سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چالش های چپ سنتی ایران در عصر جهانی شدن


حمید آصفی


• جمع بندی بحث این مقاله این است که آن چه چپ ایران قبل از مباحث اقتصاد- سیاسی اش و طرح ارزیابی اش از آرایش نیروهای طبقاتی در ایران باید به روشنی مطرح و روشن کند این است که: هم اکنون چه ارزیابی و نظر روشنی از «مرحله مبارزه» در ایران دارد؟ آیا روند مبارزات سیاسی- اقتصادی را در ایران در مرحله مبارزه طبقاتی کمونیستی یا سوسیالیستی و... می داند و یا در مرحله دموکراتیک؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۲۴ آوريل ۲۰۱۵


در عصر جهانی شدن، سرمایه های بزرگ جهانی از یک طرف جهانی عمل می کنند اما از طرف دیگر هم بدون حمایت های دولت های ملی خودشان قادر به حیات نیستند. حتی سرمایه های متوسط. مگر سرمایه های بسیار کوچک مثل ماست فروش ها در روستاهای دور که فروش محلی دارند و در چرخه داد و ستد مدرن شهری قرار ندارند. وقتی از امپریالیسم سخن گفته می شود و بعد به قدرت های امپریالیستی رسیدگی تئوریک می شود از تعارض منافع و نبردهای اقتصادی چه در مداخله و ورود به بازارهای یکدیگر و چه با ایجاد موانع گمرکی و سایر احکام حاکمیتی که از حریم و منافع خود دفاع می نمایند سخن گفته میشود. امریکا و آلمان، چین و.... با شاخص های رشد و تولید ناخالص ملی و ترازهای بازرگانی از هم منفک و رده بندی می گردند. پس دولت های امپریالیستی دولت دارند و بدون حمایت دولت از این سرمایه ها که فراملیتی هم عمل می کنند قادر به ادامه حیات نیستند. این سرمایه داری و دولت هایشان در عین تنیده گی سرمایه های فراملیتی هر کدام به دنبال سهم و منافع سرمایه های ملی خودشان هستند و رقابت های سنگینی نیز با هم دارند و اگر یکپارچگی سرمایه داری جهانی را پذیرا باشیم پس دولت ها، بلوک ها و رقابت های سیاسی- اقتصادی و سهم خواهی و رقابت ها که گاه به جنگ های نیابتی نظامی در خارج و حتی مداخله های مشترک در جنگ، می انجامد باز کشوری که بیشترین نیروی نظامی و عملیات را بر عهده دارد سهم بیشتری از بازار و اقتصاد کشور تسخیر شده نسبت به متحدین خود دارد مثل آمریکا که در افغانستان، عراق و حمایت گسترده ای که از اسرائیل در خاور میانه می کند.
نام گذاری ملی بر بورژوازی کشورهای امریالیستی بنوعی ظلم بر واژه بورژوازی ملی و آلوده نمودن آن در شرایط کشورهایی مثل ایران است. اما در مباحث پیشین اشاره شد که بورژوازی ملی در کشورهای اروپایی و متروپل مرحله ای از تکامل اجتماعی- تاریخی این جوامع بوده است. روشنفکر چپ ایران نباید از تجارب سرمایه داری ملی این جوامع مفت و ارزان عبور کند و درک مرحله تاریخی ایران و برنامه های قابل تحقیق این دوران را نباید رها کند. البته منظور این نیست که دوره رنسانسی اروپا و غرب در ایران تکرار شود که این سخن عبثی است. بورژوازی ملی ایران را نباید در دوردست های تاریخی ایران حجستجو کرد. نباید از تفکیک بورژوازی تجاری ملی و بورژوازی تولیدی ملی غفلت کرد. این بورژوازی با تعاریف کلاسیک چپ سنتی ایران بیشتر معطوف به بازارها و تجار ملی است. صادرات روده گاو، مدفوع سگ، سم چارپایان، پسته، پشم و پوست مربوط به بورژوازی تجاری ملی است. البته چپ سنتی از اقلام و تولیدات صنایع دستی نیز بعنوان بورژوازی ملی به طور کلی نام می برد. این بورژوازی چه در اشکال تجاری و چه در تولیدات صنایع دستی هنوز حیات دارد. اما تقلیل کل بورژوازی ملی به این دسته از کالاهای صادراتی و تولیدی قدری مضحک به نظر می آید چون کل درآمد آن قادر به اداره زندگی چند شهر کوچک دور افتاده نیست. پس اگر یک استراتژی سیاسی بخواهد تکیه گاهش را بر این نوع نگاه به بورژوازی ملی معطوف کند از همان گام اول ناکام و شکست خورده است.
بورژوازی ملی در ایران با قدرت می تواند خود را احیا کند چون هم تفکر آن هست هم شرایط مادی و عینی آن وجود دارد. این بورژوازی تولیدگر و صنعتی است که البته هم می تواند نقش تجاری و صادراتی را خودش نیز بر عهده بگیرد و یا از سیستم های تجاری داخلی یا همان بورژوازی تجاری مدد گیرد و در ارتباط و تعامل با سرمایه داری جهانی و کشورهای توسعه یافته راه خود را در کسب مهارت های فنی و انتقال تکنولوژی از خارج سد نمی کند.
این بورژوازی باید مولد سرمایه و باز تولید گسترده کالا و خدمات باشد اما نه از طریق تزریق سرمایه و ارز ناشی از فروش نفت خودش را سرپا نگه دارد و صنعتی را با استفاده از این رانت راه بیاندازد و بعد اتومبیل را تولید کند و اسم اش را بگذارد محصول ملی!!! مثل تولید ماشین سمند که بعنوان موتور ملی حقنه به مصرف کننده ایرانی می شود این موتور نماد تولید ملی نیست بلکه اتلاف سرمایه ملی است.
در ترکیه در حدود ده سال پیش دولت به تمام صنایع نساجی وام های سنگین بدون بهره داد از مالیات به مدت دو سال آنها را معاف و بخشودگی داد اما برای این بخش صنایع شرط گذاشت که بازارهای پوشاک کشورهای عربی و خاورمیانه باید به انحصار ترکیه درآید و یا حرف اول را در منطقه بزند و با این امتیازات، صنایع نساجی ترکیه با نوسازی فنی و ابتکارات و خلاقیت های فنی و بازاریابی هدفمند توانست به این استراتژی دست یابد و بعد دولت با اخذ مالیات و طلب وام های بانکی پرداخت شده، این بخش از صنعت را به روال عادی هدایت کرد.
این صنعت به یکی از صنایع درآمد زا و ارز زا و کار آفرین و اشتغال زا تبدیل شده است. این بورژوازی ملی رقابتی ترکیه یکی از مصادیق و راهکارهای راهبردی برای احیای بورژوازی ایران است. این بورژوازی در بخش صنایع نساجی ترکیه مصداق تعریف نوین برای بورژوازی ملی ایران است، اما چپ سنتی بلافاصله خواهد گفت که ترکیه عضو ناتو و با امپریالیسم آمریکا هم پیمان است، در نظام سرمایه داری غرب ادغام شده است، کردها را سرکوب می کند، در سوریه و عراق مداخله دارد که همه این ها درست است اما نمی خواهد این را ببیند که در این پانزده سال یا بیشتر ترکیه ای که در دست نظامیان بوده الان آنها را به پادگانها برگردانده و جامعه مدنی قدرتمندی بوجود آورده و آزادی های گسترده ای بدست آورده و علارغم اینکه آمریکا چندین پایگاه نظامی در این کشور دارد اما ترکیه اجازه هیچ گونه حمله ای به آمریکا از این پایگاهها به عراق در زمان صدام حسین، افغانستان ملاعمر، یوگسلاوی و... را نداده است که این به دلیل وجود و حضور قدرتمند جامعه مدنی ترکیه بوده است ترکیه بیست سال پیش با امروز که پانزدهمین قدرت اقتصادی جهان است مقایسه شود که دولت و ملت ترکیه چقدر جلو آمده است اگر قرار بود طبق فرمول چپ سنتی ترکیه که مرحله تحول ملی را از آخر به اول شروع می کرد یعنی یکبار، یک جا، و برای همیشه می بایستی از شر سرمایه داری در همه اشکال آن با محوریت طبقه کارگر از سر جامعه وا کند و البته شکست یکبار و یکجای و برای همیشه امریالیسم آنوقت باید تصور کنیم که ترکیه الان سرنوشت اش به کجا کشیده می شد. در بهترین حالت مدل کره شمالی میوه و محصول ترکیه می شد. هنوز در نمی یابیم که چرا چپ سنتی هیچوقت به کره شمالی سوسیالیستی نمی پردازد. قابل قبول نیست که چپ سنتی کره شمالی را سوسیالیست نداند. میوه و محصول چپ سنتی ضدامریالیسم و انترناسیونالیسم پرولتری و وفادار به ایدئولوژی سوسیالیسم اردوگاهی هرچند با برخی زاویه ها نسبت به شوروی، کره شمالی موجود است. چپ سنتی بفرماید که دستاوردهای کره شمالی در چه عرصه هایی است؟
در عرصه جامعه باز و آزاد و دموکراتیک است؟
در تولید انواع محصولات رقابتی مصرفی آن است؟ در شکوفایی اقتصاد مدرن صنعتی آن؟
در رفاه مردم حتی در حد کوبای کاستر و برادرش؟ اصلا در این کشور پادگانی و قبیله و طایفه و رهبران مادام العمر آن کسی یا کسانی از جنبش چپ سنتی ایران و چپ های سنتی جهان بعنوان محقق می توانند ویزای کره شمالی را دریافت کنند و بروند اطلاعات و اخبار کسب کند و دستاوردهای آن را مشاهده نماید و به سمع سایر خلق ها و جنبش های چپ برسانند؟ ما تاکنون حتی یک فیلم سینمایی مدرن، یک اثر ماندگار فلسفی- سیاسی- اقتصادی در عرصه نظر که محصول کره باشد به چشم دیده ایم؟ یک موسیقی و حتی آواز که تولید این کشور باشد به گوش کسی خورده است؟ چپ های سنتی اگر می خواهند میراث نگاه و تفکر خود را به عینه مشاهده نماید بد نیست یک مدت کوتاهی بروند در این کشور زندگی کنند البته نخواهند رفت چرا که دولت کره شمالی حتما و یقینا به آنها ویزا نخواهد داد. اگر طیف چپ سنتی ایران مجبور به انتخاب زندگی در ترکیه و کره شمالی شوند کدام انتخاب را خواهند کرد بدون ادله اثباتی و فقط حسی و شهودی اکثریت مطلق ترکیه را برای زندگی انتخاب خواهند کرد.
به بحث بورژوازی ملی برگردیم. گفتیم بورژوازی ملی در عصر کنونی مولد سرمایه و ثروت و تولیدگر کالا و خدمات رقابتی- صادراتی است پس این بورژوازی ملی اگر از امکانات و کمک های دولت که منظور اینجا دولت ملی است استفاده نماید اما نتواند در چند سال معین محصولی قابل رقابت با خارج تولید کند مصداق بورژوازی رانت خوار و حیف و میل کردن سرمایه کشور تلقی می گردد اما چپ سنتی چون قادر به درک مرحله ایران نیست قادر به شناخت و تفکیک بورژوازی ملی ایران از بورژوازی کمپرادور نیست ولذا خود بخود مجبور به شناسایی بورژوازی ملی هم نیست!!!
اشاره به وجود دولت ملی کردیم. این دولت یکباره با یک جابجایی بزرگ سیاسی و بر چینی دولت و نظام مستقر بوجود نمی آید. مرحوم مهندس سحابی نقل می کرد که هر انقلابی در ایران پنجاه درصد توان ملی کشور را از بین می برد و ایران توان و تحمل یک انقلاب دیگر را ندارد. پس می توانیم نتیجه بگیریم که تاسیس یک دولت ملی دموکرات امر و دستور کار سیاسی- استراتژیک و زمانبری است که در یک کارزار فکری- سیاسی- طبقاتی- مدنی باید آجر آجر بوجود بیاید. پس احیای بورژوازی ملی و شکل گیری دولت ملی دموکراتیک توسعه محور یک پروژه سیاسی- فکری- مبارزاتی- طبقاتی زمان بر و پیچیده ای است که اگر چپ تحول خواه و نو در ایران تدارکی نظری- برنامه ای- مطالباتی نیندیشد مبارزه را به نیروها و جریانات راست خواهد باخت- این دو مقوله (بورژوازی ملی و دولت دموکراتیک ملی) می تواند و باید به موازات هم پیش برود. به هر حال در ایران ما دولت وابسته نداریم بلکه دولت مستقل داریم هر چند دولت نفتی در ایران اقتدارگر است اما مستقل است و نیز در ذات خود توان بازتولید بخش اصلاح طلب و بوروکرات حقوقی دموکرات را دارد. و با حذف این بخش به سرعت بخش دیگر از درون دولت متولد می شود که این به دلیل بازمانده میراث و آرمان های انقلاب ۵۷ و خصلت ژله ای و سیالیت ویژه پدیده سیاسی دولت و نیز مطالبات جامعه و تکثیر آن و سرریزش به درون حاکمیت که موجب جناح بندی و عدم یکدستی آن می شود و فرصت های سیاسی بوجود می آورد که جامعه و چپ های دموکرات ملی می تواند مانورهای پیش برنده خود را داشته باشند. این موضوع از جنس بحث های استراتژیک است که در مطلب یا مطالب آینده به طور مبسوط به آن باز خواهیم گشت. در خصوص اینکه بورژوازی ملی مدرن، رقابتی و کار آفرین نیز به شکل واقعی امکان تحقق دارد در همین حد فعلا بدانیم که کشوری هستیم دارای نفت و دومین ذخیره گاز جهان را داریم و اگر دست از خام فروشی برداریم و این محصولات را فرآوری و تبدیل به محصول کنیم هزاران صنعت تبدیلی در ایران بوجود خواهد آمد که البته الان هم در شکل ناقص و آماتوری آن وجود دارد. میلیون ها تحصیل کرده دانشگاهی و بیکار ایران جذب خواهد شد. میلیاردها دلار درآمد واقعی بوجود خواهد آورد و ایران حداقل به قدرت اول اقتصادی منطقه تبدیل خواهد شد. فقط راه اندازی فازهای چهارگانه پارس جنوبی و با تولید ٨۰۰ میلیون متر مکعب بیش از سیصد میلیارد دلار درآمد خواهیم داشت که این البته خام فروشی گاز است که اگر در خدمت تولید مثلا برق باشد ما صادرات برق خواهیم داشت با درآمد دهها برابر که این فقط از عهده بورژوازی ملی مدرن کارآفرین رقابتی و صادراتی و البته با حمایت و بستر سازی دولت ملی دموکراتیک ساخته است.
ما از بورژوازی گردشگری ملی غافل هستیم که می تواند حداقل سالی سی میلیارد دلار پول وارد کشور کند و میلیون ها نفر را به اشتغال بکشاند ولی این بورژوازی ملی گردشگری در ادبیات چپ سنتی جایگاهی ندارد و توجه ای به آن نداشته و ندارد. این بحث بورژوازی ملی که از جنس مباحث استراتژیک- عینی- تحقیقی است در مطلب یا مطالب آینده به طور مبسوط به آن خواهیم پرداخت و شاید موجب شود چپ سنتی تصورش را از بورژوازی ملی روده فروش و سم چارپایان، صنایع دستی فرش، پسته عوض و از پیله اندیشه های منجمد خود خارج شود.
جمع بندی بحث این مقاله این است که آن چه چپ ایران قبل از مباحث اقتصاد- سیاسی اش و طرح ارزیابی اش از آرایش نیروهای طبقاتی در ایران باید به روشنی مطرح و روشن کند این است که: هم اکنون چه ارزیابی و نظر روشنی از «مرحله مبارزه» در ایران دارد؟
آیا روند مبارزات سیاسی- اقتصادی را در ایران در مرحله مبارزه طبقاتی کمونیستی یا سوسیالیستی و... می داند و یا در مرحله دموکراتیک؟ این نیروها باید هر نظر دیگری هم که مبتنی بر یک «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» دارد را به روشنی و با دقت بیان کند.
این نظر روشن می تواند بسیاری از نتایج و خروجی های مباحث تحلیلی و ارزیابی های ولو مقداری، متفاوت از وضعیت و آرایش طبقاتی در ایران کنونی را سرانجام در قسمت نتیجه گیری و اتخاذ «استراتژی» به یکدیگر نزدیک و یا با هم همسو کند.
در هر حال هر پاسخی به پرسش از «مرحله مبارزه» ، تبلیغات و اقتضائات خاص خود را دارد.
بنابراین فرضا نمیتوان مرحله مبارزه را دموکراتیک (و یا به گمان من دموکراتیک- ملی) ارزیابی کرد اما به رویکردهای غلیظ و شدید طبقاتی با تکیه ویژه و موکد به طبقه کارگر پرداخت.
بعضی از صاحب نظران چپ در ایران با دور زدن و پریدن از این سوال مهم به طرح استراتژی میپردازند و در واقع مبارزه را از آخر به اول انجام میدهند نه از اول به آخر. یعنی مسیری وارونه را طی میکنند. اگر بر فرض نقد و ردی بر فرمولاسیون تاریخی و مراحل طبقاتی مبارزه آن ها (که مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی است) نداشته باشیم، نیز آنها ظاهرا می خواهند از پله آخر نردبان تاریخ حرکت را شروع کنند نه از پله های اولی آن! و یک بار، یک جا و برای همیشه میخواهند نظام سرمایه داری را در ایران نابود کنند.
همین مشکل در ارزیابی نگاه بین الملل و به اصطلاح سیاست و دیپلماسی خارجی آن ها نیز مشاهده میشود. باز اگر فرضا بر تحلیل و فرضیات آن ها درباره «امپریالیسم» نیز خللی وارد نکنیم؛ در این عرصه نیز آن ها می خواهند امپریالیسم را از ایران و به صورت یک بار و یک جا و برای همیشه نابود سازند. این فرض و تحلیل و رویکرد بی شباهت به نظریه ام القرای جهان اسلام در برخی جریانات و جناح های سیاسی در ایران نیست که میخواهند همه مسئولیت جهان و امت اسلام را یک جا و یک تنه بر دوش بکشند و ایرانیان هزینه نابودی دشمنان را یک تنه بپردازند و امر مبارزه را خود یک تنه پبش ببرند.
اما اگر ارزیابی درست تر و واقعی تری از مرحله مبارزه در داخل و خارج (امپریالیستی) داشته باشیم؛ آن گاه عینی تر و با مرحله بندی و فازبندی دقیق تری «استراتژی» خود برای رسیدن به اهداف عدالت خواهانه (یا هر هدف دیگری) را پیش خواهیم برد.
بر همین اساس و با تحلیل مشخص از شرایط مشخص در هر مرحله از مبارزه است که «دوستان» و «دشمنان» آن مرحله از مبارزه تعیین میشوند و نیروهای فعال و حامل استراتژی در آن مرحله یک باره و هم زمان با همه موانع سر راه اهداف نهایی درگیر نمیشوند و در واقع با این کج بینی آلت دست و ابزار برخورد نیروی قوی تر و مانع اصلی برای حذف رقبای مرحله اش قرا نمی گیرند.
بر اساس این مبانی استراتژیک است که بورژازی ملی متحد استراتژیک و طولانی مدت مرحله مبارزه دموکراتیک- ملی است که به نظر نمیرسد حالا حالاها مرحله اش در ایران کنونی سپری شود و مرحله و فاز دیگری آغاز گردد. همانطور که اشاره کردم در مطلب یا مطالب آینده سعی خواهد شد که به شکلی مستدل، آماری، اقتصادی، و علمی تری موضوعات مطرح در این مقاله شکافته شود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست