بررسی آماری سه نیروی اجتماعی در انتخابات اسفند ۹۴
هاتف رحمانی
•
نتایج به دست آمده از انتخابات مجلس خبرگان نشان می دهد که جناح "ذوب در ولایت از پشتیبانی ۱۶ درصد استان تهران و جناخ اصلاح و اعتدال از حمایت ۲۷ درصد مردم بر خوردارند، و ۵۷ درصد مردم واجد شرایط رای در استان تهران به هیچ یک از دو جناح – آن هم در سیاسی ترین انتخابات بعد از ۸۸ تمایلی ندارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ ارديبهشت ۱٣۹۵ -
۲۵ آوريل ۲۰۱۶
انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری پنجم در 7 اسفند 1394 برگزار و نتایج آن اعلام گردید . انتخابات اخیر طبق معمول همه انتخابات های دهه اخیر با حاشیه ها و کشمکش هایی بین نیروهای مختلف اجتماعی همراه بود . این انتخابات طبق روال سال های اخیر از همان ابتدا از سوی هسته سخت قدرت ( متشکل از بیت رهبری ،شورای نگهبان، قوه قضائیه ، سپاه ، صدا وسیما ودیگر نهادهای انتصابی و...) به شدت مورد گونه های مختلفی از مهندسی ومعماری قرار گرفت . یکی از این رویکرد ها تنگ کردن عرصه برای نیروهای شناخته شده و باز کردن میدان به روی داوطلبان ناشناخته و بالا بردن آمار شرکت کننده ها برای انتخاب شدن بود . گونه دیگرمهندسی وادار کردن مدعی های اصلاح طلبی و اعتدال گرایی به نهایت تمکین به برنامه های طراحی شده از سوی هسته سخت قدرت بود . نتیجه این وضعیت دعوت به شرکت در انتخابات از سوی مدعی های اصلاح طلبی و اعتدال در هر وضعیت ممکن بود . آن ها با محاسبه انزوای رقیب گمان می کردند با هر گونه شرکت و دعوت به شرکت اگر بتوانند 25 تا 30 درصد رای ها را به خود اختصاص دهند موفق می شوند سهم قابل توجهی از قدرت مجلس را فرا چنگ آورند . این مدعی های اصلاح طلبی هم یارانی خارج از دایره داخل کشور هم داشتند که با طرح برنامه هایی عملا به برگزاری " پر شورتر" انتخابات یاری می رساندند. اکبر گنجی در رادیو زمانه با مطرح کردن "مثلث جیم" و تلاش برای حذف آن ها عملا به دو قطبی کاذبی دامن زد. گنجی نوشت :" در میان این سه تن، آیت الله جنتی از همه مهمتر است. او نماد حذف انتخاباتی است. با حذف نامزدهای مخالف و رقیب، مردم را از حق انتخاب محروم میسازد.... رأی نیاوردن “مثلث جیم” در تهران، هزینه بسیار بالایی برای جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای، سپاه و افراطیترین بخشهای جمهوری اسلامی دارد.
شکست این سه تن، آزمون فیصله بخش شکست آیت الله خامنه ای، اصول گرایان و اسلام فقیهانه آنان است. تهران میتواند این آزمون فیصله بخش را انجام دهد. این آزمون فیصله بخش منوط به دو امر است:
اول- ارائه لیست کامل ۱۶ نفره مجلس خبرگان برای تهران از سوی اصلاح طلبان و اعتدالیون که فاقد این سه تن باشد. این لیست باید به طور علنی از سوی محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی، عبدالله نوری، و…مورد تأیید قرار گیرد.
دوم- شرکت بالای مردم تهران در انتخابات خبرگان. اگر جوانها و طبقه متوسط بسیج شوند، به راحتی میتوانند این سه تن را حذف کنند. شکست رئیس مجلس خبرگان رهبری، دبیر شورای نگهبان و ایدئولوگ خشونت، برای خامنهای شکست بزرگی خواهد بود".
در همین شرایط حسین باستانی هم از بی بی سی به یاری مدعی های اصلاح واعتدال آمد و با توضیح آماری مدعی شد که :" رای دهندگان به فهرست رفسنجانی-روحانی ، بیش از نیم میلیون نفر از رای دهندگان به فهرست یزدی-جنتی-مصباح بیشتر هستند. در چنین شرایطی اگر حامیان رئیس جمهور فعلی در انتخابات خبرگان پیش رو، به طور هماهنگ به ۱۶ نفر رقیب آقایان یزدی، جنتی و مصباح رای بدهند، به راحتی امکان راندن آنها به جایگاه های ۱۷ به پایین فهرست منتخبان استان تهران را خواهند داشت." این طرح مورد استقبال قرار گرفت و در تبلیغات اصلاح واعتدال به حذف شش نفر رسید تا رقابت "سلبی" را به دیگر استان ها نیز بکشاند .آقایان علم الهدی در مشهد ، خاتمی در کرمان و لاریجانی در مارندران نیز به فهرست "حذفی" ها افزوده شدند .
قطب بندی ها حول همین پلتفرم شکل گرفت . نه سخنی از برنامه و مطالبه مطرح شد و نه از خواسته های مردم که مدعی های اصلاخ واعتدال عنوان می کردند که "مردم " برای "تغییر" رای می دهند.
حاشیه های مضحک ودراماتیکی هم به وجود آمد . تحریمی ها هم تراز سلطنت طلب ها ومجاهدین قرار گرفتند و رای دهنده ها هم تراز قاتل ها و آدمکش ها . جنگی حیدری نعمتی در بازار مکاره انتخابات به راه انداخته شد و حتی برخی از جمله راه توده وبی بی سی آن را "رفراندومی" برای نظام اعلام کردند .
انتخابات بر گزار شد و همه طرف ها با گردنی افراشته از "حماسه حضور" سخن راندند . کسانی ان را پیروزی "جبهه تغییر واصلاح " خواندند، عده ای از حماسه سخن راندند و رهبر هم اعلام کرد "مردم به وظیفه خود عمل کردند وبه "نظام " رای دادند . و رای نداده ها وتحریمی ها هم خود را پیروز انتخابات قلمداد کردند . اما آمار انتخاباتی را کسی مورد بررسی دقیق قرار نداد .
من در این جا فرض را بر سلامت انتخابات می گذارم . با این که بر مبنای شواهد میدانی اعتقاد دارم این یکی از انتخابات هایی بود که پول در آن نقشی بنیادی بازی کرد. خرید رای های فردی وجمعی به شدت رایج بود . رای سازی به ویژه در سطح شهرستان ها از سوی بسیج و ... بیشتر به سود نامزد های ظاهرا "مستقل" مسلط بود . تعویض جایگاه کاندیدا ها با همین رای سازی ها مکرر بود . ادامه این توضیح ها خود مثنوی هفتاد من کاغذ می شود .
من در نوشتاری پیش از انتخابات ، پس از معرفی سه نیروی درگیر در انتخابات نوشتم :" انتخابات برگزار خواهد شد و احتمالا افراد زیادی هم در آن شرکت خواهند کرد . صندلی های مجلس را باز هم به قول روحانی "نماینده های یک جناح" قبضه خواهند نمود و باز هم برنامه "تغییر" ی که دم انتخابات خیلی ها مدعی پیش برد آن می شوند همچنان به امان خدا رها خواهد شد . و احتمالا کسی هم از میان "اصلاح طلب ها" جرات اعتراضی را به خود نخواهد داد . چون پیشاپیش می دانند هر اعتراضی یعنی "فتنه " و "نفوذ" .
انتخابات خواهد گذشت . اما باز هم فراموش خواهیم کرد که بدون احیا بدنه اجتماعی ، بدون اتحاد عمل همه نیروهای خواهان تحول ترقی خواهانه جامعه ، بدون تلاش جمعی برای طرد نظام ولایی ، در بر همین پاشنه خواهد چرخید ."
این نوشتار در پیگیری همان« اتحاد عمل همه نیروهای خواهان تحول ترقی خواهانه جامعه» به بررسی آماری انتخابات می پردازد . بیشترین تکیه این نوشتار بر انتخابات استان وشهر تهران است که سیاسی ترین چهره انتخابات اخیر را به نمایش گذاشت .
اختلاف بیش از پنج میلیونی تعداد رای دهنده ها!
قبل از پرداختن به انتخابات در تهران ناگزیرم به نکته ای اشاره کنم که با همه جستجو ها پاسخی برای ان نیافتم .(شاید واجدین شرایط اقلیت ها باشد ؟ نمی دانم) طبق اعلام رسمی دارندگان حق رای در کل کشور ۵۴ میلیون و ۹۱۵ هزار و ۲۴ نفر بود اما در آماری که برای 31 استان به تفکیک اعلام شده است جمع کل رقم ها 49.373.136 نفر می شود . ( در جدولی که پیوست خواهد شد جزئیات آن را مشاهده خواهید کرد.)
انتخابات خبرگان استان تهران
بر اساس اعلام وزارت کشور در استان تهران 8.475.012 نفر واجد شرایط رای دادن بودند . تهران سیاسی ترین بخش انتخابات بود . همه نیروهای بسیج شده در دو قطب ، بیشترین تلاششان را برای کسب اکثریت در تهران به کار بردند . حتی خاتمی با پیامی ویدیوئی که به صورت گسترده ای در رسانه های اجتماعی بازتاب یافت از هواداران اصلاح واعتدال خواست که به هر دو لیست به طور کامل رای دهند وتکرار کرد که هر دو لیست به صورت کامل . این انتخابات از یک نظر دارای اهمیت بسیاری بود . نوعی وزن کشی برای جناح های حاکمیت . جناحی با عنوان ذوب شدگان در ولایت و جناحی با محوریت رفسنجانی – روحانی بعنوان "اپوزیسیون قانونی" . (همین جا بگویم که من شواهد بسیاری مبنی بر "بازی" بودن این چهره "اپوزیسیونی " رفسنجانی با هماهنگی بیت رهبری دارم که شاید در جای دیگر به آن بپردازم) .
نتایج به دست آمده نشان می دهد که جناح "ذوب در ولایت از پشتیبانی 16 درصد استان تهران و جناخ اصلاح واعتدال از حمایت 27 درصد مردم بر خوردارند ، و 57 درصد مردم واجد شرایط رای در استان تهران به هیچ یک از دو جناح – آن هم در سیاسی ترین انتخابات بعد از 88 تمایلی ندارند . البته باید اعلام کنم که این 27 درصد و 16 درصد بر مبنای آرا نفرات اول دو جناح حاصل شده است واگر فرض را بر مثلا معدل رای دهنده ها قرار دهیم کاهش چشمگیری برای هر دو جناح را شاهد خواهیم بود . (به نمودار شماره یک توجه کنید )
جدول کامل رای های هر نماینده خبرگان و در صد آن را در نمودار دو ببینید :
و در نمودار سه نوسان رای ها از اول تا آخر را مشاهده کنید .
این نمودار نشان می دهد که رای نسبتا بالای دری نجف آبادی و ری شهری عملا دست پخت رقابت دو جناح است که مثلا جنتی بعنوان سرلیست اصولگرا ها در رده 16 قرار گرفته است و آن ها در رده های ششم وهشتم . همان طور که امامی کاشانی دوش به دوش رفسنجانی آمده است . و در عین حال نشان می دهد که هم در میان رای دهنده ها به اصولگراها و هم درمیان رای دهنده ها به لیست رفسنجانی افرادی عملا به آن ها رای نداده اند و حاصل جمع رای دهنده های دو جناح آن ها را بالا کشیده است .
من در این بررسی میزان حمایت را بر مبنای بالاترین رای محاسبه کرده ام . مثلا اگر ملاک را نفر هشتم قرار دهیم در میزان حمایت از اصلاح طلب ها با کاهش شدیدی مواجه می شویم . یعنی از 27 درصد به 23 درصد می رسیم و اگر معدل اصول گرا ها را در نظر بگیریم شاهد رقمی حدود 10 درصد خواهیم بود . من در این بررسی رای ها را به دو گونه "رای سیاسی" و " رای عادی" تقسیم کرده و محاسبه ها را بر مبنای رای سیاسی ( رای هدفمند مبتنی بر لیست) انجام داده ام . به گمان من شرکت بخش اعظم مردم در راستای تغییر بوده وهست . از این رو با یک معادله تک مجهولی رو در رو هستیم . یک سوی معادله عبارت است از جمع رای دهنده ها به اصلاح واعتدال به اضافه بقیه واجدین شرایط که یا رای نداده اند ویا "رای عادی" ( رای رفع تکلیف برای اجتناب از بر خورد های اداری در محل کار ، دانشگاه و هر جای دیگری که امکان سرکشی حراست وجود دارد ) داده اند که جمع آن به 84 درصد می رسد و در سوی دیگر رای دهنده ها به اصولگرا ها ( که ظاهرا رهبر و یا به عبارتی هسته سخت قدرت را نمایندگی می کنند ) که 16 درصد را شامل می شوند . حل این معادله راه ریاضی ندارد و آن را باید « اتحاد عمل واقعی برای تغییر از سوی نیروهای ترقی خواه جامعه» حل نماید .
این پرسش مطرح می شود که آیا این روند مختص استان تهران بوده است و در استان های دیگر وضعیت دیگری حاکم بوده است ؟ برای بررسی پرسش عین محاسبه برای استان تهران را برای همه استان ها نیز بر مبنای اصل گرفتن رتبه ورای نفر اول هر استان انجام داده ام که نتیجه آن را در نمودار 4 مشاهده می کنید:
نکته جالب در این نمودار آن است که در بسیاری از حوزه ها شخصیت فردی نامزد تعیین کننده تر از تعلق به لیست ها بوده است . یعنی عدم توجه به انتخاب بر مبنای لیست که نشان دهنده بی اعتمادی رای دهنده ها به لیست های هر دو سو است . مثلا در مورد احمد خاتمی ، لاریجانی و علم الهدی که مثلث دیگری برای سلب بودند و از سوی جناح مقابل به شدت مورد تبلیغ و پشتیبانی قرار داشتند نتایج خیلی دلگرم کننده نیست . آقای احمد خاتمی در کرمان در حالی که رقیب اصلاح طلبی نداشته است 34 درصد آرا رتبه اول، آقای لاریجانی در مارندران هم با همان شرایط 30 درصد آرا ، ورتبه دوم و آقای علم الهدی در خراسان رضوی نیز با همان شرایط حدود 28 درصد رای ها و رتبه سوم را کسب کرده اند . اما مثلا در موردآقای نورمفیدی از استان گلستان چنین نیست که با فاصله بسیار از دیگر انتخاب شده ها که همه از اصلاح طلب ها بودند به 40 درصد رای ها دست یافته است ، در حالی که نفر دوم از استان گلستان دارای 30 درصد رای ها ونفر سوم دارای 27.5 درصد رای ها است.
انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران
برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی افراد لیست واحدی همگی در دور اول به مجلس راه یافتند. این شاید برای مطرح کننده های آن لیست مایه غرور و مباهات عظیمی باشد . بنا به اعلام ستاد انتخابات کشور در شهر تهران ( تهران ، ری شمیرانات، اسلامشهر وپردیس) از مجموع شش میلیون وهفتصد هزار نفر(6.700.000) واجد شرایط ،تعداد 3.440.968 نفر رای داده اند . ابتدا به نمودار تقسیم رای ها توجه کنیم:
این نمودار هم همانند خبرگان نشان می دهد که سهم لیست امید اصلاح طلب ها و اعتدالیون 24 درصد ( سه درصد کمتر از استان تهران) ، سهم اصولگرا ها 16 درصد و سهم عدم رای (عدم شرکت ، باطله و یا غیر همسو با لیست ها) حدود 60 درصد است .
نوسان رای ها در لیست امید
برای اطلاع از نحوه نوسان رای ها به نمودار زیر توجه کنید
براساس این نمودار بین رای نفر اول لیست ورای آخرین نفر لیست 32.5 درصد اختلاف وجود دارد . یعنی هم همه رای دهنده ها به عین سی نفر لیست رای نداده اند و هم به افراد شناخته شده تر تمایل بیشتری نشان داده اند تا جایی که مطهری رتبه 25 لیست امید جایگاه دوم را با اختلاف حدود 10 درصدی پس از آقای عارف سر لیست امید اشغال کرده است .
نکته ای را که باید در مورد افراد تایید شده هر دو لیست خبرگان و مجلس باید خاطر نشان کرد آن است که همه آن ها از آزمون دشوار شورای نگهبان در تایید صلاحیت ها گذشته اند یعنی اگر نود هم بیاید 100 پیش هسته سخت قدرت نظام است ، و اصولا نمی توان امیدی برای تغییر به آن ها بست .
نمودار زیر نوسان رای های بین نفر اول وآخر لیست امید را به خوبی نشان می دهد .که میزان حمایت از لیست امید بین 17 تا 24 درصد نوسان دارد .
همین وضعیت کم وبیش با اختلاف اندکی ناشی از مسائل دیگری که در انتخابات های استانی و شهری دخالت دارد حاکم است . در اکثر حوزه هایی که نماینده ها بر گزیده شده اند همه بین 25 تا 30 درصد رای ها را کسب کرده اند و در 64 حوزه رای ها حتی به 25 درصد برای یک نامزد هم نرسیده ونتیجه به دور دوم واگذار شده است .
مسئله مستقل ها
در این انتخابات بیش از هر انتخاباتی شاهد حضور به اصطلاح مستقل ها بودیم .این افراد هم اکنون با 60 نماینده جناح قدرتمندی را در مجلس آینده می توانند تشکیل دهند . این که چه میزان همگرایی نظری بین آن ها وجود دارد اکنون مشخص نیست ، اما شواهد بسیاری وجود دارد که بسیاری از آن ها در حقیقت چراغ خاموش نهادهای نظامی به ویژه سپاه وبسیج بوده اند وبا استفاده از بی اعتمادی مردم به دو جناخ شناخته شده موفق به اخذ رای حوزه های انتخاباتی خود شده اند .آینده نزدیک نشان خواهد داد که این مدعی های استقلال تا چه اندازه مستقل خواهند بود ودر تحول های درون جناحی ایفای نقش خواهند کرد .
سخن پایانی
من اعتقاد دارم که زیر پوست جامعه ایران جریان جوشان میل به تغییر وجود دارد . هیچ کس به اندازه هسته سخت قدرت – به دلیل احاطه اطلاعاتی ، آماری ، نظر ستجی های مختلف و...- از این جریان اطلاع ندارد و هیچ جریانی به اندازه این هسته به این جریان بها نمی دهد . من در نوشتاری که ذکر آن رفت نوشته بودم :« وضعیت اجتماعی – اقتصادی وسیاسی جامعه به ان چنان وخامتی گرویده است و روزگار مردم عادی جامعه اعم از کارگران و لایه های مردمی به چنان بحرانی دچار است که آینده روشنی را برای حکومت مستقر باقی نمی گذارد . از این رو همه تلاش های حاکمیت ولایی به سمتی در حرکت است که می توان آن را وضعیت "نشستن بر سرنیزه" خواند. به نظر می رسد سیاست "تکیه بر سرنیزه" کارایی خود را از دست داده است .» تلخکامی آقای خامنه ای پس از انتخابات و ظاهر شدن در نقش رهبر هسته سخت نظام در برابر دولت از همین جریان که در انتخابات اخیر گوشه ای از موجودیت خود را به نمایش گذاشت ناشی می شود. همه این وضعیت است که یک سوی معادله ای را که پیش از این گفتم به نشستن بر سر نیزه تشویق می کند. راه مقابله با این دیو رها شده از کوزه دیگر صرفا انتخابات نمی تواند باشد . این نیروی عظیم بیش از 80 درصدی خواهان تغییر در جامعه ایران باید راهکارهای دیگر و رویکرد های دیگری را برای مقابله انتخاب نماید . در وحله اول باید از جنگ حیدری نعمتی «خود حق پنداری» دست بشوید . وبعد برای ایجاد وسیع ترین اتحاد عمل حول خواسته های عمومی مردم وزحمتکشان جامعه تلاش نماید . نیروی مادی متبلور در "هسته سخت قدرت نظام" را تنها با نیروی مادی و توازن واقعی قوا می توان به عقب نشینی وادار کرد . نشستن بر سر نیزه تا زمانی که هیچ نیروی بدیلی برای تغییر عینی واقعیت موجود وجود نداشته باشد می تواند ادامه یابد. اکنون نوبت آن است که آن هایی که برای «معماری انتخابات از پایین» در برابر مهندسی از بالا تلاش می کردند ، برای ایجاد نیروی مادی بدیلی برای تغییر واقعی دست اتحاد خود را دراز کنند و آستین ها را – اگر واقعا خواستار حفظ وضع موجود نیستند- برای تدارک برنامه و نیروی مادی عمل کننده برای تغییر واقعی بالا بزنند.
|