یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عرفان در سیاست


دکتر بیژن باران


• عاطفه مثبت بخشایش قانونمدارانه را گاندی در آفریقای جنوبی در آغاز سده ۲۰م به روز کرده؛ نطفه این آرمان را در آنجا گذاشت. البته قانون امکان متمم و تغییر را در خود دارد- بهترین نمونه این به روز کردن قانون بنا به تغییرات جامعه، قانون اساسی آمریکا ۱۷۷۶ است. این قانون از دمکراسی بین زبدگان مذکر سفید متمول آغاز شده؛ اکنون آزادی ادیان، سیاهان، زنان، مهاجران، دگرباشان را دربر می گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹٣ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۴


ممکن است که من منکر چیزی باشم ولی لزومی نمی‌بینم که آن را به لجن بکشم، یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم !آلبر کامو | کالیگولا | پری صابری | نشر قطره.
نروید ٔبر زمین هرگز گیاهی/ که ننوشتست بر برگش دوائی. نظامی.

در خاور میانه با سلطه فرهنگ تقاص قبیلوی تازی و ترک، عشق، مهر، پیمان، پند، عبرت، عرفان، عدم خشونت بین 2 همسایه تضعیف شدند. ولی در محافل عرفانی تداوم یافته؛ در ادبیات تبلیغ شدند. شاعران 2 منبع برای عرفان و عشق مدرن خود داشتند: 1- منابع ادبیات قرون وسطا مانند مولانا و شمس. 2- منابع جدید مبارزان خط سیاسی میانه گاندی، لوتر کینگ، مندلا، سوچی؛ ادبیات تاگور، خلیل جبران، اقبال لاهوری. سپهری و مشیری بدون کاربرد زبان غربی در شعر در شهرگی محدودند.

عاطفه مثبت بخشایش قانونمدارانه را گاندی در آفریقای جنوبی در آغاز سده 20م به روز کرده؛ نطفه این آرمان را در آنجا گذاشت. البته قانون امکان متمم و تغییر را در خود دارد- بهترین نمونه این به روز کردن قانون بنا به تغییرات جامعه، قانون اساسی آمریکا 1776 است. این قانون از دمکراسی بین زبدگان مذکر سفید متمول آغاز شده؛ اکنون آزادی ادیان، سیاهان، زنان، مهاجران، دگرباشان را دربر می گیرد.

خود گاندی با این نوع عرفان مدرن برای استقلال هند از یوغ استعمار انگلیس کوشید- عشق بین هندو و مسلمان، پیمان با تمام شهروندان، مهر به انسان، تعامل با دشمن، عدم خشونت. گاندی، لوتر کینگ، مندلا، سوچی در سیاست خط میانه تغییر اصلاحی را گزیده – نه چپ انقلابی یا راست محافظه کار. آنها در گفتار و کردار مرثیه انسانی را در ابعاد شبه-قاره هند، قاره نو، آفریقا ودیعه کردند.

از قرن 7 ه.ق. مرزبان نامه ترجمه وراوینی در 9 باب، با مقدمه و موخره است. این کتاب از زبان جانوران، بسبک کلیله و دمنه نصرالله منشی، نخست به زبان مازندرانی و سپس ترجمه فارسی نوشته شد. این نوع داستان ها غیرمستقیم بزبان جانواران به اغنیاء و پادشاه زمان اندرز، پند، مدارا، شکیبایی، خشونت پرهیزی، مردمداری توصیه می‌کنند.

ادبیات عرفان انسانگرا شامل عشق به دوستان، پیمان با انسان، مهر با رقیبان، عدم خشونت با دشمن می شد. حافظ گفت: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا. از هزاره گذشته عرفان با عطار، مولوی، شمس، حلاج به قرن 20م رسید؛ با 3 شاعر زیر به روز شد.

تاگور 1861-1941 شاعر بنگالی صاحب نوبل ادبیات 1913، مولف گیتانجالی/ سرود ستایش بود. او با خلاقیت ذهنی مدرن، تغزلی، بابصیرت، طبیعتگرا، ریاضتی، حساس- شعر زیبا با لایه مفاهیم معنوی ساخت. او جادوگری بود که با کاربرد زبان محاوره در سنت سانسکریت شعر عمیق سرود. در 1878 به انگلیس برای تحصیل حقوق و ادبیات رفت. در 1940 با گاندی برای استقلال هند؛ بضد نظام کاست، استعمار انگلیس همکاری کرد.

او 30 کشور را دیدن کرد؛ 1932 به مجلس شواریملی تهران آمد. او عاشق علم، انسانگرا، جهانگرا بود. او داستان، آموزش، جستار، ترانه را با لحن فردی ولی با محتوای سیاسی نوشت. طرفدار آموزش در انقلاب بود. آثار او را ییتس، پاوند، تامس مور، آینشتاین می خواندند. شعر او مثبت، موزون، تغزلی است. او به موسیقی هم مسلط بود؛ 2230 ترانه نت نویسی کرده؛ نقاشیهای فراوان کرده؛ چندین نمایش نوشت. تاگور گفت: کودک را به آموخته خود محدود نکنید، زیرا او در زمان دیگری زاده شده. عمق دوستی وابسته به مدت آشنایی نیست. عشق ادعای مالکیت ندارد، بلکه رهایی می آورد.

خلیل جبران خلیل 1883-1931 شاعر لبنانی، مقیم نیویورک، صاحب داستان تخیلی پیامبر 1923. سبک تغزلی او در ادبیات عرب انقلاب کرد. اشعارش به عربی و انگلیسی اند. جملات قصار او هم شهرت دارند. او در آبرنگ هم زیردست بود. در زبان انگلیسی جبران از نظر فروش کتب مقام 3م پس از شکسپیر و لائوتسه- شاعر فیلسوف چینی قرن 4 ق.م. ضد اقتدارگرا- را دارد. جبران از عشق جهانی، با تلفیق کلام روحانی و زبان تغزلی، تصوف، وحدت ادیان می گوید.

او رهبر بهایی را در 1911-1912 ملاقات کرد. جبران خود را غیرسیاسی، طرفدار صلح، خواهان خروج عثمانیها از لبنان و سوریه می خواند. خلیل جبران گفت: دوستی همیشه یک مسئولیت شیرین است، نه فرصت. در زندگی 2 جایزه اصلی زیبایی و حقیقت اند، اولی را در قلبی عاشق یافتم و دومی را در دستی سازنده. دیروز خاطره امروز است، و فردا رویای امروز. زندگی بدون عشق مانند درختی است بدون شکوفه و میوه.

اقبال لاهوری 1877-1938 شاعر، فیلسوف، سیاستمدار پیشا-پاکستانی، مولف کتب شعر اسرار خودی، رموز بیخودی، پیام معشوق، زبور عجم 1927 است. شعر او عمدتا به فارسی است نه اردو. کتاب نثر او در باره صوفیگری به گسترش متافیزیک در ایران، بازسازی اندیشه دینی در اسلام می پردازد. در انگلیس از 1905 ببعد تحصیلات خود را ادامه داد. او از مولانا و عطار عشق و عرفان را آموخت؛ با دراویش صوفی رفت و آمد داشت؛ مقبره او در لاهور است. او علیه عقب افتادگی و بیعدالتی در منطقه بود. او تمدن مدرن غرب را فقط در دستاندازی امپریالیزم دیده و نهی می کرد. اقبال و جناح معمار پیدایش پاکستان با اکثریت مسلمان بودند. اقبال گفت: ادب پیرایه نادان و داناست. خوش آنکو باادب خود را بیاراست. به دریا غلت و با موجش درآمیز. حیات جاویدان اندر ستیز است.

در شاعران قله قرن 20م فارسی هم رگه های عرفان و عشق را می توان یافت: اخوان، شاملو، فروغ، سیمین، آزرم، مختاری، نیما. از شاعران عشق و عرفان می توان سپهری 1307-1359 با نقاشی و شعر، مشیری 1305-1379 با علاقه به موسیقی و شعر را نام برد. از مشیری بین 1334 تا 1384 بیشاز 20 مجموعه شعر نشر شد. برخی کتب او به چاپ 40 م رسیده که محبوبیت او را نشان می دهد. روی 10-12 شعر او موسیقی و آواز اجرا شده اند. شعر کوچه او بسیار مشهور است:
بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

سپهری در شعر من به مهمانی دنیا رفتم، از برخی 7وادی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر/ فنا در عرفان عطار نام می برد. برخی دیگر را می توان از طریق محور جانشینی سوسور معرفت با دانش، مذهب شیعه با توحید، رفتن با طلب، شک با حیرت مترادف کرد:
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله ی مذهب بالا.
تا ته کوچه ی شک،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی.

در سده 20م گاندی، لوتر کینگ، مندلا، سوچی نمونه های عالی خط سیاسی میانه هستند. آنها تعادلی بین آزادی از استعمار یا آپارتاید با چاشنی عدالت اجتماعی بطئی را زیر لوای قانون مطرح کردند. آنها دشمن را بخشیده؛ با تعامل با او برای قانونمداری، جامعه را از قتل و مصادره مصون داشتند. نوع رهبری خط سیاسی میانه انتخابی، تخصصی، ادواری بوده؛ لذا نسل جوان که در شرایط آزاد جامعه جدید رشد کرده به گزینه مسالمت آمیز انتقال قدرت سیاسی خود رای میدهد. مارتین لوتر کینگ، مصلح مذهبی سیاهان، زنان، اقلیتها در دهه 60 م آمریکاست.

شاید بتوان بسیاری از جنبشهای ناکام سده 20م را هم از نوع میانه غیرخشن انگاشت. در طیف میانه عدم قهر در مبارزات این 3 رهبر برجسته اند: دکتر مصدق، دکتر سوکارنو، دکتر نکرومه. در زیر 4 نمونه از رهبری میانه مدنی موفق می آیند.

گاندی 1869- 1948 ترور شد، نخست در آفریقای جنوبی بعنوان حقوقدان از 1893 تا 1914 سپس در شبه قاره هند با روش عدم تمکین Ahisma بضد استعمار مبارزه کرد. از تاکتیکهای او مارش نمک و نافرمانی مدنی را می توان نام برد. اصول ایمانی او حقیقت، طرق غیرخشن، گیاهخواری، سادگی، تبعیت قانون بودند. در زبانهای هندواروپایی پیشوند ا معنی واژه را منفی می کند. این قاعده را در فارسی امرداد منفی مرداد؛ در انگلیسی amoral ضداخلاقی منفی moral اخلاقی- می توان دید.

گاندی در 1883 با ورود به دوربان آفریقای جنوبی، پس از تحصیل وکیل شد؛ در 1914 با آرمان ساتیاگرها/ مقاومت غیرخشن به هند برگشت. او در آفریقای جنوبی عدالت نژادی را دنبال کرده؛ در هند برای استقلال از انگلستان، نافرمانی مدنی بکار برد. پس از استقلال، هند در کشورهای مشترک المنافع مانند بریتانیا، کانادا، استرالیا، نیجریه ماند. ویتنام هم پس از شکست 1975 آمریکا با آن رابطه حسنه برقرار کرد. مشی گاندی در آغاز حزب کنگره ملی آفریقا در 1912 تاثیر داشت؛ ولی در دهه 60م قهر اولویت پیدا کرد. او باخرده گیری به تورات گفت: تقاص "چشم در برابر چشم" جهان را کور می کند.

گاندی گفت: زندگی من پیام من است. خود تغییری باش که آنرا در جهان می خواهی. من خود را سرباز می دانم، گرچه سرباز صلح. انسانیت اقیانوس است؛ چند قطره ناپاک اقیانوس را ناپاک نمیکند. عدم خشونت اولین ماده ایمان من و آخرین ماده کیش من است. ضعیف هرگز نمی تواند ببخشد؛ بخشایش خصلت قوی است. انسان حاصل پندارهایش است؛ آنچه می اندیشد، همانا اوست. 7 گناه اجتماعی: سیاست بدون اصول، ثروت بدون کار، لذت بدون وجدان، دانش بدون منش، تجارت بدون اخلاق، علم بدون انسانیت، پرستش بدون ایثار.

دکتر مصدق 1261-1345 / 1882-1966 رهبر ملی شدن سراسری صنعت نفت ایران، نخست وزیر 1330-1332، 3 سال زندان، 10 سال آخر عمر در حصر خانگی در احمدآباد. در 1285 با توشیح فرمان مشروطیت، مجلس شورای ملی 1286 تشکیل شد. در 1287 در سوییس با پایاننامه ارث در احکام اسلامی دکترای حقوق از دانشگاه نوشاتل گرفت. در 1293 مدرس علوم سیاسی تهران شد. کتب کاپیتولاسیون و ایران، دستور در محاکم حقوقی، شرکتهای سهامی در اروپا، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا 1302 را نشر کرد. او مدتها وزیر و وکیل بود؛ مخالف کودتای 1299 بود؛ تا 1319 در حصر خانگی در احمدآباد بود. با سبک کار قانونگرایی گفت: هیچ ملتی، در سایهٔ استبداد به جائی نرسید.

او در دادگاه لاهه شرکت نفت انگلیس/ بی پی را با دانش حقوقی بنفع ایران شکست داد. دکتر قوام نکرومه، مسائل آفریقا، گفت: من از نطق دکتر مصدق در شورای جامعه ی ملل، درس بزرگی گرفتم. حقیقت زندگانی را که خود مختاری و استقلال و آزادی و جواب رد به خارجی هاست، به دست آورید، سایر نعمت های خداوندی که فرع آزادی و آگاهی ست؛ نصیب شما خواهد شد. دکتر احمد سوکارنو، روزنامه اطلاعات، گفت: دکتر مصدق پرچمدار آزادی کشورهای غیر متعهد است. جمال عبدالناصر، دارالهلال مصر، گفت: من شاگرد مکتب ضد استعماری دکتر مصدق هستم.

جملات دکتر محمد مصدق: - نجات وطن عالی¬ترین و بزرگترین قانون است. قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون.- مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد مخالفت من با دیکتاتوری این بود که از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد.- اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی¬توانیم کاری انجام دهیم.- بر فرض که ما با هواخواهان رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت ما خدمت کرد. در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟

- ملتی باید عقیده داشته باشد. اگر یک ملتی عقیده نداشته باشد آن ملت کارش زار می¬شود همه باید سعی کنید که در جامعه یک عقیده و مسلک و مرامی باشد. -اگر شرایط انتخاب کنندگان و طرز انتخابات صحیح شد آن وقت آنها هر کسی را که انتخاب کنند خوب می¬شود.- اگر امور اجتماعی خوب نباشد امور انفرادی هم بد می¬شود پس لازم است که اول هر کس در اصلاح جامعه بکوشد و بعد امور انفرادی را اصلاح نماید.- ما نمایندگان قبل از هر چیز باید به ایران نظر کنیم و منافع عموم را بر منافع شخصی خود ترجیح دهیم.- من با دادن هر امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم چون تفکیک مسائل سیاسی از اقتصادی مشکل است.

- اگر دنیا وطن همگی است پس این جنگ¬ها و آدم کشی¬ها برای چی است؟ و اگر هر ملتی برای خود وطنی است پس چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است.- معتقدم من غیر از حمایت از این مرامی ندارم و نمی¬خواهم که کارگری به نفع سرمایه¬ دار بیچاره و زبون شود ایراد من به شما این است که مرام را از سیاست تفکیک نمی-نمائید.- آزادی مطبوعات و اجتماعات و حقوق مالکیت و سایر حقوق بشری را مردم می¬توانند در قانون اساسی بخوانند ولی اگر دولت نخواهد نمی¬توانند از آنها استفاده ببرند و یا استفاده نمایند.

لوتر کینگ 1929- 1968 ترور شد، مذهبی کنشگر اجتماعی در جنبش حقوق مدنی دهه 60 م آمریکا، صاحب نوبل صلح بود. در مارش عظیم 1963 به واشنگتن او جمله معروف "رویایی در سر دارم" را تکرار کرد. سبک کار سیاسی او نافرمانی مدنی، تبلیغ نظرات مذهبی حقوق بشری در رسانه ها برای پایان دادن به تبعیضات نژادی، جنسی و جنگ هندوچین بود. لوتر کینگ هم ساتیاگرها را بمثابه روش اخلاقی سالم برای آزادی مردم تحت ستم بکار برد.

در سده 18م آمریکا، سنت غیرخشونت Quaker ها برای آزادی بردگان سیاه، با فرستادن مخفیانه آنها از جنوب به شمال، جا افتاد. کینگ این سنت را با مارش علنی سفید و سیاه از جنوب به شمال بازسازی کرد. او دکتر فلسفه از دانشگاه بوستون بود؛ صاحب جایزه صلح نوبل بود. اکنون زادروزش تعطیل همگانی است. گزینه گویی های کینگ:

ما باید شکست محدود را بپذیرم، ولی امید بینهایت را از دست ندهیم. تاریکی تاریکی را نمی راند؛ فقط نور می تواند این را انجام دهد. نفرت نمی تواند نفرت را براند؛ تنها عشق می تواند این را انجام دهد. بخشایش کنش هر از گاهی نبوده؛ رویه همیشگی است. به عشق مصمم شدم؛ زیرا نفرت مانع عظیمی برای من است. پرسش فوری و مدام زندگی این است: "چه کاری برای دیگران انجام می دهی؟" هرگز وسوسه تقاص را نپذیر. تغییر بر چرخهای محتوم نمی آید، بلکه با مبارزه دائم میسر می شود. عشق تنها نیرویی است که دشمن را به دوست دگرگون می کند. زمانی میرسد که باید موضعی گرفت که نه امن، نه سیاسی، نه محبوب است بلکه وجدانت می گوید درست است. نگذار کسی ترا بحدی پست کند که از او نفرت داشته باشی.

مندلا 2013- 1918 بضد آپارتاید/ تبعیض نژادی آفریقای جنوبی مبارزه کرد. او فعال حزب کنگره ملی آفریقا ANC بوده؛ ثلث عمر خود را در زندان بود. آشتی و رد قهر با دشمن در مصوبه حزب بود؛ مندلا باجرا درآورد. در 1990 از زندان آزاد شد. پس از بقدرت رسیدن، او محدودیت دوره ریاست و نتیجه انتخابات را پذیرفت. بیش از 250 جایزه جهانی شامل نوبل صلح برای انسانیت خود گرفت. او همیشه منقد سیاست خارجی انگلیس و آمریکا بود. کردارش در تقابل با موگابه، رهبر استقلال زیمبابوئه که از 1980 تاکنون در حاکمیتی خشن بوده، در تاریخ ثبت است.

او می توانست به قصاص قبیلگی گراییده؛ در انتقام از سفیدها- قتل، اعدام، تکیه بر مسند دائمی را در نظام غیرآپارتاید نهادینه کند. ولی نکرد؛ چون گاندی بخشید؛ با دزموند توتو دادگاه حقیقت یاب راه انداخت تا فجایع رژیم نژادپرست "ثبت در جریده عالم" شود. مندلا سیاست تعامل با دشمن را در عمل تبلیغ کرد؛ نیز قدرت سیاسی دائم را نپذیرفت تا دولت ادواری باشد- برخلاف موگابه و کاسترو.

چند نگینه از گفتار مندلا: در کشور ما اول زندان باید رفت بعد رییس جمهور شد. هیچ چیز مانند برگشت به مکانی ثابت نیست تا دریابی که تو چقدر تغییر کرده ای. همیشه ناممکن است تا که انجام می شود. آموزش حربه قوی برای تغییر جهان است. شجاعت عدم ترس نبوده؛ بلکه پیروزی بر ترس است. تنفر مانند نوشیدن سمی است که آدم فکر می کند دشمنانش را می کشد. وقتی آب بجوش آمده ابلهانه است که تنور را خاموش کنی {باید آب داغ را بمصرف رساند. این استعاره شاید برای مرحله غیرقابل برگشت انقلابی است که دیگر برای چاره کار دیر شده است.}

آنگ سان سو چی، زاده ۱۹۴۵، دختر ژنرال آنگ سان بود که با استقلال برمه 1948 کشته شد. در دهه‌ 60م برای تحصیل و کار در سازمان ملل بغرب رفت؛ در ۱۹۸۸ به برمه و مادر بیمارش بازگشت. با استعفای ژنرال نِه وین وضع کشور آشفته منجر به اعتراضات عموم ۸ اوت ۱۹۸۸ شد. ارتش اعتراضات دموکراسی خواهانه را سرکوب کرد.

رهبری سو چی را نمی توان به عنوان دختر یک قهرمان سیاسی نسبت داد. او عمیقا تحت تاثیر رهبران مدنی در جنبش‌های غیرخشونت آمیز دکتر لوتر کینگ، گاندی است. این رهبر سیاسی توازن مخالفت با رژیم و عدم خشونت را نگه میدارد. با ممنوعیت اجتماع بیش از 4 نفر و نافرمانی مدنی، او یک تور سخنرانی عمومی را در سراسر کشور برای جلب حمایت از لیگ ملی برای دموکراسی آغاز کرد.

یک بار به هنگام بازگشت از یک سخنرانی در یک گردهمایی در شهری کوچک، سو چی و حامیانش یک باره توسط سربازان محاصره شدند. به آن ها دستور داده شد که از جاده خارج شوند. سو چی به آرامی پاسخ داد که آن ها "در کنار جاده پیاده روی خواهند کرد." سو چی در این مورد می گوید: "فکر من این بود که فرد در این موقعیت مسیرش را تغییر نمی دهد." او با حرکت مستقیم به سوی سربازان منتظر شد تا آن ها بگذارند رد شود. یک سرگرد یک باره ظاهر شده؛ به سربازان دستور داد اسلحه شان را پایین بیاورند. سو چی گفت: میان نگرش مردی مسلح و مردی بدون اسلحه تفاوت عظیمی وجود دارد. وقتی کسی اسلحه در دست ندارد؛ او تلاش بیشتری می کند تا ذهن، اشتیاق و درکش را برای یافتن یک راه حل به کار گیرد.

سو چی با تلاش‌ برای دموکراسی در برمه جوایز بی شمار جهانی گرفته: ساخاروف، صلح نوبل، مدال طلای کنگره. او ۱.۳میلیون دلار جایزه‌ صلح نوبل ۱۹۹۱ را برای مردم برمه در صندوق دارو، بهداشت، آموزش سرمایه گذاری کرد. او جوایزش را به این صندوق ملی هدیه می کند. او گفت:

به عنوان یک بودایی چیزهایی در مورد داک ها [رنج] شنیده بودم... اما تنها در طی سال‌های حصر خانگی بود که به تحقیق در مورد ماهیت شش داک بزرگ پرداختم." تاملات وی پس از رهایی از بازداشت خانگی به این نتیجه گیری می رسد: "اگر رنج بخشی اجتناب ناپذیر از حیات ماست، باید آن را تا حد ممکن با روش‌های عملی و دنیوی رفع کرد." او در انزوا به روش‌های عملی که رنج را می شد در برمه رفع کرد می اندیشید مثل خدمات جامع بهداشتی، برنامه‌های مراقبت از کودکان و خدمات مربوط به قربانیان قاچاق انسان.

اگر من از خوش بینی محتاطانه دفاع می کنم بدین خاطر نیست که به آینده ایمان ندارم بلکه بدین خاطر است که نمی خواهم مشوق ایمان کور باشم. بدون ایمان به آینده، بدون باور به این که ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بنیانی انسان نه تنها ضروری بلکه برای جامعه‌ ما ممکن هستند، جنبش ما نمی توانست در این سال‌های مخرب ادامه پیدا کند. برخی از جنگاوران ما در پست خود فرو افتادند، برخی ما را ترک کردند، اما یک هسته‌ وقف شده به هدف، قوی و محکم باقی ماند. گاهی به سال‌های گذشته نگاه می کنم. از این که بسیاری از افراد تحت نفس گیر ترین شرایط استوار ماندند شگفت زده می شوم. ایمان آن ها به هدف ما کور نیست؛ این ایمان مبتنی است بر ارزیابی روشن از قدرت تحمل خود آن ها و احترام عمیق به آمال و آرزوهای بشر.   tavaana.org

چند مفصل زیر از مهدی خلجی در مصاحبه با جهانبگلو در تغییر سیاسی خشونت‌گریز؛ آرمانی اخلاقی یا راهبردی سیاسی- میباشند: مردم زیادی از پرداختن هزینه‌های بالا برای تغییر ناخرسندند و به کاهش توقعات از حکومت تن می‌دهند. جهانبگلو، نویسنده کتاب دموکراسی در ایران، استاد علوم سیاسی و فلسفه دانشگاه تورنتو، برنده جایزه صلح سازمان ملل متحد است. این نظریه‌پرداز مبارزه‌ی مدنی در ایران، تاریخ پسامشروطه‌ را در پرتو عدم خشونت بررسیده؛ پرسش‌هایی بنیادی در باره‌ی امکان تغییر سیاسی ایران امروز- بدون کاربرد خشونت- پیش افکنده است.

جهانبگلو این پرسش را پیش می‌کشد که چرا ملتی که این اندازه گذشته‌ی خود را به یاد می‌آورد و گرامی می‌دارد؛ در آن می‌زید، این اندازه انبوهه‌ی خشونتی را تکرار می‌کند که میراث‌دار آن است؟ چرا یادآوری خشونت‌ها به جای آن‌که به پرهیز از بازآفرینی آن‌ها بینجامد، بیشتر خشونت‌زا بوده است؟ به باور او شاید پاسخ این پرسش با این واقعیت در پیوند باشد که خشونت سیاسی امری فطری نیست و حاصل ضعف میان‌نسلی حافظه‌ی تاریخی و فراموشی عمدی است. چگونه می‌توان ارتباط میان حافظه‌ی جمعی خشونت و رفتارهای خشونت‌آمیز در کنش جمعی سیاسی را بازشناخت؟

جنبش اصلاحات و جنبش سبز از منظر بحثی که جهانبگلو پیش می‌کشد هر دو رفتارهای اندیشیده‌ و سنجیده‌ی جامعه‌ی مدنی ایران برای ایجاد تغییر سیاسی از راه‌های مسالمت‌آمیز و خشونت‌گریزانه اند. ریشه‌ها و رشته‌های اقتدارگرایی را در ایران بخشکانند و بگلسند.

کتاب با این کلمات پایان می‌پذیرد: ولی چگونه می‌توان از این چرخه‌ی خشونت رهید و چگونه ایرانیان می‌توانند مسیر خشونت را معکوس کنند و به سوی آینده‌ای فارغ از خشونت و دموکراتیک رهسپار گردند؟ 35 سال اخیر مردم ایران دو تجربه‌ی هولناک و توان‌فرسای خشونت‌بار – انقلاب و جنگ – را از سر گذرانده‌اند. پرسش اصلی آن است که آیا توصیه به پرهیز از خشونت، انگیزه‌ای اخلاقی دارد یا توجیهی سیاسی؟

آیا از خشونت باید به طور مطلق پرهیخت چون «اگر کسی به گونه‌ی راست تو سیلی زد، گونه‌ی چپ خود را به سوی او گردان تا سیلی زند؟» انجیل متی یا چون هابیل به قابیل گفت «اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم» سوره‌ی مائده؟ در برابر دولت‌های خودکامه‌ی مجهز به ساز و برگ نظامی و امنیتی، جنبش‌های مدنی و سیاسی نباید به خشونت دست ببرند وگرنه مغلوب خواهند شد؟
www.radiofarda.com

منابع. ‏19‏/04‏/2014
Chenoweth, E. & Stephan, M. J. 2011. Why civil resistance works: The strategic logic of nonviolent conflict. New York: Columbia University Press.
Ramin Jahanbegloo, Democracy in Iran, New York, Palgrave, 2013
www.radiofarda.com    تغییر سیاسی خشونت‌گریز؛ آرمانی اخلاقی یا راهبردی سیاسی- مهدی خلجی.
en.wikipedia.org جین شارپ، متولد 1928، هوادار عدم خشونت.
new-philosophy.ir   خشونت در نظرگاه انتقادی والتر بنیامین.
tavaana.org گزیدهای از توافق و گذار در آفریقای جنوبی- کورتنه یونگ و یان شاپیرو. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست