یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

توافق آینده رژیم ایران را تضمین نمی‌کند. - ابوالحسن بنی صدر
مصاحبه با کانتر پانچ (CounterPunch) در رابطه با قرارداد اتمی وین*



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ مهر ۱٣۹۴ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۱۵


تذکر: خبرگزاری فارس، ارگانی از ارگانهای سپاه پاسداران که کارش دروغ پراکنی است، قسممتی از این مصاحبه با تحریف، یعنی دروغ کردن راست، انتشار داده‌ است.**

* پرسش اول: شما استدلال می‌کنید که ایران، با امضای توافق وین، تسلیم امریکا شده‌است. چرا؟ اگر چنین است، چرا جمهوریخواه‌هان با آن مخالف هستند؟

٭ پاسخ بنی‌صدر: متن توافق در بر دارد حدود 105 تعهد را بعلاوه توافق‌های محرمانه و بعلاوه بازگشت خود به خود تحریم‌ها( snap back) بی‍‌آنکه دارندگان حق وتو بتوانند مانع آن شود. به این ترتیب که هرگاه یکی از کشورهای 5+1 مدعی شود ایران به یکی از این تعهدها عمل نکرده‌است و توضیح و توجیح ایران را کافی تشخیص ندهد، تحریم که اینک بحال تعلیق هستند، برقرار می‌شوند. اما چرا جمهوریخواهان با آن مخالفند؟ در موضع جمهوری‌خواه‌ها از منظرهای مختلف باید نگریست:

● از منظر ایران که بنگریم، آنها به نقض حق حاکمیت مردم ایران قانع نیستند. سخن جمهوریخواه‌ها این‌است که «زنجیر را به گردن ایران بسته‌ایم باید آن را فشار دهیم تا ایران از پا درآید. بدیهی است مقصود آنها رژیم ایران است. الا اینکه زنجیر تحریمها بر گردن مردم ایران است که افتاده‌است و مردم عادی ایران است که خفه می‌کند.

● از منظر سیاست داخلی آمریکا که بنگریم، آنها با چند چالش رویارویند: الف. این چالش که مقایسه پایانی که بحران اتمی ایران یافت با وضعیت عراق و افغانستان، حمله امریکا به این دو کشور را نه تنها یک نادانی نزدیک به مطلق جلوه می‌دهد، بلکه بر مردم امریکا، مسلم می‌گرداند که سیاستی که دولتشان اتخاذ می‌کند اساس در نادانی دارد و جنگ، جنایتی است که رسیدن به هدف را ناممکن می‌کند. ب. تصدیق موفقیت اوباما در سیاست خارجی، پیشاپیش، قبول شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. ج. نگرش به خاورمیانه و نقش عامل مسلط دادن به اتحاد اسرائیل با دولت سعودی، بنابراین، ادامه وضعیت جنگی تا تجزیه کشورها، را نیز نباید از نظر دور داشت. این امر که نگرش آگاهانه و یا نا آگاهانه، است، یک سخن است و تعیین سیاست امریکا در منطقه را به این اتحاد واگذاشتن، سخن دیگر است. این واگذاری همان کاری است که حکومت بوش کرد و حکومت اوباما نیز گاه نتوانست از آن دامن برهد.
    از دید آمریکا که بنگریم، این واقعیت را نیز نباید از یاد برد که گرایش نژاد پرستی هنوز قوی است و بخش عمده‌ای از حزب جمهوری از موضع نژاد پرستی برضد انتخاب یک سیاه پوست به ریاست جمهوری مقاومت تقلا کردند. اوباما امریکا را از فاجعه اقتصادی خارج کرد و ازمصیبت نظامی رهاکرد، همان مصیبتی که سیاست‌های جورج بوش و روسای جمهور سفید ببارآورده بودند. او موفق شد قوای امریکا را از افغانستان و عراق بیرون برد. از هزینه‌های نظامی در این دو کشور کاست و بودجه امریکا را تا حدودی متعادل کرد و بی‌کاری را به پائین‌ترین سطح در 20 سال اخیر رساند و دهها میلیون از قشرهای بی‌چیز جامعه امریکائی را از بیمه بیماری برخوردار کرد. اینک او بحران اتمی با ایران را نیز حل کرده‌است بدون این‌که یک گلوله شلیک کند. این همه گویای هوش و قابلیت این مرد است. بنابراین، او موفق شده‌است تصویرهای نژادی، همه گویای ناتوانی عقلی «نژادهای پست» را که ساخته ذهن هستند، بشکند. بدین‌خاطر، همه آنها دیدگاه نژاد پرستانه دارند، همه کار می‌کنند تا اوباما در هیچ کاری توفیق حاصل نکند.

● و بلاخره، از منظر خاورمیانه که بنگریم، باوجود اتحاد دولت سعودی با اسرائیل، امر دایر است میان سپردن منطقه به این اتحاد و ادامه جنگها تا تجزیه کشورهای منطقه و یا اتخاذ سیاستی دیگر که تعادلی را پدید آورد توانا به نگاه داشتن منطقه در صلح. پرزیدنت بوش سیاست حمایت از سلطه این اتحاد بر منطقه پیروی می‌کرد. اوباما نیز در مواردی، ناگزیر شد به همان سیاست ادامه دهد.
    رویه‌ای که جمهوریخواه‌ها در قبال اوباما در پیش گرفته‌اند مرا به یاد رویه‌ای می‌اندازد که، در 1980، بهنگام حمله نظامی عراق به ایران، ملاتاریا در قبال من اتخاذ کرد. شعار خود چنین کرد: «اگر نصف ایران از میان برود بهتر از آن‌است که بنی‌صدر در جنگ پیروز شود». در 1981، صدام حسین در وضعیت قرارگرفت که ناگزیرش کرد تن به پایان دادن به جنگ، با قبول شرائطی بدهد که بسود ایران بودند. آقای خمینی نیز آن را قبول کرد (پیشنهاد غیر متعهدها). اما روحانیان از آن بیم داشتند که این پیروزی موقعیت مرا تحکیم و مشروعیتم را افزون کند. این شد که دست بکار شدند و نظر او را تغییر دادند. آنها کودتائی برضد من را در خرداد 1360، درست زمانی به انجام رساندند که قرار بود جنگ به پایان رسد. از آن پس، جنگ ایران و عراق بمدت 7 سال دیگر ادامه یافت. و افزون بر دو میلیون تن، از دو طرف کشته و زخمی و ناپدید شدند. روحانیانی که همه کار می‌کردند تا قدرت را به انحصار خود درآورند، همه کار کردند تا مانع پیروزی من بگردند.

٭ پرسش دوم: آیا فکر می‌کنید انتخاب دیگری غیر از تن دادن به این توافق و یا جنگ وجود دارد؟

٭ پاسخ بنی‌صدر: امروز، بعد از اعترافات آقای صالحی، رئیس انرژی اتمی هستیم. او اعتراف می‌کند که ایران اورانیوم برای غنی سازی ندارد. هم او و هم همه کارشناسان تصدیق دارند که غنی سازی اورانیوم صرفه اقتصادی ندارد. اما رژیم ولایت فقیه نه به استقلال ایران که بقای خود بها می‌دهد. وگرنه این بحران را نمی‌ساخت. از دید مردم ایران که بنگریم، راه‌حل دیگر این بود که برغم هزینه‌های سنگینی که ببارآمده، تأسیسات اتمی را تعطیل کردن و رشد در قلمرو تکنولوژی اتمی را روش کردن، راه حل بایسته است. این راه حل دیگر نه ایران را تحت قیمومت قدرتهای خارجی قرار می‌دهد و نه تحریم به حال تعلیق در می‌آید و نه ایران، وسیله کار جمهوری‌خواه‌ها در امریکا و اسرائیل و دولت سعودی در سوریه و عراق و یمن و فلسطین می‌شود.

٭ پرسش سوم: آیا فکر می‌کنید این توافق بقای رژیم ایران را تضمین می‌کند؟

٭ پاسخ بنی‌صدر: بنابر اطلاعی که من تحصیل کرده‌ام، توافق قسمتهای محرمانه نیز دارد: دوقسمت از این توافق‌های محرمانه، مربوط می‌شوند به تفتیش‌های آژانس و غنی سازی اورانیوم بعد از پایان دوره توافق. در ایران، درز نیز کرد که بعد از پایان دوره نیز، ایران از غنی سازی اورانیوم بازداشته می‌شود.
    اما توافق محرمانه سه قسمت سیاسی و اقتصادی دارد:
● گرچه نفس امضای توافق با نماینده رژیم ایران تصدیق وجود آن‌است، اما بنابر توافق محرمانه، امریکا وجود رژیم را پذیرفته و پذیرفته‌است که هیچ‌گاه طرح براندازی این رژیم را به اجرا نگذارد. در درون رژیم ایران دو جناح، دو نظر دارند و بر سر آنها در کشمکش: آقای خامنه‌ای می‌گوید: رژیم ولایت مطلقه فقیه همان که هست پذیرفته شده‌است و آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید: موجودیت رژیم پذیرفته شده‌است به شرط آنکه تحول کند. برخی سخنان که در امریکا بر زبانها جاری می‌شود، نظر آقای هاشمی رفسنجانی را تأیید می‌کنند. قول آقای کری و رئیس انتلیجنت سرویس و...

● نقش ایران در منطقه، در محدوده سیاست امریکا، پذیرفته شده‌است. بدیهی است که ایفای این نقش درگرو تحول رژیم است.

● پذیرفته شده‌است که شرکتهای نفتی امریکائی از منابع نفت و گاز ایران بهره برداری کنند. هم‌اکنون، در وسائل ارتباط جمعی ایران، خبرها در باره فروش نفت به شرکتهای امریکائی انتشار می‌یابند.
    باوجود این، توافق آینده رژیم ایران را تضمین نمی‌کند. زیرا عامل تغییر دهنده مردم ایران هستند. در حقیقت، تحریمها نخست مردم ایران را فلج کردند و رژیم تنها وقتی تن به پایان دادن به بحران اتمی داد که خود نیز در تنگنا قرارگرفت و فشار مردم را بر خود روزافزون یافت. هراندازه ایرانیان از فشار بیرونی رهاتر باشند، آماده‌تر می‌شوند برای بازپس ستاندن حق حاکمیت و دیگر حقوق شهروندی خویش. تردید نباید داشت که اگر باوجود تعطیل عملی غنی سازی، بجای تعطیل تأسیسات و رها شدن از قیمومت قدرت‌های خارجی، رژیم ایران تن به توافق، بنابر این، قیمومت کشورهای 5+1 و اروپا داده‌است، برای این‌است که فشار از بیرون را برای بقای خود لازم می‌داند. این آن واقعیتی است که نه آقای بوش و نه آقای اوباما، بدان اعتناء نداشتند. در واقع، حکومت‌های امریکا نیز هنوز موافق استقلال ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نشده‌اند. وگرنه می‌دانستند شرط هر جنبش برای دموکراسی، نبود فشار از بیرون است.

٭ پرسش چهارم: آیا خامنه‌ای، بعنوان رهبر موافق یا مخالف توافق است؟

٭ پاسخ بنی‌صدر: خامنه‌ای نمی‌تواند با توافق موافق نباشد. باوجود این، مانور می‌دهد تا مگر بارسنگین توافق را بر دوش دو قوه مجریه و مقننه بگذارد. کوشش او بی‌حاصل است. زیرا پدیدآورنده و ادامه دهنده بحران او است.

٭ پرسش پنجم: اثر توافق بر موقعیت اپوزیسون ایران چیست؟

٭ پاسخ بنی‌صدر : اثر توافق بر اپوزیسیون و بر آلترناتیو یکسان نیست:

● «اوپوزیسیون» یعنی گروه‌هائی که امید بسته بودند فشار از بیرون ( تحریم و احتمالا جنگ) سبب سرنگونی رژیم بگردد، اینک بیش از پیش، ناتوان می‌شوند.

● آلترناتیو دموکراتیک، بدین خاطر که از روز نخست، یعنی از زمان افتادن فعالیتهای اتمی رژیم، بطور مستمر، بحران اتمی را موضوع کار کرده‌است و نسبت به فرجام آن هشدار داده و گفته است: همان سرنوشت را پیدا می‌کند که گروگان‌گیری و جنگ پیدا کرد، یعنی در شکست پایان می‌پذیرد و چنین شده‌است و بدین‌خاطر که راه حل را جنبش همگانی مردم ایران برای بازیافت حقوق شهروندی خویش می‌داند و همواره مخالف تهدیدهای خارجی بوده‌است و خواهان تغییر ساختار دولت قدرتمداری به دولت حقوقمدار و تغییر ساختار اقتصاد کشور از یک اقتصاد مصرف محور به یک اقتصاد تولید محور است، بیش از پیش در سمت‌یابی تحول ایران به استقلال و آزادی نقش می‌یابد.

* www.counterpunch.org
ترجمه تحریف شده خبر گزاری فارس:
** www.farsnews.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست