سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مفالی به بهانه ی اعدام صدام حسین
ساعت چند است حضرات دیکتاتور؟


ف. ح. گوران


• پرونده انفال و کشتار هزاران معترض و منتقد، فقط برگه ای از این تومار دادگاهی / دیپلماتیک است که البته به حکم اعدام مشروعیت هم می دهد و چهره ی دموکراتیک غرب را در آیینه ی حقوق بشر بازنمایی می کند! در میانه ی این بازی، من همچنان به آن ساعت فروش سرکوچه مدرسه ی اتحاد فکر می کنم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۹ دی ۱٣٨۵ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۰۶


اسفندماه سال ۶۶ بود و اوج بمباران های هوایی . مردم کرمانشاه در به در شده بودند   و هر یک به   جایی گریخته بودند   . اکنون که به آن زمانه می اندیشم انگار روایت قلعه ی سنگباران   در کتاب امیرارسلان نامدار پیش رویم گشوده می شود؛ همه چیز   تراژیک تر از آن بود که   در خیال بگنجد و به زبان آید. فقر و مصیبت و   عصبیت    یک سو ، بمباران های حاد هوایی   و تکه پاره شدن آدمیان سوی دیگر. روزی از همان روزها با چشم خودم   مغز درسته ی ساعت فروش سرکوچه ی مدرسه ام را دیدم که   به ترکش بمب خوشه ای   از کاسه ی سر جدا شده بود و افتاده بود جلو مغازه اش ( شرح آن را در رمان " کتیبه خوان ویرانی " آورده ام )   در همان وانفسا که هر روز گوشه ای از آن شهر و شهرهای دیگر   به خون کشیده می شد تلویزیون عراق ، خاصه شبکه ی   کردی آن ، پیوسته آن سرود حاکمیتی را ساز می کرد که " کاکه صدامه     ..." . سیمای دیکتاتور به واسطه ی رسانه های   رسمی اش فرافکنی می شد که دور ، دور او بود و معترضان   مجال زندگی   نداشتند   .   اسطوره ی قدرت ، در لوله های نفت پمپاژ می شد به کل منطقه. خاورمیانه در دستگاه سیاست گذاری کلان غرب   بر همین محور تفسیر می شد. تفسیر غالب ، همان بود که جهان را به شرق و غرب تقسیم کرده بود و ما نگون بختان این سوی جهان ، نفت می فروختیم و دیکتاتوری می خریدیم . خاورمیانه با لوله های نفت   و گازش   در پروژه ی جهانی سازی تعریف   شده و اگر نبود یازده سپتامبر و زلزله در جامعه آمریکا   ،   چه بسا که   شجره ی   خبیثه ی صدام حسین ، پربارتر هم می شد.   نطفه های بنیاد گرایی اسلامی که روزگاری در حاشیه ی اتحاد جماهیر شوروی کاشته شد   با فروپاشی   "ابرقدرت شرق "   کارکرد متدولوژیک اش را فرو گذاشت و کم کم در شمایل القاعده ظهور و بروز یافت. یازده سپتامبر از آن رو به نقطه ی تحول در دیپلماسی   خارجی آمریکا منجر شد که بنیادهای شرقی تروریسم از کنترل خارج شده بود . القاعده ، فرایند نماد سازی   ایدیولوژِیک را در ساحتی دیگر پیش می برد که با معادلات دستگاه   سیاست گذاری غرب همخوان نبود . این ناهمخوانی دیگر نه در خدمت ثبات   " تولید و صادرات انرژی از خاورمیانه"   که مخل   سازوکار   برنامه ریزی شده آن بود. در واقع می توان از منظر اقتصادی ، سیاست گذاری خارجی غرب را به دوران قبل از تاسیس سازمان تجارت جهانی ( wto ) و بعد آن تقسیم کرد .   در نظام تجارت جهانی آن گونه که wto   نمایندگی می کند دیگر ناهمسانی شرق و غرب و شمال و جنوب ، مطرح نیست بلکه باز قلمرو سازی   مناطق مهم اقتصادی جهان   به مرکز ثقل تصمیمات تجاری تبدیل شده که علی الظاهر رویه و کنشمندی دموکراتیک   هم در   "نظام ترتیبات " آن تعبیه   شده است. از این زاویه اگر بنگریم باید به صورت بندی تجاری در قالب wto   هم بیندیشیم. آمریکا از یک دهه پیش ، بازار خاورمیانه را به عنوان کانون تقاضای جهانی ، مد نظر قرار داده. این بازار اکنون در اختیار اتحادیه اروپا ،   چین و ژاپن است. آمار صادرات آن ها به خاورمیانه و مبادلات تجاری شان موید این موضوع   می تواند باشد. بازار مصرف   خاورمیانه   تا چند دهه آینده همچنان پر کشش ترین بازار مصرف جهان خواهد بود و ناگفته پیداست که اقتصاد آمریکا نباید بازی را به رقبای قدر خود ببازد که اگر چنین شود بزرگ ترین بحران اقتصادی هزاره ی سوم را تجربه خواهد کرد.   بنابرین فرایند "ایدیولوژیک سازی منطقه " که   روزگاری نه چندان دور در دستور کار   دیپلماسی غرب بود اکنون به صورت بندی   "تجاری سازی منطقه" تغییر مسیر داده است در این معادله   شبکه ی تروریستی القاعده جای خود را به منطقه آزاد تجاری دوبی و جبل علی و غیره می دهد   و بازی در قلمرویی تازه ، پی گرفته می شود. اعدام صدام حسین   ، یک روز پیش از عید قربان ، نشانه ای به همین چرخش سمبولیک در مناسبات سیاسی و اقتصادی منطقه است. دیکتاتور ، قربانی می شود . ماجرا همین است.   پرونده انفال و کشتار هزاران معترض و منتقد ، فقط   برگه ای از این تومار دادگاهی / دیپلماتیک است که البته به حکم اعدام مشروعیت هم می دهد و   چهره ی دموکراتیک غرب را در آیینه ی حقوق بشر   بازنمایی می کند!   در   میانه ی این بازی ، من   همچنان به آن ساعت فروش سرکوچه مدرسه ی اتحاد فکر می کنم .   یک لحظه   به انبوه ساعت های آویخته از در و دیوار مغازه ی او نگاه کردم عقربک های هر کدام روی یک عدد ایستاده بود و انگار زمان از حرکت باز مانده بود . اما زمان گذشت و اکنون این پرسش در کل منطقه طنین انداز شده است " ساعت چند است   حضرات دیکتاتور؟"


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست