یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بسته های شانسی
رُنو و دخترش لولیتا
ترانه ای از Renaud - مترجم: فریبا عادل خواه


• پنج دقیقه من ای کاش با تو زیر باران دوباره راه روم
و تا زندگی هست نگاه کنم
خیره در چشمانت،
برایت از زمین بگویم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۵ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱۶


 تقدیم به اقای بهمن پارسا که احساس کردم علاقه خاصی به این ترانه دارند که در سال ۱۹٨۵ (۱٣۶۴) سروده شده، و درسال ۲۰۱۵، یعنی سال گذشته، همچنان یکی از سه ترانه ایست که با بیشترین اقبال در میان فرانسویان همراه بوده است
این شعر که خواننده و سراینده اش یکی است حکایتی ازدلتنگی و حسرت به گذشته دارد، در حالی که همزمان از آرزوهای یک پدر و راز و نیاز او با دختر خردسالش می گوید.

Renaud (۱۹۵۱- )
Mistral Gagnant*
بسته های شانسی

ایکاش روی نیمکت پنج دقیقه درکنارت بنشینم
و تا ادمها هستند، انها را ببینم
برایت از خوبی دوران هائی بگویم
که رفته اند، یا که باز خواهند امد
انگشتهای کوچک ترا در دستم بفشارم
و حتی به کبوترهای خرفت غذا دهم
با ضرب پا، به آزار و اذیت آنها وانمود کنم
صدای خنده ات را بشنوم
که می لرزاند دیوارها را
و میتواند مرهمی شود زخمهایم را
کمی از کودکی ام برایت بگویم
از آب نبات های معرکه ای
که بلند می کردیم از بقالی سر کوچه
از اب نباتهای رنگی،
کارامل، قرصهای نعنائی
یک فرانک همه
و بسته های شانسی

پنج دقیقه من ای کاش با تو زیر باران دوباره راه روم
و تا زندگی هست نگاه کنم
خیره در چشمانت،
برایت از زمین بگویم
و از مادرت کمی
و به چاله چوله های پر آب زنیم
تا فریادش را در اوریم
کفشهایمان را اوراق کنیم و بخندیم
صدای خنده ات را بشنوم
همچون صدای دریا
ای کاش متوقف می شد زمان،
باز می گشت به عقب به گذشته ها
تا برایت از اب نبات های ان دوران بگویم،
"کارامبار"
و از نباتهای رنگی واقعی که لبهایمان را قاچ قاچ میکرد
و در می اورد پدر دندانهایمان را
و نیز از بسته های شانسی

پنچ دقیقه من ای کاش روی نیمکت در کنارت بنشینم
خورشیدی که دور می شود ببینم
برایت ازدوران خوشیها بگویم
که به سر رسید و پروایم نیست
برایت از نامردان بگویم
که در میان ما نیست
و اگروصله ای ناجورم من، ازدریچه چشمان توست
چرا که آنها از خوش اقبالی، جفت و جورند
میخواهم بشنوم صدای خنده ات را
تا به پرواز در بیاید همراه اوج اوای پرنده ها
میخواهم برایت از دوست داشتن زندگی بگویم
اینکه باید دوستش بداریم
حتی اگر زمانه خبیث است و بی وفا
و می برد با خود
خنده های کودکانه را
و بسته های شانسی را
و بسته های
...
شانسی را

*در اینجا لفظ میسترال، اشاره به نام و یا به قول امروزیها برند یک اب نبات پزی قدیمی را دارد که با اجازه مخاطبان عزیز این ستون در ترجمه معادل فارسی اش را برای نسل بزرگ شده تهران در سالهای دهه ۴۰ اورده ام. جهت اطلاع بعد از انقلاب این بسته شانسی های پر خاطره تبدیل به تخم مرغ شانسی شد. در مورد انواع نبات و اب نباتی که به ان اشاره دارد نیز به خاطر ضرب شعر، بعضی را حفظ کرده ام و بعضی دیگر را حذف. با پوزش از صاحبنظرانی که این رویکرد را به ترجمه تاب نمی اورند و با اشاره مجدد به اینکه ترجمه شعر همیشه و با هر منطق و معیاری که انجام گیرد، نوعی خیانت است. با قبول مسئولیت ان، و با احترام به تمام خائنان!، در این وادی اولویت را انتقال مفهوم قرار داده ام.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست