در شب. نوشته ی: هانری میشو
فریبا عادل خواه
•
شب میلاد
پُرم می سازد از فریاد
از خارهایم
توئی که رام می سازی مرا
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ بهمن ۱٣۹۲ -
۱۷ فوريه ۲۰۱۴
Dans la nuit
Henri Michaux
در شب
هانری میشو
مترجم، فریبا عادل خواه
در شب
در شب
یکی شدم با شب
با شبی بی انتها
در شب
از آنِ من، زیبا، از آنِ من
شب
شب میلاد
پُرم می سازد از فریاد
از خارهایم
توئی که رام می سازی مرا
که می خروشی، می خروشی
که می خروشی همه اطراف را
که دود میکنی،
و فشرده انبوهی
و نعره می کشی
شب هستی
شبی که زمین گیر است،
شب خون خواه،
و ساز و سُرنایش
و کِناره اش
بالا کناره اش، همه جا کناره اش
می نوشد کناره اش
حاکم است هیبتش
و همه تسلیم می شوند به زیر او
زیر او، زیر نازکتر از یک تار
به زیر شب
شب
Dans la nuit
Dans la nuit
Dans la nuit
Je me suis uni à la nuit
A la nuit sans limites
A la nuit
Mienne, belle, mienne
Nuit
Nuit de naissance
Qui m'emplit de mon cri
De mes épis.
Toi qui m'envahis
Qui fais houle houle
Qui fais houle tout autour
Et fume, es fort dense
Et mugis
Es la nuit.
Nuit qui gît, nuit implacable.
Et sa fanfare, et sa plage
Sa plage en haut, sa plage partout,
Sa plage boit, son poids est roi, et tout ploie
sous lui
Sous lui, sous plus ténu qu'un fil
Sous la nuit
La Nuit.
از علاقمندان به ترجمه دیگری از اشعارهمین شاعر دعوت می شود که به بخش آرشیو اخبار روز تحت نام مترجم نگاه کنند
|