اصلاح گران دینی در سنگر نخست مبارزه با انحصار طلبان حکومتی مدعی دین - قهرمان قنبری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ بهمن ۱٣۹٣ -
۲۷ ژانويه ۲۰۱۵
صدها سال است که نحوه حکومت در کشورهای اسلامی مورد کشمکش دینداران و منتقدین دین است،و مشخصا امروز در جمهوری اسلامی ایران قرائت خاصی از اسلام حکمفرماست که منتقدین خود اعم از مومن یا غیرمومن را متهم با دشمنی با اسلام می کند!و جالب اینکه حتی منتقدین مومن و حتی مراجع تقلید مخالف خود را،با القابی مانند شیخ ساده لوح،فریب خورده یا منادی اسلام امریکایی معرفی میکند.البته حاکمیت با انحصار گرایی دین،هم سرکوب مخالفینش را به اسم دشمنان اسلام مشروعیت می بخشد و هم سعی میکند پایه های اجتماعی خود را مستحکمترکند یا حداقل روحیه و انگیزه نیروی سرکوب را فعال نگاه دارد.
اما در برخورد با نظام جمهوری اسلامی یا اسلام به مثابه ایدولوژی ان،امروز دو دیدگاه نمایان است،روشنفکران و اصلاح گران دینی که در پی تطبیق دین با دموکراسی و ارایه چهره رحمانی از دین و یا روشنتر بگوییم در پی شکستن قرائت انحصارطلبانه حاکمیت از اسلام هستند که اصلاح طلبان نمود سیاسی این جریان هستند.اما گروه دوم با تمام گوناگونی شان از چپ تا راست،مواضعشان در برابر حاکمیت گاه متاثر از حوادث داخلی یا پیرامونی،(شارلی ابدو یا خشونت های داعش والقاعده) روشن و مبتنی بر تکنیک نظری در برابر این قرائت خاص اسلام بعنوان زیر پایه ائدولوژی حاکمیت نیست و بعضا مواضعشان خاصیتی ضد دین و دشمنانه نه فقط با این قرائت خاص سیاسی از دین،بلکه بعضا شکل دشمنی با اسلام بعنوان یک نظام عقیدتی را می گیرد ،البته این نکته را نباید نادیده گرفت که حاکمیت با انحصار دین و مشروعیت بخشیدن به جنایات انجام گرفته بنام ایدولوژی وجودی خود،طبیعتا واکنشهایی بعضا عصبی در مقابل این ایدولوژی بر می انگیزد!اما در اینکه این واکنشهای عصبی و ضد دین در نهایت بنفع حکومت تمام میشود و حکومت آن را دوباره بمثابه سلاحی برای محکم کردن پایه های خود استفاده میکند تردیدی نیست.لازم به ذکر است که وظیفه مخالف سیاسی نه از میان برداشتن دین یا جایگزینی آن(که از عهده کسی ساخته نیست)بلکه اصولا باید برداشت های خاص یا روشنتر سوءبرداشتهای خاص از دین را هدف قرار دهد!و یا بالاتر از آن بنابر عقیده سکولار خود، باید در تلاش برای جداسازی عرصه دنیوی و عمومی از دخالت این قرائت خاص باشند.
امیل دورکیم در سخنرانی خود بنام احساس مذهبی در عصر حاضر خطاب به منتقدین غیر مومن یا آزاد اندیش می گوید؛در واقع،دین تنها یک نظام عقیدتی نیست،دین قبل از هر چیز نظامی از نیروهاست.انسانی که زندگی مذهبی دارد،فقط انسانی نیست که دنیا در ذهنش به این یا ان شکل تصویر میشود و آنچه دیگران از آن بی خبرند اطلاع دارد،بلکه قبل از هر چیزکسی است که در خود قدرتی را احساس میکند که به طور معمول فاقد آن است وقتی در حالت مذهبی نیست،احساسش نمی کند.حیات دینی موجد نیروهای بسیار خاصی است،من نمی توانم این نیروها را در اینجا ترسیم کنم،فقط در یک کلام یاداوری میکنم که همین نیروهاست که کوهها را از جا بر می کنند.خلاصه توقع من از آزاد اندیش این است که خود را در برابر دین در همان وضع روحی مومن قرار دهد،تنها به این شرط است که مقصود مومن را در خواهد یافت از او خواهم خواست که دین را همانطور در یابد که مومن احساس میکند. ،چون حقیقتا دین جز آنچه برای مومن است چیز دیگری نیست،در نتیجه هر کس در مطالعه دین نوعی احساس دینی در نظر نگیرد،نمی تواند در مورد دین سخن بگوید!در واقع او شبیه کوری است که درباره رنگها حرف میزند.(١)
حاکمیت با علم به قدرت دین،واکنش های عصبی یا توهین به دین یا عملی ضد دینی منتسب به مخالفان را بزرگنمایی میکند،مثلا تلویزیون ایران از کنفرانس برلین،از بیست ساعت سخنرانی مدعوین،لخت شدن معترضی یا رقصیدن دیگری،یا سخنرانی یا شعار کسی که اصولا ربطی به کنفرانس و برگزارکنندگان نداشت را،مدام بازپخش میکرد.و با توسل به این قضیه هم در عمل و هم در تئوری دست به سرکوب روشنفکران دینی و دیگر مخالفان زد.
حتی بدون اینکه نامی از کسی برده باشیم،رسانه های سمی بصری و سایتهای دولتی مدام اعمال مخالفین درجه دوم و یا حتی درجه سوم حکومت را که وجهه ضددین یا ضدمذهب داشته باشد بازپخش و بزرگنمایی میکنند،تا از این طریق مخالفین و مخالفت با خود را به دشمنان مذهب و اعتقادات عامه مردم نسبت دهد،تا سرکوب مخالفین را مشروعیت بخشیده و هم با فرار به جلو بر ضعفهای ائدولوژی خود سرپوش گذاشته و ازاین طریق بر مدت زمام داری اش بیفزاید.
اگر کمی به عقبتر بر گردیم و دو مثال بارز دیگر از تاریخ معاصر در این زمینه میتواند آموزنده باشد.
۱ـ میرزا حسن رشدیه بعنوان بانی مدارس به شیوه جدید،در اغاز مورد هجوم روحانیان قشری قرار گرفت و چندین بار مدارسش مورد حمله واقع شد،میرزا حسن رشدیه هر بار برای نشان دادن حسن نیت خود به اماکن متبرکه سفر میکرد و حتی به کمک آیت الله نجم ابادی موفق می شود که اشکال ایرادی و عقیدتی مدارس جدید از طرف قشریون را برطرف کند.(حتی امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی با رویکرد دیکتاتوری سکولار،این مدارس تحمل نمی شوند و اخبار بمب گذاری و حمله به مدارس جدید،نشان از حل نشدن این موضوع توسط قدرت زور را دارد،در حالی که این مسله به طریق حل توسط روشنفکری دینی در ایران موضوعیت ندارد)
۲- رویکرد دوم رویکرد احمد کسروی در مقابل اسلام بود که فارغ از نیت خوب یا بدش،میتوان گفت هیچ دستاوردی بجز اینکه رادیکالیسم افراطی را تشدید کند،نبخشید.
با مقایسه تطبیقی این دو مثال اخیر میتوان به این نتیجه رسید که فارغ از اینکه نماینده سیاسی روشنفکران و اصلاحگران دینی به قدرت دست بیابند یا نه!اما بدون آنها سرنوشت جمهوری اسلامی میتواند،دیکتاتوری سکولار باشد که مطمعنا این دیکتاتوری مبتلا به تسلسل دیکتاتوری خواهد شد،همانطور که القاعده و داعش از بطن دیکتاتوری سکولار بوجود آمد و از بطن همان دیکتاتوری هم دوباره تضمینی برای سربر نه آوردن انحصارگرایان مذهبی نیست.
اما بزرگترین خطری که روشنفکران و اصلاح گران دینی را تهدید می کند و بالطبع ان حاکمیت و رادیکالیسم بهره گرفته از قرائت خاصی از اسلام را فربه می کند این است که تحت تاثیر حوادثی که به حاکمیت و قرائت از اسلام سیاسی منتسب می شود،غلتیدن روشنفکران دینی به رادیکالیسم ضد دینی است!(بخشی از اپوزسیون،جریان روشنفکری دینی را خطرناکتر از حاکمیت می دانند و با تبلیغات خستگی ناپذیر،سعی می کنند این جریان را تحت فشار گذاشته،و با ایجاد جو پرتنش در پی این هستند که یا این جریان موضع ضد دین بگیرد و یا با ایدولوژوی حکومت اعلام همبستگی کند) که در این صورت همان فضای دوقطبی مورد نظر انحصار گرایان(مومنین و کفار) بوجود می اید،و جدای از اینکه چه کسی در نهایت پیروز میدان باشد،نتیجه اش منجر به قدرت گرفتن تساهل،مدارا و دموکراسی نخواهد بود!
(١)احساس مذهبی در عصر حاضر،سخنرانی امیل دورکیم ترجمه سارا شریعتی
|