•
تا موج روی قالی ی زربفتِ آب،
سرمست از شنیدنِ نُت های هفت رنگه ی آهنگِ آفتاب،
در دوردستِ دریا
می رقصد،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٨ فروردين ۱٣۹۴ -
۲٨ مارس ۲۰۱۵
با یادِ اُستادم،م.اُمید، اخوان جانِ بی مرگ،
و پاسرودی به شعرِ "قاصدکِ"او.
تا موج روی قالی ی زربفتِ آب،
سرمست از شنیدنِ نُت های هفت رنگه ی آهنگِ آفتاب،
در دوردستِ دریا
می رقصد،
با چشمِ جانِ خویش اگر بشنوید،
پیغامِ او
برای شما
شادی ست.
این گونه گونه ویرانی ها،
به هرکجا که می بینید،
از دستکاری های آز و نیازِ من و شماست:
و گرنه،
گیتی هم اکنون نیز دارد
در کارِ آن پرنده،
که دارد آشیانه ی پارین اش را بازسازی می کند،
با ما سخن می گوید؛
و گوشِ هوش تان اگر بتواند دید،
پیغامِ او
برای شما
آبادی ست.
و دورتر نمی روم،
اینجا
نگاه کنید:
همین پروانه،
کز گُل به گُل- ببینید- می نشیند و بر می خیزد؛
و بال های کوچکِ او،
کف زنان،
یا دف زنان،
چندین وچند غُنچه ی خواب آلوده را
از خود برون می آرد و با خود به رقص بر می انگیزد؛
و می رود، سه چار درخت آن سوتر،
شبنمِ نشسته به یک برگ را،
به بازیگوشی،
و با تلنگُری،
به روی برگِ فرودین می ریزد؛
و می رود که...
آه،
نگاه اش کنید،ببینید:
رفت،
تا قاصدی ... که نه!... چون کوچک است،
قاصدکی باشد
از گُلشنِ امید،که،
این بار،
پیغامِ او
برای شما
آزادی ست.
بیست وششم دیماه ۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن
|