راجع به اکرم آیلیسلی نویسنده آذربایجانی
آرسن نظریان
•
اخیرا، شماری از فعالان و شخصیتهای معروف ادبی ازسراسر جهان طی عریضه ای به کمیته نوبل نروژ نامزدی آیلیسلی برای جایزه نوبل ۲۰۱۴ را "به خاطر شهامت حیرت انگیزش در تلاش برای رفع خصومت و آشتی بین ملتهای آذربایجان و ارمنستان پیشنهاد کرده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٨ فروردين ۱٣۹٣ -
۲٨ مارس ۲۰۱۴
تاریخچه زندگی
اکرم نجف اوغلو نایبف، نویسنده، نمایشنامه نویس، مترجم و عضو پیشین پارلمان جمهوری آذربایجان، نام قلمی: اکرم آیلیسلی، در اول دسامبر ۱۹۳۷ در روستای آیلیس (1) از توابع اردوباد جمهوری خودمختار نخجوان، جمهوری آذربایجان، زاده شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در انستیتوی ادبیات ماکسیم گورکی مسکو به انجام رساند. فعالیت ادبی را از دهه ۱۹۵۰ آغاز کرد. آثار او به شماری از زبانهای شوروی سابق و زبانهای دیگر ترجمه شده و خود او نیز آثاری از نویسندگان ملل دیگر به زبان آذربایجانی ترجمه کرده است. در زمان حکومت شوروی به دریافت لقب افتخار آمیز "نویسنده خلق" نایل شد. در سال ۲۰۰۲ نشان "استقلال" و سپس "چهره نامدار" را از رییس جمهوری فعلی آذربایجان، علی اف، دریافت نمود. در نوامبر ۲۰۰۵ ، از منطقه جلفا- اردوباد، یعنی حوزه انتخابی خود، به عضویت مجلس ملی آذربایجان انتخاب و در طول نمایندگی اش در مجلس تا نوامبر ۲۰۱۰ عضو کمیته دایمی روابط خارجی و روابط بین المجالس آذربایجان نیز بود.
اما، پس از انتشار رمان "رویاهای سنگی" در دسامبر ۲۰۱۲ به یکباره یک مبارزه سازمان یافته برای ترور شخصیت او آغاز شد. آیلیسلی در این کتاب موضع رسمی دولت نسبت به مناقشه بین آذربایجان و ارمنستان را در قالب رمان به چالش کشیده و از موضع تفاهم و آشتی بین دو ملت به پاره ای وقایع تاریخی از روستای موطن خود اشاره کرده بود. در پارلمان، نمایندگان وی را خائن به ملت و کشور نامیده و خواستار سلب تابعیت آذربایجانی او شدند. برخی حتی خواهان آن شدند که آیلیسلی تحت آزمایش دی.ان.ا. قرارگیرد تا معلوم شود که واقعا آذربایجانی است یا نسب ارمنی دارد. الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان، طی فرمانی کلیه نشانها و القاب افتخاری و حتی مقرری ماهانه وی را لغو کرد. انجمن نویسندگان آذربایجان او را اخراج نمود، گو اینکه خود ۲۰ سال پیش از عضویت در آن استعفا کرده بود. وزارت فرهنگ و آموزش کلیه آثار او را از برنامه های درسی حذف کرد. کتابهای او در ملاء عام آتش زده شد. در کشوری که اجتماعات و تظاهرات ممنوع است، گروههای خشمگین بدون ممانعت پلیس جلوی منزل او اجتماع و به شعار دهی و هتاکی و تهدید او و اعضای خانواده اش پرداختند. همسرش که سالها مدیریت کتابخانه کودکان به نام ناظم حکمت را به عهده داشت، از شغل خود برکنار و پسرش، افسر و رییس دایره ای در اداره مالیات، بدون توضیحی اخراج و خلع درجه گردید. حافظ حاجی اف، رهبر حزب "مساوات معاصر"! اعلام کرد که که به هرکس که گوش آیلیسلی را ببرد و برای او ببرد مبلغ ۱۰۰۰۰منات (حدود ۱۳۰۰۰ دلار) جایزه خواهد داد. بالاخره، شیخ الاسلام الله شکر پاشا زاده، رییس اداره مسلمانان قفقاز نیز از قافله عقب نمانده و نویسنده را تکفیر نمود، رویدادهایی که بی شباهت به کمپین تکفیرو مهدور الدم اعلام کردن و تعیین جایزه برای سر سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیه های شیطانی توسط حکام جمهوری اسلامی نبود.
گرچه سازمانهای حقوق بشر بین المللی و گروههایی از روشنفکران وهنرمندان آذربایجانی از داخل و خارج و حتی گروهی از نویسندان ترک این فشارها و تضییقات را محکوم و از دولت باکو خواستار تامین امنیت او شدند، اما نه تنها تهدیدات و فشارها متوقف نشد، بلکه با حدت بیسابقه ای ادامه یافت، به طوری که ادامه زندگی برای آیلیسلی و اعضای خانواده اش در آذربایجان غیرممکن شد.
به گفته آیلیسلی، "همه این اقدامات برای انتقام جویی از من به خاطر نوشتن رمان "رویاهای سنگی" است". آیلیسلی که تا مدتی پس از شروع فشارها و تهدیدها به مقاومت ادامه می داد و قصد ترک وطنش را نداشت، در ۱۳ فوریه سال گذشته پس از اوج گرفتن بیسابقه تهدیدات و فشارها اعلام کرد که وی "سخت ترین تجربه زندگی اش را از سر می گذراند و باتوجه به اینکه پلیس هیچ اقدامی برای حفاظت من به عمل نمی آورد، ظاهرا چاره ای برای من جز ترک کشورباقی نمانده است".
سرانجام در آوریل ۲۰۱۳ آیلیسلی از دولت ترکیه پناهندگی سیاسی دریافت کرد و با خانواده اش به آنکشور مهاجرت نمود.
فعالیت ادبی و سیاسی
در سال۱۹۵۹ اولین داستان کوتاه آیلیسلی تحت عنوان "هاشم و دامادش" در مجله آذربایجان انتشاریافت. شهرت او در اتحاد جماهیر شوروی سابق پس از انتشار کتاب "انسانها و درختان" فراگیر شد. این کتاب که حاوی ۳ داستان کوتاه است، به همه زبانهای رسمی در جمهوریهای سابق شوروی و کشورهای اروپای شرقی ترجمه و منتشر شده است.
از سال ۷۰-۱۹۶۸ سردبیر نشریه گنجلیک و سپس طنزنویس مجله موزالان گردید. در سالهای ۷۸- ۱۹۷۴ در کمیته دولتی سینماتوگرافی جمهوری سوسیالستی آذربایجان خدمت کرد. آیلیسلی همچنین، مولف یک تعداد نمایشنامه، ازجمله "کوشو اوچان بوداغلار (؟)"، "عمه خواننده من"، در باغ هم مجله فرهنگی یافت می شود" و "وظیفه" بود که در تماشاخانه های باکو، نخجوان، گنجه و ایروان روی پرده رفت. از جمله مهمترین کارهای او را می توان "مه برفراز کوهستان می غلطد"، (۱۹۶۳) و "آنچه که شکوفه آلبالو گفت" ( ۱۹۸۳) به شمار آورد.
وی با وجود اینکه ازدیرباز متمایل به اندیشه ها و مواضع چپ بود، حتی در زمان شوروی نیز از آنچه که به "رئالسیم سوسیالستی" در ادبیات مشهور بود متابعت نمی کرد. از ابراز نظر انتقادی نسبت به حیدر علی اف، پدررییس جمهور فعلی نیز ابایی نداشت. در رمان رویاهای سنگی به او "فرمانروای جدید" اطلاق کرده است. همینطور، صاحب منصبانی را که یکشبه تغییر موضع داده و به طرفداران پروپاقرص فرمانروایان جدید تبدیل می شدند، به چشم حقارت می نگریست. در سالهای اخیر با صراحت بیشتری از مراجع حکومتی و فساد حاکم بر جامعه آذربایجان سخن می گفت.
سرگی کالدین، نویسنده روس، دوست و یارقلمی آیلیسلی، در باره او چنین می گوید: "هرگاه او را در موقعیتی قرار می دادند که می بایستی به بهای کنارگذاشتن وجدان ادبی و هنری اش امتیازات شخصی از قبیل مسکن یا امکانات رفاهی دریافت کند، همواره ندای جدان و شرافت انسانی را انتخاب می کرد. او در مورد همه چیز نظر و موضع خاص خود را دارد که از طرزفکر و دید یک آذربایجانی یا یک مسلمان یا کمونیست شوروی متفاوت است.." (2)
اکرم از جمله انسانهای بزرگ و معدود عصر ماست که به آرمان دوستی ملل سخت پایبند است.
"رویاهای سنگی"
به طور خلاصه "رویاهای سنگی" شرح جدال اخلاقی- عاطفی و تنهایی دو هنرمند آذربایجانی است در گرماگرم غلیان خصومتهای قومی در باکو در سال ۱۹۹۰و مرگ فاجعه بار آنها هنگام تلاش برای کمک به هموطنان ارمنی شان. اما، کتاب فراتر از یک اثر سیاسی است. آیلیسلی با زبانی شیوا، به تفصیل به شرح زیبایی های طبیعی روستای خود و هم آمیختگی طبیعت کوهستانی آن با کلیساهای سنگیی که گویی جزیی از طبیعت محل اند پرداخته و تجارب عاطفی و دریافتهای شخصی خود از آنها را بازگو می نماید.
کتاب بخشی از یک مجموعه سه بخشی (تریلوژی) است: بخش اول، تحت عنوان " یمَن" در ۱۹۹۰ به رشته تحریر درآمد. بخش دوم، همین رمان رویاهای سنگی است که به گفته آیلیسلی نگارش آنرا در ۲۰۰۷ به اتمام رساند. بخش سوم، "راه بندان عظیم" نام دارد که بنا به اظهار مولف سیاهه آن تکمیل ولی هنوز برای چاپ آماده نشده است. رمان رویاهای سنگی برای اولین بار در دسامبر ۲۰۱۲ به زبان روسی در ماهنامه دروژبا نارودوف (دوستی ملل)، چاپ مسکو، انتشار یافت. آیلیسلی اعلام داشته که نسخه آذربایجانی آنرا هم آماده و منتشر خواهد کرد.
رمان رویاهای سنگی به سبکی ساده و بی پیرایه نوشته شده و حتی در ترجمه آن مشکل یا پیچیدگی زبانی وجود ندارد. رمان با این صحنه شروع می شود که بازیگر مشهور آذربایجانی، صادای (سادات؟) صادقلی، نیمه جان و در حال اغما برای مداوای فوری به بیمارستان آورده می شود. کسی که او را به بیمارستان می آورد، نوواریش قاراباغلی، همکار و بازیگر دیگری در تماشاخانه صادقلی است. نوواریش در حالتی عصبی و پریشان به پزشک جراح، دکتر فرید فرزانه، که از قضا ایرانی الاصل است، شرح می دهد که چطور همشهریان آذری صادقلی را به قصد کشت لت و کوب کردند، زیرا او می خواست یک پیرمرد ارمنی را که مورد حمله آنها واقع شده بود و نهایتا هم زیر ضربات آنها کشته شد، از دستشان نجات بدهد. دکتر فرزانه پس از ۳۰ سال طبابت در مسکو به باکو بازگشته، اما از کرده خود پشیمان است، زیرا شاهد هرج و مرج و ازهم گسیختگی امورو تاخت و تاز گروههای خارج از کنترل آذری علیه شهروندان ارمنی است و هرروز باید قربانیان این حوادث فجیع را مداوا کند. همین دیروز، یک دختر ١٤ ساله ارمنی را که به دست زنان آذری لت و پار شده بود مداوا کرده و از مرگ نجات داده بود.
قاراباغلی می خواهد تا پایان مداوای دوستش در بیمارستان بماند و نمی خواهد به خانه خود برود. ساکن آپارتمان بالای منزلش یکی از اعضای تازه به دوران رسیده شورای شهر(سوویت) باکوست که منزلش را به فاحشه خانه ای تبدیل کرده و ازاین راه ثروتی به هم زده است. سرو صدای دایمی آنجا نمی گذارد که قاراباغلی در خانه خود استراحت کند و آرامش بیابد. بعلاو، قضیه خودکشی ساکن قبلی آپارتمان بالایی، گرِتا سارکیسوونا، زن سالخورده ای که از کارکنان تآتر قاراباغلی بود، فکر او را راحت نمی گذارد. طبق گزارشها و خبرهای افواهی، گرتا چند روز پیش خود را از بالکن منزلش به پایین پرت کرده و جابجا کشته شده بود. در خانه او نامه ای از وی پیدا شده بود که گویا درآن اعلام کرده بود که به این دلیل به زندگی خود خاتمه می دهد که از اعمال هم مسلکان ارمنی اش در قره باغ شرمزده است. قاراباغلی شکی ندارد که قضیه خودکشی زن سالخورده و نامه کذایی کارهمسایه جدیدش، همان عضو جدید شورای شهراست. عضو تازه شورا یکشبه هوادار نظام جدید به رهبری علی اف شده است، که صادقلی اورا "فرمانروا و مالک جدید" می نامد. دکتر فرزانه پس از اتمام مداوای اولیه بیمار با مشاهده وضعیت پریشان قاراباغلی و بی تابی او برای سلامت دوستش، او را به اتاقش دعوت می کند. ضمن صحبت با او اطلاع می یابد که صادقلی شوهر آزاده خانم، دختر عباسعلی اف، پزشک و جراح معروف آذربایجان است و هم اینکه صادقلی و عباسعلی اف، هردو از روستای آیلیس نخجوان هستند که زمانی سکنه ارمنی زیادی داشته است.
رمان با مرگ صادقلی در حالی که از حالت اغما خارج نشده، پایان می یابد. کمی قبل از آن نیز، خبر می رسد که قاراباغلی خود را از بالکن خانه اش به پایین انداخته و جان سپرده است. بقیه رمان، در فاصله بین لت و پارشدن صادقلی و مرگ او و خودکشی دوستش، فلش بکهایی است از رفتارو کردار و سلوک صادقلی از زمان نوجوانی در روستای موطنش و سپس زمانی که هنرمند مشهوری در کشورش شده. ضمن این پس نگاهها تاریخچه تکان دهنده روستا و دوران طلایی آن، یعنی زمانی که ساکنان ارمنی و آذری آن در صلح و صفا در کنار هم زندگی می کردند و اینکه چه شد که این همزیستی و تفاهم دیرینه به هم خورد و روستا از سکنه ارمنی خالی گردید، روایت می شود (3). در جایی در کتاب، در همین رابطه، از قول دکتر عباسعلی اف چنین آمده: "اگر برای هریک از ساکنان ارمنی این دیار که کشته شد یک شمع روشن می شد، نور آن روشنایی ماه را تحت الشعاع قرار می داد...". (4)
صادقلی و پدرزنش، دکتر عباسعلی اف، انسانهایی وطن پرست و عاشق روستای قدیمی و طبیعت کوهستانی آن هستند. نویسنده، ضمن شرح مواردی از زندگی ساکنان روستای موطنشان، به شرح هنرمندانه زیبایی های طبیعی این نقطه گمنام که در منطقه ای میان ایران، ترکیه و ارمنستان واقع شده، پرداخته است. آیلیسلی خود از همین روستاست و بسیاری از رویدادهایی را که در کتاب شرح داده از گواهان زنده ارمنی و آذری شنیده است. نویسنده درواقع، از زبان صادقلی و پدرزنش می خواهد پیام خود را به ملتش برساند.
گفته شده است که رمان بازگو کننده تجربه های شخصی و جدال اخلاقی - عاطفی بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آذربایجانی در دوران دست به دست شدن قدرت و سلطه خزنده فاشیسم برکشوراست. "هنگامی که استبداد در همه نهادها، رسانه ها، ارگانهای دولتی و غیردولتی و در تاروپود جامعه نفوذ می کند و دیگر امکانی برای مقابله برای کسی باقی نمی گذارد، تنها راهی که برای مقابله می ماند، مرگ است. بدینسان، دو قهرمان رمان آیلیسلی با مرگ خود به مقابله با فاشیسم همه جاحاضر برمی خیزند. اما، قضیه به همین جاخاتمه نمی یابد، ادبیات، در این مورد، "رویاهای سنگی"، این مقابله را جاودانه می سازد (برگرفته از: "رویاهای سنگی آیلیسلی، آماج یورش فاشیسم") (5) .
آیلیسلی خود شاهد صحنه های حمله و تجاوز به ساکنان بی دفاع ارمنی باکو بوده و بعدا آنرا برای نزدیکانش بازگو کرده است.
ماجرای صفراف
همانطور که گفته شد، آیلیسلی اثر را در سال ۲۰۰۷ به اتمام رساند، اما از انتشار آن در آن زمان خودداری ورزید. ظاهرا، او جامعه آذربایجان را هنوز آماده پذیرفتن چنین اثری نمی دید. اما در سال ۲۰۱۲ واقعه شرم آوری در سطح بین المللی ویرا از تردید و دودلی در آورد.
از باب آشنایی با پس زمینه این رویداد، در فوریه ۲۰۰۴ ، یک نظامی آذربایجانی به نام ستوان رامیل صفراف، که همراه با تعدادی دیگر از افسران آذربایجانی، ارمنی، گرجی و غیره در چارچوب طرح "مشارکت برای صلح" ناتو، در بوداپست مجارستان، مشغول طی دوره آموزشی بود، شب هنگام، تبر به دست وارد خوابگاه همقطار ارمنی اش، گورگن مارکاریان، می شود و بدون هیچ سابقه برخورد یا کشمکش با او در حالی که همقطارش در خواب بود، با ضربات تبر سر او را از تن جدا می سازد. وی سپس می کوشد همقطار ارمنی دیگری را هم به همین سرنوشت دچار کند، که سرو صدای نظامیان دیگر او را ازاینکار باز می دارد. این واقعه بازتابی وسیع در جهان یافت و باعث تشدید تنش میان ارمنستان و آذربایجان شد. رامیل صفراف در دادگاه مجارستان محاکمه و به حبس ابد محکوم گردید. در همان زمان، این عمل ناجوانمردانه به عنوان عملی قهرمانی در آذربایجان قلمداد و جنایتکار مورد تکریم و تمجید رسمی قرار گرفت. دولت آذربایجان، سپس سالها کوشش کرد تا به طرق مختلف، ازجمله تطمیع ماموران و دادن امتیازهای نفتی به دولت مجارستان رامیل صفراف را به خاک آذربایجان بازگرداند. در اوت ۲۰۱۲ ، نخست وزیر جدید مجارستان که وعده بهبود وضع اقتصادی به مردمش را داده بود با دریافت قول خرید اوراق قرضه دولتی به میزان سه میلیارد یورو توسط دولت آذربایجان، تسلیم خواستهای باکو شد و صفراف را تحویل اینکشورداد. با انتشار این خبر، دولت ارمنستان در اعتراض به این عمل مجارستان روابط خود را با اینکشورقطع کرد.
در آذربایجان از صفراف به عنوان یک قهرمان ملی استقبال شد. علی اف، رییس جمهور، او را مورد عفو قرار داده، درجه نظامی اش را ارتقاء و برای وی مسکن و حقوق ویژه مقرر داشت. رسانه های دولتی آذربایجان به ستایش و تجلیل ازاو پرداختند و جوانان هرروز دسته گل در جلوی منزل او گذاشتند. لکن، این اقدامات در خود آذربایجان نیز بحثهایی از منظر تاثیر قهرمان ساختن یک جنایتکار بر آموزش و پرورش کودکان انتقادها و اعتراضهایی را از سوی جامعه مدنی آذربایجان به میان آورد و باعث شد که دولت ستایش و تمجید از صفراف را متوقف کند. اکنون در هیچ رسانه ای گزارش یا صحبتی از او منتشر نمی شود و کسی از سرنوشت او طلاعی ندارد.
لکن، رویکرد هیستریک دولت، رسانه های جمعی و بخشهای وسیعی از مردم عادی نسبت به این واقعه، عاملی تعیین کننده برای تصمیم اکرم آیلیسلی به انتشار کتابش گردید. وی در شرح این تصمیم چنین می گوید: "موقعی که من این واکنش دیوانه وار جمعی و اقدامات عامدانه در برافروختن آتش نفرت بین ارمنیان و آذربایجانیان را در آن حدو اندازه دیدم، تصمیم به انتشار رمانم گرفتم. یک نویسنده حق دارد فکر و اندیشه اش را بدون ترس از اتهام خیانت ابراز نماید."
در اظهارنظرها و تحلیلهایی که از کتاب "رویاهای سنگی" می شود، غالبا ادعا می شود که رمان درباره مناقشه دوملت آذربایجان و ارمنستان برسر منطقه قره باغ است. این یک برداشت سطحی از رمان است. رمان، درواقع فاشیزم قومی حاکم بر جامعه آذربایجان را، که از طرف حاکمان کنونی با حدت و شدت هرچه تمامتر دامن زده می شود، افشا کرده و آنرا به چالش می کشد. خود آیلیسلی در این باره می گوید "... موضوع برسر یک قطعه خاک نیست، مساله خیلی عمیقتر از اینست ..." . می توان گفت که رمان آیلیسلی برابرنهاد تز "برخورد تمدنهای" ساموئل هانتینگتون(6) است که معتقد است عصر جنگها و مناقشات ایدئولوژیک به پایان رسیده و جنگهای آتی جنگ تمدنها یا فرهنگها خواهد بود. هانتینگتون براین نظر است که هنگامی که طرفین مناقشه به مذاهب متفاوتی تعلق داشته باشند، مناقشه حادتر و طولانی تر می شود و ازجمله مواردی که به عنوان مثال ذکر می کند همین مناقشه قره باغ است. (بر نویسنده معلوم نیست که آیلیسلی از این اثر هانتینگتون آگاهی داشته یا نه). لکن، در مقابل این نظریه آیلیسلی اعلام می کند:"بزرگترین آرزوی من پیش از آنکه از دنیا بروم اینست که شاهد آشتی و صلح میان ارمنیان و آذربایجانیان باشم." (در مصاحبه ای با نشریه روسی "روسکی رپورتر").
این موضعی است کاملا متضاد با رویکرد هیات حاکمه آذربایجان. در وضعیتی که همه رسانه های جمعی در کنترل رژیم باکوست، تنفر قومی نسبت به ارمنیان(7) شب و روز به خورد مردم القا می شود، به صورتی که ارمنی ستیزی وسیله ای برای پیشرفت اجتماعی و سیاسی در اینکشور شده است. آیلیسلی با انتشار کتابش تاوان مخالفت با این سیاست را می پردازد. در گزارشی از دمین مک گینس، گزارشگر بی بی سی از تفلیس تحت عنوان "تاوان نویسنده جمهوری آذربایجان؛ سوزاندن کتاب و پسگرفتن جوایز"، از جمله آمده است: "به غیر از محافل شدیدا لیبرال، عده بسیار کمی از این کتاب و پیام آن خوششان آمد. ولی کتابسوزیها، اعتراضات خیابانی و دعوت به اعمال خشونتآمیز علیه نویسنده کتاب عمدتا بدست محافل طرفدار دولت انجام شد. در جمهوری آذربایجان آزادی تجمعات وجود ندارد. دور هم جمع شدن و کتابخوانی دستجمعی غیرممکن است، چه برسد به سوزاندن کتاب! همین که این تجمعات اجازه برگزاری پیدا کرده اند، و پلیس هم از شرکتکنندگان محافظت کرده و تلویزیون دولتی تصاویر آن را پخش کرده، نشان میدهد که سازماندهی آن از ردههای بالای حکومتی بوده است."
مقامات دولتی جمهوری آذربایجان حاضر نشدند در این زمینه نظر بدهند." (8)
بازتاب بین المللی
سازمان نگهبان حقوق بشر (Human Rights Watch) در پی شروع تبلیغات علیه آیلیسلی دولت آذربایجان را متهم به تهدید و آزار و اذیت اکرم آیلیسلی نمود و از او خواست تا به مبارزه اش علیه این نویسنده پایان دهد. نگهبان حقوق بشر، همچنین از دولتهای جهان خواست تا دولت آذربایجان را وادارند تابه تعهداتش در زمینه تامین امنیت نویسنده عمل کند(9).
انجمن بین المللی قلم نیز طی اعلانی در همان زمان نگرانی اش را از تحریکات و تهدید علیه سلامت جانی آیلیسلی ابراز و از مقامات آذربایجان خواست که امنیت آیلیسلی و خانواده اش را تأمین و تهدیدگران را مورد پیگرد و مجازات قانونی قرار دهد. همینطور خواستار شد که کلیه عناوین و امتیازات سلب شده از او به وی بازگردانده شود (10) .
ایالات متحده، سازمان امنیت و همکاری اروپا و اتحادیه اروپا تبلیغات و حملات علیه آیلیسلی را محکوم کرده و از مراجع باکو خواستند که به کارزار خود علیه این نویسنده پایان دهند(11).
روزنامه زمان، چاپ ترکیه در ١٧ فوریه ٢٠١٣ سرمقاله اش تحت عنوان "رویاهای سنگی" آیلیسلی تصورهای کلیشه ای میان آذریها و ارمنیان را در هم شکسته است" را به این موضوع اختصاص داد. در مقاله، از قول آرزو غیب الله یوا، سردبیر "قلمرو بیطرف"، پلاتفرمی برای صداهای دیگر از ارمنستان و آذربایجان، ازجمله آمده است: "خشمگین شدن، رد کردن، تحقیرکردن، خیلی آسانتر است تا رویارویی با واقعیت و نشان دادن تفاهم و عذرخواهی. داستان آیلیسلی راجع به پیوندهای دو ملت است که مدتهای طولانی در همسایگی یکدیگر زندگی کرده اند، پیوندهایی که به آسانی شکسته نمی شوند" (12).
رجب، زراقولو، ناشر، روزنامه نگار و فعال مشهور حقوق بشر ترکیه، در پی تهدیدها و تبلیغات زهرآگین علیه آیلیسلی، طی بیانه ای زیر عنوان "از ندای وجدان آذربایجان دفاع کنیم" چنین اعلام کرد: "هر نامی که می خواهید روی آدمهایی مثل آیلیسلی، بگذارید، آنها افتخار واقعی کشورشان هستند. آیلیسلی اکنون زیر تهدید جانی جدی است و این تهدید از رییس جمهوری آنکشور سرچشمه می گیرد. ... برای جلوگیری از قتل دیگری مشابه شهادت هراند دینک، من جامعه بین المللی و نیروهای دموکرات ترک و آذربایجانی را به حمایت فعالانه از این نویسنده شجاع فرامی خوانم.". بیانیه در حریت، بزرگترین روزنامه ترکیه، منتشر شد (13).
همینطور، در شماره ١٤ فوریه ٢٠١٣ نشریه (انیترنتی) یورواشیا می خوانیم: این واقعیت که مبارزه علیه آیلیسلی در همین هفته های اخیر قوت گرفت، یعنی یکماه بعد از انتشار در شماره دسامبر نشریه ادبی روسی دوستی ملتها، پاره ای از ناظران وقایع باکو را به این نتیجه گیری رسانده که هدف از آن انحراف توجه عموم از موج اعتراضات و تظاهراتی بوده که در ماه ژانویه باکو و شهر اسماعیلی را دربرگرفت (14).
در مصاحبهای با رادیوی آزاد اروپا، آیلیسلی چنین اظهار داشت: "مرا به خیانت به کشور متهم می کنند، در حالی که من برای دو ملت خواهان صلح و روابط عادی هستم. کجای این کار خیانت است؟ ما دو ملت هستیم که در کنار هم باید زندگی کنیم"....
آیلیسلی همچنین، ضمن دفاع از اثرش گفت که به عنوان یک نویسند مسئول آذربایجانی وظیفه خود دانسته که به نقش کشورش در مناقشه بین دو کشور اذعان کند. وی درباره اتهاماتی که به وی وارد می شود، ازجمله اینکه مثل اُرهان پاموک، نویسنده ترک که واقعیت نسل کشی ارامنه را تصدیق نمود، در پی به دست آوردن جایزه نوبل است، رد می کند و می گوید: "آنهایی که این ایرادها را به کتاب من می گیرند، کسانی هستند که از رنج و مصیبت دو ملت آذربایجان و ارمنستان سود می برند. آنها برای خود شغلهایی در دولت دست و پا کرده و به مقام و منصب و ثروت و مکنتی رسیده اند. من می دانستم که این افراد با بغض و خشم نسبت به کتاب من واکنش نشان خواهند داد و هیچ موقع اعتراف نخواهند کرد که در دامن زدن به این مناقشه و تحریک مردم به جنگ نقش داشته اند. آنها می خواهند همچنان به زندگی پرتجمل خود به بهای رنج و محنت مردم عادی ادامه بدهند"(15).
گروه نه چندان اندکی از مفسران و صاحب نظران کتاب آیلیسلی را گامی بسیار مهم و شجاعانه در جهت شکستن یخ روابط بین دو کشور و ملت تلقی کردند. ازجمله، دمین مک گینس یادشده در بالا، همچنین نظر می دهد: "کتابهای او در ملاء عام سوزانده شدهاند. جوایز ادبی ملیاش از او پس گرفته شدهو یک سیاستمدار ارشد جمهوری آذربایجان برای هر کسی که گوش او را ببرد، ۱۳ هزار دلار جایزه تعیین کرده است.... اما اکرم آیلیسلی که در ۷۵ سالگی یکی از برجستهترین نویسندگان جمهوری آذربایجان است، از نوشتن رمان کوتاه "رویاهای سنگی" پشیمان نیست. این کتابباعث شگفتی بسیاری از مردم این کشور شده است. اما آیا نمیتوان آن را گام اول در مسیر برقراری صلح بین دو جمهوری متخاصم آذربایجان وارمنستان به شمار آورد؟ (16)
صداهای مدافع درآذربایجان - انجمن دفاع از آزادی و امنیت روزنامهنگاران در باکو در بیانیهای اظهارات «حافظ حاجی اف» را به شدت محکوم کرده و فراخوان وی را تبلیغ خشونت فیزیکی علیه یکی از بهترین نویسندههای آذربایجان توصیف کرده است. این نهاد حملات اخیر به اکرم آیلیسلی را کارزاری برای ایجاد فضای وحشت و رعب در آستانه انتخابات میداند.انجمن دفاع از آزادی و امنیت روزنامهنگاران از نهادهای حکومتی میخواهد که با واکنش و اقدامات سریع امنیت اکرم ایلیسی و خانواده این نویسنده را تامین کنند."(17)
عده دیگری، مثل چنگیزعبدالله یف، رییس انجمن قلم آذربایجان، ضمن اعلام مخالفت با مواضع نویسنده، به فشارها و تهدیدات علیه وی و سوزاندن کتابهایش اعتراض کردند.
شماری نیز محتوای کتاب را مورد تایید قرارداده و آنرا یک اثر زیبای ادبی دانستند. از جمله در تحلیلی از این واقعه در نشریه اینترنتی گلوبال چنین آمده است: "علیرغم همهی مخالفت ها و تظاهرات علیه آیلیسلی، حوادث روزهای اخیر باب بحث پیرامون مسئله روابط با ارمنستان را گشوده است، بطوریکه در هفتم ماه فوریه، تلویزیون آذربایجان بحث پرشوری میان آیلیسلی و یکی از اعضای حزب حاکم پخش کرد و بسیاری آشکارا زبان به تمجید از این کتاب گشودند."(18)
لکن، درمجموع می توان گفت که واکنش عمومی در آذربایجان نسبت به انتشار رمان آیلیسلی واکنشی منفی، به شدت خصمانه و پرخاشگرانه بود.
در جوامع آذری خارج از آذربایجان، نظرهای متفاوتی راجع به کتاب ابراز شد. سازمانهای آذری وابسته به رژیم باکو طبعا همان مواضع نفرت پراکنانه هیات حاکمه را منعکس ساختند. پاره ای دیگر موضعی بینابینی اختیار نموده و ضمن قبول واقعیت رویدادهای مشروح در کتاب سعی در توجیه واکنش عامه نسبت به کتاب نمودند.
نشریه اینترنتی دموکراتهای چپ آذربایجان فراخوانی از تعدادی از روشنفکران و فعالین آذری خارج از کشور تحت عنوان "به حملات و تهدیدها علیه اکرم آیلیسلی، نویسنده مردمی آذربایجان، پایان دهید" به چاپ رساند که در آن از جمله آمده است: "... آیلیسلی گفته است که با نوشتن این رمان، نه فقط آذربایجانیان را تحقیر نکرده، بلکه بعنوان یک آذربایجانی از طریق انتقاد از رفتارهای آذربایجانیان، در جهت اعتلای ملت خود گام برداشته است. نویسنده گفته است که سازماندهندگان حملات علیه او، کسانی هستند که از برکت مناقشه ارمنی ها و آذربایجانیان، به مقام و ثروتهای میلیونی دست یافته اند. او افزوده است که این نیرویی که از مناقشه سود برده، نمی خواهد که خصومت و دشمنی پایان یابد و به همین جهت است که مردم را علیه او تحریک می کنند. اکرم ایلیسلی از حملات و تهدیدها علیه خود و خانواده اش اظهار نگرانی کرده و نامه هایی به سفرای چند کشور فرستاده است..."(19)
در ارمنستان
انتشار این اثرشگرف در فضای خصومت و تنفری که بیش از دودهه برروابط دو ملت و کشور حاکم بوده است، مثل بمبی در ارمنستان صدا کرد. جامعه ارمنی طبعا از این رویداد کم سابقه استقبال نمود، زیرا طی ۲۵ سال پس از برقراری آتش بس غیر از تبلیغات زهرآگین و ستیزگرایانه صدای دیگری از کشور و ملت همسایه نشینده بود. پیامهای تمجید و تشکر از این آذربایجانی بزرگ در رسانه های ارمنی زبان به چاپ رسید. شماری از نویسندگان و هنرمندان ارمنی که رابطه خود را با همتاهای آذری حفظ و به طور ادواری در تفلیس، پایتخت گرجستان، باآنها ملاقات می کردند، واسطه رساندن پیامهای دوستی و حتی هدایای سنتی برای آیلیسلی شدند. در عین حال، شماری هم به انتقاد از خود پرداخته و از فقدان همتای برابر آیلیسلی در میان نویسندگان ارمنی ابراز تاسف کردند. روزنامه "آزگ" (ملت) نوشت: "جای آیلیسلی ارمنی خالی است .... این نویسنده بزرگ صدای خود را به نسل تازه ای از نویسندگان و هنرمندان آذری و ارمنی که از مواضع سازش ناپذیر رسمی فاصله گرفته و به طور روز افزونی صدای خود را به سمع مردمشان می رسانند، پیوسته است..." (20)
در یکی از وبلاگها (به زبان ارمنی) چنین می خوانیم: "اکرم آیلیسلی، انسان بزرگ و وجدان بیدار سیاره ماست. جای تاسف است که آذربایجانیان متوجه خدمت بزرگی که این نویسنده توانا برای ملت خود انجام داده نیستند، گرچه می توانم تصور کنم که ما هم اگر اندیشمندی داشتیم که دست به چنین کار پرخطر و خداپسندانه ای می زد، احتمالا همان بلا را سر او می آوردیم. مگرنه اینکه امروز فقط کسانی وطن پرست به حساب می آیند که فحش و ناسزا به دشمن بدهند و ندای جنگ و انتقام سربدهند ... رمان را بخوانید و دریابید که چگونه سیاست و سیاست بازی مغز شما را فاسد می کند و شما را از هنجارهای انسانی دور می سازد..." (21).
اخیرا، شماری از فعالان و شخصیتهای معروف ادبی ازسراسر جهان طی عریضه ای به کمیته نوبل نروژ نامزدی آیلیسلی برای جایزه نوبل ٢٠١٤ را "به خاطر شهامت حیرت انگیزش در تلاش برای رفع خصومت و آشتی بین ملتهای آذربایجان و ارمنستان پیشنهاد کرده اند. درعریضه، دلیل پیشنهاد چنین ذکر شده: "نظر به اینکه روند مذاکرات صلح بین دوکشور به بن بست رسیده، هرلحظه امکان دارد که آتش بس شکننده فعلی به منازعه جدیدی تبدیل شود. در چنین اوضاع و احوالی فقط صدای شخصیتهای شناخته شده می تواند دو ملت را به تفاهم متقابل و رسیدن به توافق ترغیب و تشویق کند. آقای آیلیسلی با شجاعت کم نظیری این گام را برداشته و دست دوستی به سوی ارمنستان درازکرده است. مامعتقدیم که در ارمنستان نیز هستند کسانی که این حرکت ایلیسلی را به شیوه مشابهی پاسخ خواهند گفت".
از جمله شخصیتهایی که پیشنهاد را امضا کرده اند، می توان آندره بیتوف، نویسنده شهیر و رییس کانون نویسندگان روسیه ، پرفسور حسن حسینوف، استاد دانشگاه بازل سوییس(و فرزند چنگیز حسینوف، نویسنده شهیر آذربایجانی)، سرگی آباشین، استاد تحقیقات اجتماعی اروپایی و کِوین هاریس، نویسنده امریکایی، را نام برد.
در این باره، آیلیسلی اظهار داشته است که تصمیم کمیته نوبل هرچه باشد، وی با انتشار کتاب "رویاهای سنگی" باعث شده که وجهه ملت آذربایجان در جهان ارتقا یابد" (22).
آیلیسلی، همچنین اعلام کرده است که در تبعید هم به مبارزه برای افشای جنگ طلبان و مخالفان آشتی بین دو ملت آذربایجان و ارمنستان ادامه خواهد داد.
٧ فروردین ١٣٩٣
درخواست نویسنده مقاله: راجع به ترجمه و چاپ احتمالی این اثر به فارسی اطلاعی دردست نیست. کسانی که اطلاعی در این باره دارند لطف کنند و مراتب را از طریق مدیریت این تارنما به اطلاع نویسنده برسانند.
پانویسها:
1 - نام ارمنی آن "آگولیس است که زمانی از مراکز عمده فرهنگی در قفقاز بوده است.
2 - www.noravank.am
همچنین: armenpress.am
3 - آنطور که در کتاب هم آمده، در 1919 ...، در هرج و مرج ناشی از جنگ جهانی اول، ارتش ترکیه وارد نخجوان شد و برنامه نسل کشی ارمنیان را در آنجا نیز به اجرا گذاشت.
4 - en.wikipedia.org
5- www.tert.am
6- استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد که عمدتا به خاطر تالیف کتاب "برخورد تمدنها" در سال ١٩٣٣ شهرت یافت.
7 - همینطور نسبت به ایرانیان، اما لبه تیز این نفرت متوجه ارمنیان است.
8 - www.bbc.co.uk
9- www.huffingtonpost.com
10- www.pen-international.org
11 - civilnet.am
12 - www.todayszaman.com
17 February 2013 /LAMİYA ADİLGIZI, İSTANBUL
13 -
civilnet.am
14 - www.eurasianet.org
15 - www.rferl.org
16 - www.bbc.co.uk
17 - www.ahrabnews.com
18 - www.iranglobal.info
19 - www.azer-online.com
20- www.armenialiberty.org
21 - life.panorama.am
همچنین:
blognews.am
22 - en.apa.az
همچنین: www.epress.am
|