طعم تلخ آزادی
ناصر آقاجری
•
حالا پس از ۱۳ سال سردمداران استعمار پیر و امپریالیسم غارتگر جهان، برای در هم شکستن رقبای حزبی به تحقیق و تفحص پرداخته اند و متوجه شدند حمله اشان به عراق اشتباه بوده و از کهنه سربازانشان عذر خواهی می کنند ولی حرفی از جنایاتی که در عراق مرتکب شده اند نمی زنند. از نظر ان ها مردم جهان عقب رانده شده به وسیله سیاست های امپریالیستی در آن حدی نیستند، که سر دمداران امپریالیسم از آنها پوزش بخواهند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ تير ۱٣۹۵ -
۱۷ ژوئيه ۲۰۱۶
برخی از دولت مردان سرمایه داری جهانی هر از گاهی در یک ژست آزادی خواهی، طعم تلخ آزادی را به کام مردم جهان عقب رانده شده می ریزند، تا با غرور سرشان را بالا بگیرند و به ما در جهان استبداد زده ی سده های میانه با مردمانی مسخ شده از خرافات بفهمانند که، دموکراسی یک واقعیت عینی است نه یک ترفند ماکیاولیستی. ۲۰ تیرماه ۹۵ صفحه اول اخبار اینترنتی رادیو- تلویزیون بی بی سی، چنین خبری را رسانه ای نمود: جان پرسکات، معاون سابق نخست وزیر بریتانیا در اطلاعیه ای رسمی اعلام می نماید: جنگ عراق یک "تصمیم غیر قانونی و فاجعه بار" بوده و او از کهنه سربازان بریتانیایی و به ویژه از باز ماندگان سربازان کشته شده در عراق عمیقا عذر خواهی می کند. آقای پرسکات هم چنین حمایت بی چون و چرای تونی بلر از جرج بوش را "ویرانگر"خوانده است.{ دهخدایِ بزرگوار، در طنز چرند و پرند که در مشروطه اول در نشریه اشان صوراسرافیل منتشر کرده بود،چنین نگرشی را این گونه نقد می کند (نقل به مضمون) یک طلبه در هنگام عبور از خیابانی می بیند عده ای طلبه بامشت ولگد وشاید با چوب به جان کسی افتاده اند، او هم خود را به جمع می رساند ودر کشتن آن بیچاره؛ طلبه ها را یاری می کند. پس از پایان کشتار او از دیگر طلبه ها می پرسد راستی این ملعمون چه کرده بود؟!} حالا پس از ۱٣ سال سردمداران استعمار پیر و امپریالیسم غارتگر جهان، برای در هم شکستن رقبای حزبی به تحقیق و تفحص پرداخته اند و متوجه شدند حمله اشان به عراق اشتباه بوده و از کهنه سربازانشان عذر خواهی می کنند ولی حرفی از جنایاتی که در عراق مرتکب شده اند نمی زنند از نظر این دلالهای بین المللی مردم به خصوص مردم جهان عقب رانده شده به وسیله سیاست های امپریالیستی در آن حدی نیستند، که سر دمداران امپریالیسم از آنها پوزش بخواهند. در واقع شاید هم حق داشته باشند؛ مردمی که تن به دیکتاتوری، چه از نوع نظامی و یا دینی می دهند، قادر نیستند و شاید اعتماد به نفس روی پاهای خود ایستادن را ندارند، به دلیل مسخ اندیشه هایشان، در قد و قواره یک انسان دارای حقوق مدنی نیستند. و شاید هم نه.
آقای کوربین پس از انتشار نتایج تحقیق و تفحص از پرونده جنگ عراق که هفته پیش منتشر شد، رسما به عنوان رهبر حزب کارگر (که قدرت را در آن زمان در دست داشت) از مردم کشورش عذر خواهی کرد. آری دموکراسی سرشار از عواطف انسانی و نقد از خود است. البته ما "آدمهای کشور های عقب رانده شده" عادت کرده ایم همه اتفاقات را یک توطئه از جانب امپریالیسم ببینیم، به گونه ای که حتا آن هوداران چپ سوسیال دموکراسیِ بازار آزاد را، که به "درکی ژرف ازدموکراسی لیبرالیستی و نولیبرالیستی دست یافته اند" مشتی واخورده تصور می کنیم، لذا مانند آنها توانایی درک سخنان متین و سراسر علمی خانم آلبرایت را هم نداریم؛ (نقل به مضمون) آن زن یا به اصطلاح مدافع حقوق بشر کاخ سفید، در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسیده بود: یکی از نتایج این جنگ، مرگ ۵۰۰ هزار کودک عراقی بود. ایشان فرمودند: ارزشش را داشت. مسلما ما آدمهای عقب مانده توانایی درک چنین پاسخ عمیق، علمی و سر شار از عواطف مادرانه را نداریم. چون گرفتار نظریه توطئه شده ایم و بنا حق این مدافعان حقوق بشر را امپریالیستی می نامیم،آن هم در حالی که "امپریالیسم واژه ایست که ساخته چپ های سنتی و آرتدوکس است". باید ما نیز مانند چپ های تند و تیز دیروز، پارلمانتاریست و سوسیال دموکرات امروز؛ مراتب، وادی ها و فراز و نشیب های باورهای؛ مستقل ها، غیرجانبدارها، بی طرف ها و از همه مهم تر، غیرسیاسی بودن را طی کنیم و آن را؛ برادرگونه چون دعای جوشن کبیر، کمیل و... بر سر بگذاریم و زار بزنیم و هم چون دراویش بریده از این "مفاسد اجتماعی" "چله" بنشینیم و چهل روز یک ذکر را تکرار و تکرار و تکرار کنیم، تا شاید "مرید خود را" از راه قلبمان، نه قشر محقر خاکستری مغزمان، در این شخصیت های "مقدس سرمایه داری جهانی" در یابیم. شاید ما هم، مانند هواداران جمهوری و پارلمانتاریسم وطنی (چپ نو و نوکیسه) و در سایه ی پدر خوانده ی دهکده جهانی و حمایت رسانه ای نو استعمار، (پوزش می خواهم) رسانه ی "دموکراسی نولیبرالیسمی " آمرزیده و رستگار شویم؛ الهی آمین.
یکی از نمود های توطئه زدگی ما این انتظار غیراصولی است که تصور می کنیم این عذر خواهی بایداز مردمی صورت بگیرد که این "تصیمم غیر قانونی و فاجعه بار" آنها را به خاک و خون کشیده است. نه از کهنه سربازان استعمار پیر؛ که پیام آوران آزادی نولیبرالی برای ما هستند. همان گونه که دیروز هم با یاری مزدوران استعمار، جان مادران و پدرانمان را در آسیا، افریقا و آمریکای لاتین به بهشت فرستادند و ثروت های ما را؛ به امانت به آمریکا و اروپا بردند. آری ما، شایستگی درک این خدمات (حقوق بشری) و آزادی و رهایی از قید و بند این کالبد حقیر خاکی و راه یابی به ملکوت... را نداریم. باید عارف، درویش، مطیع و دست بوس آقایان باشیم تا به شناخت و رستگاری برسیم. باید مانند آن شاعر بزرگ کشورمان (شاعر شعر سفید و نو) که با درکی ژرف از دموکراسی لیبرالی متوجه اشتباهات خود طی سالها شعر سرودن برای مردم کشورش شد، و به شناختی فراتر از جامعه دست یافت. از این رو شجاعانه راه نگرش غیرجانبداری را، تنها ره رهایی هنر از سیاست زدگی یافت و سخنگوی بزرگ این نگرش شد. ما نیز می باید با احساس و قلبمان، با سیر و سلوکی عارفانه، که پروازی است به سوی "او"، "مراد" یا همان نظریه "پایان تاریخ"، سرمایه داری جهانی است، خود را از قید و بند حقیر این جهان مادی و از زنجیر اسارت مردم و نگرش مادی آنها آزاد سازیم، تنها در این صورت است که به آن شعور اجتماعی خواهیم رسید تا بتوانیم طعم خونین آزادی را با همه وجودمان حس کنیم. درست مانند آن عارف بزرگی که می دید؛ کعبه رقص کنان به استقبالش می آید، آن هم به گونه ای عینی و واقعی.(به کتاب تذکره اولیای عطار مراجعه گردد) در این صورت ما نیز به این شناخت می رسیم که مرگِ یک میلیون نفر کمونیست اندونزیایی با کودتای نظامیان، با برنامه ریزی و یاری برادران آمریکایی؛ برای جامعه جهانی و ملت اندونزی یک "نعمت بوده" و جای عذر خواهی ندارد. یا کشتار و تیر باران های پس از کودتای ۲٨ مرداد سال ٣۲ در ایران، یا قتل عام سوسیالیستها و دولت قانونی آن در اسپانیا به دست نظامیان سرسپرده ی سرمایه داری و کودتای شیلی به رهبری سیا و... جنگ افغانستان با کمک عربستان و پاکستان و یاری همه جانبه آمریکا، که هنوز هم پس از چندین دهه هم چنان ادامه دارد و افغان ها را گروه گروه، راهی بهشت می کند. {چه رستگاری بزرگی!!} یا جنگ فعلی عراق و سوریه که دیکتاتورهای آن دولت ها، مورد تایید سازمان ملل فرمایشی بوده، سازمانی که هر دیکتاتورِ آدم کش را بنام عدم دخالت در امور کشورها در آغوش خود می پذیرد. کاشکی روزی ما هم به فیض درک این "نعمات " برسیم، زیرا "ارزش" تنها متعلق به مراد است و بس. بقیه مردم تنها حقی که دارند، حق پابوسی و اطاعت از اوست؛ که کرامات دارد واز نور الهی بهره ای برده است. بزعم مراد، مردم، یا مشتی دنباله رو سیاست های مصرف تعدادی دلال در غرب و شرق هستند و یا مشتی مُقَلد آقا، که بود و نبودشان یکی است. پس پیش به سوی درکی نو از آزادی.
این همان نظریه "متروکه توطئه" است که برخی از چپ های "سنتی و آرتدوکس" تصور می کنند می شود بر تن هر پلاسیده و کهنه ای؛ لباسی نو کرد و به بازار نو گرایی "چخ بختیار" (۱)ها آورد، شما راه خود را که از کعبه نولیبرالیستی (بی، بی، سی) می گذرد بروید تا طعم... آزادی را بچشید.
آری، این آزادی و دموکراسی است که هر چند دهه؛ سردمداران سرمایه داری جهانی اسناد جنایت های مرتکب شده ی خود را، فاش می کنند؛ تا نظام مافیایی سرمایه داری را بی گناه نشان دهند و معلول ها را به جای علت، به صلیب حقوق بشر عموسامی و به رخ ملت های عقب رانده شده و "چخ بختیار" دیگر سرزمین ها بکشند.
ناصر آقاجری
۲۰ تیر ماه ۹۵
جایی دور از وطن
(۱) چخ بختیار، واژه ای که زنده یاد صمد بهرنگی برای طبقه متوسط و یقه سفید ها (بزعم من) به کار می برد.
|