عبور از چهار راه و سه مینیمال دیگر
داود مرزآرا
•
سگ با خاطری آسوده میدوید. نه غم نان داشت، نه غم جا. هرجائی را که دوست داشت بو می کشید و هر کجا که دلش می خواست می شاشید. رفتن و ایستادن را او تعیین می کرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ اسفند ۱٣۹٣ -
۱۹ مارس ۲۰۱۵
سگ با خاطری آسوده میدوید. نه غم نان داشت، نه غم جا. هرجائی را که دوست داشت بو می کشید و هر کجا که دلش می خواست می شاشید. رفتن و ایستادن را او تعیین می کرد. گاهی با گوش های آویزان سرش را بالا می گرفت وبه زن خیره می ماند.
زن که صدایش کرد خودش را به او رساند و سوار اتومبیل شد ند. زن پنجره را پائین کشید. نسیمی ملایم میان گیسوان زن و موهای پشم آلوی سگ چرخ خورد و آنها درعبورازچهارراه، به مردی که با مقوائی در دست نگاهشان می کرد محل سگ هم نگذاشتند.
خاطره
وقتی دختر همسایه مرا بوسید دوازده سالم بود. مرا کشید پشت در خانه شان و سفت بغلم کرد و چند بار لبانم را مک زد . آنوقت گفت به کسی نگو... باشه... اما من رفتم به دائی ام گفتم که شش سال از من بزرگتر بود.
چند روز بعد که از مدرسه برمی گشتم دیدم دائی ام با دخترهمسایه آن طرف خیابان دارند می روند به طرف چهارراه که یک سینما آنجا بود.
شتر
وقتی مادرم مرد، می گفتند این شتری است که در خانه ی هرکس می خوابد. یک شب خواب دیدم شتری پشت در خانه مان خوابیده است و زن بابام با لباس خواب پاشد رفت و سوار شتر شد. آن ها رفتند به سمت رودخانه. خوشحال شدم.
صبح که رفتم لای دراطاق بابا را باز کردم ، دیدم زن بابا از پشت ، بابا را بغل کرده و غرق خواب هستند. درست مثل توی خواب که شتر را بغل کرده بود.
عید نوروز
عید نوروز در رقابتی جانانه با عید قربان و عید غدیر با یک سرو گردن بلند تر برنده شده است. چند سالی است که مردم دو عید قربان و غدیررا بخاطر "دوپینگ" از مسابقات محروم کرده اند
|