«مصرف مطلوب» در ”اقتصاد سیاسی“ مرحله ملی- دموکراتیک و سوسیالیستی!
پیرامون پرسش خانم فروغ اسدپور در ارتباط با مساله «مصرف مطلوب»
فرهاد عاصمی
•
هاری نیک در کتاب پیش گفته، انقلاب انفورماتیک را پیش شرط ایجاد شدن شیوه تولید کمونیستی ارزیابی می کند. شیوه تولیدی که قادر است به نیازهای همه جانبه فرد در جامعه پاسخ «مطلوب» دهد. آنچه که او اما برجسته می سازد، پاسخ به سطح و نوع نیاز انسان است!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۹ تير ۱٣۹۴ -
۱۰ ژوئيه ۲۰۱۵
مقاله اردشیر زراعی قنواتی را با عنوان پرسش آمیزِ «چرا سوسیالیست ها باید از میراث تاریخی خود شرمنده باشند؟» با لذت مطالعه کردم و از منطق روشنگرانه آن بسیار آموختم که به پرسش های بسیاری با «نرمی زبان و استواری منطق» (احسان طبری) پاسخ می دهد.
یک پرسش بانو فروغ اسدپور از اردشیر زراعی قنواتی که به نقل از «دوست لیبرالی [که] از یک دوست چپ پرسیده است»، پرسشی متقابل را در ذهنم آفرید. پرسش نقل شده «دوست لیبرال» چنین است:
«می توانید کشوری را نام ببرید که با ایدئولوژی سوسیالیستی وضع بهتری رو برای مردمانش فراهم کند؟ نظام سرمایه داری و لیبرال توانسته در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی وضع بهتری رو برای مردمانش فراهم کند. چرا سوسیالیسم و نظام سوسیالیستی هنوز در هیچ کشوری بطور مطلوب نتیجه بخش نبوده است؟ آیا واقعا کوبا، شوروی سابق، کره شمالی، ... می توانند معرف نظام سوسیالیستی باشند؟ اگر نمی توانند، دلیل شما چیست؟»
اشاره بر ضرورت بررسی مشخص و تاریخی هر پدیده که «اردشیر عزیز» در توضیح خود عنوان کرد، ازجمله برای شناخت علل «مطلوب» یا مطلوب نبودن «نظام سوسیالیستی» در کشورهای برشمرده شده را «فروغ عزیز» می پذیرد. و بر همین پایه، پرسش طرح شده را هوشمندانه تدقیق می کند. «فروغ عزیز» می پرسد، «چرا شوروی همزمان نتوانست رشد نیروهای تولیدی اش را تضمین کند ... چرا حتی با سرعتی کمتر نتوانست فضای باز سیاسی ایجاد کند ... این بحث برای من مهمتر است، زیرا رو به آینده دارد.»
هوشمندی تدقیق پرسش از این رو مستدل است، زیرا در واقع هم دو پدیده ”رشد نیروهای مولده“ مبتنی بر برداشت ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیستی و تضمین ”آزادی های قانونی ی سوسیالیستی“ که در پرسش طرح می شود، از وحدتی جدایی ناپذیر بر خوردارند.
رشد نیروهای مولده مبتنی بر برداشت ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیستی (١) و رشد آزادی های قانونی سوسیالیستی (٢) از این رو در ارتباط تنگاتنگ مضمونی قرار دارند، زیرا رابطه میان دو پدیده ی نوین و نشناخته را تشکیل می دهند. رابطه نشناخته میان اقتصاد سیاسی سوسیالیستی و آزادی های سوسیالیستی. این رابطه، نهایتاً، رابطه میان زیربنا و روبنای جامعه سوسیالیستی را تشکیل می دهد که تجربه ای نشناخته است که باید آن را شناخت و درک کرد. مضمونی، به قول مارکس ”توخالی“ که باید با شناخت همه جانبه آن به انتزاعی ”پر“، به سخنی دیگر شناخته و از این طریق درک شده تبدیل گردد!
چگونه می توان مضمون ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیستی را که مارکس می توانست تنها در عام ترین ساختار منطقی آن برشمرد، در همه اجزای چند لایه آن توسط کمونیست ها در مرحله برپایی چنین جامعه ای در این یا آن کشور شناخته و درک شود، بدون آن که در وسیع ترین سطح ممکن در باره آن به بحث و تبادل نظر تخصصی و علمی پرداخته شود؟ مارکس در باره جامعه بی طبقه کمونیستی تنها یک نظر عام ابراز داشته است. مارکس از درون تحلیل همه جانبه شیوه تولید سرمایه داری، به این شناخت علمی دست یافت که باید مالکیت عمومی بر ابزار تولید بزرگ اجتماعی، جایگزین مالکیت فردی بر آن گردد. شناخت ضروری برای سازماندهی و برپایی ساختار مشخص نهایی را او وظیفه کمونیست های آینده ارزیابی نمود. وظیفه ای که تنها در شرایط آزادی بیان و عقیده ممکن می گردد.
در اولین نشست دانشمندان اتحاد شوروی پس از پیروزی ضد انقلاب در این کشور، جمله پراهمیتی در سند نهایی به تصویب رسید که باید مضمونِ آن را دریافت. دانشمندان شوروی نوشتند: «شرایط، سطح دانش را به سطح شعور مسئولان حزبی تنزل داده بود!»
هیچ گاه دیگر نباید چنین وضعی پیش آید. اگر پیش نیامده بود، که بحث در باره علل آن را «اردشیر عزیز» با توانایی انجام داد و به سختی بتوان نکته ای به آن افزود، آن وقت پاسخ بخش پراهمیت دوم پرسش «فروغ عزیز» نیز در همان دوران داده شده بود و نه اکنون، ازجمله آن طور که هاری نیک، اقتصاددان آلمانی در کتاب خود با عنوان ”بحث های اقتصادی در آلمان دموکراتیک“ داده است. (٣)
هاری نیک، ازجمله با طرح این پرسش در کتاب خود: «چگونه می خواهیم زندگی کنیم»، درست به مساله ای می پردازد که «فروغ عزیز» در ارتباط با مضمون ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیسم مطرح می کند. نیک و اقتصاددانان دیگر مارکسیست از قبیل کلاوس بلسینگ در کتاب ”آینده سوسیالیستی“ (٤) و یورگ گولد برگ در اثر خود با عنوان ”رشد مساوی الحقوق جنوب“ به مساله توضیح و تعریف ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیسم می پردازند. (٥) اقتصاددان مارکسیست دیگر آلمانی با نام مانفرد زون نیز در کتاب ”در مرحله گذار قرار داریم“ نظریات جالبی در بخش های روبنایی جامعه سوسیالیستی آینده را برمی شمرد (٦)
گرچه اختلاف نظرهای کم و بیش و در مواردی جدی میان ارزیابی ها برای آینده وجود دارد، اما می توان بر این نکته تکیه نمود که همگی پاسخ به پرسش هاری نیک را درباره «چگونه می خواهیم زندگی کنیم؟»، آن چنان پاسخ می دهند که نگرشی جدید را به مساله «مصرف مطلوب» طرح می سازد. همگی در این امر اتفاق نظر دارند که «مصرف مطلوب» در جامعه کمونیستی آینده تفاوتی ماهوی با «مصرف مطلوب» مورد نظر نظام سرمایه داری داراست و باید دارا باشد! این ارزیابی ها، «مصرف مطلوب» کالاها در فروشگاه های پر زرق و برق کشورهای سرمایه داری را که هدف انباشت سود و سرمایه برای اقلیتی غارتگر و استثمارگر ممکن می سازد، در نوری دیگر قرار می دهد.
آنچه برای بحث در این سطور مورد نظر است، این نکته است که اگر آزادی های بورژوایی را کشورهای سوسیالیستی به سطح آزادی های سوسیالیستی ارتقا داده بودند (دستاوردهای بزرگی در ارتباط با مضمون حقوق دموکراتیک ازجمله در کوبا به دست آمده است. مرگ و میر کودکان در نازل ترین سطح و به مراتب کمتر از سطح پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری قرار دارد، و ...)، اگر ....، آن وقت دیر یا زود این پرسش مطرح می شد که آیا سخن خروشچف که اعلام نمود ”از سطح و الوانی تولید بزودی از غرب پیشی خواهیم گرفت“، با مضمون ”اقتصاد سیاسی“ سوسیالیسم همخوانی دارد یا خیر؟
اگر امروز پاپ کاتولیک فرانسیسکا و بسیاری دیگر علیه «مصرف» سرمایه دارانه که به معنای نابودی زمینه هستی بر روی زمین است موضع می گیرد، به وظیفه ای عمل می کند که در سال های ١٩٦٠ در برابر اقتصاد اتحاد شوروی نیز مطرح شد، ولی پاسخی روا و سوسیالیستی- کمونیستی نیافت. طبق گزارش OECD در سال ٢٠٣٠ به سه و در سال ٢٠٦٠ به شش کره زمین نیاز است تا بتوان نابودی زمین خاکی را جبران نمود.
علت دست نیافتن به پاسخ علمی به چگونگی «مطلوب» بودن مصرف در جامعه سوسیالیستی توسط رهبران آن روز، همان علتی است که «دوست لیبرال ... فروغ عزیز» نیز با آن روبروست. علت، درک نادرست از نظر مارکس است که تامین نیازهای همه جانبه انسان را در جامعه کمونیستی نوید می دهد.
شیوه مصرفی باید در جامعه سوسیالیستی- کمونیستی از چه ویژگی برخوردار باشد
متاسفانه کوشش برخی از اقتصاددانان اتحاد شوروی در سال های ١٩٦٠ قرن گذشته تاریخ اروپایی، مانند لیبرمان که در سال ١٩٦٢ در پراودا نظریاتش را مطرح ساخت، یا تنظیم ”سیستم اقتصادی نوین“ در آلمان دمکراتیک که در زمان دبیر اولی والتر اولبریشت عملی شد، متاسفانه ادامه نیافت و به ثمرِ ضروری نرسید. به این پرسش اکنون در ابعاد وسیعی پاسخ داده شده است که باید به آن به طور مستقل پرداخت.
هاری نیک در کتاب پیش گفته، انقلاب انفورماتیک را پیش شرط ایجاد شدن شیوه تولید کمونیستی ارزیابی می کند. شیوه تولیدی که قادر است به نیازهای همه جانبه فرد در جامعه پاسخ «مطلوب» دهد. آنچه که او اما برجسته می سازد، پاسخ به سطح و نوع نیاز انسان است! با پاسخ به چگونگی نیاز می توان به آن «مطلوبی» دست یافت که هدف است، که به طور قطع، خواسته و هدف نظام استثمارگر سرمایه داری نمی تواند باشد!
کلاوس بلسینگ در اثر ذکر شده، نیازها را به «نیازهای ضروری برای هستی – برای همه انسان ها -، نیازهای پایه ای – نسبت به شرایط مشخص سنتی و رشد هر جامعه-، نیازهای بی معنا – که از طریق تبلیغات ایجاد می شود- و نیازهای لوکس که مفتخوران غارتگران خواستار آن هستند، تقسیم می کند.»
آنچه در این سطور طرح آن اهمیت دارد، تکیه به این نکته است که موضع انتقادی سازنده و خلاق، تنها زمانی خواسته یا ناخواسته موضعی پوزیتویستی و در خدمت حفظ شرایط حاکم از کار در نمی آید، هنگامی که با ارایه پیشنهاد و راه برای بیرون رفتن از تنگنایی همراه باشد که مورد انتقاد قرار می گیرد. این به این معنا نیست که انتقاد بدون پیشنهاد مجاز نیست، بلکه به این معناست که انتقاد سازنده، قرار داشتن خود را در مرز درغلطیدن به درّه هولناک پوزیتویسم در نظر داشته باشد. به قول زنده یاد سیاوش کسرائی در شعر ”خطر“ (نهم بهمن ١٣٦٤)، باید «جاده لغزنده و شب تاریک» را «بر فراز درّه ره باریک» در مد نظر داشت تا «در چنین گردنه صعب و چنان تنگه هول، با چراغی که نفس می بردش دم به دم، از یورش باد، کج نیفتاد به چپ و راست»!
١- یا دقیق تر، ”اقتصاد سیاسی“ مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم که «اردشیر عزیز» چندلایگی و بغرنجی روند آن را به طور موشکافانه در پاسخ خود برمی شمرد.
٢- به عبارت دیگر، رشد آزاد بیان و عقیده که دستاورد نظام بورژوازی در مرحله رشد انقلابی آن است که در مرحله امپریالیستی و ارتجاعی آن، به سخنی دیگر، در دوران افول نظام سرمایه داری، با انواع دستکاری ها از محتوا خالی شده.
٣- نگارنده بخش هایی از آن را در مقاله های اخیر در اخبار روز در ارتباط با برنامه اقتصاد ملی دوران ملی- دموکراتیک مطرح کرده است.
٤- نظر او را را هم نگارنده در همان مقاله نقل کرده است.
٥- گولدبرگ در اثر خود به بررسی نظام اقتصادی- اجتماعی در آسیا و افریقا و آمریکای لاتین- جنوبی می پردازد و استقلال شیوه تولید ”سرمایه دارانه“ را در این قاره ها در برابر رشد کلاسیک سرمایه داری در اروپا و آمریکای شمالی نشان می دهد که زمینه بررسی مارکس بوده – مارکس در موارد متعدد به آن اشاره دارد -.
٦- و ازجمله مساله منطقه ای شدن تولید اقتصادی را در آن نشان داده و آن را عنصری جدی در نفی عملکرد تمرکز و انباشت سرمایه در نظام سرمایه داری قرار می دهد.
|