گزارشی از جلسه ی انجمن علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران وعلامه طباطبایی
تجربه زیسته ی ترنسکشوال ایرانی
•
از هر ۱۰ ترنسکشوال، ۷ نفر فارغ از توفیق یا عدم توفیق، به خودکشی اقدام نموده اند. همچنین تحقیقات نشان داده اند که عمده ی دلیل این مسئله آن است که اطرافیان و هم زیستان این افراد، آگاهی بسیار ناچیزی از آنان دارند. و سوأل این است که چرا؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۷ ارديبهشت ۱٣۹٣ -
۷ می ۲۰۱۴
شش رنگ- سه شنبه بیست و ششم فروردین ماه انجمن علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی جلسه ای با موضوع «تجربه زیسته ی ترنسکشوال ایرانی» برگزار کرد که در آن چندی از کارشناسان مربوط به حوزه ی ترنس سکشوالیسم به عنوان سخنران حضور داشتند.
طبق گزارش روژه از تهران جلسه با محوریت موضوع «تجربه ی زیسته ی ترنسکشوال ایرانی» با کمی تأخیر، رأس ساعت ۱۵:۱۵ عصر روز سه شنبه، ۲۶ فروردینماه ۱۳۹۳ آغاز گردید. سخنرانان جلسه عبارت بودند از: دکتر سودابه اسکویی (جراح زیبایی و حوزه ی ترنسکشوالیسم در ایران، دکتر مرتضی رستمی (مدرس دانشگاه علامه طباطبایی و محقق حوزهی ترنسکشوالیسم)، الهه فرساد (محقق حوزهی ترنسجندریسم)، محمدرضا اسکندری (کارشناس معاونت اجتماعی شهرداری تهران)
در ابتدا دکتر رستمی ایراد سخن نموده و از ایجاد فرصت برای ه ماندیشی دربار هی موضوع ترنسکشوالیسم ابراز خرسندی کردند. وی اشاره کرد که موضوع جلسه، تجربه ی زیسته ی ترنسکشوال ایرانی است که در حوزه ی جامعه شناسی پزشکی قرار می گیرد. از آنجا که اقشار آسیب پذیری در جامعه حضور دارند، جامعه شناسان دست به تقسیم بندی این اقشار آسیب پذیر می زنند. یکی از معیارهای میزان آسیب پذیری، نرخ افکار خودکشانه در چنین اقشاری است. هر چه نرخ افکار خودکشانه در قشر آسیب پذیر بیشتر باشد، آسیب پذیری آنها بیشتر خواهد بود. بر اساس تحقیقات موجود در این زمینه، بیش از ۹۹% ترنسکشوال ها دارای افکار خودکشانه بوده اند و دست کم یک بار به طور جدی به خودکشی فکر کرده اند و همچنین نرخ اقدام خودکشانه در ترنسکشوال ها، ۷۰% می باشد. یعنی از هر ۱۰ ترنسکشوال، ۷ نفر فارغ از توفیق یا عدم توفیق، به خودکشی اقدام نموده اند. همچنین تحقیقات نشان داده اند که عمده ی دلیل این مسئله آن است که اطرافیان و هم زیستان این افراد، آگاهی بسیار ناچیزی از آنان دارند. و سوأل این است که چرا؟
بنابراین شرح چیستی و کیستی این افراد در قدم نخست قرار می گیرد. پرسش از جنس نوزاد اولین پرسشی است که پس از تولد وی مورد سوال قرار می گیرد. گاهی این جنس واضح بوده و گاهی اندام جنسی دارای ابهام است. این ابهام چیزی است که عوام بدان دوجنسه گفته و در اصطلاح تخصصی، هرمافرودیت می باشد. دکتر رستمی بیان نمود که هرمافرودیت، موضوع بحث جلسه نیست و موضوع بحث کسانی هستند که دارای جنس واحد بوده و تا سه سالگی از جنس خود باوری به دست می آورند. اما بعد از این سن، افرادی دچار ذهنیت معکوس از جنس خویش می گردند. فردی با بدن نرینه به این باور می رسد که دختر بوده و فردی با بدن مادینه به این باور می رسد که پسر است.
می بایست به تفاوت جنس (SEX) و هویت جنسیتی (GENDER INDENTITY) توجه شود. جنس، بُعد زیست شناختی انسان بوده و هویت جنسیتی، باوری است که فرد از جنسیت خویش دارد. چرا که جامعه و خانواده از فردی با بدن مردانه، انتظار بروز هویت مردانه و رفتارهای مردانه داشته و از فردی با بدن زنانه، توقع بروز هویت زنانه و رفتارهای زنانه دارد.اما افرادی که باور جنسیتی ای، معکوسِ بدن خویش دارند، اصلی ترین محور زندگیشان، مسئله برانگیز است. فردی با بدن مردانه باور دارد که دختری است و سعی می کند به اطرافیان و جامعه بفهماند که وی دختر است و همچنین دختری که بدن زنانه دارد، سعی در فهماندن این باور به دیگران دارد که وی پسر است.
این افراد در جامعه پذیرفته نمی شوند. بنابراین سعی می کنند رفتارهای اغراق آمیزی از خود بروز دهند و متأسفانه این رفتار، سرکوب بیشتر برای وی در پی دارد.
در علوم اجتماعی، مفهومی داریم به نام «فضای بی دفاع». افراد ترنسکشوال هنگامی که با سرکوب جامعه مواجه می شوند و جامعه جنسیت بروزداده شده ی آنها را نمی پذیرد، در فضای بی دفاع قرار گرفته و کیفیت بسیار پایینی از زندگی را تجربه می کنند. دکتر رستمی بیان می کند که تحقیقات وی نشان داده که تمام جهان برای این افراد، فضای بی دفاع است. به شدتی که قتل های خانوادگی بسیاری در سرتاسر جهان گزارش می شود که افراد خانواده دست به قتل چنین عضوی از خانواده می زنند.
دکتر رستمی در اینجا از استقبال خوب حضار ابراز خرسندی می کند و بیان می کند که بهتر است در این جلسه به تقسیم دانش خود بپردازیم و بدانیم که چرا ترنس فوبیا در جامعه وجود دارد؟ چرا افراد از ترنسکشوال ها، دیدگاهی منفی در ذهن دارند؟ چرا جامعه چنین افرادی را نمی پذیرد؟ و پرسش های دیگر.
در گام نخست باید دانست که ترنسکشوالیسم، هرگز یک اختلال روانی نیست. و این ما هستیم که این افراد را از زندگی خسته می کنیم و با نا آگاهی خویش با جان و جهان این افراد بازی می کنیم.
دکتر رستمی در باب سبب شناسی ترنسکشوالیسم بیان می کند که بیولوژیست ها باور دارند که ساختمان ذهنی و بدنی افراد است که هویت آنها را می سازد. روانشناسان معتقدند که در زمان بارداری، اتفاقی برای ذهن می افتد که موجب این تفاوت می گردد. عده ای نیز معتقدند که تربیت موجب چنین مسئله ای است. از دیدگاه دکتر رستمی، جامعهشناسان نیز ساز ناکوک زده و جنسیت را برساخت اجتماعی می دانند!
شیوع شناسی ترنسکشوالیسم نیز نشان می دهد که از هر ۱۱۹۰۰ نوزاد پسر، این مسئله برای یک نفر اتفاق افتاده و برای هر ۳۰۰۰۰ نوزاد دختر، یکی.
اما چرا باید به این مسئله بپردازیم؟ دلیل، ناآگاهی است. چه در عوام و چه در تخصصی ترین مراکز. دکتر رستمی می گوید که طی پیمایشی که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام داده، ۸۰% شرکت کنندگان در پیمایش، مفهوم ترنسکشوال را نمی دانسته و تنها هنگامی که وی از واژه ی عامی «اوا خواهر» استفاده کرده، آنها متوجه منظور وی گردیده اند. از تمام کتاب هایی که درباره ی اقشار آسیب پذیر نوشته شده در ایران، هیچ حرفی از ترنکشوالیسم زده نشده. حتی اخیراً یکی از مسئولان بلندپایه ی قوه قضاییه در این باره اظهار نظر داشته که برای اصلاح این افراد چند راه داریم: نصیحت، جریمه ی مالی، شلاق، زندان و… چنین است که با ناآگاهی عمیقی روبه رو هستیم. بنابراین وقت صحبت بر سر چنین موضوعی فرا رسیده است.
دکتر رستمی در اینجا از گرایشات جنسی نیز سخن گفته و آنها را بر چهار دسته میداند:هتروسکشوالیتی (دگرجنسگرایی)،هوموسکشوالیتی (همجنسگرایی)، بایسکشوالیتی ( دوجنسگرایی)،اِسکشوالیتی (بیجنسگرایی)
افراد ترنسکشوال در بزرگ سالی می توانند در هر یک از این گرایشات قرار بگیرند. از لحاظ فقهی هنوز در ایران چندگانگی اعتقادی وجود دارد. افرادی هستند چون آیت الله خمینی که چنین افرادی را دارای وجود دانسته و فتوای تغییر جنس آنان را نیز در دهه ی ۶۰ شمسی صادر نموده، افرادی دیگر، ترنسکشوال ها را هنوز به رسمیت نمی شناسند و سودای اصلاح آنان را در سر دارند و… اما قانون و فقه تنها در مورد عمل تغییر جنس این افراد صحبت می کنند و از شرایط پیشاعمل، پساعمل و مشکلات اجتماعی آنها، سخنی به میان نمی آورد.
در اینجا پس از ۲۰ دقیقه صحبتهای دکتر رستمی به پایان رسید و محمدرضا اسکندری، شروع به صحبت نمود. وی در ابتدا بیان نمود که اولین سوال از افراد همیشه جنسیت آنهاست. وی به دلیل آن که موضوع، تجربه زیسته است به بیان خاطراتی از برخورد خویش با ترنسکشوال ها می پردازد. وی بیان می کند که از دهه ی هفتاد، ترنس ها در جامعه پدیدار شده و سوال برانگیز بودند. وی در بیان خاطره های شخصی از تمامی ترنس های حاضر در جلسه عذرخواهی کرده و ابراز می کند که پس از گفتوگویی شخصی با آنها در اوایل دهه ی هفتاد، پس از بازگشت به منزل، اولین کاری که انجام می دهد، شستن دست هایش می باشد. چرا که با آنها دست داده بوده است.
وی بیان می کند که هنوز چنین دیدگاه منفی ای درباره ی ترنسکشوال ها در جامعه وجود دارد و داغ ننگی که بر پیشانی آنان خورده هنوز از بین نرفته است. وی از ناآگاهی عمیق در این زمینه ابراز نارضایتی می کند. خاطره ی دیگری که وی تعریف می کند برمی گردد به غروب آفتاب در روزی در خیابان کریمخان تهران. دو جوان در حال عبور از خیابان بودند که یکی از دیگری ساعت را می پرسد و دیگری پاسخ می دهد: «از این آقا بپرس». اشاره ی وی به مرد ترنسی بود که در لباس زنانه در خیابان حضور یافته بود. مرد ترنس عصبانی می شود و شروع به فحاشی به جوان می کند. خانم مسنی حدوداً ۶۰ ساله از وی سوأل می کند که چرا این مرد چنین رفتاری دارد و او برای خانم مسن، تعریف می کند که ترنس کیست و چیست و از واکنش هم دردانه و خوب زن، شگفت زده می شود.
بنابراین برای شناخت این افراد باید دست به روشنگری زد.
اسکندری، سازمان بهزیستی را تنها سازمان متولی حوزه ی ترنسکشوالیسم می داند که در حوزه ی درمان و قبل و پس از درمان با ترنسکشوال ها در ارتباط است. اما متأسفانه شهرداری هنوز کاری در این باب انجام نداده و تنها کاری که قرار است انجام شود اطلاع رسانی است.
پس از ۱۰ دقیقه، صحبت های آقای اسکندری به پایان می رسد.
دکتر سودابه اسکویی پس از تآخیری نیم ساعته به محل برگزاری جلسه رسیده و شروع به صحبت می کند. وی بیان می کند که در ۲۰ دقیقه نمی توان حوزه ی ترنسکشوالیسم را حتی تعریف کرد و ترجیح می دهد پاسخ دهنده ی سوآل ها باشد چرا که تجربه ای ۱۲ ساله در برخورد با ترنسکشوال ها و انجام عمل جراحی تغییر جنس آنها داشته و گاهی در ماه در حدود ۳۰ تا ۴۰ عمل انجام می دهد. اما شمهی کوچکی در این زمینه به صحبت میپردازند.
از دید دکتر اسکویی، موضوع ترنسکشوالیسم در جامعه بسیار گسترده تر شده و مردم برخورد بهتری با این افراد دارند. وی با مثال آوردن از مطب خود بیان می کند که سال ها پیش ترنسها به مطب و بیمارستانی جداگانه رفت و آمد داشتهند اما امروزه در کنار افراد عادی که متقاضیان اعمال جراحی زیبایی هستند در مطب می نشینند. وی جامعه ی تایلند را مثال می زند که در حدود ۳۵% آنها ترنسکشوال بوده و حتی هر ساله رییس جمهور این کشور از آنها به خاطر درآمدزایی برای کشور تقدیر م یکند. دکتر اسکویی از کنگر های بین المللی صحبت به میان می آورد که قرار است در ماه های آینده در مورد موضوع ترنسکشوالیسم برگزار شود و پزشکان، جامعه شناسان و روانشناسان بسیاری نیز از ایران در این کنگره حضور خواهند داشت. گویا، زمان، مکان و اطلاعات کامل تر درباره ی این کنگره به زودی اعلام خواهد شد.
دکتر سودابه اسکویی، زمینه ی مذهبی جامعه را مانع ایجاد آگاهی در ایران می داند و ترنسکشوال ها را بر خلاف لزبین ها، گی ها و دیگر گرایشات جنسی، بیمار می داند. نه بیمار روحی و روانی. بلکه دارای بیماری میکس که تنها کسانی هستند که حاضرند بدن خویش را زیر تیغ جراحی تغییر دهند. وی مناطق مرطوب و کنار دریا را بسیار ترنس خیز می داند و مثال می زند که در شمال ایران، ترنس های بسیاری وجود دارند که می بایست عمل تغییر جنس از مرد به زن را داشته باشند و در مناطق سردسیری، ترنس های زنی که می بایست مرد شوند.
مسائل فرهنگی نیز در این قضایا بسیار دخیل است. پس بحث ترنسکشوالیسم، بحثی چندعاملی است و آگاهی والدین در این زمینه بسیار موثر است. پس تغییر دیدمان در اجتماع نسبت به این افراد دارای مزایای بسیار مثبت است. دکتر اسکویی رفتارهای خاص ترنسکشوال ها را به این دلیل می بیند که ما رفتار خاصی با ایشان داریم نه این که چون ترنسکشوال باشند، چنین باشند. معکوس عمل نمودن ذهن و جسم در زمان نطفه بندی، موجب این مسئله است.
دکتر اسکویی نیز در حدود ده دقیقه، صحبت خویش را به پایان می برد و الهه فرساد، محقق حوزه ی ترنسجندریسم و عضو انجمن جامعه شناسی پزشکی دانشگاه علامه طباطبایی شروع به صحبت می کند. وی نرخ بالای خودکشی افراد ترنسکشوال را در واقع دیگرکشی اطرافیان این افراد می داند.
وی در این باره تحقیق کرده که چرا واکنش جامعه به ترنس های زن و مرد متفاوت است. بیان می کند که ترنس های زن به مرد در مدرسه بسیار زیاد مورد استقبال هم مدرسه ای های دختر خویش قرار می گیرند اما وضعیت ترنس های مرد به زن در جامعه ای کوچک چون مدرسه بسیار فجیع است. وی از نتایج پژوهش خود که نوعی مشاهده ی مشارکتی است صحبت به میان می آورد و از واکنشی که اطرافیان ترنسکشوال ها به ادعای دیگرجنسی آنان دارند؛ واکنش های کلامی ای چون: تو در اشتباهی، این جوگیری است، مربوط به سِنت است و می گذرد و…
الهه فرساد بیان میکند که در خانواده، ترنسکشوالها با همجنسبازها اشتباه گرفته میشود. (واژهی همجنسباز توسط وی استفاده گردید).
سخن الهه فرساد با پیشنهاد افزایش آگاهی در اطرافیانمان پس از ۱۰ دقیقه به پایان می رسد.
در ادامه، حضار جلسه با معرفی خود به بیان سوألات خویش پرداخته و پاسخ خود را از سخنرانان دریافت می کنند. من به عنوان یکی از حاضرین در این جلسه به عنوان اولین نفر به طرح پرسش هایم پرداختم که اولین آنها این بود که نام جلسه «تجربه زیسته» است. اما چرا هیچ ترنسکشوالی در جایگاه سخنوران حاضر نیست که سخنرانان و برگزارکنندگان، ایراد را وارد دانستند. همچنین ایراد کلام را به لغت مورد استفاده ی الهه فرساد وارد نموده و همجنسگرا را به جای همجنسباز، واژه ی صحیح معرفی کردم و هشدار دادم که در جمع افراد همجنسگرا حضور دارند و هرچند که به زودی شاهد برگزاری جلسه ای در مورد همجنسگرایی نیستیم ولی بهتر بود جایی هم برای ایشان باز می گذاشتیم تا بتوانیم بحث را جامع تر پیش ببریم نه که از تابوهای موجود هراس داشته باشیم.
دکتر گرگین، از مدرسین ساختارگرای حوزه ی جامعه شناسی سوأل های زیادی را از دکتر سودابه اسکویی مطرح نمود. در انتهای بحث، دانشجوی رشته ی رسانه که از حضار جلسه بود، پرسید که آیا رسانه، در ایران مانع معرفی ترنس ها و دادن آگاهی به مردم است که با مخالفت سخنرانان به جز الهه فرساد روبه رو شد. دکتر مرتضی رستمی و محمدرضا اسکندری، تلاش های صدا و سیما را بسیار گسترده معرفی کردند. همچنین دکتر اسکویی بیان نمود که به مدت چند هفته در میان ترنسکشوال های تایلند و ایران با گروه تهیه ی گزارش ویژه صدا و سیما، زندگی کرده و فیلمی تهیه نموده که به طور محرمانه در مجلس ایران و برای ریاست جمهوری پخش گردیده است.
در این زمان، دانشجویی پرسید که چرا چنین فیلمی می بایست محرمانه پخش شود و مگر نه این که ما نیاز به آگاه سازی عوام داریم؟ و این که چرا فیلم مستند «ترانه آرُم» از شبکه BBC پخش می شود اما در صدا و سیما پخش نمی شود. الهه فرساد در موافقت با مانع بودن صدا و سیما، فیلم قلاده های طلا را مثال زد که در آن فردی ترنسکشوال نه تنها انسانی دارای بیماری روحی و روانی معرفی می شود بلکه وی دشمن ملت و نظام و کشور نیز هست.
نکته جالب آن که در میانه ی جلسه، دو فرد ترنسکشوالِ زن به مرد که یکی مورد عمل جراحی قرار گرفته بود و دیگری خیر و هر دو از بیماران دکتر اسکویی بودند نیز در جلسه حضور داشتند. یکی از آنان که هنوز عمل جراحی نشده بود به نام پرهام، ۲۳ ساله، در انتهای بحث اجازه ی سخن گرفت و شروع به ایراد تجربه ی خویش از زندگی خود به عنوان ترنسکشوال نمود. پرهام با این که هنوز عمل جراحی تغییر جنس را انجام نداده بود و حتی مجوز تغییر را نیز دریافت نکرده بود، با ظاهری کاملاً مردانه و در پوشش مردانه در دانشکده حضور یافته بود.
وی از مشکلات روند دریافت مجوز سخن گفت و این که سال ها زندگی اجتماعی مختل شده شان حتی بعد از عمل نیز به دنبال عدم دریافت شناسنامه دچار مشکل است. وی در انتها دست بر روی سینه های خویش گذاشته و با بغض گفت: از وقتی اینها شروع به رشد می کنند، عذاب در من و امثال من آغاز می شود. اما هیچ کس حتی پدرم که هر روز با من نزاع لفظی و جسمی دارد، قادر به درک ما نیست.
او تنها سخنگویی بود که پس از سخنرانی و ابراز شجاعت بی نظیرش، چند دقیقه ی طولانی، با تشویق حضار در سالن مواجه شد.
منبع:
6rang.org
|