یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تجزیه طلب؟ نه، استقلال طلب؟ آری! - قادر الیاسی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٨ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۲٨ آوريل ۲۰۱۴


وقتی گفته می شود: "ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ مشترک، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می گردد که حکومتی واحد دارند یا در صدد خلق چنین حکومتی هستند"، بلافاصله اصطلاح « ملت کرد و وضعیت سیاسی اش » در ذهن هر کردی تداعی می شود.
واقعیت امر این است که این گروه از جامعهی بشری، دارای تمام شرایطی می باشد که در بالا ذکر شده است: ملتی است به قدمت تاریخ کهن، روی خاکی زندگی میکند که از کسی غصب نشده، دارای فرهنگی غنی به پهناوری و قدمت زاگروس است. تاریخ نویسان و موسیقی دانان معروف جهان معتقدند که "کردستان مهد تمدن موسیقی جهان به حساب می آید". از لحاظ ریشهی نژادی همین بس است به دولت ماد و ١٧٩ سال تاریخ امپراتوری(١) او اشاره کنیم که اجداد کردها محسوب میشوند. زبان این ملت نیز علی رغم سرکوبها، تبعیضات و تضییقات حاکمان وقت در محدوده جغرافیایی کردستان پا برجا مانده، نه تنها از بین نرفته، بلکه رشد کرده و بارور گشتهاست. زیرا ریشه در این آب و خاک داشتهاست. پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی در مورد ریشه و گذشته زبان کردی میگوید:"به طور قطع از ریشه زبان مادی است".
اگر زیر بنای تحلیل و تفسیر ما دیدگاه مینورسکی در مورد ملت باشد، می بینیم کردها بزرگترین ملت در جهان هستند که تاکنون فاقد دولت می باشند. طبق همان تعریف، اگر روزی در صدد خلق حکومتی باشد، چنین حقی نباید از او گرفت.
اشکال کار کجاست؟ چرا تا به حال کردها به این هدف نرسیدهاند؟ برای جواب به این سئوال، بر میگردیم به گذشته، و می بینیم، سرزمین کردستان بعد از سقوط امپراتوری ماد به دست کورش هخامنشی، مردم این آب و خاک ( صرف نظر از دوران ملوک الطوایفی) تا روزگار امروز، نتوانستهاند کشور مستقلی داشته باشند. مردم این سرزمین بجز جنگ و خونریزی و سرکوب از هر طرف، آرامشی به خود ندیدهاند. علاوه بر کشمکشهای اطراف و ناهنجاریهای جامعهی کرد از درون، وقوع "جنگ چالدران(٢) که میان دو امپراتوری عثمانی و صفوی روی داد، عملاً تقسیم کردستان را به دنبال داشت. این تقسیم با امضای پیمان « ذهاب » (٣) فی مابین حکومت صفوی و حکومت عثمانی، به طور رسمی اعلام شد. پس از جنگ جهانی اول و تجزیهی امپراتوری عثمانی، سرزمین و مردم کردستان یک بار دیگر میان چهار کشور منطقه یعنی، عراق، ترکیه و سوریه تقسیم شدند.
اضافه بر این تقسیمات ناروا، " ملت کرد در همهی بخشهای کردستان، از سوی حکومتهای هر چهار کشور، حقوق ملی اش نقض گردید و حتی روند محرومیت این ملت از حقوقش، جنبهی قانونی به خود گرفت".
ملت کرد برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت خویش در این کشورها، دست به مبارزه زد و در مقابل استعمار و استبداد به پا خواست. سالهای پایانی سدهی نوزدهم و با رشد اندیشهی ناسیونالیستی در خاورمیانه، این مبارزات اوج گرفت. "از سال ١٢٥٩ هجری، شمسی (١٨٨٠ میلادی) به بعد، با آغاز خیزش شیخ عبیدالله نهری علیه هر دو حاکمیت عثمانی و قاجار و با مطرح نمودن خواست تأسیس یک دولت مستقل کردی، سنگ بنای اندیشهی ملی در همهی کردستان گذاشته شد " که در این راه پیشگامان ملت کرد، لحظهای از اندیشهی ملی غافل نشدند.
در اوایل سدهی بیستم و سرآغاز سالهای جنگ جهانی اول با روی کار آمدن رضاخان پهلوی در ایران، خیزش دیگری از سوی اسماعیل آغا شکاک به منظور تأسیس چارچوبی ملی برای ملت کرد، در شرق کردستان بوقوع پیوست. همزمان قیام شیخ محمود برزنجی در جنوب کردستان (عراق)، شیخ سعید پیران، جنبش آرارات و سیدرضا درسیمی در شمال کردستان (ترکیه) برپا گردید.
" با توجه به شرایط سخت بین المللی که در نتیجهی وقوع انقلاب سوسیالیستی ایجاد گردیده و منطقه بیش از پیش به صحنهی رقابت ابرقدرتها تبدیل شده بود و نیز فراهم نبودن زمینهی داخلی و حمایت همه جانبهی هر سه دولت تازه تأسیس و حامیانشان به یکدیگر، همه و همه موجب شکست جنبشهای مذکور شدند"، ولی فرزندان این ملت از هر گوشهای از این سرزمین به زور غصب شده، از پای ننشستند و به مبارزه در حد امکان خویش ادامه دادند.
بعد از ناکامی پیمان سور(٤) و منعقد نمودن پیمان لوزان(٥) به جای آن، شکست شیخ محمود برزنجی و سرکوب جنبشهای کرد یکی بعد از دیگری، میتوان از ادامه مبارزه کردها، از جمله به تأسیس حزب دمکرات کردستان (٦) به عنوان یک سازمان مدرن اشاره نمود که به رهبری پیشوا قاضی محمد شکل گرفت. این حزب با حفظ میراث جمعیت تجدید حیات کرد (ژ.ک) (٧) که ٣ سال پیش در همان تاریخ و در همان مکان (شهر مهاباد) تأسیس شده بود، پا به عرصه وجود گذاشت و در اولین اقدام سیاسی خویش حکومت جمهوری کردستان (٨) را در مهاباد بنیاد نهاد.
سقوط این جمهوری بعد از ١١ ماه، اگر چه کام شیرین ملت کرد را تلخ نمود، ولی مانع مبارزه کردها برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت خویش نشد.
مبارزه در اشکال گوناگون خود در کردستان، همیشه در جریان بوده است. وقتی شمع جمهوری کردستان به خاموشی گرایید، دیری نپایید جنبش دیگری به رهبری زنده یاد ملامصطفی بارزانی و حزب دمکرات کردستان در جنوب کردستان سر برآورد. جنبش مذکور، طی سالها تلاش و جانفشانی توانست قرارداد ١١ مارس ١٩٧٠ را بر حکومت بعث آن زمان عراق تحمیل نماید. اگرچه این قرارداد نیز در ٦ مارس ١٩٧٥، قربانی یک معامله بین المللی موسوم به قرارداد الجزائر گردید و ناکام ماند، ولی بازهم کردها به تلاش خویش ادامه دادند.
فرصت بعدی برای کردها، سقوط نظام شاه ایران در٢٢بهمن١٣٥٧هـ.ش (١١/۲/١٩٧٩م) بود. این فرصت، بازهم به دلیل جایگزینی دیکتاتوری دیگر (رژیم جمهوری اسلامی)، از دست ملتهای ایران بالعموم و ملت کرد بالاخص رفت. ملت کرد به رهبری سازمانهای سیاسی خویش، سالهای خونینی با رژیم آخوندی پشت سر گذاشته و در حال حاضر، با وجود سرکوب، زندانی، شکنجه، اعدام، تبعیض و ستمهای عریان این نظام در تمام زمینههای ملی، مذهبی و طبقاتی علیه ملت کرد، و همراهی نمودن بخش قابل توجهی از اپوزیسیون خارج از کشور با عملکردهای فاشیستی نظام، هنوز مبارزه برای تحقق خواستههای دمکراتیک و انسانی وجود دارد. روزی نیست جوانی به خاطر کرد بودن و پیگیری ابتداییترین حقوق خویش، زیر چوبهی دار نرود، روزها و هفتهها و ماهها، شاهد دهها نمونه از این جنایات هستیم، ولی مبارزه در اشکال مختلف خود بازهم ادامه دارد.
بعداز پشت سرگذاشتن جنایت هلبچه و عملیات نسل کشی موسوم به انفال توسط رژیم بعث عراق به فرمان صدام حسین، دیکتاتور وقت آن کشور، فرصت دادخواهی و حق طلبانهی ملت کرد وقتی به فرجام رسید که ارتش عراق طی فرمانی از طرف صدام، در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (٢/٨/١٩٩٠م.) به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. کردها این فرصت را غنیمت شمرده و طی برنامهای هماهنگ با مردم و رهبری جبهه کردستانی( تشکل احزاب کرد)، در ٥ مارس ١٩٩١، قیامی در شهرک رانیه برپا نمودند و تا نوروز همان سال، با بیرون راندن نیروهای سرکوبگر رژیم بعث، اکثر خاک کردستان بهاضافه شهر کرکوک را آزاد کردند. اگرچه این پیروزی در ٣١/٣/١٩٩٢ مصادف با(١١/١/١٣٧١هـ.ش) به تراژدی انجامید. بطوریکه در آن روز، کوچ اجباری و میلیونی مردم این دیار از ترس تکرار بکارگیری سلاح شیمیایی توسط رژیم عراق، به طرف مرزهای دو کشور همسایهی ایران و ترکیه بوقوع پیوست، ولی این فاجعه نیز دیری نپایید و با اعلام پرواز ممنوع مدار ٣٦ درجه بر فراز کردستان، از طرف شورای امنیت سازمان ملل، کردها توانستند روز ١٩/٥/١٩٩٢، طی برگزاری انتخاباتی، اولین پارلمان اقلیم کردستان را برگزینند. بعداز فراز و نشیبهای زیادی در این بخش از کردستان و پشت سرگذاشتن سالهای پر از ترس و امید حکومت و پارلمان نوپای کردستان در همسایگی نظام تضعیف شده صدام حسین و چندین سال جنگ داخلی میان دو حزب عمده که در واقع زمامدار امور نیز بودند، در حال حاضر، با وجود ایرادهایی بر عملکرد حاکمان بغداد و سهل انگاری مسئولین اقلیم کردستان، حداقل شاهد یک عراق فدرال و حکومت اقلیمی به اسم کردستان هستیم.
در ترکیه، حزب جمهوریخواه مصطفی کمال (آتاترک) که کردها را ترک وحشی لقب داده بود، امروز به گود اپوزیسیون رانده شده است. واژههای از جمله کرد و کردستان که زمانی در ترکیه تابو بود، حالا به شعار رهبران ترک ترکیه، برای جمع آوری آراء بیشتر در ایام انتخابات تبدیل شدهاست.
وضعیت غرب کردستان، اگر چه فعلاً نامشخص است، ولی دیر یا زود راه رستگاری نهایی خویش طی خواهد نمود. چون رژیم بعث سوریه، از طرفی لب پرتگاه است و از طرفی دیگر خواستهای بر حق کردها، مثل روز، روشن است و نیازی به قاضی و قضاوت ندارد.
جمهوری اسلامی ایران، با خدعه و نیرنگ و کش و قوس دادن سیاست تنش از بیرون و سرکوب از درون، با همراه شدن مخالفان تمامیتخواه در مسیر "یک ملت و یک حاکمیت" و چسبیدن به شعار "تمامیت ارضی" و "خدشهدار نشدن مرزهای مقدس"!! بدون رعایت و در نظر گرفتن حقوق بشر و موازین تصویب شده جهانی در رابطه با حق تعین سرنوشت ملت ها، و با تکرار انگ و وصله تجزیهطلبی به مبارزان راه آزادی و جویندگان افق"دستیابی به حق تعیین سرنوشت" ملتهای تحت ستم، توانسته است تا به امروز به حاکمیت پر از جنایت خود ادامه بدهد.
با مرور رویدادهای گذشته که از نظرتان گذشت، با همه این ناهنجاریها، با تمام مشکلات و مشقاتی که در راه کسب حقوق ملی، نصیب ملت کرد شده، میخواهم به همهی آنهایی که زحمت به خود میدهند و این سطور را میخوانند، بگویم: چنان که ملاحظه کردید و مطالب را مطالعه فرمودید، کردها، ملتی هستند با تمام شرایط، قائم بذات. برای خود گذشتهای دارند، آب و خاکی که کردستان نامیده میشود که نسل اندر نسل متعلق به این مردم بوده است. از کسی غصب نشده است. بنابراین، اگر روزی تصمیم بگیرند، اعلام استقلال کنند، این معنی تجزیه طلبی نمیدهد. چرا؟ چون آنها به جای دیگری نمیروند، محلی را غصب نمی کنند و روی همان سرزمین اجدادی خود می مانند و خواهند ماند. آنهایی که باید بیرون بروند، بیگانگانی هستند که سالهاست بدون دعوت، این خاک و آب را به زور صاحب شدهاند. آنها فرمان از حکومتی میبرند که هیچ سنخیت مردمی با کردستان ندارد.
نیروی که با زور سرنیزه به منطقهای بیاید و بدون اتکا به مردم آن دیار بماند، اشغالگر است. در مقابل، مردمی که بپا خواستهاند و آنها را در صورت داشتن امکان، از حریم خویش بیرون بکنند، تجزیهطلب نیستند، بلکه استقلال طلبند. به بیانی روشنتر، کردها وقتی مستقل میشوند، به آرزوی دیرینهی خویش رسیدهاند. یعنی "حکومتی واحد دارند که قرنها در صدد خلق آن جان دادهاند". به قول زندهیاد دکتر عبدالرحمن قاسملو، اگر روزی بخشهای کردستان تصمیم بگیرند، گردهم آیند و تشکیل حکومتی ملی به اسم کردستان بدهند، این همگرایی است نه تجزیهطلبی.
علم کردن واژههای چون تجزیهطلبی، تمامیت ارضی و مرزهای مقدس، از طرف حاکمان ظالم و مستبد یک ملت، تنها برای سرکوب و قوم کشی ملتهای است که آن حاکمیت به زور بر آنها فرمانروایی میکند. با مرور گذشتههای تلخ همجواری با حاکمان ظالم، اگر روزی خواستم تصمیم به اعلام استقلال بنمایم، این دیگر تجزیهطلبی نیست. بلکه رهایی از استعمار است. آری، استعمار تنها بریتانیای کبیر و روسیه تزاری نیست، بلکه هر نظامی با هر زبانی و با قدرت ماشین سرکوبش، به سرزمینی بیاید و در راه نسل کشی و زبان کشی آن سرزمین گام بردارد، نظامی است استعمارگر.
تجزیهطلب، حاکمان مرکزنشین هستند که با زور و ستم، خاک و آب ملت کرد و دیگر ملتهای تحت ستم را ضمیمهی قلمرو خویش، میکنند. نه ملتهای تحت ستم!

نروژ،اردیبهشت ١٣٩٣

توضیحات:
(١) سلسلهماد از سال ٧٢٨ قبل از میلاد اولین تشکیلات زمامداری خود را بنیاد نهاد و ٢٧ سال بعد (٧٠١ ق.م) اولین پادشاه این سلسله بهنام دیاکو بر تخت سلطنتی نشست. پایتخت امپراتوری ماد، شهر هگمتانه (اکبانتان، همدان) بود. با شکست "ایشتوویگو"، آخرین پادشاه ماد، از کورش هخامنشی، در سال ٥٤٩ ق.م، این امپراتوری منقرض شد.
(٢) جنگ چالدران ـ ٢٣/٨/١٥١٤م ـ٣١مرداد ٨٩٣ هـ،ش
(٣) پیمان ذهاب (قصرشیرین) ـ ١٧/٥/١٦٣٩ ـ ٢٧ اردیبهشت ١٠١٨
(٤) پیمان سور ـ (۱۰ اوت سال ۱۹۲۰) ـ ١٩مرداد ١٢٩٩
(٥) پیمان لوزان ـ (۲۴ ژوئیه ۱۹۲۳) ـ ٢ تیر ١٣٠٢
(٦) حزب دمکرات کردستان در ٢٥ مرداد ماه ١٣٢٤ هجری، شمسی (١٦ اگوست ١٩٤٥ میلادی) در مهاباد تأسیس شد.
(٧) جمعیت تجدید حیات کرد (ژ.ک) در ٢٥ مرداد ماه ١٣٢١ هجری، شمسی (١٦ اگوست ١٩٤٢ میلادی) در مهاباد تأسیس شد.
(٨) جمهوری کردستان در (٢٢/١/١٩٤٦م ـ دوم بهمن ١٣٢٤ هـ.ش

منابع: برنامه و اساسنامه حزب دمکرات کردستان ایران، مصوبه کنگره ١٥، کردستان و کرد، دکتر ع.قاسملو، تاریخچه جنبشهای ملی کرد، دکتر صادق شرفکندی و ویکیپیدیا 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست