اسلام در بحران نیست؛ اسلام خود بحران است - محمدعلی مهرآسا
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۲ آبان ۱٣۹٣ -
۱٣ نوامبر ۲۰۱۴
آقای محمد مجتهد شبستری که علیرغم از تن درآوردن عبا و عمامه، هنوز آخوندی به نام است؛ و در اوائل پیروزی انقلاب مدتها نیز امام جمعه ی شهر تبریز بوده است، در یک جلسه سخنرانی که به مناسبت سالروز مرگ آیت الله طالقانی ترتیب داده شده بود، سخنانی گفته است که جدا از میزان صحت و سقمش، برای این زمان و مکان حکم شمشیر کشی در تاریکی را دارد. زیرا معلوم نیست روی سخن با چه کسانی است و هدف خطابش به کیست. آقای مجتهد شبستری گفته است: «... اسلام دچار بحرانی شدید شده است و باید برای رفع این بحران کوشید و...» او وجود گروه های «القاعده و بوکو حرام و داعش و سلفی و...» را بحرانهائی برای دین اسلام می شناسد و وظیفه ی قشر عمامه به سر و دیگر مسلمانان مومن را رفع و دفع این بحران می داند. او عقیده دارد کسانی که درد دین دارند و برای اسلام دلسوزند باید به هر وسیله ممکن، کاری کنند که این بحرانها برطرف شود. او می گوید از شصت سال پیش تاکنون این بحرانها آغازیده و نشو و نما کرده و امروز به حدی رسیده است که اعلام خطر باید کرد تا چاره ای برای درد و ناخوشی پیدا شود. در ضمن گفته است دیگر آن سخنهای چهارده قرنه فقیهان از آداب خلا رفتن و رفع نجاست و مقولاتی این چنین به کار امروز نمی آید و باید چاره ای برای این بحران نیز اندیشید.
اما چیزی که آقای شبستری نمی داند این است که خود اسلام بحران بزرگ و اصلی است؛ و نه حاشیه ها و شاخ و برگهایش. او یا نظاره گر رویه ی معضل است و به عمق مشکل نمی اندیشد و نگاه نمی کند؛ یا عمداً می کوشد با طرح این مطالب اسلام را از این فلاکت نجات دهد. اسلام به بحران دچار نشده است؛ بل این ایران است که به بحرانِ دین اسلام گرفتار آمده است. دینها در ذات خود همه بحرانند و و جودشان بحرانزا و بحران ساز است! زیرا دین وقتی تعدادش بیش از یکی شد، تقسیم حق و حقیقت و به همین طریق تشخیص حق و حقیقت، میانشان مشکل و غیر قابل تمیز می شود. هر دینی خود را حقیقت مطلق تصور کرده و معرفی می کند و لامحاله دیگر ادیان را قبول ندارد. وقتی محمد ظهور کرد در قرآنش نوشت که تمام دینهای پیشین بی اعتبارند و کلِ مردم دنیا باید به آئین اسلام بگروند. بدیهی است بحران از همین زمان آغاز شد و رفته رفته نضج گرفت و ریشه دارتر شد. او زمانی که دستور نابودی یهود و نصارا را که در عربستان قرنها زندگی می کردند، صادر کرد، بحران بزرگ عالم بشریّت را بنا نهاد. محمد تمام یهودیان مدینه را که مردمی کاسب و زارع بودند یا کشت و یا از محل زندگی بیرون کرد و دشمنی بین پیروان ادیان را بنا نهاد و پایه گذاری کرد.
بنابراین بحران از قرنها پیش وجود داشته است. یعنی از همان زمانی که محمد دست به شمشیر برد و برای به دست گرفتن سلطنت در سرزمین عربستان با هموطنانش جنگید، بحران آغازید. بعد از او خلفای راشدین جانشین محمد نیز شروع به کشور گشائی کردند؛ تا آنکه در زمان عمر خلیفه دوم، ایران با جنگهای بسیار به تصرف اعراب بادیه درآمد و امپراتوری عظیم ساسانی به تسخیر مشتی عرب بیابانی که جز غارت و کشتار چیزی از فرهنگ و تمدن نمی دانستند و با شبانی و زندگی در چادرها روزگار می گذراندند، درآمد. و سر انجام پس از خلفای راشدین خلیفه های بنی امیه شروع به جهان گشائی کردند و با سرعتی حیرت آور، این بحران را از یک سو تا آسیای مرکزی و از سوی دیگر تا اسپانیا یعنی کشور اروپائی گسترش دادند. اما خوشبختانه اسپانیائی ها پس از مدتی با کمک دیگر کشورهای اروپا اعراب را از آن قاره بیرون راندند و مجبور به فرار به شمال آفریقا کردند.
آری چنین مشکلات و پیش آمدهائی خاورمیانه و خاور دور را به بحران دچار کرد. به این ترتیب با خلق خدای آسمانی و پیامبران دروغگوئی که خود را رسول او معرفی می کردند، نوعی بحران شدید ضدیّت بین دینداری و بی دینی، به وجود آمد. در سراسر تاریخ از عهد عتیق تاکنون سخن از جنگ میان دین و کفر و یا دینداری های متنوع است. به سخنی رساتر از همان زمان که موسی به جنگ فرعون رفت و بر طبق دروغ تورات دریا را شکافت و لشکر فرعون را در دریا غرق کرد، بحران آغازید. سپس جنگ و تنش یهودیان با یکی از خاخامهای همان دین به نام «عیسی ابن مریم» شروع شد که دینی جدید ابداع کرده بود. و سرانجام تولد دینی عربی در سرزمین نجد و حجاز اتفاق افتاد؛ و جنگهای محمد با هموطنان خود به وقوع پیوست. به این ترتیب، بحرانی به نام «دین» خاورمیانه را در بر گرفت. آن گاه جنگ بین مسلمانان و عیسویان آغازید که به جنگهای صلیبی شهره بود و ده ها سال طول کشید و میلیونها آدم کشته و نابود شدند.
آری با پیدا شدن دینهای ابراهیمی بحران دشمنی و ضدیّت به وجود آمد و فراهم شد. بنابراین دین اسلام دچار بحران نشده است؛ زیرا اسلام خود بحران ساز بوده است و از زمان پیدایش تاکنون با هر دگراندیشی سر دشمنی داشته است و درصدد نابودی دگر اندیشان و دگرباشان بوده است. چیزی نزدیک به ۱۵ قرن اروپا در بحران دین کاتولیک واتیکان می سوخت و مردمان آن قاره قربانی نظریات کشیشان می شدند. تا اینکه انقلاب صنعتی جلو بحران را گرفت و واتیکان، تنها و منزوی شد.
اتفاقاً امروز این کشور ایران و حتا کل خاورمیانه است که در بحران دین و دینداری ی آئینی به نام اسلام می سوزد و می گدازد. اسلام همینی است که داعش می گوید. باید دست دزد را برید؛ باید زن و مرد زانی را سنگسار کرد؛ باید مرتدان را کشت؛ باید سرکشان از دین را نابود کرد؛ و باید و باید و باید... آری اسلام دچار بحران نشده است بلکه اسلام اصلی ظهور کرده است و دچار همان قشریگری مبدء و زمان پیدایشش شده است.
پس باید فکری به حال مردم کرد نه به حال اسلام. خوشبختانه همین نشان دادن جوهره ی اسلام توسط این گروه های قشری و متعصب در این چند دهه اخیر، سبب رویگرداندن جوانان از دین شده و گروه گروه از دین خارج می شوند«یُخرِجون مِن دین الله افواجا...». آری این برای ملاها و شریعتمداران نه یک بحران، که یک فاجعه است.
کالیفرنیا - دکتر محمدعلی مهرآسا ۱۱/۱۱/۲۰۱۴
|