در دفاع از سوسیالیسم (۵۰)
داعش، القاعده، طالبان، سلاح استراتژیک امپریالیسم و ارتجاع
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
•
در غیاب چپ، نیروهای دمکرات و ناسیونالیست های ترقی خواه، و برای مقابله با زایش مجدد آلترناتیو جدید دمکرات و عدالت طلب، پرچم مجعول ضدسلطه گری بدست نیروهای ارتجاعی و بنیادگرای اسلامی افتاده است. "آنچه در این میان زیر ضرب قرار خواهد گرفت چپ و دمکراتیسم است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۰ آذر ۱٣۹٣ -
۱۱ دسامبر ۲۰۱۴
هر روز فاجعه ای در گوشه ای از خاورمیانه و شمال آفریقا رخ می دهد، در کوبانی، موصل، شنگال، رقه، حلب، حمص، تکریت، الانبار، فلوجه، صنعا، طرابلس، قاهره، غزه، سینا، بنغازی و دهها نقطه دیگر. عاملان این جنایتها و قدرتهای پشت سر آنان کیستند؟ ظاهراً که این فجایع را حالا حالاها پایانی نیست. بهار عربی که با خواست دمکراسی و عدالت اجتماعی به سرعت شمال آفریقا و خاور میانه را در نوردید، خیلی سریع به خزان گرایید. با نابودی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی لیبی بدست ناتو و با همراهی کشورهای ارتجاعی منطقه همچون، ترکیه، عربستان، قطر و امارات، فصل یخبندان کشورهای عربی آغاز و در سوریه به اوج تخریب رسید. بجای دمکراسی و عدالت اجتماعی، آنچه نصیب توده های مردم شد، جنگ و تباهی و سیادت گروه های شبه نظامی بر زندگی شان بود. گروه هایی که بر بود و نبودشان، و بر چگونه بودنشان فرمان می رانند. تمامی این فجایع در برابر دیدگان اربابان سرمایه و قدرت، و در سکوت منادیان حقوق بشر انجام می پذیرد.
اوج گیری جنگ های خاورمیانه را بایستی در ستیز قدرت های سرمایه داری جستجو کرد، در چارچوب استراتژی امپریالیستی که می خواهد برای نبرد نهایی در خاور دور، پشت جبهه ای تثبیت شده در خاورمیانه، با دولت هایی کوچک داشته باشد. دولت هایی درگیر با یکدیگر و غیر مدعی علیه اربابان بزرگ. آمریکا در حال ترسیم نقشه ی "خاورمیانه ی بزرگ" است، ازاینرو خاورمیانه همچنان متلاطم خواهد ماند. ظاهراً به نظر می رسد که عراق و سوریه نخستین قربانیان این برنامه ی امپریالیستی با تمسک به حربه ی بنیادگرایی اسلامی هستند.
بنیاد گرایی و ریشه های آن
آمریکا و انگلیس و متحدینش در منطقه طی نیم قرن گذشته از شکل گیری و رشد جنبش های راست اسلامی بعنوان سلاحی علیه چپ، دمکراتیسم و ناسیونالیسم سکولار حمایت کرده اند. و مهم ترین پی آمد سلطه طلبی امپریالیستی در منطقه هم، اوج گیری بنیادگرایی اسلامی مدافع بازار و نئولیبرالیسم بود. در غیاب و شکست نیروهای چپ، دمکرات و ناسیونالیست های سکولار، و در شرایطی که آلترناتیوی از نیروهای پیشرو مردمی سر برنیآورده، بنیادگرایی اسلامی تنها گزینه ای بود که ظهور کرد.
در ادامه ی همان سیاست امروز پدیده ی نوظهوری بنام"داعش" را در خاورمیانه شاهدیم، داعش نیز مانند اسلاف قبلی اش؛ القاعده و طالبان، فرزند خلف امپریالسم و پروژه مشترک امپریالیستی است. امپریالیستها به اقتضای منافع شان، طالبان و القاعد می سازند و بعداً برای جنگ با آنها لشگرکشی می کنند. پدیده ی داعش هم مستثنی از این قاعده نیست. به قول نوام چامسکی: "ایالات متحده یکی از کلیدیترین خلق کنندگان داعش است." فراموش نکرده ایم داعشی که امروز اینگونه بدنام شده و آمریکا ائتلافی جهانی علیه اش براه انداخته، تا دیروز مبارزین راه آزادی نامیده می شدند که علیه رژیم بشار اسد می جنگیدند. آمریکا درحالی ادعای مبارزه با داعش را دارد، که جدی ترین و مهم ترین حامی داعش بوده و پیشرفته ترین سلاح ها را از طریق دولت های دوست در اختیارشان قرار می دهد. هر چند "جو بایدن" تقصیر را به گردن ترکیه، عربستان، قطر و شیوخ حاشیه ی خلیج فارس بیاندازد.
ظهور داعش و ویژگی های آن
کسانی که در افغانستان برای ایجاد کمربند سبز علیه شوروی مورد استفاده قرار گرفته بودند، پس از شکست شوروی به حال خود رها شدند. و این فرصتی طلایی برای گروه های تروریستی بنیادگرا در خاورمیانه بود تا از تخصص و تجربه ی آنها در راه دستیابی به اهداف شان استفاده کنند. جنگ سالارانی که بجز جنگ و کشتار هنر و تخصصی نداشتند، پس از فراغت از جنگ افغانستان خود مشکلی شدند برای پدید آورندگانشان. شکل گیری داعش را می توان در خواست آمریکا و عربستان جستجو کرد. در عین حال از مخلوق خویش هم در هراس اند، و به نظر می رسد بعضی از همراهانش در حال فاصله گرفتن از آنها هستند. علیرغم این تناقضات تاکنون در استفاده از این امکان کم نظیر تردیدی بخود راه نداه اند. ولی همانگونه که در تجربه ی افغانستان نیز شاهد بودیم، غولی که از این چراغ جادو بیرون می آید، به این سادگی ها سرجای نخستین اش باز نمی گردد. حوادث تلخ و نامیمون منطقه که اقدامی در ابعاد جهانی علیه بشریت، دمکراسی و عدالت اجتماعی است، پی آمد چنین سیاست های کثیفی می باشد.
اساساً ظهور داعش را می توان نتیجه ی عملکرد کشورهای امپریالیستی در سرکوب و کشتار صدها هزار نظامی و غیرنظامی عراقی در دو دهه ی گذشته ارزیابی نمود. عراق امروز مأوای هزاران بنیادگرای اسلامی است. بمبارانهای مناطق غیر نظامی توسط آمریکا و متحدینش، کشتار کودکان و زنان، نابودی زیرساخت ها، محاصره ی اقتصادی و ... فرصتی طلایی برای جهادی های عراقی فراهم ساخته تا نیروهای خود را در این کشور سازماندهی کنند. داعش ظرفیت جذب همزمان سنی های رادیکال و بعثی های عراقی را ایجاد و نهایتاً ائتلافی از افراطیون اسلامی و افسران بیکار شده ی بعثی را بوجود آورد. و در مناطق سنی نشین پایگاههایشان را ایجاد و بدلیل تحقیر جوامع سنی توسط حاکمان شیعی و انحصار طلبی آنها با استقبال نیز مواجه شدند.
با این همه داعش را نمی توان صرفاً یک گروه مسلح یا تروریستی بحساب آورد. داعش نوعی تفکر و ایدئولوژی است. ریشه های ایدئولوژیک داعش و گروه های مشابه، در بنیادگرایی اسلامی عربستان سعودی است که همچنان شعله ور می باشد. داعش توانسته با ارائه ی برنامه ی سیاسی خود و تبیین اهداف ایدئولوژیک اش، مخاطبان وسیعی را از بین توده های سرخورده در منطقه جذب کند. اینکه چگونه جریانی چنین ضد انسانی و غیر مدنی می تواند مخاطبان وسیعی در بین جوانان برای خود داشته باشد، را باید در رادیکالیسمی جستجو نمود که خیلی ها انتظار دارند وضع موجود را زیر و رو کند. آنچه را که چپ و دیگر نیروهای مدعی نمی توانند برای نسل سرخورده جوان ارائه کنند، آنها بشکلی ساده عرضه می کنند. استقبال از تفکر داعش و بنیاد گرائی مبین آنست که رادیکالیسم هنوز جذابیت بالایی دارد، هر چند که نئولیبرال ها شبانه روز در مذمت آن داد سخن برانند. داعش و القاعده با جهانشمولی اسلامی و شکستن مرزها، جذابیت خود را افزایش داده اند. انترناسیونالیسم پرولتری که سالیان سال نقطه ی قوت "چپ" محسوب می شد، امروز نسخه مجعول اش در هیبت جهانشمولی اسلامی مورد استفاده بنیادگرایان داعشی قرار می گیرد. برای انسانهائی متنفر و خسته از امپریالیسم، و نافیان نظم نوین و قدرتمندان جهانی، رادیکالیسم همچنان ابزاری برای فرا رفتن از وضع موجود محسوب می شود. بنابراین پیروزی های داعش را نمی توان صرفاً به شکست های نظامی دولت های عراق و سوریه تقلیل داد. پیروزی داعش در سطحی وسیع تر، مترادف است با شکست چپ ها، دمکرات ها، لیبرال ها و ناسیونالیست های سکولار. بنابراین مبارزه با داعش و بنیادگرایی اسلامی را نه صرفاً در جبهه های جنگ، بلکه اساساً در ابعاد تئوریک و ایدئولوژیک، در ذهن و فکر توده های مردم بخصوص جوانان عاصی از امپریالیسم، و نظام های فاسد برنامه ریزی کنیم.
کشورهای امپریالیستی و داعش
آمریکا "ائتلافی بین المللی متشکل از ۶۰ کشور جهان با محوریت خود و با حضور کشورهای عضو ناتو، و دولت های ارتجاعی منطقه علیه داعش سازماندهی کرده است. ائتلافی علیه دشمن فرضی، با نامی مجعول و غیر واقعی، با مشارکت حامیان داعش، البته نه برای نابودی داعش بلکه علیه سوریه، گوشمالی دادن کشورهای "نافرمان" و حذف مقاومت های مردمی و جنبش های دمکراتیک، ترقی خواه و انقلابی. در این چارشنبه بازار آمریکایی به اصطلاح ضد داعشی، تنها جای خود داعش خالی است. که با حضورش جنس شان جور و ویترین شان تکمیل خواهد شد. در زیر آوار تبلیغات رسانه ای امپریالیسم کسی جرأت نمی کند بپرسد، بسیج ۶۰ کشور جهان با هزینه ای بالغ بر ۵۰ میلیارد دلار، گسیل دهها جنگنده و آوردن توپ، تانگ و ناو هواپیمابر، برای جنگ با کیست؟ مردم آزادیخواه جهان از خود می پرسند که این همه تجهیزات و امکانات برای مبارزه با ارتش آلمان نازی بسیج کرده اند، یا برای مبارزه با ٣۰ – ۴۰ هزار شبه نظامی داعشی؟
برای کسی قابل باور نیست که آمریکایی ها با این توان تکنولوژیک نمی توانند کاروان های تانک، خودرهای زرهی و تانکرهای نفت داعش را که در جاده ها و دشت ها حرکت می کنند، را ببینند و نابود کنند. وقتی ارسال چند هزار دلار به ایران با اعمال تحریم ها غیر ممکن شده، چگونه میلیاردها دلار به حلقوم جنگجویان داعش ریخته می شود و ردی از آنها برجای نمی ماند؟ موفقیت های داعش بدون پشتیبانی و حمایت آمریکا و یاران او در منطقه ممکن نمی شد. این نیروها در پایگاههایی در کشورهای منطقه و توسط آنها آموزش دیده و با تجهیزاتی پیشرفته مسلح شده اند. داعش در خدمت "پروژه خاورمیانه ی بزرگ" و بهانه ی حضور نظامی آمریکا در منطقه برای حفظ موازنه ی نظامی مورد نظرشان است. هرچند که به نظر می رسد ستاره ی بخت داعش با ایفای نقش تاریخی اش دیگر رو به افول نهاده، اما این جنگ تا زمانی که خاورمیانه جدید متولد نشده به ترفندهای مختلفی ادامه خواهد داشت. ساده لوحانه خواهد بود، هر آن تصور کنیم که هدف ایالات متحده در تعقیب استراتژی "تغییر رژیم" در منطقه ای که دارای دو سوم ذخایر نفتی جهان می باشد، ایجاد دولتهای دمکرات و سکولاری است که بالقوه می توانند به مقاومت در مقابل سلطه جویی ایالات متحده بپردازند. هرچند که دیگر سخنی از دمکراسی هم در میان نیست. بازدارندگی آمریکا در برابر پیشروی های داعش همراه با ملاحظاتی است که قبل از دستیابی به اهداف سیاسی اش در منطقه، همچنان از داعش بعنوان اهرمی استفاده خواهد کرد. روزی علیه اسد، روزی علیه مالکی و روزی دیگر علیه کردهای عراقی و سوری. شاید فردا علیه طرف های دیگری چون ترکیه و ایران.
نقش کشورهای ارتجاعی منطقه در ظهور و حیات داعش
در شرایط حاضر گرایش مسلط در منطقه عربی، رویکردی ضد انقلابی دارد. در پی سزارینی نارس که بهار عربی به خزان بنیادگرایی منتهی شد. عربستان، قطر و امارات متحدین ایالات متحده، برای شکست سوریه سکولار و متحد استراتژیک ایران شیعی سرمایه گذاری هنگفتی کرده اند. در پایگاه های آموزش تروریستی در خاک شان گروه داعش را پذیرفته، آموزش داده و با تجهیزات جنگی پیشرفته تجهیز و مسلح کرده اند. آنها که با اهداف مذهبی و قومی قویاً از گروه های تروریستی حمایت می کنند، بمنظور تجزیه عراق خواستار ورود نیروهای زمینی به این کشور نیز شده اند. اگرچه آنها می خواهند این جنگ و کشتار را بنام داعش تمام کنند، ولی جنگ حاضر اقدامی است سازمان یافته از جانب ائتلاف امپریالیستی – ارتجاعی و صهیونیست های اسرائیلی برای در هم کوبیدن رویکرد سیاسی دموکراتیک بالقوه موجود در منطقه و بمنظور حفظ منافع دراز مدت شان.
ترکیه "میزبان تروریست ها از سراسر دنیاست." و "قبل از اینکه جنگ در سوریه آغاز شود ترکیه جولانگاه جهادی های دوره دیده" بود. ترکیه در مصاف با ایران و حتی عربستان به شکل گیری گروه افراطی داعش کمک می کند، اعضای داعش را با سلاح، پول، خدمات لجستیکی و پزشکی حمایت می نماید. حتی جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا هم اعتراف کرد: "ترک ها دوستان خوبی بودند و همچنین سعودیها و ساکنان امارات و نظایر آنها. اما چه کار کردند؟ تنها هم و غم آنها همان سرنگون کردن بشار بود و وارد نبردی نیابتی … شدند و صدها میلیون دلار و دهها هزار تن سلاح به هر کسی که با نبرد علیه بشار اسد موافقت کرد، دادند."
فراموش نکنیم که بنیادگرائی اسلامی در واقع ابزاری برای گسترش سلطه امپریالیستی و پیشبرد سیاست های به غایت ارتجاعی آنهاست. اهتزار پرچم دمکراسی خواهی رادیکال در منطقه برای منافع ترکیه مهلک خواهد بود. ترکیه با تقویت اسلام سیاسی برای احیای امپراطوری عثمانی روز به روز از لائیستیسیته فاصله می گیرد، و برای شکست سکولاریزم سوریه و براه انداختن جنگ شیعی و سنی سرمایه گذاری هنگفتی انجام داده است. و هر گونه اقدامی علیه داعش و یا کمک به کردهای کوبانی را مشروط به ایجاد منطقه ی پرواز ممنوع در شمال کردستان و دادن مجوزی برای براندازی رژیم بشار اسد کرده است. آنها بدنبال براندازی رژیم سوریه و ویران نمود زیرساخت های اقتصادی این کشور هستند. دمکراسی اساساً موضوع مورد علاقه ی طرفین درگیر نیست. چرا که سوق سوریه سکولار بسوی دمکراتیزم با منافع ترکیه، آمریکا و شیوخ حاشیه ی خلیج فارس منافات دارد.
نقش جمهوری اسلامی ایران
خیلی ها از ظهور داعش منتفع گردیدند. از جمله جمهوری اسلامی، که از ظهور داعش و اعمال جنایتکارانه اش بیش از دیگران سود برد. چرا که رفتارهای غیرانسانی داعش، گامی در راستای تطهیر جمهوری اسلامی بود، بطوریکه سپاه قدس و فرمانده اش قاسم سلیمانی را هم رو سفید کرد. و حضورش در عراق و منطقه را مشروعیت بخشید. جمهوری اسلامی که از بانیان بنیادگرایی و از حامیان نیروهای بنیادگرایی چون حزب ا... لبنان و شیعیان تندروی عراقی است، در گسترش ایده حکومت دینی در منطقه نقشی آغازگر و پراهمیت داشت. اینک سوریه، عراق، بحرین، لبنان، یمن و حتی شرق عربستان به میدان جنگ هواخواهان حکومت دینی شیعه و سنی تبدیل گشته، اما آنچه که در منطقه پیش پای اسلام گرایی دوجانبه شیعی و سنی قربانی می شود سکولاریزم، دمکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی است. رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی خود یک طرف درگیری است و شیعیان سوریه، لبنان و عراق به نیابت از وی می جنگند. هرچند پول، سلاح و مستشاران نظامی ایران در این جنگ نقشی تعیین کننده دارند.، ولی تاکنون ایران مستقیماً وارد جنگ نشده است. هرچند تلاش هایی برای ایجاد درگیری در مناطق سنی نشین مرزی را شاهدیم و خوزستان و بلوچستان بشکه های باروتی را می مانند که هر آن امکان انفجارشان می رود.
ظاهراً امریکا بعنوان بازیگر اصلی مناقشات اخیر تمایلی به پیاده کردن نیرو در عراق ندارد، و نمی خواهد سربازانش را درگیر جنگ عراق و سوریه نماید. استفاده از سربازان کشورهای منطقه و پول آنها بهترین راهکار برای ادمه ی جنگ منطقه خواهد بود. واشنگتن در نهان مایل است ایران را به دخالت نظامی علیه داعش وادارد. مذاکرات هسته ای نیز می تواند کاتالیزوری در تحقق چنین امری باشد. تا با امتیازدهی در میز هسته ای، حضور سربازان ایرانی در میدان های جنگ عراق را موجب شوند. این موضوع فاجعه بار خواهد بود. وارد شدن مستقیم ایران در جنگ، آتش جنگ شیعی و سنی را شعله ور خواهد ساخت، جنگی که در یک طرف آن ایران و در طرف دیگرش کشورهای عربی به رهبری عربستان و با حضور بارز ترکیه، صف آرایی خواهند نمود. و این می تواند ترسیم نقشه خاورمیانه جدید را سرعت بخشد.
در داخل نیز سپاه و نیروهای افراطی حاکم مطلق بر مقدرات کشور خواهند شد و سرکوب فعالین سیاسی و اجتماعی به مراتب عریان تر و شدیدتر از قبل می شود. مضاف بر آن، زمینه برای تشدید فعالیت های استقلال طلبانه در بین اقوام و ملیت های غیر فارس ایرانی نیز فراهم شده و در چنین شرایطی فعالین ملی مخالف استقلال، مقهور جدایی طلبان خواهند شد. خطری که در دو دهه ی اخیر با شکل گیری گرایش به آمریکا در بین احزاب و فعالین کردی، گرایش به ترکیه عضو ناتو در بین ناسیونالیست های آذزبایجانی، گرایش به سلفی گری - وهابیت در بین ناسیونالیست های عرب خوزستانی و بلوچ ها، دو چندان شده است.
اگر رهبران جمهوری اسلامی تسلیم این خواست امپریالیست ها نشوند، به یقین تحولات آتی کشورمان را عامل درونی رقم خواهد زد. حوادث ۵ سال اخیر بخوبی نشان داده برخلاف کشورهایی چون عراق، افغانستان و لیبی، تحول در ایران تنها می تواند از درون و با اتکاء به نیروهای داخلی صورت پذیرد، نه در معاملات کشورهای امپریالیستی. در کشور ما بدلیل کثرت عددی توده های کار و زحمت، طبقه ی متوسط و طیف هر چند گسترده ی تحصیل کردگان و روشنفکران طرفدار غرب عامل تعیین کننده نیستند.
غیبت چپ، دمکراتیزم و ناسیونالیسم
اینکه در چند دهه ی اخیر چپ در تحولات اجتماعی حضوری ناچیز داشته واقعیتی غیر قابل انکار است. اگر گروه های ارتجاعی مانند داعش و القاعده می توانند، در غیاب چپ و در ابعادی چنین گسترده سرباز گیری نمایند، موضوع قابل تعمقی است. در غیاب چپ، نیروهای دمکرات و ناسیونالیست های ترقی خواه، و برای مقابله با زایش مجدد آلترناتیو جدید دمکرات و عدالت طلب، پرچم مجعول ضدسلطه گری بدست نیروهای ارتجاعی و بنیادگرای اسلامی افتاده است. "آنچه در این میان زیر ضرب قرار خواهد گرفت چپ و دمکراتیسم است. آنچه که نادیده گرفته می شود، آزادی های سیاسی و مدنی، حقوق زنان، حقوق ملیتها، و نابودی تشکل های کارگری و صنفی، سرکوب آشکار و سیستماتیک احزاب چپ و دمکرات، تضعیف نیروهای لائیک و طرفداران سکولاریزم، توسط تمامی جریان های اسلام گرا و طرفداران اسلام سیاسی است." قدرت یابی اسلام بنیادگرا نفعی دوگانه دارد، نخست آنکه با القاء اسلام هراسی در جوامع غربی، می توان نظامی گری را به مردم این کشورها قبولاند. دوم اینکه آلترناتیوی در برابر نیروهای چپ، ترقی خواه و ضد نئولیبرالیسم علم کرد، و حتی بدست بنیادگران آنها را سرکوب نمود. فراموش نکنید که هزینه ی قدرت یابی اسلام سیاسی و بنیاد گرایی اسلامی در مقایسه با نیروهای دمکراتیک و خصوصاً چپ ناچیز و قابل توجیه است.
اگر کوبانی چنین بی رحمانه مورد تهاجم واقع می گردد، و از آن بیرحمانه تر با سکوت قدرت های جهانی و دولت ترکیه مواجه می شود، می توان به تجربه ی متفاوتی از حکومت داری در این خطه مرتبط نمود. در کوبانی جوانه هایی از حرکت های دمکراتیک و مردمی را شاهدیم. البته تا به بار نشستن و قابل عرضه کردن آن، زمانی طول خواهد کشید و با چالش های فراوانی مواجه خواهند شد. آوردن پیشمرگه های بارزانی طرفدار آمریکا و نیروهای مسلح ارتش آزاد سوریه که ساخته و دست پرورده آمریکا و ترکیه می باشند، را هم می توان در این راستا ارزیابی نمود. اقدامی که مطمئناً استقلال نیم بند و تجربه ی نورسته کوبانی را با مشکلاتی مواجه خواهد ساخت. ظهور داعش هدیه ای آسمانی برای دولت اقلیم کردستان بود که سوای فراهم شدن امکان حذف آلترناتیو کردی "نمونه پ کا کا" در کوبانی، فرصتی شیرین جهت تسلط بر منطقه ی کرکوک و چاههای نفت آن نیز مهیا گردید.
در چند دهه ی اخیر که مقاومت در کشورهای پیرامونی علیه تهاجم لجام گسیخته جهان سرمایه داری و انحصارات چند ملیتی و سلطه ی امپریالیستی به فر اموشی سپرده شده بود، و نخبگان سرخورده، دست ها را به علامت تسلیم در برابر ایدئولوگ های سرمایه بالا برده و با نفی خشونت! گونه ی دیگرشان را برای سیلی حاکمان جهانی سازی آماده می کردند، کوبانی مبارزه و مقاومت را تعریفی مجدد نمود. و بیاد آورد که در ایامی نه چندان دور در هر گوشه از جهان، در کوبا، ویتنام، آنگولا، نیکاراگوئه، فلسطین و ... تعرضات امپریالیست ها و دست نشاندگانش با مقاومت توده ای پاسخ داده می شد. از این منظر مقاومت مردم کوبانی بخصوص زنان آن دیار قابل تقدیر است.
کوبانی در سکوت کشورهای قدرتمند و اربابان جهان، بی تفاوتی اقلیم کردستان، نه تنها توسط آدمکش های داعش، بلکه توسط حکومت های ارتجاعی منطقه با همراهی حکومت اردوغان در ترکیه مورد تهاجم قرار گرفته است. چرا که آنان نمی توانند جوانه های دمکراتیکی که در کوبانی در حال شکل گیری است را تحمل کنند. از طرفی دیگر کوبانی تاوان عدم همراهی با آمریکا، ترکیه و شیخ نشین های خلیج فارس، علیه رژیم حاکم بر سوریه را می پردازد. راه نجات کوبانی نه تشدید نظامی گری و نه گسیل جنگ سالاران ارتش آزادیبخش سوریه - که خود ورژن دیگری از داعش هستند- و نه هواپیماهای مرگ آور آمریکا و ناتو است. حضور نیروهای صلح بان سازمان ملل می تواند و باید نجات بخش مردم کوبانی از جنگ و آوره گی باشد.
چشم انداز
اگر جنگ های سرمایه داری در گذشته برای گسترش بازار مصرف بودند، اینک برای کنترل منابع طبیعی و انرژی است. پس از حذف شوروی از معادلات جهانی و خاتمه جنگ سرد، جنگ های گرم شروع شدند. جنگ های جدید، جنگ هایی کانونی و جنگ های نیابتی اند، جنگ هایی بخواست قدرتهای امپریالیستی. بی دلیل نیست که در ربع قرن گذشته جغرافیای سیاسی تغییرات محسوسی داشته، چندین کشور نابود و بجای آن دهها کشور و خرده کشور متولد شده اند.
مبارزه علیه داعش و تروریست های اسلامی به این زودی ها خاتمه نمی یابد، چرا که هدف، ایجاد تنش برای سلطه مستقیم و غیر مستقیم بر جهان، یعنی بر منابع طبیعی، گاز و نفت، کانی های فلزی و غیر فلزی، بازار کار و برای ایجاد پایگاههای نظامی است. بدیهی است که امکان دستیابی بر این اهداف امپریالیستی در کشورهای که بطور دمکراتیک اداره می شوند، امکان پذیر نیست. بنابراین از تروریسم اسلامی همچنان استفاده خواهد شد. چشم اندازی که در اینده ی نزدیک برای منطقه قابل تصور است:
- آمریکایی ها با جا به جا کردن مفهوم "تروریست و غیر تروریست"، بخشی از تروریست های بنیادگرای اسلامی را بعنوان رزمندگان راه آزادی به افکار عمومی قالب کرده اند. این روند با تغییراتی در مهره ها همچنان ادامه خواهد یافت. کشورهایی که درهای آنها هنوز بروی نظام سرمایه داری نئولیبرالیستی "غرب" باز نیست، یا محدودیت هایی دارد، شاهد حضور این رزمندگان آزادی خواهند بود.
- از حقوق بشر"با حذف بخش های مهم آن مانند: حقوق اجتماعی، حق کار و حقوق بین المللی" همچنان بصورت ابزاری استفاده خواهد شد.
- سازمان ملل که نمی تواند به صراحت منافع آمریکا و همپیمانانش را تأمین نمایند، همچنان در حاشیه خواهد ماند.
- چندین کشور بزرگ در چند دهه ی اخیر متلاشی یا بطور کلی حذف شده اند، این روند در منطقه، تحت عنوان پروژه ی "خاورمیانه ی بزرگ" در حال پیگیری است. باز تقسیم مرزهای جغرافیایی می تواند از عراق شروع شود، بطوریکه احتمال تقسیم این کشور به بخش های شمال غربی سنی، شمال شرقی کردی، و مرکز و جنوبِ شیعه دور از انتظار نیست. مجریان این پروژه در نظر دارند آن را به سوریه تسری داده و شاید در ادامه ایران و ترکیه و حتی عربستان را هم وارد این پروژه امپریالیستی نمایند.
- در غیاب آلترناتیوی مردمی و تا زمانی که آنها برنامه و ایده هایی جذاب برای جوانان سرخورده نداشته باشند، داعش و دیگر بنیادگرایان اسلامی یکه تاز مبارزات اجتماعی خواهند بود.
- در کوبانی و حتی کردستان عراق، جنگ با داعش تا تضعیف کامل طرفین ادامه خواهد یافت، تا متحدین قابل اطمینانی در میان نیروهای ضعیف و درمانده ی کرد دست و پا کنند، علاقه ی آمریکا برای کشاندن پای کردها به مناقشه در این راستا است.
- احتمال کشیده شدن پای ایران به مناقشات عراق هنوز وجود دارد، آمریکا مایل است این امر واقع شود. در صورت وقوع این امر، ایران بازنده ی اصلی خواهد بود.
وظایف بشریت در برابر پدیده ی ارتجاعی بنیادگرایی
برخلاف اراده ی امپریالیسم، دنیا و آینده ی آن چنان هم سیاه و تاریک نیست، اگر؛
- نیروهای پیشرو از جمله احزاب و سازمان های چپ، دمکرات و جنبش های ناسیونالیست ترقی خواه، فعالین اجتماعی زنان، کودکان، طرفدارن صلح، دوستداران محیط زیست، مدافعان حقوق بشری و همچنین تشکل ها و سندیکاهای کارگری متحدانه پا به عرصه ی مبارزات اجتماعی بگذارند.
- راه برون رفت از این مناقشات، در مسلح شدن توسط کشور های امپریالیستی نیست. بجای دنبال کردن راه حل های امپریالیستی باید از تمامی نیروهای ضد داعشی یاری طلبید و با راه حل سیاسی و دیپلماتیک و سازماندهی جنبش های مردمی از گسترش جنگ و نظامی گری در منطقه جلوگیری کرد.
- بیایید برای صلح بکوشیم. برای مقابله با تروریست های ساخته ی آمریکا و هم پیمانانش، جنبشی جهانی را برای جایگزین ساختن نیروهای تحت فرماندهی سازمان ملل بجای نیروهای ناتو تحت رهبری آمریکا، سازماندهی کنیم.
- با واگذاری وظایف سازمان ملل به مقاطع کاران آمریکایی و ناتو مخالفت و خواستار فعال شدن نهادهای این سازمان در مناقشات خاورمیانه و حمایت از دفاع قانونی خلق های منطقه شویم.
- حقوق بشر و دمکراسی در ابعاد فراگیر و نه گزینشی آن خواستی انسانی و انقلابی است، "نبایستی اجازه داد ناقضان حقوق بشر و نافیان دمکراسی، مرتجعین و امپریالیست ها، جنایتکارانی که حیات شان سرشار از جنایت علیه بشریت و نقض فاحش حقوق بشر و جنایت جنگی است، مدافع دمکراسی و حقوق بشر شده و برای گسترش سلطه ی خویش علیه "مینی ناقضان حقوق بشر" اقامه ی دعوا کنند."
- برای مبارزه با شکاف های اقتصادی، تبعیض های اجتماعی، فساد مالی و محدویت های سیاسی در کشورهای منطقه با مذاهب متفاوت، بدنبال راه حل مشترک فرا مذهبی و ضد نئولیبرالیستی برویم.
- مسئله ی فلسطین همواره انگیزه ای قوی برای رشد بنیادگرایی اسلامی بوده، با خواست حل دموکراتیک مسئله فلسطین، این مستمسک بنیادگرایی را قطع کنیم.
جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
۱۹ آذر ۱۳۹۳
|