رفراندوم علیه تروئیکا که میخواهد پوست سومی هم بکند
عظیم هاشمی
•
چرا این پرسش برای نخست وزیر ویارانش خصوصا در جناح چپ درون جبهه سیریزا به وجود نیامده است که ضمانت اجرایی هر رفراندوم مکانیسمهای مشخص وروشن قبل از بر گزاری آن است، آیا واقعاً مردم یونان آشنایی عمیقی نسبت به اختلافات با تروئیکا دارند؟ آیا این امکان برای توده ها ی مردم خصوصا طبقه کارگر فراهم شده است که خود را آماده مقابله با شرایط پیچیده بعد از رفراندوم نمایند؟ اگر نتیجه ۵۰-۵۰ یا یک اکثریت شکننده بود چه باید کرد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ تير ۱٣۹۴ -
۲٨ ژوئن ۲۰۱۵
برق شمشیرهای از رو بسته شده نهادهای امپریالیستی علیه مردم یونان در 6 ماه گذشته و خصوصا روزهای اخیر نتوانست مردم بپا خاسته ای که علیرغم هزاران شانتاژ رسانه ای به جبهه سیریزا روی آورده بودند را از میدان های مبارزه بیرون براند ودر نتیجه رزمنده تر از قبل به مقابله با برنامههای سه نهاد مهم سرمایه داری ادامه دادند .
از جانب دیگر اعضاء دولت سیریزا و بالاخص شخص یانیس واروفاکیس با پا فشاری بر مواضع خود باعث شدند تا پوسته جبهه مقابل بیش از قبل از هم دریده شود و حتا در برخی مواقع ظاهر دیپلماتیک خود را فراموش نموده و متوسل به پرخاشگری شوند، اما این وزیر دارایی نه تنها بیدی نبود که از این بادهای مسموم بلرزد بلکه با پا فشاری بر مواضع مخالف، موجب شد هر روز بر محبوبیت وی نزد افکار مترقی چه در داخل یونان و چه در خارج از آن افزوده شود بنحوی که حتادر جبهه مقابل ترک هایی ایجاد گردید،به گونه ای که اولاند رئیس جمهور فرانسه موضعی متفاوت ار راخوی نخست وزیر اسپانیا و آنجلامرکل از خود نشان داد .
علیرغم مذاکرات فشرده در این مدت اما هیچ نتیجهای که شان انسانی مردم یونان را به آنان بازگرداند حاصل نگردید چرا که نهادهای سه گانه از خواست خود یعنی محکم تر نمودن زنجیرهای بندگی بر دست وپاهای 12 میلیون یونانی ذره ای کوتاه نیامدند. آخرین اقدام وحشیانه آنها یعنی اعتبار 15.5 میلیاردی ( مبلغی حدود 5 درصد از کل 320 میلیاردی که مردم ودولت یونان باید خود را متعهد به پرداخت آن به نهادهای سه گانه امپریالیستی نمایند) به عنوان سخاوتمندانه ترین اقدام تلقی نمودند ،حال آنکه هر فردی که اطلاع متوسطی هم داشته باشد میداندحاصل چنین اعتبارهایی نه رفاه مردم یونان بلکه اسارت بیش از حد انان میباشد چرا که ارایه این اعتبارات نه تنها با شرایط ویژه و جدیدی و با بهره ای بیش از گذشته صورت میگیرد بلکه فردای روز اعتبار، دوباره به جیب مبارک خودشان بر گشت می کند ودر واقع با این کار علاوه بر دوپوست قبلی که از گاو کنده اند آنها باز میخواهند یک پوست دیگر هم بکنند !(1)
مردم یونان با اعتراضات خود وشعار“ یونان فروشی نیست “ موجب تقویت جبهه چپ درون سیریزا گردیدند و دولت نیز پیام آنها مبنی بر اینکه هر سازش و عقب نشینی با خشم توفنده روبرو خواهد شد را در ک نمود و در نتیجه سپیراس نخست وزیر یونان با مردم سخن گفت و آنان را فرا خواند که در رفراندومی نظرات خود را بیان کنند. به همین اندازه که رئیس یک دولت با ساختارهای بورژوازی به صراحت به مردم خود میگوید “ آنها از دولت یونان می خواهند که طرح های پیشنهاد شده ای را بپذیرد که بار غیرقابل تحمل جدیدی را بر دوش مردم یونان می افزاید و بهبود اقتصاد و جامعه یونان را تضعیف میکند. پیشنهاداتی که نه فقط حالت بلاتکلیفی را دائمی می کند، بلکه حتی بر نابرابری اجتماعی تأکید می ورزد، “(2) شایسته احترام میباشد. او اطمینان دارد که مردم در رفراندوم همانند انتخابات 25 ژانویه بازهم به برنامه ریاضتی نهادها نه خواهند گفت چرا که عنوان میکند“ ما به خودکامگی و ریاضت کشی سخت، با دموکراسی، به آرامی و قاطعانه پاسخ خواهیم داد . یونان، زادگاه دموکراسی، یک پاسخ دموکراتیک پرطنین به اروپا و دنیا خواهد داد “.(3)
هر چند شواهد حاکی از این میباشد که این خواست نخست وزیر متحقق خواهد شد ولی صرفنظر از نتیجه آن ، چرا این پرسش برای وی و یارانش خصوصا در جناح چپ درون جبهه سیریزا به وجود نیامده است که ضمانت اجرایی هر رفراندوم مکانیسمهای مشخص وروشن قبل از بر گزاری آن است، آیا واقعاً مردم یونان آشنایی عمیقی نسبت به اختلافات با تروئیکا دارند؟ آیا این امکان برای توده ها ی مردم خصوصا طبقه کارگر فراهم شده است که خود را آماده مقابله با شرایط پیچیده بعد از رفراندوم نمایند؟ اگر نتیجه 50 - 50 یا یک اکثریت شکننده بود چه باید کرد ؟ و از همه مهمتر آیا میشود در عرض یک هفته ابعاد موضوعی این چنین مهم را به نحو مطلوبی مورد برسی قرار داد تا نتیجه حاصل از آن عمیق و منطقی باشد؟
بدون شک نتیجه رفراندوم تأثیری ژرف میتواند بر مردم یونان و کل اروپا بگذارد اما اگر پیش شرط های لازم برای یک چنین رفراندومی مد نظر قرا نگیرد ( با اطلاعات موجود بنظر میرسد چنین امری صورت نگرفته) نمیتوان آنرا غیر شکننده تلقی نمود . میتوان درک نمود که چنین انتخابی از سر ناچاری و از روی اجبار صورت گرفته اما نمیتوان درک نمود چرا مردم نباید حق داشته باشند بیش از یک هفته پیرامون آن بحث وتبادل نظر نمایند .اگر 6 ماه شجاعانه مقابل زور گویان سه گانه مقاومت صورت گرفته چرافقط یک دقیقه آنهم دقیقه 90 برای بازیگری مردمی که 5 سال و6 ماه است مقاومت کردهاند اختصاص یافته؟ اگر اختصاص این وقت اندک از سر ترس از اقدامها ی غارتگرانه ای باشد که ممکن است تروئیکا انجام دهد این پرسش پیش میآید که مگر اینها سالها دست به چنین غارتگریهایی نمیزدند و مگر نه اینکه در هر شرایطی بازهم همان اقدامها را ادامه خواهند داد پس طول زمان برای آنها مفهومی ندارد اما در مقابل برای مردم بسیار حیاتی است تا برای اندیشیدن و تصمیم گیری زمان بیشتری داشته باشند چرا که در این صورت خواهند توانست با تمامی وجود ودرایتی که بر واقعیات استوار باشد نظرات خود را اعلام نمایند و در چنین صورتی پایداری آن محرز خواهد بود و آمادگی مقابله با مشکلات بعدی و پرداخت هزینههای تبعی آن را نیز پیدا خواهند نمود . رهبران هر جامعه با هر نیت ودیدگاهی در صورتی که فرصت مناسب برای اندیشیدن در موضواعات مختلف را از مردم سلب نمایند اگر خود تبدیل به دیکتاتور نشوند زمینههای رشد وقدرت گیری دیکتا تورها را فراهم خواهند نمود و در مورد یونان میتواند زمینه رشد دست راستی های در کمین نشسته ای را فراهم نماید که مترصد فرصت میباشند تابر موجهای نارضایتی مردم سوار شوند و بتوانند اهداف ضد انسانی خود را به پیش برند.
برداشتن گامها خصوصا در موضوعات مهم اگر محکم و استوار نباشد میتواند به ضد خود تبدیل شود. تحکیم واستواری چنین رفراندومی منوط به این است که هر رأی با آگاهی کاملی به صندوقها ریخته شود. سیر رویدادهای آینده نشان خواهد داد که آیا یک هفته برای رسیدن به این مطلوب کافی بوده است یا اینکه ضروری بود در مدت زمان بیشتری هم در داخل یونان و نیز در بین افکار عمومی اروپا خصوصا بین کارگران آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و فرانسوی بسترهایی مهیا نمود تا نتایج حاصل از رفراندوم با چالشهای کمتری مواجه گردد و اقدامهای ضد انسانی بعدی محافل سرمایه داری با سد گسترده وعمیقی از همبستگی و مقاومت کارگری برخورد نماید وخنثی گردد و درنتیجه خطر عقب نشینی مردم یونان از مواضع رادیکال خود از بین رفته ودر مقابل نهادهای سه گانه امپریالیستی مجبور به عقب نشینی از مواضع خود گردند.
لنین در کتاب امپریالیسم در بخش «انتقاد از امپریالیسم» در رابطه با وام های امپریالیستی چنین مینویسد: „...واقعیات با وضوح تمام گواهی میدهند که : افزایش صادرات درست با کلاهبرداریهای شیادانه سرمایه مالی ارتباط دارد و این سرمایه به هیچ وجه در بند اخلاقیات بورژوازی نبوده، تمام همش مصروف آن است که از هر گاو دو پوست بکند : اولاً سود حاصله ازوام، ثانیاً سود دیگری از همان وام وقتی که این وام به مصرف خرید مصنوعات کروپ یا مصالح راه آهن سندیکای فولاد وغیره میرسد .“(1)
حال در رابطه با یونان موضوع از آنچه لنین میگوید هم فراتر رفته چرا که دوباره میخواهند وامی بدهند _البته با شرایطی بمراتب بدتر از وامهای قبلی _ تا دولت یونان با آن بتواند وامهای گذشته را پرداخت کند واین درواقع پوست سومی است که میخواهند از گاو بکنند.
(2)و (3) نقل از سخنرانی الکسیس سیپراس ترجمه پروین اشرفی مندرج در سایت اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
|