یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات عمومی و مُعضل طبقه متوسط - ن. نوری زاده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۵ -  ۲٨ آوريل ۲۰۱۶


آیا عصیان و اعتراضات گسترده‍ی مردم در سراسر جهان به معنای روشی نوین در جهت هشدار و یا مهار دولتمردان و سیاستمدارانی است که در انتخابات عمومی برگزیده شده اند؟ آیا اعتراض و عصیان شب و روز مردم و تصرف خیابانها و تجمع در میادین جایگزینی برای انتخابات عمومی و یا حداقل تجدید نظر در روش و رفتارهای انتخاباتی است؟ چرا طبقه‍ی متوسط جوامع مختلف اعتماد خود را در مورد برگزاری انتخابات عمومی از دست داده اند؟ بدیهی است اگر ما بخواهیم انگیزه‍ی درونی امواج اعتراضات کنونی مردم را درک کنیم باید به نتایج و پیامدهای برگزاری انتخابات عمومی در این کشورها نظر افکنیم.
بطور تاریخی افزایش تاثیر سیاسی طبقه‍ی متوسط در جوامع، ابتدا بدلیل تلاش این طبقه در جهت دستیابی به حق رای عمومی (universal suffrage) بود که بعدها به اهمیت برگزاری انتخابات عمومی تبدیل شد. انتخابات عمومی برای طبقه‍ی متوسط در واقع مانند شطرنج برای روس ها و یا روابط عاشقانه‍ی خارج از ازدواج فرانسویها است. روسها و فرانسویها از فنون بازی و رموزعاشقانه ای که باید در این موارد بکار ببرند تا بر حریف خود غلبه کنند، بخوبی آگاه و مطلع میباشند. طبقه متوسط نیز هنگامیکه توانسته است با برگزاری انتخابات عمومی آزاد و عادلانه منافع خود را تامین نماید، احساس خشنودی و آرامش میکند. الکسیس توکویل در کتاب خود بنام دمکراسی در آمریکا (Democracy in America) از طبقه‍ی متوسط بمثابه‍ی ارباب همگان (Mistress of All) یاد کرده است. (1)
در گذشته نه چندان دور وقتی طبقه‍ی متوسط به خیابانها سرازیر میگشت تا نسبت به عملکرد دولتمردان و سیاستمدارن اعتراض کند، ضمن اینکه برکناری رهبران و دست اندرکاران دولتی را خواستار میشد، خواهان برگزاری مجدد انتخابات عمومی نیز بود. اما امروزه ما دیگر مطمئن نیستیم که طبقه‍ی متوسط با اعتراضات سراسری و پیوسته‍ی خود خواهان برگزاری مجدد انتخابات میباشند. زیرا انتخابات عمومی ناکارآمدی خود را در بهبود وضیعت اقتصادی – سیاسی جوامع آشکار کرده است. برای مثال برگزاری انتخابات عمومی در بسیاری از کشورها از جمله در ایران، روسیه، تایلند، بلغارستان و ترکیه که دارای نظام های سیاسی متفاوت از یکدیگر میباشند چنین ناکارآمدی را نشان داده است. برای نمونه کشورهای مذکور با برگزاری انتخابات عمومی پیام های زیر را به افکار عمومی جهان ارسال کرده اند.

1- ایران: یازدهمین دوره‍ی انتخابات عمومی در سال 2013 (خرداد 1392) در ایران و بعد از پایان دوره‍ی "کودتای روزِ انتخاباتی" دهمین دوره‍ی ریاست جمهوری سال 2009 (خرداد 1388) که منجر به تحمیل مهره‍ی دست نشانده ای بنام "رئیس جمهور" از سوی بالاترین مقام حکومتی این کشور شد، برگزار گردید. بنابر آمار و ارقام بنگاه های دولتی ایران، حسن روحانی با کسب آرای 18613329 از مجموع کل آرای 36704156 و با تعهد به بهبودی 101 معضل سیاسی، 159 وعده‍ی اقتصادی، 152 وعده‍ی اجتماعی و 16 وعده‍ی صریح در مورد آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی به ریاست جمهوری انتخاب شد. (2) بنابر نظر پژوهشگران و محققین علوم سیاسی و اجتماعی که در مورد برگزاری انتخابات عمومی در کشور های در حال توسعه مطالعه میکنند، حضور و مشارکت مردم در انتخابات عمومی ایران که عموما از طبقه‍ی متوسط جامعه بودند با توجه به شرایط و ویژگیهای پیچیده‍ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این کشور به تعبیری از نوعِ مشارکت سلبی انتخاباتی (Diverse Participation) و به تعبیر دیگری از نوع "رای دادن تاکتیکی" (Tactical Voting) بوده است(3). اینک بعد از گذشت دو سال از انتخابات عمومی این کشور گشایشی در جهت باز شدن فضای سیاسی انجام نگرفته است و آزادی های مدنی از جمله فعالیت احزاب سیاسی و سندیکاهای مستقل صنفی ممنوع میباشد و در همچنان بر پاشنه‍ی سابق خود می چرخد.

2- روسیه: شهروندان طبقه‍ی متوسط روس در اعتراض به نتایج انتخابات مجلس و ریاست جمهوری روسیه از 5 دسامبر سال 2011 تا اوائل سال 2012 به خیابانها سرازیر شدند و یکصدا خواهان برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه بودند. البته این واقعیت بر طبقه‍ی متوسط روسیه پوشیده نبود که اگر ولادیمر پوتین تن به خواسته‍ی آنان میداد و یک انتخابات آزاد و سالم برگزار میکرد باز هم حزب او بنام روسیه متحد (United Russia) در این انتخابات پیروز میگشت. اما نکته‍ی ظریف اعتراضات طبقه‍ی متوسط روسیه در این نهفته بود که آنان مصمم بودند که مشروعیت رژیم پوتین را به چالش بِکِشَند. در نتیجه‍ی اعتراضات پی در پی مردم روسیه نه تنها مشروعیت رژیم پوتین خدشه دار شد بلکه محبوبیت او نیز بمراتب کاهش یافت.


3- تایلند: طبقه‍ی متوسط تایلند بعد از شش ماه بحران سیاسی در این کشور خواستار برکناری رئیس دولتی شدند که خود پیش تر به او رای داده بودند. آنان در اعتراضات گسترده‍ی خود شعار "اصلاحات قبل از انتخابات" را سر میدادند و اصرار می ورزیدند که باید یک "کمیته‍ی انتصابی" تشکیل گردد تا به بحران سیاسی رسیدگی کند و کشور را از نابسامانی نجات دهد. اما در ماه می سال 2014 به جای تشکیل "کمیته‍ی انتصابی" کودتای نظامی در این کشور بوقوع پیوست که از سوی اقشار و طبقات مختلف مردم از جمله طبقه‍ی متوسط جامعه تایلند مورد حمایت قرار گرفت.

4- ترکیه: دولت اردوغان تصمیم گرفت که پارک قزی (Gezi Park) را که در فضای سبز پیرامون میدان تکسیم در استانبول قرار داشت، جهت ساخت و ساز آسمان خراش به مقاطعه کاران بزرگ و خصوصی واگذار کند. این امر اعتراضات گسترده‍ی طبقه‍ی متوسط ترکیه علیه دولت را بدنبال آورد. اعتراض کنندگان به دولت اردوغان بطور آگاهانه در شعارهای خود کناره گیری دولت و برگزاری مجدد انتخابات را درخواست نمی کردند زیرا تردید داشتند که در شرایط موجود درخواست آنان با حمایت اکثریت مردم روبرو گردد. همانطور که پیروزی حزب عدالت و توسعه‍ی نخست وزیر با اکثریت آرا در انتخابات منطقه ای سال 2014 تردید آنها را تائید کرد. اما نکته‍ی قابل تامل اعتراضات طبقه‍ی متوسط ترکیه در این بود که آنان قصد داشتند یکه تازی دولت اردغان را به چالش ِکشند و در اکثریت آرای او رخنه ایجاد کنند. کما اینکه بعد از سرکوب اعتراضات پارک قزی میان حمایت کنندگان او شکاف عمیقی ایجاد گشت.


5- بلغارستان: رویداد بلغارستان بیشتر به یک کلاف سردرگم شباهت داشت. زیرا در اواسط سال 2013 ده ها هزار نفر از طبقه‍ی متوسط این کشور (نسبت به جمعیت 7.3 میلیونی این کشور جمعیت قابل ملاحظه ای است.) بلوار اصلی صوفیه را اشغال نمودند و علیه دولت مافیائی، فاسد و اولیگارشی حاکم شعار دادند. روی پلاکاردهای مردم معترض نوشته شده بود که: " 24 سال دموکراسی دروغین و ساختگی کافی است." بنابر گزارشات بیش از 70 درصد مردم بلغارستان از اعتراضات بلوار صوفیه حمایت بعمل آورده بودند. اعتراضات طبقه‍ی متوسط بلغارستان باعث گردید که دولت تن به برگزاری مجدد انتخابات بدهد. دولت با تبلیغات وسیعی که انجام داده بود انتظار داشت مردم در آن شرکت کنند، اما بر خلاف انتظار دولتمردان این کشور مردم از برگزاری انتخابات استقبال نکردند. آنان بر این باور بودند که بیش از آن نمیتوانند به احزاب و یا نامزدهای انتخاباتی اعتماد کنند.

همانطور که مشاهده گردید طبقه‍ی متوسط با توجه به شرایط و مقتضیات جامعه خود واکنش های ناهمخوان، متفاوت و چندگانه ای نسبت به موضوع انتخابات عمومی از خود نشان داده است. در ایران طبقه‍ی متوسط با مشارکت سلبی در انتخابات عمومی به مبارزه علیه نظام سیاسی حاکم برخاسته بود در حالیکه در تایلند مردم به پیشواز کودتا نظامی شتافتند. در روسیه و ترکیه که دولت ها از حمایت اکثریت مردم برخوردار بودند طبقه‍ی متوسط توانست با اعتراضات گسترده‍ی خود مشروعیت نظام سیاسی را به چالش کشاند و در بلغارستان این طبقه به دلیل عدم اعتماد به دولتمردان و نامزدهای انتخاباتی بطور کلی برگزاری انتخابات مجدد را تحریم نمودند.
بدون تردید طبقه‍ی متوسط در شرایط کنونی جهان بواسطه‍ی گسترش بازار مصرف رشد چشمگیری پیدا کرده است و بنابه گفته‍ی فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama) نویسنده و پژوهشگر اقتصاد سیاسی، این طبقه به همین دلیل " موتور متحرک امواج اعتراضات کنونی در جهان بشمار میرود".(4) طبقه متوسط نمیخواهد بیش از این یدک کش بخشی از نظام های سیاسی حاکم باشد. زیرا نه تنها به برگزاری انتخابات عمومی در نظام های سیاسی موجود اعتقاد ندارد بلکه برایش بسیار دشوار است که در شرایط کنونی بتواند از عهده‍ی نظام های سیاسی حاکم برآید و بر آنها غلبه کند. طبقه‍ی متوسط از طرفی از تشکیل ائتلاف الیگارشی (Oligarchy) (5) احساس خطر میکند و از طرف دیگر مشاهده میکند که طبقه‍ی مستمند و فقیر جامعه از دولتمردان نظام سیاسی کما بیش حمایت مینمایند و آنها را منبع خیر و صلاح خود تصور میکنند.
عصیان و اعتراض طبقه‍ی متوسط جوامع ضمن آرمانگرائی از یک حالت تدافعی نیز برخوردار است. طبقه‍ی متوسط نشان داده است که اعتراضات علیه نظام سیاسی موجود بدلیل داشتن دانش و تخصص این طبقه نیست بلکه بخاطر وضعیت اسفبار اقتصادی مانند درآمدهای ناکافی جهت گذران زندگی، بیکاری فراگیر، پرداختن به شغل های کاذب و بدهکاری های مزمن میباشد. بنابراین این طبقه بخاطر دفاع از موقعیت اجتماعی خود هم که شده باشد ناچار است که دست به عصیان و اعتراض زند. به سخنی دیگر اعتراضات سراسری و گسترده‍ی طبقه‍ی متوسط جوامع در واقع تلاشی در جهت حفظ و تضمین حقوق فردی آنهاست که از سوی نظام های سیاسی نادیده گرفته شده است. فعالین طبقه‍ی متوسط جامعه از طرفی به دلیل عدم بهبودی وضعیت اقتصادی، رکود و کسادی، انباشت ثروت در دست عده ای قلیل، شکاف عمیق طبقاتی و عدم تضمین دولت ها اعم از دمکرات و یا غیر دمکرات در بهبودی وضعیت آنان و از طرف دیگر بی حاصل و بی ارزش یافتن آرای انتخابی خود در انتخاب دولتمردان راهی ندارند بجزء تصرف اعتراض آمیز خیابانها و تجمع در میادین. طبقه‍ی متوسط جوامع، دیگر باور ندارند که دولت های انتخابی آنان در فکر بهبودی وضعیت اقتصادی و سیاسی شهروندان میباشند. آنان بخوبی آگاهند که انتخابات عمومی نقش اصلی و تعیین کننده‍ی سیاست های دمکراتیک را از دست داده است و این موضوع در نظام هائی که انتخابات عمومی در آنها برگزار گردیده است به وضوح دیده میشود. شهروندان نظام های سیاسیِ سلطه گر مرجع باور که دارای سیستم انتخابات رقابتی میباشند عموما و طبقه‍ی متوسط خصوصا میدانند که مقصر اصلی وضعیت اسفبار و دهشناک اقتصادی و سیاسی موجود چه کسانی میباشند. اما طبقه‍ی متوسط نظام های دمکراتیک مستاصل است که مسئول نابرابری و نابسامانی وضعیت موجود را آیا از وجود بازار آزاد بداند؟ یا دولت و نظام سرمایه داری و یا حتی تکنولوژی مدرن؟ آیا دولت دمکراتیک قادر است نابرابری را بدون اینکه توانائی رقابت در بازار جهانی را از دست بدهد، از میان بردارد؟ چند دولت چپ گرای دمکرات جهت افزایش پرداخت مالیات ثروتمندان تلاش کردند اما تلاش آنان بی نتیجه بود زیرا سُنبه‍ی قدرت صاحبان سرمایه پر زور تر از دولت بود. در نتیجه‍ی این قدرت نمائی، رهبران دولت ها خود را "مجرمین بیگناه" نشان دادند و به عجز و ناتوانی خود در حل بحران های اقتصادی و معضلات روزمره‍ی اجتماعی اعتراف کردند.
طبقه‍ی متوسط امروز احساس ناامیدی و یاس میکند زیرا سیاستمداران و دولتمردان را که در راس حکومت ها انتخاب کرده اند نه تنها قدرت رای آنانرا ناچیز شمرده اند بلکه اصولا در قبال انجام وظائف خود تعهد و مسئولیتی احساس نمیکنند. همانطور که کسی در روی دیواری در برزیل نوشته بود که: " من از سیاست ریاضت و صرفه جوئی اقتصادی به ستوه آمده ام" من (از شما دولتمردان) تعهد و مسئولیت میخواهم." بدیهی است این خواسته، خواسته‍ی بنیادین طبقه‍ی متوسط میباشد. برای رای دهندگان طبقه‍ی متوسط موضع و بهانه‍ی "مجرمین بیگناه" که از سوی دولتمردان اعلام شده است در حکم ناتوانی و عجز دولت و یا نظام سیاسی است. دولتمردان در اِعمال سیاست های دمکراتیک حاضر نیستند زیر باز مسئولیت و تعهد بروند. بدون تردید دمکراسی بوسیله‍ی تعهد سپردن و مسئولیت پذیری است که بارور میگردد. بنابراین نباید به دولتمردانی که زیر بار تعهد و انجام وظیفه نمیروند و یا بعد از انتخابات زیر قول و قرار خود میزنند، اعتماد کرد.         
پییر روزانوالو (Pierre Rosanvallon) در کتاب خواندنی خود بنام ضد دمکراسی (counter democracy) که در سال 2006 انتشار یافت پیش بینی کرده است که: " پدیده‍ی اعتراضات گسترده‍ی اجتماعی بدون رهبری بمثابه‍ی ابزاری جهت دگردیسی و تغییر شکل دمکراسی در قرن 21 میباشد" او همچنین در این کتاب به احاطه‍ی گام به گام "اقتدار و نافرمانی مدنی نسبت به نهادهای قدرت" اشاره کرده است. (6) او در این مورد معتقد است که طبقه‍ی متوسط اقتدار و حاکمیت خود را بوسیله‍ی اعتراض، انکار و نافرمانی مدنی بیان خواهند کرد. این طبقه دیگر نه تنها خطابه های طولانی و سخنرانی های رسای سیاستمداران باور نمیکنند بلکه به برنامه های احزاب سیاسی که با تبلیغات وسیع خود ذهن شهروندان را بمباردمان میکنند نیز اعتماد ندارند.
بدیهی است سیمای دمکراسی در آینده سیمای جدید و بسیار متفاوت از سیمای امروزی است. طبقه‍ی متوسط جامعه منبعد فقط به برنامه های روشن با کارکرد واقعی وعملی توجه خواهند کرد و ادعاهای دروغین دولتمردان را نمی پذیرند. در آینده همستیزی و کشاکش (conflict) اجتماعی که زندگی سیاسی روی آن بنا شده است میان مردم و نخبگان سیاسی (elites) میباشد، میان فرودستان و فرا دستان و نه میان جناح راست و چپ. بنابراین دمکراسی نوین در آینده دمکراسی ناسازگاری و ناهمسازی (rejection) در برابر دمکراسی سازگار و همسازی (compatibility) خواهد بود. (7) به سخنی دیگر دولتمردان و سیاستمداران و نمایندگان در خود جوشی و خود انگیختگی توده‍ی مردم به ویژه طبقه‍ی متوسط جامعه به چشم تردید مینگرند و همواره انگشت اتهام را بسوی سازمانهای مردم نهاد نشانه میگیرند و با بی دقتی عوامانه محدودیت هائی برای این سازمان ها ایجاد میکنند. با این وجود مشاهده میکنند که اعتراضات گسترده‍ی مردم در سراسر جهان نه تنها به سردی نگرائیده است بلکه روز به روز در مخالفت با نظام های سیاسی موجود از قدرت و حمایت بیشتری برخوردار میگردد.

 

ن. نوری زاده
Nourizadeh.n@gmail.com

   
   پاورقی ها:
1- Arthur Kaledin, Tocqueville and His America: A Darker Horizon; Yale University Press, New Haven & London, 2011
2- www.tasnimnews.com
3- مشارکت سلبی انتخاباتی: مشارکت و حضور مردم در صحنه‍ی انتخابات در جهت جلوگیری از انتخابات بدتر.
رأی‌دادن تاکتیکی: نوعی روش‌ انتخاباتی است که در آن رأی ‌دهنده نه به گزینه مطلوب خود بلکه به گزینه‌ای دیگر رأی می‌دهد تا از نتیجه نامطلوبی جلوگیری کند.
4- Francis Fukuyama, “The Middle-Class Revolution,” Wall Street Journal, 28 June 2013
5- گروهه‌ سالاری یا حکومت گروه اندک: نظام سیاسی است که قدرت در یک گروه کوچک و فاسد تمرکز یافته است و در برابر توده‍ی مردم مسئولیت پذیر و پاسخگو نمیباشد،
6- - Pierre Rosanvallon, Counter- Democracy: Politics in an Age of Distrust, trans. Arthur Goldhammer (Cambridge: Cambridge University Press, 2008), 14.
7- https://wc2016.ipsa.org/my-ipsa/events/istanbul2016/panel/democracy-middle-east-compatibility-or-rejection


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست