیین وتکلیف لقمه گیر کرده و حل نشده که متاسفانه بررسی شناخت ریشه ای آن هنوز از طرف تحلیلگران خبره بصورت امر محتوم انجام نشده .متاسفانه عده ای که خود را مشروطه شناس و محقق مینامند وچنان غرق در ظواهر و ایگوی ایرانی شده اند که حتی لهجه وگفتارشان بسان ادبیات و محاوره آن دوران در آمده است و تا به رضا خان خرکچی انگلیسها و کارهای آمرانه ومکانیکی او میرسند میگویند البته رضا شاه !کارهای مثبتی هم کرده مثل کشیدن راهآهن ودانشگاه ساخته ووو ..گوئی استعمار اورا برای امر مثبت ساخته وپرداخته کرده و کمی بعد مگویند بله ما پیشرفت نکردیم و اقتصاد ما دولتی و مانع رشد باقی مانده و بقیه ماجرا .ولی تا به اکنون عکسی وسندی که رضا شاه!را در حال بیل یا کلنگ زدن و یا ریل گذاری نشان دهد ندیده ایم اگر منظور هزنیه و طرح و مهندسی پروزه بوده واضح است که رضا نه پولش را داشته و نه سواد آنرا.پول از محل گران کردن پر مصرفترین آذوقه مردم فقیر کشور خصوصن روستائیانکه هشتاد درصد جمعیت آنروز کشور بودند در واقع وطبق معمول هزنیه از جیب مردم کم در امد. قاطعن ساخت دولتی این تاسیسات توسط دولت ایران را از وجود سرمایه دار ملی محروم کرد ورسید به اینجائیکه اکنون هستیم در حالیکه ماشین دودی قبلن راه اندازی شده بود وتوسط بخش خصوصی و افراد و سرمایه داران واقعن ملی که برسر ایمان خود جان باختن بمانند بزرگانی چون حاج امین الضرب و صنیع الدوله و دیگران که خوشبختانه شروع آزمودن روش سرمایه گذاری چند نفره هم بوده و زیر ساخت راه آهن در چند نقطه کشور و کارخانه هائی مانند چراغ گاز و برق و صنایع ریخته گری و نساجی وو.......یا ساخته شده ویا در حال مطالعه و ساخت بودند .در حالیکه ۲۰درصد پول نفت با گاوبندی مجلس و اینگلیسها با ترفند خرید اسلحه و نو سازی ارتش پرداخت میشده و۸۰درصد آن بحساب گشاد رضا شاه کبیر !با دست مبارک دولت فخیمه در بانک اینگلیسی واریز میشده .که بعد از مرگ رضا هیچ معلوم نشد که پولها جه شد.وداستان عدم رشد و حضور سرمایه دار ملی وبتبع آن بر نیامدن بورزوازی ملی و صنایع داخلی و رشد نکردن حمل و نقل ریلی و حتی جاده ای و سر بر آوردن سرمایه داری وابسطه وتجاری وتمام دیم دام های امروزه و کشت و کشتارهای و غارت نفت ..... و بگیر و برو تا .......بواسطه این خیانت رضا میر پنچ بوده. شنیده ام کسیکه کارش مطالب تاریخی کش رفتن و با تغییر جملات و بنام خود منتشر کردن و عاشق پول خصوصن شهرت و کیش شخصیت است (از نام" بابک"و "دکترا" هم خیلی دوست داره )گفته انقلاب ۵۷ غیر ضروریترین انقلاب تاریخ بوده البته ایشان چون اطلاعات و استعداد نداره میتونه از این حرفا بزنه ولی ضروریترین انقلاب و کار تاریخ همین انقلاب ۵۷ بوده . بهمین جهت وقتی وقایع مشروطه را میخوانید خودبخود تشابهات در وقایع و خواسته ها یاس ها و حرمان ها را یکجورمییابیم یعنی تاریخ با زبان گویا تذکر میدهد که در حال فرو دادن و بیرون انداختن حل نا شده ها است.بهر روی داستان ما قصه استعمار و بردن نفت و در عقب ماندگیست که همچنان ادامه دارد و هسته ای هم که بصورت عمدی دهان ما را آلوده کردن که در ادامه برای جپاول بهانه ای باشد نیز از همان دست برنامه امپریالیستی است و تا رسیدن بهدف نهائی گرفتن سکان و خلع ید از برگمارده ادامه دارد. و پرا کندن و تغییر معانی ئی مانند " قهرمان"و انقلاب"و"خلق" و"آرمان"و"زحمتکشان"و"حزب"و"سازمان"وامپریالیست"و بد بودن اقتصاد"پوپولیستی"و مرگ مارکسیسم"و"لنینسیم"و ..... انچه جوان ایرانی را بتعمق و اندیشدن تشویق کند بوسیله افراد بظاهر ملی و روشنفکر ومرجع البته در voa وbbc وتکرار کور کورانه هواداران شناخته شده این جریان تا رسین ب مقصود و مقصد نهائی از اهداف چپاولگران است.











۹
۶۰۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : تجربیات را از نسلی به نسل دیگر منتقل کنند
‫کیم میر عزیز، ‫اگر همه توانسته بودند، تصمیم درست، و کار درست را انجام بدهند، که دیگر ما ایرانیان، در قرن بیست و یکم، هنوز هم عین قندیل ‫آویزانِ قهرمانان جهت نجات یافتن از وضع اسفبار کنونی نبودیم.

‫اگر امروز میبینیم، در گوشه هایی از این کره خاک، مردمانی در لوای نظاماتی به نوعی از رفاه و عدالت اجتماعی رسیده اند، علتش نه آن است، که فرد فرد آن جوامع از نبوغ ویژه ای برخوردارند، نه، در زندگی آنها هم، دروغ، تزویر، کینه، دشمنی، دورویی، تقلب، خیانت و حتی آدم فروشی و برده داری وجود دارد.

‫علت پیشرفت بی انقطاع آنان، به گمان من در این نهفته است، که آنها توانسته اند، تجربیات را از نسلی به نسل دیگر منتقل کنند،
اما ‫یک جوان شانزده ساله ایرانی‫ که در تظاهرات خیابانی سال ۵۷ در شهرهای مختلف ایران فریاد می زد مرگ بر شاه، درود بر خمینی، نمی دانست، ‫در سالهای ۳۲، ۴۲ چه بر ملت گذشته. ‫اگر او به واقع از وقایع، آنگونه که رخ داده بودند، آگاه بود، به خود هرگز اجازه ‫نمیداد که فریادِ مرگ بر شاه خود را، با درود بر خمینی زینت دهد.
۶۰۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲       

    از : کیم میر

عنوان : پاندول صفتی خرده بورزوا
هیچ تعجب نمی کنم تمام کسانیکه در نوشتن خاطرات یا شرح حال یا ردیه یا نقد با نگاه کردن به گذشته خود وجریانی که اعم از سازمان یا "حزب " که بدان وابسته بوده ودر دوران وبرهه ای تقربین اوضاع بروفق مرادشان بود وحتی بموضوع دستگیری فکر کرده و تا حدی خود را آماده قهرمان بازی یا واقعن از روی ذات مبارزه که بدان ایمان ذاتی داشتند و از رویاروئی با دشمن طبقاتی لذت میبردن ودر فکر وفضای مجازی خود را آزموده وفشاری که تجسم کرده بودن از ناحیه بازجو یاشکنجه گر بر وی وارد میشود را در حد توان ومقاومت خود مورد سنجش قرار داده میدانسته و خود را در قامت یک رزمنده قهرمان که بازجو را بسخره میگیرد میدیده .این عالیجناب که قشر یا لایه یا طیف "خرده بورزوا "نام گرفته است خصوصن از نوع تحصیلکرده اش بمحض اینکه معمولن در مخمصه افتاده و زور را کمی یا زیاد پرزور یافته ودر محیط ایزوله قرار گرفت ناگهان هجوم افکار بر او غالب گشته وبا افسوس از زمان از دست رفته وموقعیتی که میتوانسته داشته باشد وده ها اما واگرها ناگاه بیاد دیدگاه انتقادی خود براه رفته شده و جریان وابسته میافتد و قلم بر دست بسان همان تازیانه ای که بر تنش فرود و او را بخود آورده !!همه گذشته و تاکتیکها و استراتزی مورد قبول که برای انجامش هیچگونه حرفی نداشت که هچ .بل بدفاع جانانه وبدون خدشه هم پرداخته بزیر مهمیز نقد بی محابا واغلب غیر علمی بمانند همان دفاع قبلی کشیده و چشم را بسته و دهان را گشاده تو گوئی همین چندی پیش نبود که در دفاع از راه خود او را جلو داری نبود . بی پرنسیپی را تا جائی میرساند که دشمنان را هم بخجالت وا میدارد .و این از خلق و خوی ما ایرانیان هست و بس .گفته شود که در خانه ای سیاسی خردی را به جوانی رساندم از همان اوان با اینگونه پدیده ها آشنایم که خود سرگذشتی اندوهناک دارد چنان در هفت سالگی وازه کودتا را در حلقه چهار نفره پدری بگاه کودتای دوم عراق آشنا و دریافتم چه منحو س اعمالیست .باری . در هنگامه نادادرسی راد مردان خسرو گلسروخ بوستان مبارزه و کرامت همیشه. ایران دانشیان وقتی عده ای که با همان وصفی که در بالا آمد چنان بر خود تقعود فرموده که از چیزی فرو گذار نکرده بودن بناچار این دو بزرگوار برای حیثیت مبارزه و حفظ آبرو نزد خلق .آن دفاع تاریخی بیاد ماندنی را با فدیه جان با ارزشان برای همیشه تاریخ را انجام دادن . مرا در نوجوانی به این اندیشه انداخت چگونه است همچنانکه در فیلمها و داستانهای گانگستری غربی خصوصن امریکائی و در واقع در هنگامه بازجوئی و کشف جرم هرگاه یکی از هم باندیان لب بسخن واقرار میگشاید هیچگاه حرفی وکلامی از اینکه فرضن "جرج"یا "آلن"یا "آانجلا"مرا وارد این باند وکارهای انجام یافته کرده ومن هیچ آشنائی با اینگونه کارها نداشتم .نیست و فاعل بسیار طبیعی همچنانکه در فرهنگ و اخلاق وعادات آنهاست مسئولیت اعمال خود را پذیرفته و انچه را صلاح بداند ودر بیان کارهای خود حرف میزند. ولی در این ولایت کسیکه اولی را خورده بدومی نرسیده بلبل صفتانه هر انچه کرده و نکرده را میگوید و بسان مجرمین مواد مخدر و بدتر از ان شروع بفروش آدمیان که همان دوستان ورفقای یکساعت قبل بودن میکند و با مالیدن سرگین برصورت خود دم از شاه پرستی!! و یا مسلمان شش آتشه بودن میزند وداد سخن باینکه در تمام مراسم چهار آبان وشش بهمن و تولد خدمه ولایتعهد و مراسم محرم و شعبانیه و اصلن در تمام سال روزه بوده و بدون وضو بیرون نمیرفته میدهد واین دوست یا دوستان اورا از راه بدر کردن واین خردسال !؟۱را وارد جرگه بزرگترها کردن ! وچه زشت نمایشیست و تو گوئی این بینوا ادم چه عرض کنم موجود در کار سر وسامان زندگی خود بوده وچون خیلی مهم و عالی جاه بوده و نیاز مبرمی به وی بوده !این موجود از راه بدر کرده و وارد این جرگه شیطانی کرده اند .در صورتیکه طبیعت اینگونه حلقه ها است فاعل آنچنان از خود اشتیاق نشان میدهد که حتی توان خود و اینکه دربزنگاه با سستی و بز دلی چه ضربات کاری به دوستان و خود مبارزه میزند از یاد میبرد ویا با سهل انگاری همه چیز را به لودگی گرفته .و فقط برای ارضای حس خود قهرمان پنداری و کیش شخصیت و عنصر روانی انگشت نما شدن و دارا نبودن صداقت وارد این جرگه خوفناک شده است. در صورتیکه با از دور دستی بر آتش داشتن اگر هدف خدمت بوده نائل میامده و صدمه کمتری وارد میشده .خود و دیگران هم از سلامت بیشتر. در صورتیکه این سنت مرضیه !قلم بدست بودن در میان طبقه کارگر بغایت کمتر و از نق زدن و زود رنجی خبری نیست برای اثبات بصورت آماری میتوان بدین مهم دست یافت .و از این طریق میتوان فرق در طبقه قرار گرفتن را به آسانی دانست وبر کاشفین این مقولات هزاران آفرین گفت .موضوعی که تاکنون ندیدم روشن شده باشد وتوضیح وافی داده باشند اینکه "حزب"سازمان"انجمن یا گروه "با نام نشان و مرامنامه بمثابه یک "شرکت سهامی عام "بشکل یک شخصیت حقوقی مستقل جلوه گرشده وهر عضو بمانند سهامدار دارای یک رای و در انتخاب "هیئت مدیره" یا "کمیته مرکزی"و مدیران بصورت دمکراتیک با دادن رای خود مدیران را برکشیده و در موعد مقتضی تصمیم خود را تغییر میدهند ودر سیاستهای جاری ارگان مربوط خود دخیل وصاخب حق و تصمیم هستنند و باندازه یک رای خود در صورت بروز هر گونه خوبی ویا اشکالی او هم سهیم است حال چگونه بمحض گرفتاری وتضیعقات ناگهان کاشف بعمل میآید که راه ورسم "حزب"یا"سازمان" که یک شخصیت حقوقی مستقل است اشتباه بوده وگوئی همان چند نفر در بروز آن نقش داشتن و این پذیرفتنی نیست . زیرا هر صاحب رائی که دخیل در تصمیمات بوده در اتخاذ آن نقش مستقیم و مسئولی داشته حال که جریان مربوط زیر ضرب وفشار دشمن رفته که مترصد آن بوده این اعضا وبلند پایگان بمانند همان دشمن شمشیر را از رو بسته بجان شخصیت حقوقی بیافتد .این کمال بی انصافی است .و جالب اینکه انشعاب کننده گان وردیه نوسان و یا منتقدین یادشان میرود که داعی وانگیزه آنها که این تفکر و اندیشه را پذیرفته اند چه بوده و چه هدف و مقصدی داشتن و حتی این انصاف را ندارند از وقتی که مسلح به این اندیشه شدن چه تغییرات شگرفی در نگرش انها به جهان و طرز استدلال و در یک کلام سواد سیاسی اجتماعیشان رخ داده و حتی همین ردیه ای که نوشتن از همان سر چشمه بوده . جریانی که از هفتاد سال فقط دوازده سال تقریبن علنی بوده باندازه چند دانشگاه بله چند دانشگاه انسان درجه یک از هر نظر بی مزد ومنت که نه بل با زندان و شکنجه و اعدام وفرار و مخیگاه و تعقیب وگریز تربیت کند ودر اکثر علوم پایه گذار بوده واقعن محیرالقوله و تالی در جهان ندارد وروشنفکران این مرز وبوم وامدار این شخصیت حقوقی تاریخ ساز هستنند و الحق توقع از آن هم بی جا نیست بشخصه وامدار و مدیون و متشکر .حال هر کسی هر چه میخاهد بگوید .بگوید
۶۰۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : سئوال از خانم حاتمی
در یخشی از نوشته سرکار آمده است :" هواداران فدائیان سال ۱۳۶۰ را بخوبی بیاد دارند که چگونه جنبش چپ با الحاق بخش وسیعی از اکثریت به حزب توده آسیب بزرگی دید. زهره بدون ارائه بحث خود در باره حقانیت این واگذاری سیاسی که خود نیز در آن نقش مهمی داشته است زبان به انتقاد از حزب توده می گشاید."
ـ اینجانب از جدا شدن بعضی از کادرهای سازمان اکثریت مثل حشمت الله رئیسی و به حرب توده در سال ۶۰ خبردارم که تلاش میکردند جداشدن خود را بزرگنمائی کند که موفق نشدند.
ـ در همان سالها بعضی از کادرهای راه کارگر به سازمان اکثریت پیوستند از جمله زنده یاد حمید منتظری
ـ اگر ممکن است از کم و کیف آن "الحاق بخش وسیع" اکثریت به حزب توده اطلاع رسانی کنید. حداقل اینجانب بیش از مورد ذکر شده اطلاع دیگری ندارم
ـ منظور شما از آسیب بزرگ چیست؟
ـ تا مشخصات این "واگذاری سیاسی " روشن نشود چگونه می توان در بارهء نقش خانم زهره تنکابنی داوری کرد.
ـ از بحث شما انیطور مستفاد میشود که اگر آن "الحاق بخش وسیع " صورت نمی گرفت "جنبش چپ" از "آسیب بزرگ" مصون می ماند .
۶۰۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : سالها دموکراسی را قربانی مبارزه ضد امپریالیستی کرد
‫شیرین گرامی، قبل از هر مطلب، باید بگویم، که با شما موافقم در اینکه، «...جنبش چپ با الحاق[گرایش] بخش وسیعی از اکثریت به حزب توده آسیب بزرگی دید...»، و دیگر اینکه، شما در این نوشتار از زاویه جدیدی به ارزیابی، بازخوانی تاریخ چپ نشسته ای، که از نظر من، کاری است ارزنده، و در همین رابطه چند نکته ای را لازم به طرح دیدم.

شما در جایی از نوشتار پرسشی زیبا طرح میکنی‫، «...براستی هدف از این خاطره نویسی ها چیست...» و قبل از طرح این سئوال خوب از زبان پرواند آبراهامیان می آوری‫ «...ملکی ‫از حزب توده ای انتقاد می کند که اصول اولیه اش را بوجود آورده...»

و سپس ‫از جایی که خانم تنکابنی در کتاب خاطراتش، به بیان شما «...بازهم نمی خواهد خواننده را در جریان تغییر دیدگاهش نسبت به ‫حزب توده قرار دهد...»، خاطره نویسی ایشان را گامی جدی در بازخوانی تاریخ چپ نمی بینی.

‫به گمان من، آقای ملکی، و خانم زهره تنکابنی، آنچه را که نوشته اند، ‫ریشه در دیدگاه ‫و اندازه ‫اشراف ایشان به وقایع دارد، بنابراین نمی شود، گفتِ ایشان ‫را، به صِرف آنکه مانندِ دیگری فکر نمی کنند، یا نمی نویسند،‫ رد یا قبول کرد.

از جایی که هر وقایع نویس یا تاریخ نگاری علیرغم کوشش در جهت حفظِ بی طرفی، نمیتواند از دخالتِ حب و بغض خود صد در صد جلوگیر شود، بنابراین ‫تمامی نوشتجات متعلقین به چپ ایران میتواند، و باید به عنوان گامی جدی در بازخوانی و بررسی تاریخ چپ ‫مورد توجه قرار گیرد، چرا که هر نوشته ای، جدای از تحلیلها و تفکرات شخص نویسنده، دارای شرحی از وقایع، از زاویه ای منحصر به خود است.

در جایی دیگر از نوشتار آمده است‫، «...حزب توده در این سالها دموکراسی را قربانی مبارزه ضد امپریالیستی کرد...»‫، من هم با شما موافقم، که حزب توده چنین کرد، اما آیا میتوانیم دسته، گروه، سازمان و حزبی را در آن سالهای موردِ اشاره مثال بزنیم، که چنین نکرده باشد.

‫در قسمت پایانی نوشتار می خوانیم،«...هواداران گروههای چپ مرزبندی قاطعی با هواداران حزب توده و اکثریت داشتند...» حال سئوال اینجاست، چه میزان گروههای چپ توانسته اند قبل از اجرای مرزبندیهای قاطع با این یا آن جریان سیاسی چپ‫، «...انتقاد واقع بینانه و صریح از عملکرد خود و جریان منتسب به خود...» داشته باشند.
۶۰۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست