سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تکرار چند باره یک اشتباه
(در حاشیه جنگ اسرائیل و حماس)


پرویز دستمالچی


• همدردی با ساکنان نوار غزه یک احساس درست انسانی و بشر دوستانه است که باید آن را فورا از سازمان ارتجاعی حماس و اهداف وسیاستهای مخرب اش جدا کرد. باید بر اسرائیل فشار وارد آورد تا با سازمان الفتح برای صلح نهایی ، درچارچوب دو کشور فلسطین و اسرائیل، بر سرمیز مذاکره بنشیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٣ مرداد ۱٣۹٣ -  ۱۴ اوت ۲۰۱۴


حماس یک سازمان بنیادگرای اسلامی و خواهان تشکیل یک حکومت اسلامی (خلافت اسلامی) بر اساس قرآن و احکام و موازین شریعت اسلام، نه تنها در سراسر فلسطین، که در منطقه و جهان است. پرچم حماس، زمینه سبز (اسلامی)، با جمله"لا الله الا الله محمد رسول الله"، و آرم آن نشان دهنده سرزمین فلسطینی است که شامل نوار غزه، تمام اسرائیل، تمام مناطق فلسطین نشین، به اضافه کرانه باختری رود اردن می شود. در آرم حماس جایی برای کشور اسرائیل وجود ندارد.
حماس دارای یک شاخه سیاسی و یک شاخه شبه نظامی، گردانهای القسام (منتصب به عزالدین القسام که در سال ۱۹۳۵ در راه جهاد در منطقه تحت قیمومیت بریتانیای کبیر به دست سربازان انگلیسی کشته شد) است. حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ در نوار غزه برنده شد، در سال ۲۰۰۷علیه فتح عملا کودتا کرد، عده ای از کادرهای آنها را کشت، و از این راه نهادهای تشکیلات اداری فتح در غزه را به زیر کنترل خود در آورد. راه و شیوه مبارزه حماس "جهاد"، یعنی استفاده از قهر عریان برای از میان بردن یهودیان (نه تنها یهودیان اسرائیل یا صیهونیستها، بل یهودیان) است، از راه واحدهای انتخاری تا پرتاب موشک بر روی افراد غیر نظامی. اتحادیه اروپا و نیز ایالات متحده آمریکا، بعلاوه دهها کشور عرب یا مسلمان نشین، حماس را یک سازمان تروریستی می شناسند. ج.ا.ا یار و یاور حماس بوده و هست، هرچند که حماس (به عنوان مثال) سه جزیره تنبک کوچک و بزرگ و ابو موسی را جزایر عربی می داند که باید پس داده شوند، یا در سوریه نه در کنار اسد و ج.ا.، بل در کنار اهل سنت و "داعش" ایستاد.
شاید بهترین راه شناخت پندارها و تصورات حماس از انسان، جامعه و حکومت در منشور (۱) یا میثاق آن باشد. یعنی نگاه کنیم که آنها خود را چگونه تعریف می کنند تا سخن زیاده و ناراست نگفته باشیم. منشور حماس در۱۸ آگوست ۱۹۸۸، با یک مقدمه، و ۵ فصل، شامل ۳۶ اصل، منتشر شد و تاکنون معتبر است. منشوری که همواره (تقریبا پس از هر یک از اصول یا مقدمه) به یک یا چند آیه از قرآن، یا حدیث و گفتاوردهایی از بزرگان اسلام مزین می شود تا از این راه "تقدس" و درستی اصول راهنمای حماس بر همگان، به ویژه پیروان، روشن تر گردد.

منشور حماس (حرکت مقاومت اسلامی)، در ادامه مقدمه، با سه آیه از سوره سوم قرآن، آل عمران، شروع می شود (۲): "بهترین دسته ای که بر این مردم نمودار شده اند شما بوده اید به نیکی امیدوارید و از بدی باز میدارید و بخدا ایمان دارید. اگر اهل کتاب مومن میشدند، برایشان بهتر بود بعضی از آنها مومنانند و بیشترشان از دین برون شدگانند (۱۱۰) هرگز به شما زیان نرسانند، مگر آزارکی، و اگر با شما بجنگند، پشتها به شما کنند و پیروز نشوند (۱۱۱) هرجا باشند ذلت برآنها مقرر است، مگر پیمانی از خدا و پیمانی از مردم داشته باشند، قرین خشم خدا شدند و مسکنت برآنها مقرر شد. برای آنکه آیه های خدا را انکار میکردند و پیغمبران را به ناحق میکشتند، برای آنکه نافرمان بودند و تعدی میکردند (۱۱۲)". و در پی آن گفتاوردی از "شهید و امام حسن البنا" (۳) آورده شده است که اسلام سرانجام اسرائیل را از میان خواهد برد. اسرائیلیان به عنوان کسانی که آیه های خدا را انکار کرده اند و پیغمبران را به ناحق کشته اند و "حماس" (یا مسلمانان) به عنوان "بهترین مردم"، که هرچند از جنبه دینی- مذهبی قابل فهم، اما از نگاه سیاسی (بویژه برای یک سازمان سیاسی) سهم مهلک تبعیض گرایی و "نژاد پرستی" است.

مقدمه منشور پس از توضیح در باره اینکه حماس یک جنبش اسلامی- سنی است، و پس از توضیح شرایط و دلایل پیدایش و شکل گیری خود، می نویسد که منشور "مبین ماهیت حماس، هویت، جایگاه، انگیزه ها و امیدهایش و... است" و اینکه چرا دنیای اسلام باید از حماس پشتیبانی کند و یار و یاور آن باشد، زیرا "نبرد ما با یهودیان" (و نه اسرائیل) دارای بالاترین درجه اهمیت و نیازمند تلاش تمام مسلمانان جهان می شود تا بتوان سرانجام "خواست خدا" را محقق و دشمن (یهودیان) را به سزای اعمالش رساند. در ادامه مقدمه، دوباره به آیه های قرآن استناد می شود تا گفته ها "مقدس"- الهی شوند، یعنی اهداف و خواسته های حماس، در تطابق با اصول قرآن و خواست و مشیت الله (یک ضرورت، یک قانونمندی غیرقابل تغییر) و او تنها مجری آنها است.
حماس دراصول منشوراش (۴) در باره خود، ماهیت، اهداف وانگیزه هایش و... (از جمله) چنین می گوید:
"... حرکت مقاومت اسلامی (حماس، پ.د.، ۵) موجودیت، افکار و اندیشه ها، نوع زندگی و برداشتهای خود از انسان و جهان را بر اساس اصول اسلامی پایه گذاری می کند و کردارش منتج از اصول اسلام است... (اصل۱)، حماس... حرکت مقاومت اسلامی شاخه اخوان المسلمین در فلسطین، و اخوان المسلمین بزرگترین حرکت اسلامی دوران مدرن است. این سازمان با درک و فهمی عمیق و تصوراتی دقیق و جامع دارای طرح های اسلامی برای تمام زمینه ها و امور زندگی است: از تصویر جهان و ایمان تا سیاست و اقتصاد، از تعلیم و تربیت و سازماندهی جامعه تا امور قضایی و دولت، از ارائه اسلام و آموزش تا هنر و رسانه ها، در امور قابل رویت و امورغیر قابل رویت و در تمام امور زندگانی" (اصل۲).

توجه شود که "جهان بینی" حماس، یک نظام جامع و بسته بر اساس قرآن و سنت است که ریشه در اندیشه و معرفت حدود ۱۳۹۰ سال پیش دارد و می خواهد جامعه امروز را به سبک آن دوران سازماندهی کند، نه تنها در زمینه امور یا "دانشی" که قابل رویت است، بل حتا در اموری که دیگران آنها را نمی بینند ("امور غیرقابل رویت")، او می تواند آنها را ببیند و برایشان دستورالعمل دارد. از جمله (مثلا) در رابطه با زنان و طرح آموزش اسلامیکه بنابر آن "... نقش زنان ... در خانه جهادگران یا خانواده ای که درگیر جهاد است... تربیت فرزندانی است که آماده ایفای نقش پیکارگر جهادی باشند..." (اصل ۱۸)، به زبان عادی، زنان باید در خانه تروریست و نفرات انتحاری تربیت کنند.
یا (به عنوان مثال) در زمینه فرهنگ و هنر "... معیارهای دقیقی وجود دارند که می توان بر اساس آنها تشخیص داد که آیا این هنر، هنر اسلامی یا هنری کفر آمیز است... رهایی اسلامی نیازمند هنر اسلامی است... انسان ترکیبی ساخته شده از گل ... و دمیده شده از روح است... هنر اسلامی از انسان به عنوان یک مجموعه کامل (گل و روح، پ.د.) سخن می گوید... در حالیکه هنر کفر آمیز تنها از جسم، از گل، سخن می گوید و نه از مجموعه گل و روح دمیده شده به آن..." (اصل ۱۹). این دو معیار (دو اصل) کوچک "تربیتی" و "فرهنگی- هنری" را به این دلیل در ابتدا آوردم تا پیش از ورود به بحث و بررسی، تصویری اندک از نگاه حماس به دو پهنه زندگی و جامعه داده باشم.
اما، زود و یکسویه به قاضی نرویم و بررسی را ادامه دهیم که حماس کیست و چه می خواهد. زیرا، مخالفت (به درستی) با جنگ غزه، یا سیاست اسرائیل در سرکوب یا نوع سرکوب حماس، با دفاع از "مقاومت فلسطین"، که در جنگ اخیر غزه، همان دفاع از سازمان تروریستی حماس است، دو تا است. انواع و اقسام توجیهات "دمکراتیک"، "توده"ای، ضدامپریالیستی، یا ضد سرمایه داری و... نمی تواند توجیه گر دفاع و پشتیبانی از "حرکتی" باشد که سراپا مرتجع، بنیادگرا، ضد آزادی، ضد حقوق بشر، ضد آزادی زنان، تام گرا و... است. "مقاومت فلسطین" دارای سازمانهای متفاوت است، از آزادیخواه و صلح طلب و معقول تا ماشینهای ترور برای "جهاد" برعلیه یک ملت یا دگراندیشان، به دلیل "دین و مذهب". از یکی و خواسته های به حق اش باید پشتیبانی نمود و در برابر دیگری، در برابر اندیشه ها، راه و روشها و سیاستهایش باید ایستاد. از خواسته ها و سیاستهای معقول سازمان آزادیبخش فلسطین، الفتح، که خواهان دو کشور فلسطین و اسرائیل است، و خود را ملتزم به یک نظام دمکراتیک و نیز حقوق بشر می داند، می توان و باید دفاع کرد، اما از حماس؟ از مردمان غزه باید دفاع کرد، اما از حماس؟ باید خواهان آتش بس فوری بود، اما اگر حماس آن را (به هردلیل) رعایت نکرد، در آنصورت چه باید کرد؟ نگاه کنیم این بخش از به اصطلاح "مقاومت فلسطین" خود را چگونه تعریف می کند و چه می خواهد؟ شاید بتوانیم پاسخ بسیاری از پرسشهای خود را در مرامنامه حماس بیابیم، شاید:
"... حرکت مقاومت اسلامی (حماس، پ.د.) یک جنبش مستقل فلسطینی... برای برافراشتن پرچم الله در هر وجب از خاک فلسطین و تاسیس یک حکومت اسلامی...(است)... جنبش مقاومت اسلامی ... جنبش فلسطینی متمایزی است که تنها وفاداری اش به الله و شیوه زندگی اش بر اساس موازین اسلام است... خداوند هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما، و مرگ در راه خدا والاترین و بالاترین آرزوی ما است... بدون اسلام ظلم و فساد گسترس می یابد و اختلافات و جنگ شروع خواهد شد...(اصول ۶ و ۸)... ساختار اساسی حرکت مقاومت اسلامی متشکل از مسلمانانی است که وفادارنه خادم خدا هستند، او را ستایش و پرستش می کنند و در خدمت او قرار دارند، همچنانکه خداوند در آیه ۵۶ از سوره ۵۱، فرموده است: من جن و انسان را آفریدم تا مرا پرستش کنند..." (اصل ۳).
اینکه منظور حماس از حکومت اسلامی چه می تواند باشد، نگاه شود به ولایت فقیه در ج.ا.ا. (جامعه امت- امامتی مدل شیعه دوازده امامی)، طالبان در افغانستان، حکومت اسلامی سودان، داعش یا بوکو حرام، به عنوان الگوهای واقعا موجود حکومتها یا جنبشهای اسلامی سده بیست و بیست و یکم، که بنابر شهادت تاریخ (در چهل سال گذشته) همگی آنها بنیادگرا، ضد آزادی، ضد دمکراسی، ضد حقوق بشر، ضد حقوق شهروندی، ضد دنیای مدرن، ضد حقوق و ازادیهای اساسی زنان و تساوی حقوقی همه در برابر قانون، تام گرا و... بوده اند.
اصولا سازمان سیاسی که منشاء قدرت و حکومت خود را بر فراز انسان بداند و الله را بر فراز خرد انسان بنشاند، تام گرا، "نژاد پرست" و انسان ستیز است. سازمان سیاسی که به "جن" اعتقاد دارد و کاشف امور "غیر قابل رویت" است، بهتر است سرگرم جادوگری و جن گیری شود تا مبارزه سیاسی برای رهبری مردم و اداره امور عمومی کشور. اینکه جوامع بدون حکومت و قوانین اسلامی "دچار ظلم و فساد و اختلافات و جنگ" خواهند شد، ادعایی است که اثبات عکس آن نیازمند گشودن چشمها و نگاه به دنیا و مقایسه اروپا و آمریکا (به عنوان مثال) با جوامع زیر سلطه اسلام گرایان است.

حماس اساسا یک سازمان مرتجع، تروریست و بنیادگرا است که حتا شاخه سکولار- عاقل و مدرن جنبش فلسطینیان فتح را نمی پذیرد و قطعنامه های شماره ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل متحد را (که در سال ۱۹۸۸، در آنها فتح اسرائیل را به رسمیت می شناسد)، از اساس رد می کند. حماس می خواهد یهودیان (نه اسرائیلیان، یا اسرائیلیان ساکن فلسطین یا پیروان صیهونیسم، بل یهودیان) را نابود کند و حکومت خلافت اسلامی تشکیل دهد. مماشات و همراهی و همدردی با حماس از سوی "روشنفکران" گویا مترقی، درسده بیست ویکم (تحت هر بهانه ای) نه تنها نادرست، بل ننگین و شرم آور است. مخالفت با سیاستهای اسرائیل با دفاع آشکار و پنهان از حماس دو پدیده از بنیاد متفاوت است، نمی توان به بهانه این به توجیه یا دفاع از ارتجاع و عقب ماندگی پرداخت.
همدردی با ساکنان نوار غزه یک احساس درست انسانی و بشر دوستانه است که باید آن را فورا از سازمان ارتجاعی حماس و اهداف وسیاستهای مخرب اش جدا کرد. باید بر اسرائیل فشار وارد آورد تا با سازمان الفتح برای صلح نهایی ، درچارچوب دو کشور فلسطین و اسرائیل، بر سرمیز مذاکره بنشیند و به خواسته های به حق فلسطینیان تن دهد. همچنانکه فلسطینیان باید موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسند. نه می شود کشتار یهودیان یا سیاست نابودی اسرائیل یا پرتاپ موشک بر سر شهروندان آن را توجیه کرد (یا سکوت نمود)، و نه بمباران مدارس و مساجد در نوار غزه را، هر چند که در اینجا (از نگاه من) مسئولیت اصلی با حماس است که برخلاف تمام قوانین بین المللی، و به جای اتخاذ سیاستهایی که حافظ شهروندانش باشد، این مکانها را تبدیل به پایگهاهای پرتاب موشک کرده است. اگر صلح با مصر و اردن ممکن شد، صلح با فلسطینیان نیز ممکن است. اما مشکل حماس نه صلح، بل نابودی یهودیان و اسرائیل است و هیچ کشوری تن به چنین خواستی نخواهد داد، نگاه شود به تاریخ تمام ملل در درازای تاریخ و در دنیا و اسرائیل نیز استثنا نخواهد بود، چه بخواهبم یا نخواهیم.

یک بام و ده هوا نمی توان عمل کرد، اگر کسی مخالف کاربرد خشونت در حل مشکلات سیاسی است، اعمال خشونت را از هر دو سو باید محکوم می کند، و نه یکسویه. حماس باید پاسخ دهد که چرا آتش بس ها را نمی پذیرد یا آنها را یکسویه نقض می کند و از این راه مردمان خود را به خطر یا نابودی می کشاند. مسئولیت تنها در بمبارانهای اسرائیل نیست، در سیاست "جهادی" حماس نیز نهفته است.
تاکنون، به هنگام نگارش این مقاله، حدود ۳۵۰۰ موشک از سوی حماس و جهاد اسلامی (که یک سازمان بنیادگرای اسلامی است شبیه حماس) به سوی اسرائیل پرتاب شده است. تنها شانس اسرائیلیان نسبت به ساکنان نوار غزه در این است که اسرائیل با استفاده از سیستم ضد موشکی "گنبد آهنین" این بمب ها را خنثی کرده است. فرض کنید چنین سیستمی موجود نبود (و حماس امید داشت که سیستم کارا نباشد)، در آنصورت، اگر بر فرض بابت اصابت هر موشک به خاک اسرائیل تنها پنج نفر به قتل می رسیدند، می شد حدود ۱۷۵۰۰ نفر، نه از تظامیان، بل شهروندان عادی. و میان جان شهروند اسرائیلی با فلسطینی، از نگاه بشر دوستانه، هیچ تفاوتی نیست. پرتاب موشک به روی شهروندان عادی و هدف قرار دادن آنها خود یک جنایات جنگی است که حماس مرتکب شده است تا "یهودیان" را از میان ببرد و از این راه به "روز قیامت"اش (ن. شود به اصل هفتم) نزدیکتر شود. بمباران مدارس و بیمارستانها و... بی شک یک جنایت جنگی است، اما باید توجه داشت که مسجد و بیمارستان، یا مدرسه و کودکستان را پایگاه پرتاب موشک کردن، خود نیز مستقلا یک جنایت جنگی است. علت و معلولها را نباید درهم آمیخت. تفاوت یک کودک فلسطینی با کودک اسرائیلی (مسلمان با یهودی) تنها در یک "اتفاق" ساده است، کی اتفاقا در کجا به دنیا می آید. نمی توان بر اساس یک "اتفاقی" که انسان خود هیچ نقشی در آن نداشته است، کسی را به خوب یا بد تقسیم کرد.

حماس می گوید: "از آنجا که تمام مسلمانانی که از اهداف حماس پیروی و برای رسیدن به اهدافش مبارزه می کنند، در سراسر دنیا پراکنده اند، در نتیجه حماس یک جنبش جهانی و یکی از کل حلقه های جهاد است که با اشغال صیهونیستی در نبرد می باشد... این جهاد ادامه جهاد عزالدین القسام و برادرانش در جنبش اخوان المسلمین... در سال۱۹۳۶... و نیز جهاد سال ۱۹۴۸ و جهاد سال ۱۹۶۸ به رهبری اخوان المسلمین است... رسول خدا، پیامبر محمد، فرموده اند که روز قیامت و روز عدل الهی به سر نخواهد رسید مگر آنکه مسلمانان با یهودیان ستیز کنند و آنها را به قتل رسانند. این روز، پیش از آنکه یهودیان خود را از سر ترس در پشت سخره ها و درختان پنهان کرده باشند، و سخره ها و درختان فریاد برآورند: ای مسلمانان! شتاب کنید! در اینجا، در پشت این سخره ها و درختان یهودیان پنهان اند، بیائید و آنها را بکشید، به سر نخواهد رسید..." (اصل ۷).
عجیب است! کشتار یهودیان به عنوان پیش شرط لازم و ضروری برای "روز قیامت"! چنین سخنانی، آنهم در منشور راهنمای یک سازمان سیاسی، تنها می تواند دلیل و برهانی بر ذهنیت کور و بسته نویسندگان آن تا حد یک بیمار روانی و برهانی بر این مدعا باشد که نویسندگان منشور و پیروان این سازمان اصولا از هر نوع درک و فهم امروزی نسبت به سیاست و سیاست ورزی و همزیستی مسالمت آمیز ملل در کنار هم محروم هستند. تشویق، ترغیب، یا تبلیغ و ترویج قتل و کشتار یهودیان (یا پیروان هر دین یا مذهب یا مرام و مسلک) در سراسر دنیا، با استفاده از ابزار دین و مذهب (از زبان پیامبر)، تنها توجیه گر اعمال قاتلان و قصابان حرفه ای است که به رذالت خود در رابطه با قتل دگر اندیشان (یا دگر باشان) پوشش دینی- سیاسی می دهند و اصولا هیچ ربطی به مبارزه برای رهایی، آزادی یا عدالت ندارد. درست مانند آنچه در نظام ولایت فقیه اتفاق افتاد، یا همچون طالبان، داعش و غیر.

"هدف حماس نبرد با امر ناحق، شکست و بیرون راندن آن است... و استقرار حق یعنی شنیدن آوای موذنان از بالای مساجدی که حاکمیت اسلام را اعلام می دارند..." (اصل ۹).
حماس در همانجا، در منشور، "... مبارزه برای نابودی اسرائیل را ... وظیفه هر مسلمان... می داند... و اعتقاد راسخ دارد که فلسطین تا روز قیامت وقف و متعلق به تمام نسلهای مسلمانان است... و نمی توان از آن یا حتا بخشی از آن چشم پوشی کرد... فلسطین نه متعلق به یک یا تمام کشورهای عربی، نه متعلق به یک شاه یا رئیس جمهور یا سازمان و گروه ویژه...، بل تا برپایی روز قیامت متعلق به تمام مسلمانان و نسلهای آنها است (اصل ۱۱) ... حماس به خدا استناد می کند... وظیفه هر مرد یا زن مسلمان است که با دشمن از راه جهاد مبارزه کند. برای اینکار زنان نیازی به اجازه شوهر، و نوکران نیازی به اجازه ارباب، برای ترک خانه ندارند (اصل ۱۲، بعلاوه آیه ۲۵۶ از سوره بقره)... در نتیجه... تمامی تلاشهای صلح آمیز و کنفرانسهای جهانی با هدف حل مشکل مسئله فلسطین در تضاد و تعارض با خواسته های حماس است، زیرا چشم پوشی از بخشی از فلسطین به معنای زیر پا گزاردن برخی از اصول دین اسلام است... و برای حل مشکل فلسطین تنها راه، جهاد است... تلاشها، فعالیتها، پیشنهادات و کنفرانسهای بین المللی با هدف حل مشکل فلسطین... تماما اتلاف وقت و بیهوده است... ملت فلسطین نجیب تر از آن است که آینده، حقوق و سرنوشت اش را وابسته به چنین بازیهای پوچ و بی ثمری نماید (اصل ۱۳) و... تنها راه مبارزه با یهودیان... برافراشتن پرچم جهاد است" (اصل ۱۵).

توجه شود که "دشمن" از نگاه حماس نه اسرائیل، بل همواره و اصولا یهودیان اند که باید نابود شوند. حماس مخالف تمام تلاشها و کنفرانسها برای حل مسالمت آمیز مشکل فلسطین است. منشور حماس هذیان گویی عده ای متعصب خشک اندیش است و ربطی به واقعیات خارج از ذهن ندارد. عده ای که می پندارند در دوران محمد زندگی می کنند. آنها "دشمنان" خود (یهودیان) را در همه جا می بینند، دشمنانی که همواره در حال توطئه برعلیه جهان اسلام اند:
"... دشمنان ما... در پشت انقلاب فرانسه، در پس انقلاب کمونیستی روسیه و در پشت پرده اکثر انقلابها قرار دارند... آنها با پول خود سازمانهای مخفی مانند تشکیلات فراماسونری، کلوب روتاری، کلوب لاینز و... را بوجود آوردند که در سراسر دنیا پراکنده اند تا نظامهای موجود اجتماعی را متلاشی کنند و منافع صیهونیستی را به جای آنها بنشانند... در رابطه با جنگهای محلی و نیز جنگهای جهانی به راحتی می توان چنین گفت: آنها عاملان جنگ جهانی اول بودند تا خلافت اسلامی- عثمانی ما را از میان ببرند... و سازمان اتحاد ملل را بوجود آوردند تا توسط آن بر دنیا حکومت کنند... آنها در پس پرده جنگ دوم جهانی قرار داشتند تا شرایط تشکیل اسرائیل را فراهم کنند... واز آن راه سودهای سرشاری بردند... آنها سازمان ملل متحد و شورای امنیت را جانشین سازمان اتحاد ملل کردند تا ازاین راه بر جهان حکومت کنند... آنها گردانندگان اصلی تمام جنگها در سراسر دنیا هستند... در دنیا هیچ جنگی وجود ندارد که گردانندگان پشت پرده اش آنها نباشند... (و در اینجا آیه ۶۴ از سوره پنجم قرآن آورده می شود، پ.د.): هر چقدر هم که آتش و جنگ علیه فرستاده خدا و مومنان برپا کنند، خداوند تمام آنها را خاموش خواهد کرد. آنها با تمام قوا تلاش دارند بر روی زمین شر و فساد بر پاکنند. خداوند کسانی را که در روی زمین شر به پا می کنند دوست نمی دارد (ترجمه از روی متن آلمانی، پ.د.)... نیروهای امپریالیستی و نیز سرمایه داری به همراه شرق کمونیستی... حامیان این دشمن اند... و هنگامیکه اسلام ظاهر می شود و در برابر آنها قد علم می کند، این نیروهای خدانشناس (کافر، پ.د.) با هم متحد می شوند، زیرا تمامی آنها از یک خمیر مایه هستند (اصل ۲۲)... ما با تمام احترامی که برای سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح) قائلیم... باید اذعان کنیم که نمی توانیم از تصورات اسلامی خود برای حال و آینده فلسطین عدول و تصورات سکولار را جانشین اعتقادات اسلامی خود کنیم. خصلت اسلامی فلسطین بخشی جداناپذیر از دین و مذهب ما است و کسانیکه از دین و مذهب خود دست بکشند، همه چیز خود را از دست می دهند (استناد به یک آیه قرآن، پ.د.)... اما اگر سازمان فتح اسلام بیاورد... ما به عنوان سرباز برای آنها خواهیم جنگید..." (۲۷).

از نگاه حماس، "آنها"یی که گویا همه چیز، هر "شر"ی در دنیا زیر سر آنها است، یهودیان اند که باید نابود شوند:
" ... سیاستهای اشغالگری صیهونیستی از راههای بسیار غامض و پیچیده، با کمک سازمانهای سری... از فراماسون تا کلوب روتاری یا لاینز و...انجام گرفته است (و می گیرد) که همگی... در صدد توطئه... برای حفظ منافع صیهونیستی و نابودی ارزشهای واقعی اسلامی... هستند... می خواهند فضلیتها را از میان ببرند، می خواهند اسلام را نابود کنند... آنها عاملان اصلی پخش مواد مخدر و مشروبات الکلی هستند تا از این راه قدرت خود را گسترش دهند و آن را تحکیم کنند... ما از تمام کشورهای عربی هم مرز با اسرائیل می خواهیم که مرزهای خود را بر روی تمام جهادگران اسلامی از کشورهای عربی و اسلامی بگشایند... و به مسلمانان یادآوری می کنیم... که یهودیان، پس از اشغال و تسخیر اورشلیم در برابر مسجد الاقصاء، با صدای بلند فریاد زدند: محمد مرده است و پیروان او همچون دخترکانی ترسو هستند... اسرائیل به دلیل خصلت و شخصیت یهودی اش و به دلیل ساکنان یهودی اش، همواره مسلمانان را به چالش می کشد..." (اصل ۲۸).
با چنین تصورات و اندیشه هایی که در پشت هر اتفاق تاریخی- اجتماعی توطئه برای ضربه به اسلام دیده می شود، و تمام نهادی جهانی را که محصول دست آورد بشریت برای صلح و امنیت اند یکجا رد می کند، و توطئه یهودیان علیه مسلمانان را درهمه جا و همه چیز، از انقلاب فرانسه تا انقلابات روسیه و چین، می بیند، چگونه می شود با چنین کسانی بر سر واقعیات جهان و حل مشکلات به گفتگو نشست؟ باید نشست، اما چگونه؟ این سخنان در منشور راهنمای یک سازمان سیاسی برهانی روشن بر جدی نبودن این سازمان است، هر چند که حماس مسلح است و بگونه ای جدی منطقه را به خاک وخون می کشد.

حماس همه چیز و تمام تلاشها برای دست یازی به صلح را رد می کند: "... صیهونیسم جهانی و نیروهای امپریالیستی... با گامهای زیرکانه و برنامه ریزیهای آگاهانه... تلاش دارند کشورهای عربی را در نبرد با صیهونیسم خنثی کنند تا از این راه ملت فلسطین را منزوی کنند و تنها بگذارند... مصر... را با قرارداد متقلبانه کمپ دیوید از نبرد جدا کردند و تلاش می نمایند سایر کشورها را نیز وارد این قرارداد شوم نمایند... حماس ملل عرب و مسلمان را فرا می خواند بگونه ای جدی و خستگی ناپذیر عمل نمایند، بر روی این توطئه های شوم خط بطلان بکشند و خطر موجود را برای تودهها روشن نمایند. خطری که ترک صحنه نبرد با صیهونیسم را در پی خود خواهد داشت... ما راه و چاره دیگری... مگر مبارزه با این... اشغال تنفرآمیز تاتاری- نازیستی نداریم... در غیر اینصورت ما شاهد... گسترش فساد بر روی زمین و نابودی تمام ارزشهای دینی خود خواهیم بود... حماس در مبارزه با صیهونیسم جهانی پیش کسوت ونوک تیز پیکان نبرد با آن خواهد بود... از سوی ملل عرب و اسلامی و نیز سازمانهای اسلامی در تمام جهان عرب و مسلمان باید گامهای بسیاری برداشته شود... تا جنگ برعلیه یهودیان، این عاملان جنگ و خونریزی، ممکن شود... خروج از محدوده نبرد با صیهونیسم خیانت است و لعنت بر تمام کسانی که دست به چنین کاری می زنند. هرکس پشت به آنها کند، خشم خدا نصیب او و خانه اش تبدیل به جهنم خواهد شد..." (اصل ۳۲).
حماس یک سازمان ارتجاعی بنیادگرا وتام گرای اسلامی- تروریستی، سازمانی ضد دمکراسی و ضد حقوق بشر است که حکومت دینی بر اساس قرآن و سنت می خواهد، حکومتی چون حکومت ولایت فقیهیان، یا طالبان وداعش یا بدتر از آنها و می خواهد از راه"جهاد"(قتل و کشتار) تمام مردمان را متقاعد کند که پندارهای بیمارگونه او ارزش های برترند. نمی توان خود را روشنفکر "مترقی" یا چپ "نوین" معرفی کرد و تحت بهانه "مقاومت فلسطین" یا دفاع از مردمان مظلوم نوار غزه به دفاع از حماس پرداخت. از خواسته های به حق مردمان غزه باید دفاع کرد، اما نه از حماس. رای مردم به نازیسم، یا فاشیسم، یا خمینیسم و... هرگز به معنای حقانیت آنها نبوده و نیست، این امر "توده گرایی" پوپولیستی و فهم نادرست از اصل "ناشی بودن قوای حکومت از اراده ملت" است. اصلی بر اساس خرد و با هدف سلب حق حکومت از الله (حکومتهای الهی)، سلطنت (موروثی بودن حق حکومت) یا جبریت تاریخی- طبقاتی (قانون بر فراز انسان).

در جنگ غزه (از نگاه من) مسئولیت اسرائیل بیشتر و سنگین تر است، زیرا: اسرائیل کشوری با ساختار دمکراتیک و متعهد به دمکراسی و حقوق بشر و عضو جامعه جهانی است. حماس هیچ یک از این ارزشها و نهادها را نمی پذیرد. به علاوه، مردمان اسرائیل دارای تجربه دردناکی هستند (هولوکاست) که فهم درد و رنج را برایشان آسان تر می کند. آنها خود قربانیان یک نظام جنایت و ترور بوده اند و نباید اجازه دهند که حماس آنها را به دامی بکشاند، که بنابر عقل و وجدان نباید وارد آن شد. پبدا کردن یک راه حل مناسب بسیار سخت و مشکل است، اما هزینه سیاستهای تروریستی حماس نباید توسط بی گناهان و با جان و هستی آنها پرداخت شود.
نباید در مسیر سیاستهای مخرب ج.ا.ا. و احتمالا همپا با آن گام برداشت. ایرانیان، به عنوان ملتی در کنار سایر ملل، و درهمزیستی با آنها، هیچ وظیفه "تاریخی" یا رسالتی الهی برای مبارزه با "امپریالیسم" (شیطان بزرگ) یا "صیهونیسم" (شیطان کوچک) ندارند. برعکس، دوستی و همکاری با آنها می تواند موجب ترقی و پیشرفت ما و حل بهتر معضلات و مشکلات اقتصادی- سیاسی- اجتماعی ما در درون و بیرون باشد. ما باید جامعه خود را بسازیم، جامعه ای بر اساس دمکراسی و حقوق بشر، برای تعمیق و گسترش عدالت و حقوق شهروندی.

منابع و پانویسها:
۱- ن. گ. به ترجمه متن آلمانی، برگرفته از یورو نیوز، ۷ آگوست ۲۰۱۴، europenews.dk
۲- آیه ها به زبان آلمانی است که من به متن فارسی آنها در قرآن مجید، ترجمه ابولقاسم پاینده، چاپ سوم، نوروز ۱۳۵۴، رجوع کردم
۳- حسن البنا(۱۹۰۶- ۱۹۴۹) یک بنیادگرای متعصب اسلامی و از پایه گذاران "اخوان المسلمین" در مصر که مورد تقلید سایر بنیادگرایان اسلامی، از جمله فدائیان اسلام" در ایران قرار گرفت.
۴- گفتاوردها از منشور و اصول (عمدتا) به شکل چکیده بیان شده اند، زیرا متن حدود پانزده برگ و بسیار طولانی است
۵- هرجا در پرانتر () پ.د. آمده است، یعنی توضیحات داخل پرانتز از نویسنده است و در اصل منشور وجود ندارد

تماس با نویسنده: Dastmalchip@gmail.com 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست