یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سوریه و داعِش


اسماعیل خویی


• زین راهِ آدمی فرش، باید دلی زخارا،
همچون خرام ات آرام، تا بگذریم، یارا؛
پیر و جوان و کودک در خون تپیده، آنک:
لک جامه ی عروسک از خونِ سردِ سارا. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ خرداد ۱٣۹٣ -  ۲۱ ژوئن ۲۰۱۴


 
۱
زین راهِ آدمی فرش، باید دلی زخارا،
همچون خرام ات آرام، تا بگذریم، یارا؛
اینجا پناهگاهی ست: امّا چه سرپناهی ست
آنجا که جان سپُرده ست هرکاو رسانده پا را؟
طیّاره های غُرّان بر سرپناه پرّان:
در پیشِ بُمب هاشان، یک سان گدا و دارا.
پیر و جوان و کودک در خون تپیده، آنک:
لک جامه ی عروسک از خونِ سردِ سارا.
-: "سارا؟!" -: "چه دانم این را!بپّا، چومن، زمین را:
تا بر سرش مبادا غافل نهیم پارا."
نوزادِ شیرخواره، جوید زگاهواره،
با چشمِ بی نگاهش، در آسمان خدارا.
مادر، نرفته از هوش،زنده ست لیک خاموش:
با مرگِ بی مُرُوّت گویی کند مدارا.*
از گاهواره دور است، بی تاب و ناصبور است؛
وَ گاه، سوی کودک، چنگی زند هوارا.
دیری نپاید، امّا، که انفجارِ بمبی
باز از گدازه و گاز می آکند فضا را.
پر در هوا پران است؛ وین پر زدن از آن است
که ترکشی از آن بُمب ترکانده متکّا را.
وآن سوی تر،کتابی، با جلدِ سرخ و آبی،
افتاده وآتش از آن سوزانده گوشه هارا.
وآنک رئیسِ جمهور، کاین جمله بیند از دور؛
و گریه ی دروغین بنمایدش ریا را.

در خانه، ما نشینیم، این ها ز دور بینیم؛
دل می خورد تکانی،امّا نه دست، مارا.

۲
آنان که می توانید! دانید، اگر ندانید:
بُمبی نبود، اگر بود کم آزِ زر شمارا.
دردا! دریغ و اندوه! کزکشتگان، به انبوه،
جایی اثر نبود، ار بُمبی نبود کارآ.
وین کآدمی نباید به جنگ و کین گراید
آموزه ای دُرُست است، وِ بس خود- آشکارا.
گر نام یا مقام ات پایت کِشد به جنگی،
نام و مقام بگذار، نام و مقام دارا!
ور، در زمانِ جاری،داری زمامداری،
نیز از زمامداری بگذر، زمامدارا!

شعرم چو حق ستاید، خود گریه خندم آید:
کی سویِ حق گراید دزدی که گشت دارا؟!
در دوزخی که از مار مردم به اژدها روی
آرند، کشتن اوّل بایاست اژدهارا.

پاسرود برای خودم
(روی از دروغ و ترفند نامردمان بتابند:
گر می کند فراموش ماهی فنِ شنا را!
زرتوز از زرانباشت کی می توان بری داشت؟
زیرا ربودنِ کاه ذاتی ست کهرُبارا.
یا شاید "آدمی" رانتوان شمرد "چیزی"؟
از گفت و گوی، حالی، معذور دار مارا.
شاید غلط بگویم، کم بوده جست و جویم:
باید دوباره پویم ره سوی مدعا را.)

دوم خرداد ۹٣
بیدرکجای لندن

*حافظ یاد باد




داعش

داعش بُوَد از "دینِ خدا" رویِ دگر:
آب است همان، اگر چه در جویِ دگر.
دیدی زاسلام الگوی بوکوحرام؛
زین دینِ گُجَسته اینک الگویِ دگر!

۲۶ خرداد ۹٣
بیدرکجای لندن

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست