یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

معنای جهان؟


اسماعیل خویی


• معنا، که من از بودن در سر دارم،
این است کز آن هنوز بر خوردارم.

وز معنی ی"دین"، حرفِ اگوستین بس ام است:
کاو گفت که: -"من به ژاژ باور دارم" *! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ دی ۱٣۹۴ -  ۲٨ دسامبر ۲۰۱۵



"من گنگِ خواب دیده وعالم تمام کر:
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدن اش."
مولوی



۱
عمری به میانِ اهلِ دین سرکردم:
وَ هرچه شنیدم همه باور کردم.
دیدم، به سرانجام، که جُز ژاژ نبود
در دین، خِرَدِ خویش چو داور کردم.


۲
مادر می گفت ام که:-"پسر ! سنگ شوی:
با دینِ خدا اگر که در جنگ شوی!"
نع! دخترک ام! سنگ نخواهی شد از این:
از هیچی ی مانده، لیک،دلتنگ شوی.


٣
کُشتی تو خدا را و پشیمان شده ای:
دلتنگِ صفای نابِ ایمان شده ای.
دانی که پشیمانی سودی ندهد:
بیهوده چنین سر به گریبان شده ای!


۴
رفتن، چو هدف نیست، بُوَد بیگاری:
ای من، که ز بیگار به جان بیزاری!
زین روست که پنداری بر گورِ خدا
باید که خدای دیگری بگماری!


۵
گر مقصدِ رفتن را رفتن گیریم،
پیوسته رویم و خستگی نپذیریم.
گُلگشت و تماشاست و ماییم کز آن،
سیر آمده یا نیامده، می میریم.


۶
معنا، که من از بودن در سر دارم،
این است کز آن هنوز بر خوردارم.
وز معنی ی"دین"، حرفِ اگوستین بس ام است:
کاو گفت که:-"من به ژاژ باور دارم"*!


۷
صیّادی ام، انگار، کز اقیانوسی
باز آمده ام، یا خزفِ افسوسی.
چون با تو- کرا!-گویم بر من چه گذشت؟
من گنگ ام و خواب دیده ام کابوسی.


٨
اکنون، که ز دور دیده ای روی زمین،
مانده ست به یادت رُخِ دلجوی زمین.
باید اگرت خدا، مرو دورتَرَک:
شایانِ پرستش است بانوی زمین.


۹
آن سوی جهان، جهانی و جایی نیست؛
نیکی و بدی و زشت و زیبایی نیست.
معنای جهان بودنِ آن باشد و بس:
معناست همین، وگرنه معنایی نیست.


هفتم امرداد۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن


*CEREDO AD ABSURUM!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست