•
تن دادن به این نوع تقسیم بندی, چشم بستن به رنجی ست که در گذرگاه های حیات لانه گزیده است. آری می توان با قبول ستم بر دیگران زندگی کرد. ۳۷ سال است همین رویه پیش روی ماست. اگر جز این بود منادیان تغییر جامعه را اشخاص باسابقه ی قتل و جنایت نمایندگی نمی کردند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۹ اسفند ۱٣۹۴ -
۲٨ فوريه ۲۰۱۶
٣٣ میلیون نفر در ۷ اسفند, رنگی دیگر به زندگی خود دادند. ٣۷ سال باید سپری میشد تا این نیرو با همه ی تفاوت هائی که در اندیشیدن, رفتار اجتماعی, نیازها و خواسته های بحق شان دارند, در کنار هم, از شرکت در انتخابات بگویند, بخندند, شاد باشند و تصویر از شرکت خود بگیرند و این یاد مشترک را به اشتراک بگذارند!
این خیل عظیم را رسانه های حکومتی, احزاب قانونی, سازمانهای موازی با حکومت, فرنگی کاران امنیتی با ریشه ای در خاک, شبکه عنکبوتی ترس از فردا, ترس از هیولای درون به سمت صندوق های رای حکومت اسلامی هدایت کرد. این هم پیوندی ریشه در سالهای دور را با خود بهمراه دارد. برای پاسداشت آنچه بر بستر آن رشد یافت, تکثیر شد. روز رآی گیری, ۷ اسفند روز برداشت محصول بود. آنها ذره, ذره, به انچه در حال وقوع بود نظر داشتند. ٣۷ سال است, هیولا را در درونشان, روزی می دهند, گاهی هم بر شانه نشاندند, و اینک در کنار هم به پاهایش چسبیده اند تا حرکت اش را بلکه کند کنند.
حکومت زیرک تر از مخالفین خود عمل کرد, بساط اش را پهن نمود و حریف را از "چاله فیل" * خارج کرد.
مقسّم, سهم شلاق و شیرینی را بدرستی اجراء کرد. آنچنان, به مذاق حریف مقابل, خوش آمد که, زندانیان خاص در بندشان و حصر شدگان و ردصلاحیت شده ها, هلهله کنان انگشت هایشان را ۷ اسفندی کردند!
هیچ اتفاق خاصی نیافتاد. از دماغ حتی یک نفر خون نیامد. در آرامش کامل انتخابات برگزار شد. نه بمبی ترکید, نه ستادی به آتش کشیده شد نه اهل خیابانی دستگیر! چرا که ۲۵۰ هزار پلیس آماده باش, به همکاری با ٣۰۰ هزار ناظر انتخاباتی, در ۴٣۰ شهر, ۵۴۹۱۴۲۴ میلیون نفر, ملت ِ واجد شرایط رای دادن را تحت کنترل داشته تا بتوانند انتخابات خود را پیش ببرند.
اصلاح طلبان پس از ٨٨ دریافتند ظرفیت حکومت, مانند ظروف مرتبط, از مجراهای خاصی بهم راه دارد. انها به درون آن تونل ها راه یافتند و از حداکثر ظرفیت خود, به حداقل نیازشان, که همان سهیم شدن در قدرت, علیرغم بی مهری های عدیده, چراغ هایشان را برای عبور آزاد در انتخابات غیرآزاد! "سبز" کردند.
بخشی از شرکت کنندگان در انتخابات, با هر گرایشی, قبل از اینکه از جانب فرد یا گروهی مورد پرسش قرار گیرند, شکل شرکت خویش را بازتاب دادند. انگار از درون در فشار خاصی بوده باشند, واکنش نشان دادند, پس از هم رنگ شدن با قدرت, سازش و تمکین را هر دم به نمایش می گذارند.
آری تمکین, از فردا همه چیز رنگ تمکین می گیرد. سازش, تسلیم داوطلبانه را بهمراه دارد. بعد از ۷ اسفند, آنهائی که در انتخابات شرکت کرده اند رمز کلید روحانی را درک خواهند کرد که گفت: [دولت برای حراست از آرای مردم همه توان خود را بکار می گیرد. هر مجلسی با هر ترکیبی که با نظر مبارک مردم شکل گیرد برای دولت محترم است. انتخابات نمادی از استقلال سیاسی و حاکمیت ملی کشور است. رقابت تمام شد. امروز روز ساختن ایرانی در شان ایرانیان است]
این تقسیم کار دولت ـ ملت, انرژی به حکومت در جهت پیش برد مقاصد خاص اش را می دهد. فراهم گشتن این آلترناتیو, ریشه در حیات انتخابات های گذشته و عملکرد دولت های پیشین دارد. همه ی آن تلاش های انجام یافته دوری از قدرت, حیات خاموش وار اما معترض, شقه شده و در ۷ اسفند, در خدمت قدرت نهاده شد. این جدائی بخشی از جامعه از هم, چهره دولتی و غیردولتی را در همه ی عرصه های اجتماعی نشان داد.
۷ اسفند را, حداد عادل حذف شده "جشن سیاسی ملی" نامید. علی لاریجانی گفت: "حضور مردم در انتخابات مایه مسرت است زیرا نشان میدهد مردم نسبت به سرنوشت خود حساس هستند! "عبدالله نوری" حضور ملی و شرکت گسترده در انتخابات را پیامی روشن قلمداد کرد." مگر چه اتفاقی افتاد که امروز مردم دوباره مسئله شدند. مگر نسبت به انتخابات های گذشته چند درصد به آمار شرکت کنندگان افزوده شد با در صد متوسط رشد جمعیت؟ چه چیزی تغییر کرد که این گونه شگفت زده شدند و هیجان نشان می دهند؟ به میدان آوردن چند درصد "رای خاموش" و انداختن در چاله فیل, نشان از چه معجزه ای دارد؟ در جامعه ئی که در کوچه و خیابان, شاهد بی تفاوتی مفرط به آنچه "کشتار اجتماعی" نامیده می شود را شاهد هستیم, در اندرون جمعیتی که هیچ باور دمکراتیکی را در برخورد با هم شاهد نیستیم, چگونه است عده ای دست به لایروبی می زنند و آوار بر می آورند. خود را محق می دانند چهره جنایت کاران را بزک کرده, عده ای را بازخرید کنند و عده ای دیگر را پیشمرگ جلوه دهند؟ این کجایش تمرین دمکراسی است؟
آنانی که در انتخابات شرکت نداشته اند, بحساب نمی آیند! نه از جانب قدرت, نه از جانب نیروئی که در انتخابات با آگاهی شرکت کرد. آیا آنان نیز مردمی هستند؟ با اهدافی, خواسته های سرکوب شده ای؟ در کدام بخش ِ پیوندهای اجتماعی می توان جایشان داد؟ چون" اثر انگشت" ندارند باید پشت خط قرار گیرند؟
تن دادن به این نوع تقسیم بندی, چشم بستن به رنجی ست که در گذرگاه های حیات لانه گزیده است. آری می توان با قبول ستم بر دیگران زندگی کرد. ٣۷ سال است همین رویه پیش روی ماست. اگر جز این بود منادیان تغییر جامعه را اشخاص باسابقه ی قتل و جنایت اشغال نمی کردند.
این نیز بگذرد!
عبارتی که بر دیوار زندانها حک شد. سال ها و سال ها, فراموشی دردیست که که درمانش یادآوری ست.
۶۲ سال قبل, دولت ملی دکتر محمد مصدق را, مشتی دلار آمریکائی, عده ای اوباش با همراهی شیخ ها و شحنه ها و روسپیان و چند تیمسار تربیت شده ی کمیسرهای نظامی آمریکائی سرنگون کرد. و دیکتاتور توانست ۲۵ سال دوام آورد. امروز نه از آن دیکتاتور خبری است نه از آن نظام شاهنشاهی! اما, ما پس از ۶۲ سال هنوز نیاموخته ایم درست اندیشیدن را!
در انتخاباتی شرکت می کنیم که می دانیم سررشته دارش چه نیروئی ست! به کسانی رآی می دهیم که می دانیم نه یک قرن قبل, دو دهه از "کشتار زندانیان سیاسی" شان گذشته است. آنوقت می توانیم پایبند این باشیم که, از یک میلی متر از آزادیئ که به ما ارزانی داشتند پاسداری کنیم؟
کاوه بنائی ـــ رم
*برای شکار فیل ابتدا چاله کنده می شود پس از اینکه فیل درون چاله سقوط کرد زخمی اش می کنند , سپس عده ای دیگر به درمان فیل می پردازند و فیل مورد محبت قرار گرفته و رام شده را از چاله خارج می کنند.
|