«اینهمه کینه ورزی بهر چیست!؟»
پاسخی به س. غازانچیان
ماشااله سلیمی
•
حقیقت اینست که سعادت و آینده خوب مردم ارمنستان، نه در دشمنی دولتشان با جمهوری آذربایجان و تداوم اشغالگری، بلکه در خاتمه دادن به این خصومت و اشغالگری است. آنهایی که پیشرفت آذربایجان و ارمنستان را طالبند و طرفدار رفاه مردم آن منطقه هستند، نباید با قلم و رفتارشان بذر کینه بکارند و به همین دلیل آیا بهتر نبود نویسنده بجای دامن زدن به فضای خصومت موجود، به خاتمه دادن بر این دشمنی ها تاکید می کرد!؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ فروردين ۱٣۹۴ -
٣۱ مارس ۲۰۱۵
مقاله ای به قلم «س. قازانچیان» که توسط «آرسن نظریان» ترجمه و در اخبار روز چاپ شده است، نه از نظر ارزش مقاله ای بلکه از منظر رواج شیوه فحاشی گری و اشاعه روحیه ضد ترکی و آذربایجانی قابل مکث کوتاهیست.
علت نزول مقاله، ظاهرا" نقد نوشته آقای «مورینسون» آمریکایی است. مقاله چنین شروع می شود: «مولفین سفارش شده ای که توسط ماشین تلبیغاتی آذربایجان و ترکیه در محافل یهودی پخش می شود، با عرض معذرت چیزی جز فاحشه گری سیاسی نیست.»
۱ ـ همه ما می دانیم که در دوره عثمانی اتفاقاتی میان ارمنیان و ترکها رخ داده و طرفین همدیگر را به قتل عام یکدیگر متهم می کنند. صرف نظر از اینکه کدام طرف بیشتر حق دارد، و سرانجام این ادعاها به کجا خواهد رسید، این رخداد امریست که میان ترکیه و ارمنستان رخ داده و مسئله هم میان دولتهای ترکیه و ارمنستان و نیز توسط نهادهای زیربط بین المللی در حال پیگیری است. حال نویسنده چه اصراری دارد که آذربایجان را هم در ردیف ترکیه بنویسد؟ آیا جز اینست که اشغالگری دولت کنونی ارمنستان را که در سایه حمایت روسیه و جمهوری اسلامی حدود یک ربع قرن است بخشی از خاک آذربایجان را در اشغال خود گرفته، لاپوشانی کند؟
آقای نویسنده و مترجم که اینهمه راجع به تاریخ حرف می زنند، چرا حاضر نیستند راجع به اشغالگری دولت ارمنستان کوچکترین اشاره ای بکنند؟ تنها همین بس که بگوییم حدود ۲۵ سال است، بیش از یک میلیون نفر از آذربایجانی های رانده شده از سرزمین مادری خود یعنی قره باغ در چادرها زندگی کرده و در حسرت بازگشت به خانه و کاشانه خویش هستند! آیا نویسنده و مترجم حاضرند اعلام کنند، این امر نیز یک «اشغالگری» آشکار بوده و باید آنرا محکوم و به آن خاتمه داد؟
۲ ـ «فاحشه گری» اصطلاحی است که در کشور ما به مناسبتهای مختلف به طور روزمره بر زبان سران حکومت جاری است. کلمه ایست که زن بر اساس آن سنگسار می شود! به کارگیران این اصطلاح یا متعلق به خود آنها هستند و یا در بهترین حالت، با فرهنگ گفتگوی متمدنانه فرسنگ ها فاصله دارند.
٣ ـ درک علت حمایت مادی، معنوی و سیاسی جمهوری اسلامی از دولت ارمنستان زیاد دشوار نیست، اگر کینه ضد آذربایجانی چشم ها را کور نکرده باشد.
دولت ایران در داخل، عرصه را بر تمامی اقلیت های دینی و ملی تنگ کرده و بسیاری از فعالین و رهبران آنها را دستگیر و یا حتی اعدام کرده است، اما همین دولت برای ایجاد مزاحمت و دردسر به دولت نوبنیاد آذربایجان، از حکومت ارمنستان بی دریغ حمایت همه جانبه کرده و می کند.
نویسنده و مترجم بخوبی می دانند تنها نزدیک به ٣۰ میلیون آذربایجانی از ابتدایی ترین حق خود که همانا آموزش به زبان مادری است، محروم بوده و جمهوری اسلامی با تمامی وجود تلاش می کند که جلوی رشد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جمهوری آذربایجان را بگیرد. زیرا می ترسد که تبدیل به الگویی برای آذربایجان ایران گردد. حال، این سیاست در عمل به پیشبرد سیاست های ضداسرائیلی رژیم هم کمک می رساند، امری است آشکار و انکار آن از طرف نویسنده از آنجا که بدون ارائه دلیل صورت گرفته، به فحاشی انجامیده است.
۴ ـ نویسنده مدعی شده که آقای الکساندر مورینسون «قلمش را تماما" وقف نجات ابروی فرساینده دیکتاتوری های ترکیه و آذربایجان در افکار عمومی غرب کرده بود» با این بخش از ادعا که این آقا در دفاع از ترکیه و آذربایجان چه نوشته است، کاری نداریم. اما روی جمله «آبروی فرساینده دیکتاتوری های ترکیه و آذربایجان» باید مکث کرد. قبل از هر چیز لازم به تاکید است که هر دولتی و از جمله دولت های آذربایجان و ترکیه، ایرادات و اشکالات خودشان را داشته و باید مدام مورد نقد قرار گیرند. اما در مجموع اگر با جمهوری اسلامی و دولت ارمنستان مقایسه شوند، این آنها هستند که «آبروباخته» هستند.
دولت کنونی آذربایجان یک کشور نیمه ویران را از روسیه تحویل گرفت و علیرغم اینکه در این ۲۵ سال بخشی از امکانات اقتصادی، نظامی و انسانی آن صرف دفاع از مرزها و خنثی کردن دسائس ارمنستان و ایران شده است، توانسته است تغییرات شگرفی در تمامی سطوح ایجاد کند.
طی این مدت کوتاه آذربایجان به کشوری مدرن تبدیل شده است؛ مراکز آموزشی و فرهنگی مجهز به تمام وسائل امروزی، ساختن جاده ها، افزایش دستمزدها در تمامی سطوح و در نتیجه رشد تدریجی رفاه مردم از این نمونه هاست. مبارزه با فساد اداری هرچند به کندی اما بطور پیگیر ادامه یافته است. از همه مهمتر به تدریج ساختار سیاسی و اداری مدرن جایگزین هرج و مرج به میراث مانده از دوران شوروی می شود.
در رابطه با اقلیت ها، تنگ نظری و کین توزی رهنمای عمل سیاست گذاران آذربایجان نیست. مردم در انتخاب مذهب، آزاد و از حق آموزش به زبان مادری در عمل برخوردارند و تدریس به زبان روسی، نه تنها محدود نشده، بلکه مثل سابق از ابتدائی ترین مرحله آموزشی تا عالی ترین سطوح آن آزاد است. در مقابل، جمهوری اسلامی یعنی دولت دوست ارمنستان بیش از نیمی از جمعیت این کشور را از همین حق ابتدائی محروم کرده است. در باره نفی و پایمال کردن حقوق زنان و شمار بالای اعدامها نیازی به گفتن نیست، زیرا که شهره عام و خاص بوده و اتفاقا" از جمله مواردی است که مقام اول را در دنیا داراست. آیا به نظر نمی رسد که نویسنده و مترجم مقاله، معیار تعیین «آبروباخته گی» را نمی داند؟ کدام آبرو؟ روسری اجباری یا برابر حقوقی زنان با مردان؟ تک همسری یا چند همسری؟ سنگسار و تجاوز به زنان یا تامین امنیت آنها؟
معلوم است که نویسنده و مترجم، با عمده کردن «روابط جمهوری اسلامی و ارمنستان» و زیر سایه قرار دادن سایر مسائل، عملا" معیار اخلاقی و انسانی «آبرو و آبرو باخته گی» را مخدوش کرده و آقای مورینسون را متهم به دفاع از «آبروی فرساینده دیکتاتوری های ترکیه و آذربایجان» کرده است!!
۵ ـ در رابطه با مناسبات با همسایگان به ویژه ایران باید گفت که این جمهوری اسلامی است که همواره تلاش کرده و می کند با تز «صدور انقلاب اسلامی» در امور داخلی کشورهای همسایه دخالت کند. بر هیچ کس پوشیده نیست که این دخالت در آذربایجان از همان ابتدای تشکیل دولت در این کشور شروع و تا به امروز ادامه دارد. این دخالت ها در اشکال مختلف از جمله اعزام تروریست، تیراندازیهای مرزی که منجر به زخمی و کشته شدن عده ای شد، صورت گرفته است. با وجود همه اینها، دولت آذربایجان نه تنها مقابله به مثل نکرده، بلکه همواره خواهان مناسبات حسنه با همسایگان و از جمله دولت ایران شده است.
۶ ـ در عین حال پیشرفتی که آذربایجان در تمامی سطوح طی این ۲۵ سال کرده عمدتا" با اتکاء به امکانات داخلی بوده است. سئوال اینجاست که آیا نویسنده حاضرست بپذیرد که اگر حمایت نظامی روسیه و مالی و لجستیکی جمهوری اسلامی نبود، ارمنستان می توانست سرپا بیاستد؟ تازه با وجود اینهمه کمک های مالی از طرف دولت ایران، می تواند مدعی شود که مردم آنجا از وضع اقتصادی خوبی برخوردار هستند یا اکثر ساکنین ارمنستان متاسفانه در فقر زندگی می کنند؟
حقیقت اینست که سعادت و آینده خوب مردم ارمنستان، نه در دشمنی دولتشان با جمهوری آذربایجان و تداوم اشغالگری، بلکه در خاتمه دادن به این خصومت و اشغالگری است.
آنهایی که پیشرفت آذربایجان و ارمنستان را طالبند و طرفدار رفاه مردم آن منطقه هستند، نباید با قلم و رفتارشان بذر کینه بکارند و به همین دلیل آیا بهتر نبود نویسنده بجای دامن زدن به فضای خصومت موجود، به خاتمه دادن بر این دشمنی ها تاکید می کرد!؟
****
باید تاکید کرد که نه جمهوری آذربایجان و نه ترکیه مدینه فاضله هستند؛ هردو کشور دارای ایرادات جدی بوده و باید برای رفع آنها از هیچ انتقاد منصفانه ای دریغ نکرد. به ویژه در مورد ترکیه باید اضافه کرد که دولت کنونی اش برای رسیدن به حکومت شریعت دشمنی آشکاری را با قانون اساسی سکولار آنجا آغاز و در این راه به حکومت پلیسی روی آورده است. ادامه این امر می تواند آینده ترکیه مدرن را به خطر بیاندازد. با وجود این می توان باور داشت که ترکیه سرنوشت ایران را پیدا نخواهد کرد زیرا نیروهای سکولار دارای آن پتانسیلی هستند که بتوانند جلوی خلیفه گری اردوغان را بگیرند.
|