مروری بر منزلت و جایگاه معلم در نظام جمهوری اسلامی
عمر (هه لمه ت) معروفی *
•
رفع چنین فشاری و برگرداندن منزلت معلم و جلوگیری از تخریب بیشتر آن تنها در گرو اتحاد معلمان و کنار گذاشتن تردیدها و سوء ظن ها و تقویت اتحادیه های معلمین و همسو شدن اعتراضات آنها می باشد، باشد که روزی مقامم شامخ معلم و منزلت واقعی ان در کشور ایران باز گردانده شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ مرداد ۱٣۹٣ -
۱۹ اوت ۲۰۱۴
فارغ از اینکه آیا معلمی شغل است یا حرفه و یا اینکه معلمی هنر است یا کسب و کار و یا اینکه معلمی شغل انبیاست یا پیشه ای جهت طی روزگار و امرار معاش، طی مدت حدود سی و پنج سال حکومت جمهوری اسلامی بر ایران، با اندک تحلیل و نگاهی گذرا و نه چندان عمیق، می توان به فقدان منزلت معلم و تخریب چهره این قشر زحمت کش و موثر جامعه ایرانی پی برد که در این نوشتار در پی بیان ان می باشیم.
جهت ارزیابی و بیان وجود منزلت و پایگاه یا عدم آن در هر حرفه و پیشه ای، سه معیار مد نظر می باشد: وجهه، اقتدارو ثروت.
وجهه: زمانی می توان گفت که اعضای یک موقعیت اجتماعی دارای وجهه اند که اعضای موقعیتهای اجتماعی دیگر نسبت به آنها دارای رفتار محترمانه ای باشند (شارع پور،1387). اینجا ناخواسته و ناخودآگاه چنین سوالاتی مطرح می شوند: آیا یک کارمند بانک با سه سال سابقه خدمتی و دارای مدرک لیسانس، با چه دیدگاه و چه درجه از احترام به معلمی با همان مشخصات و رتبه شغلی می اندیشد؟ آیا حقوق و مزایای آنان تا چه مقدار هم سطح می باشد؟ آیا در مواجه ایندو با هم و بحث از مشکلات معیشتی، گلایه و شکوائیه ها و مشکلات ایندو، همسطح و همسو می باشد؟ و .....غیره.
هرچند دیدگاه سنتی و رایج در جامعه به هنگام بحث از معلمی، با پشتوانه بر احادیثی تکراری و رایج، مقام شامخ معلم را همسو و گاه فراتر از انبیاء نیز، بیان می دارند، اما در واقع کدامیک از اقشار جامعه با همان دیدگاه به معلم می نگرند و آنرا دون پایه ترین افراد جامعه به شمار نمی آورند؟ این مقام و منزلتی که اینک در ذهن اقشار جامعه ایرانی از معلم، نقش بسته است، در هیچ دوره از تاریخ ایران نظیر آن را نمی توان یافت.
ثروت: منظور از ثروت عبارت است از در تصرف داشتن کالاها (فروغی، 1377)
مقدار دسترسی معلمان با حقوق دریافتی آنان به کالاهای متبوعشان چه میزان است؟ آنان تا چه میزان می توانند کالاهای دلخواه خویش را داشته باشند و تملیک نمایند؟ نگاه معلمان هنگام خرید کالاها، بیشتر در پی کدام نوع از اجناس سرگردان می باشد؟ فروشندگان و بازاریان، کدام دسته از کالاها را شایسته و در حد توان خرید معلم می دانند؟
مع الاسف در جامعه ایرانی کنون، تنها کسانی به استخدام در سیستم آموزشی میافتند که از همه جا رانده و از همه جا مایوس و مانده می باشند و تا اندک امیدی به استخدام در دیگر ارگانها را داشته باشند، به آموزش و پرورش نمی نادیشند و بعد از استخدام در آموزش و پروش نیز به فکر مفری جهت گریز و استخدام در دیگر نهادها می افتند.
این عدم توان معلم در جامعه ایرانی تحت سلطه جمهوری اسلامی از نوع تامین بودجه سیستم آموزش و پرورش در این کشور ناشی شده و سرچشمه می گیرد، در نظامی که سیسستم اموزش و پرورش را تنها سیستمی مصرف کننده و نه درامدزا می داند، نمی توان انتظاری بیش از این داشت.
در تمامی کشورهای جهان، سه نوع مکانیزم و شیوه جهت تامین بودجه اموزش و پرورش وجود دارد، در شیوه اول، بودجه آموزش و پرورش مستقیما و از جانب دولت در پارلمان تصویب می گردد و دولت مجبور و موظف به تامین آن است که در چنین کشورها و نظامهایی بودجه سیستم آموزش و پرورش گاها بیش از بودجه، ارش و نهادهای نظامی و یا در حد آن می باشد، در این مورد می توان از کشور امریکا نام برد. در شیوه دوم، دولتها، دیگر نهادهای جامعه و سازمانها را موظف می سازند که درصدی از درآمد خالص خود را به آموزش و پرورش اختصاص داده و از این راه بودجه سیستم آموزش و پرورشی خود را تامین می نمایند. بسیاری از کشورها و از جمله ایران این شیوه را برگزیده اند، اما مشکل کار هنگاکیست که نهادها و سازمانهای جامعه تنها جهت امتناع از پرداخت مبلغ مذکور به سیستم آموزش و پرورش، درامد خالص خود را مخفی و کمتر از حد واقعی آن بیان میدارند، که سیستم آموزش و پرورش ایران آن هم با تصدی بیشتر نهادها و شرکتهای بنیادی در دست سپاه پاسداران و سپاه قدس، با ظلم و کسری بودجه مضاعف روبرو گردیده است، به طوری که در بیشتر شهرها مردم را ناچار به پرداخت کمکهای اجباری به مدارس نموده و یا در شهرهای بزرگ و کلان شهر، مردم بناچار به مدارس غیرانتفاعی روی آورده و مدارس ملی علنا با حذف روبرو می باشند که خود اهداف مدارس غیرانتفاعی که در اساسنامه انها درج می باشد با سوال روبروی می باشد که هدف این نوشتار نیست.
اما ملاک و معیار سوم جهت سنجش پایگاه و منزلت، چنانکه قبلا بیان شد عبارت است از اقتدار که آن نیز عبارتست از: میزان اطاعت دیگر اقشار جامعه از متصدیان آن گیشه و یا حرفه.
با بررسی نقش معلم در تاریخ ایران، می توان به راحتی مواقع کثیری از تاریخ را یافت که معلمان جایگاه ویژه ای داشته و از چنان پایگاه اجتماعی والایی برخوردار بوده اند که نقشهای متعددی را همراستا با تصدی نقش معلمی ایفا می کرده اند، حرف و گفته معلم، حکم قاضی شرع و ژاندارمری و ریش سفیدان را دارا بوده و بیشتر اوقات بر کرسی می نشست و بیشتر قضایا و مشکلات را حل می کرد.
اینک چه؟ آیا معلمان نه تنها از سوی جامعه و نهادهای حکومتی، بلکه از طرف خود دانش اموزان و اولیای آنان نیز، پذیرفته می شوند؟ تاکنون چند پرونده از زد و خودهای دانش اموزان با معلمان، درج و به دادگاههای و دادسراها و شوراهای حل اختلاف (؟؟!!!) ارجاع داده شده است؟
نگاهی کوتاه به این امور میزان اقتدار معلم در جامعه ایرانی تحت سلطه حکومت جمهوری اسلامی را نشان می دهد. می توان به آسانی چنین نتیجه گرفت که:
من از این انشایم نتیجه می گیرم که معلم در جامعه ایرانی کنونی، کمترین ارزش و منزلت را دارا می باشد.
تمامی این تخریب جایگاه و فقدان آن از دو دلیل عمده ناشی می شود که اولین ان در بالا توضیح داده شده که منشا آن نوع تامین بودجه سیستم اموزشی و حقوق معلم می باشد.
دلیل دوم، نوع استخدام در سیستم آموزش و پروش و شروط استخدامی می باشد، ابرام و اجبار حکومت جهت باورمند و معتقد بودن به سیستم ولایت فقیهی و بیان اندیشه های امام و متدین بودن به اصول رژیم و تبلیغ آن که به مرور جامعه ایرانی و بخصوص اقلیتها در تضاد با ان بوده و کمترین وقعی بدانها نمی نهند. جمهوری اسلامی با توجه به اهمیت نظام آموزشی، همیشه با دیدگاهی امنیتی به این نهاد اجتماعی نگریسته و معلمان را وادار به تبعیت بی چون و چرا و تبلیغ اندیشه ها و اجرای مراسمات ویژه نموده است و این امر جرات و جسارتی را که از معلم انتظار می رود و نقشی که معلم در فرایندها و فراز و فرودهای جامعه می بایست ایفا نماید را از وی سلب نموده است، علاوه بر این رژیم همیشه کوشیده است تا عناصر نظامی خود را به درون این سیستم کشانده و حراست ادارات را نیز با نگاهی امنیتی به این ادارات و نهاد آموزش و پرورشی، وارد نموده است، بسیارند معلمانی که هر وظیفه و نقشی جدا از نقش آموزش و پرورش بر عهده دارند و دیگر اینکه بیشتر بودجه مدارس، پرورشی و نه آموزشی است که این نیز خود جویای مطلب و نوشتاری جداگانه می باشد.
رفع چنین فشاری و برگرداندن منزلت معلم و جلوگیری از تخریب بیشتر آن تنها در گرو اتحاد معلمان و کنار گذاشتن تردیدها و سوء ظن ها و تقویت اتحادیه های معلمین و همسو شدن اعتراضات آنها می باشد، باشد که روزی مقامم شامخ معلم و منزلت واقعی ان در کشور ایران باز گردانده شود.
* عضو اتحادیه صنفی معلمان کردستان ایران
منابع:
شارع پور، محمود (1387)، جامعه شناسی اموزش و پرورش، انتشارات سمت، تهران
فروغی، محمد علی(1377): اصول علم ثروت ملل، انتشارات فروزان، تهران
|