کردستان و آذربایجان در سنگری مشترک
سلام اسماعیل پور
•
در چنین شرایط حساسی، کردها و ترکها نباید اجازه دهند که اختلافات قابل حل، آدرس دشمن سرسخت و پایمال کنندهی حقوق و آزادی هایشان یعنی جمهوری اسلامی را بر آنان مشتبه سازد و به جای مبارزه مشترک علیه این دشمن آشتی ناپذیر، راه کینه جویی و تفرقه را در پیش بگیرند و گام در میدان یک نبرد شوم و نافرجام (ولو لفظی) بگذارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ دی ۱٣۹٣ -
۲۲ دسامبر ۲۰۱۴
آذرماه در تاریخ مبارزاتی ملت کرد در کردستان ایران یاد آور اشکها و لبخندهایی است که همچون یادگاری از تاریخ، بر تارک فرازها و حضیض فرودهای راه پرمشقت سرنوشت این ملت نقش بسته اند. در ۲۶ آذرماه ۱٣۲۴، خروش پیشمرگه آسای مردم مهاباد، تومار عمر آخرین سنگر سرکوب رژیم شاهنشاهی را در هم پیچید و پرچم ملی کردستان بر فراز ساختمان شهربانی مهاباد به اهتزاز درآمد. این حادثه طلیعه شکوهمندی برای برپایی جمهوری کردستان بود که از آن پس به الهام بخش مبارزات ملی و آزادیخواهانه ی مردم کردستان تبدیل شد.
یک سال پس از این روز سرورانگیز و در همین ماه، به فاصلهی ۵ روز (طی روزهای ۲۱ تا ۲۶ آذرماه) حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان قربانی معاملات پنهان و آشکار سردمداران نظام بین الملل گردیدند که تداوم سلطه رژیم سرکوبگر پهلوی بر ایران را بر تحقق خواست عادلانه ملت کرد و ترکهای آذربایجان ترجیح دادند.
دوران حیات و همزیستی این دو حکومت ملی اگرچه کوتاه، لیکن عبرت انگیز و مملو از نکات و درسهای آموزنده برای این دو ملت دوست و برادر بود و در همین مدت کوتاه که جهان درگیر خونینترین و دهشتناکترین جنگ تاریخ بود، این دو ملت که پس از گذراندن یک دوره سیاه ستم و تحقیر ملی، تازه داشتند آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش را تجربه میکردند، الگوی درخشانی از همکاری بر مبنای مصالح و منافع مشترک را عرضه نمودند که هنوز هم برای نسل امروز ملتهای خاورمیانه و جهان قابل مطالعه و یادگیری است.
بدون شک، تجربهی همکاری مبارزاتی و همزیستی برادروار این دو ملت و حکومتهای نوپایشان در میان دریایی از منازعات خونین جهانی آن روز امری است که اینک بیش از هر زمانی، خاورمیانهی غلطیده به دامان واپسگرایی، تندروی و تروریسم نیازمند فراگرفتن درسهایی از آن است. این بدان معناست که دو ملت تحت ستم کرد و آذری نیز با برخورداری از چنین پشتوانهی ارزشمندی بیش از هر ملت دیگری توانایی و استحقاق آن را دارند که با تکمیل این بنای همکاری، بر مشکلاتی که فراروی سعادت و کامیابی هر دو ملت قرار دارد، از جمله استبداد حکومتهای فاسد مرکزی و اختلافات و تفرقه افکنی میان خود فائق آیند.
متأسفانه در سالیان اخیر طیفهای معدودی از هر دو سو که با اندک تأملی میتوان دریافت خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن مشترکشان میریزند، بر طبل خصومت و تنفر دو ملت از یکدیگر میکوبند. این مسأله در کردستان به دلیل وجود احزاب مسئول و ریشه دار و سازمان یافتگی مدنی و سیاسی جامعه کردستان کمتر نگران کننده است، زیرا اینگونه افراد و جریانات پوپولیستی غالباً در فضایی مجال خودنمایی و جذب توده ها را می یابند که دچار خلأ وجود نهادهای سیاسی و مدنی مسئول باشد. جامعهی کردستان در سایهی نوع مبارزات آزادیخواهانه اش، در کوران حوادث آبدیده شده و در مهلکه آتش و خون نیز همواره رعایت و پاسداشت ارزشهای بشری را سرلوحه کار خویش قرار داده است، لذا گروهها و افرادی که میخواهند با ریختن نفت بر آتش اختلافات تنگ نظرانه، جایگاهی برای خود دست و پا کنند، در چنین جامعه ای شانسی برای موفقیت نخواهند داشت.
اما متأسفانه، در جامعه سیاسی آذربایجان خلأ وجود سازمانها و نهادهای شناسنامه دار، مسئول و کارکشته در دوران پس از سرنگونی حکومت ملی آذربایجان (که ذکر دلایل آن در این مقال نمیگنجد) باعث گردیده است که دشمنان مشترک دو ملت کرد و آذری به ویژه با دمیدن در شیپور تعصبات مذهبی، بتوانند سابقه درخشان همزیستی این دو ملت در دوران حکومتهای ملی شان را لکهدار نمایند که فجایعی همچون نسل کشی مردم کرد در قارنا، قلاتان، ایندرقاش و... را به بار آورده است. شوینیسم آمیخته با فاشیسم مذهبی حاکم، کوشیده است که جلادانی همچون ملاحسنی را که مزدور رژیم برای فتنه انگیزی و ایجاد تفرقه و عداوت میان کرد و ترک هستند، به عنوان الگو و قهرمان ملی ترکها در نبرد با کردها معرفی کنند و مردم ترک را به پیروی از چنین لمپنهایی فرا خوانند. البته چهرهی امثال ملاحسنی حتی در اذهان مردم ترک نیز به مراتب مفتضحتر و کریهتر از آن است که بتوان وجاهتی برای آن قائل شد، لیکن با اینحال نباید از نظر دور داشت که جمهوری اسلامی و عوامل آن با صرف هزینه های هنگفت سعی دارند با سیاه نمایی چهره انسانی جنبش ملی کرد و القای این توهم که هدف اصلی جنبش کرد، دشمنی با ملت ترک و بیرون راندن ترکها از آذربایجان میباشد، توانسته است توجه عده معدودی از هم میهنان ترک آذربایجانی را از مبارزه با دشمن اصلی که همانا رژیم ارتجاعی حاکم میباشد، به عناد با مردم و احزاب مبارز کرد معطوف نماید.
با مروری بر نوشتههای خصومتآمیز برخی از افراد و جریانات افراطی ظاهراً وطنپرست و دلسوز ملت ترک که در شبکه های اجتماعی، سایتها، روزنامه ها و شبنامه ها بذر نفرت از ملت کرد را در میان ترکهای آذربایجان می پراکنند، به همسویی کامل آنان با سیاستهای رژیم در این منطقه پی می بریم.
تغییر اسامی جغرافیایی شهرها و مناطق کردستان، معرفی مردم این مناطق به عنوان مهاجر و اشغالگر، توهین به مقدسات و ارزشهای مردم کرد و تحقیر آنان تحت عناوینی از قبیل "وحشی، دستفروش، قاچاقچی، کارگر غیربومی و..."، تروریست خواندن احزاب مبارز کرد که همواره بر لزوم رابطه احترام آمیز میان کرد و ترک تأکید می نمایند و زدن انگهای مرسوم رژیم به این احزاب، از جمله تلاشهای این عده در همسویی با دشمن مشترک حقوق و آزادیهای دو ملت کرد و ترک در ایران میباشد.
بدیهی است که این عده را نمیتوان نماینده افکار عمومی و نگرش قاطبه ملت ترک در ایران نسبت به همسنگران کردشان در مبارزه با ارتجاع و استبداد جمهوری اسلامی دانست، زیرا جامعه فرهیخته و آگاه آذربایجان به خوبی می دانند که ضدیت با ملت کرد نه تنها هیچ سودی به حال ملت ترک ندارد، بلکه انحرافی فاجعه بار از مسیر مبارزات آزادیخواهانه آنان و تجربه همزیستی متمدنانه دهها سال پیش میان این دو ملت است که نهایتاً انرژی و توان عظیم مبارزاتی آنان را تبدیل به سوخت تنوری خواهد نمود که حکومتهای مرکزی ایران از دهها سال قبل برای سوزاندن هر دو ملت برافروخته اند.
در همین جنبش قهرمانانه کردستان دهها و صدها مورد را میتوان برشمرد که نشاندهنده همبستگی ترکهای آذربایجان و همذات پنداری آنان با این جنبش برحق بوده و هست. سابقه جانفشانیها و خدمات بی شائبه ای که مردم ترک و کادرها و پیشمرگان قهرمانی همچون شهیدان مهندس رضا خیاطی، بهرام آزادفر و ... در صفوف حزب دمکرات کردستان ایران ارائه نموده اند، بیانگر این حقیقت است که فرزندان راستین ملت ترک و آزادیخواهان اصیل این خطه، پیروزی جنبش کردستان را پیروزی خود و شکست آن را شکست خود در راه دستیابی به آمال و آرمانهای دمکراتیک و انسانیشان دانسته و میدانند. این تداوم همان رویکردی است که هفت دهه قبل، حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان را به امضای پیمان مودت واداشت و اتحادی را رقم زد که اگر توطئه بین المللی و مناسبات جنگ سرد نبود، حکومت مرکزی را برای همیشه در برابر اراده این دو ملت دوست و برادر برای دستیابی به آزادی و حق تعیین سرنوشت به زانو در آورده بود. امروز بعد از سالها، موج بیداری ملی آذربایجان را فرا گرفته و آتشفشان انقلاب رهایی بخش در کردستان نیز پس از یک دورهی فطرت کوتاه، در حال فوران است. لذا جمهوری اسلامی به عنوان سرکوبگرترین و سفاکترین دشمن حال حاضر کردستان و آذربایجان، با اجرای سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" کارگروه های آشوب و تفرقه را برای مهار این آتش و به جان هم انداختن کردها و ترکها به کار انداخته است.
در چنین شرایط حساسی، کردها و ترکها نباید اجازه دهند که اختلافات قابل حل، آدرس دشمن سرسخت و پایمال کنندهی حقوق و آزادی هایشان یعنی جمهوری اسلامی را بر آنان مشتبه سازد و به جای مبارزه مشترک علیه این دشمن آشتی ناپذیر، راه کینه جویی و تفرقه را در پیش بگیرند و گام در میدان یک نبرد شوم و نافرجام (ولو لفظی) بگذارند، چرا که بدون تردید، چنین نبردی تنها یک برنده خواهد داشت و آن هم جمهوری اسلامی است.
|