نشریات چپ اینترنتی ایرانی به کجا میروند؟
رضا جاسکی
•
همه ما به این واقعیت واقف هستیم که اگر بخواهیم بر میزان اعتبار چپ در مباحث جاری کشور بیافزائیم و بالطبع تأثیر بیشتری در جامعه باقی بگذاریم، بایستی نیروهای تقریباً همفکر چپ شیوه عمل خود را تغییر دهند. راه اتحادهای همفکران حزبی بسیار سخت و صبعالعبور است، اما شاید همکاری چند سایت اینترنتی در شکلی جدید و تاره، کمک موثری در این راه باشد. شاید این موضوع بتواند ،به قول چامسکی، «نقطه روشنی در دوران تاریک ما» گردد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٣ مرداد ۱٣۹۵ -
۱٣ اوت ۲۰۱۶
مقدمه
هدف این نوشته بررسی اجمالی برخی از سایتهای اینترنتی ایرانیان خارج از کشور، که من آنها را در چارچوب گسترده چپ قرار میدهم، با کمک چند ابزار تحلیلی وبسایتها میباشد. همچنین مقاله حاضر در پی طرح این سوالات کلیدی است: این نشریات تا چد حد در گسترش ایدههای دموکراتیک و رادیکال خود موفق بودهاند، و دیگر اینکه آینده این نشریات چیست. اما قبل از هر چیز ذکر چند نکته لازم است.
انتخاب این سایتها فقط محدود به سایتهایی شده است که من با آنها کمی آشنایی دارم. از این رو سایتهای بسیار دیگری نیز وجود دارند که انها را به علت محدودیت و هدف این نوشته بررسی نکردهام. از سوی دیگر سایتهای رسمی که کمکهای دولتی دریافت میکنند و یا توسط نشریات بینالمللی حمایت میشوند در اینجا مورد توجه قرار نیستند. از آنجا که هدف این نوشته بررسی میزان تأثیر سایتهای اینترنتی است که فقط با کوشش و کار شبانهروزی و بدون چشمداشت تنی از علاقهمندان و اندیشورزان ایرانی میچرخند، سایتهای یاد شده دولتی و یا وابسته به نشریات دیگر از حیطه این بررسی حذف شدهاند.
نکته دیگر اینکه نویسنده تحلیلگر آمار نیست بلکه به خاطر یک اتفاق ساده و از روی کنجکاوی، با گذاشتن مدت محدود چند روزه به نتایجی رسید که هیچکدام از آنها به خودی خود عجیب و غریب و دور از انتظار، حداقل برای نویسنده و بسیاری دیگر، نبودند. در نتیجه این بررسی را بایستی فقط کوششی برای طرح چند سوال در مورد میزان تأثیر و آینده این سایتها در نظر گرفت. هدف در اینجا تلاش برای پاسخ به سوالات مذبور از زاویه دادههای اماری است . من در آخر چند نتیجهگیری از مجموعه این تحلیلها میگیرم، اما همانطور که گفته شد، بسیاری از این تحلیلها را شاید از طرق دیگر و بدون تکیه بر دادههای آماری نیز بتوان انجام داد. بایستی به این امر نیز توجه نمود که تحلیل آماری کار سادهای نیست و ، میتوان استنتاجات مختلفی از دادهها گرفت. با علم به همه اینها، من در آخر این نوشته نتایجی که از این منابع آماری میتوانم اخذ کنم را اوردهام.
نکته آخر اینکه من در طی این مقاله برخی از سایتهای اینترنتی را در گروه چپ قرار دادهام. این گروه بسیار متنوع است و از چپ لیبرال تا چپ چپ را در بر میگیرد. بعضی از سایتهای یاد شده خود را چپ نمینامند، در این موارد، این فقط برداشت من از محتوی این سایتها میباشد. سایت گویا و زیرمجموعههای آن نیز به عنوان یک سایت مرجع و به دلایل ویژهای در این بررسی گنجانده شده است. به عبارت دیگر من این سایت و زیر مجموعههای آن را جزء چپ قرار نمیدهم.
ممکن است برخی از سایتهایی که در اینجا بررسی شدهاند از اینکه چپ خوانده شده و در کنار دیگرانی که در منتها علیه چپِ خود قرار داده شدهاند ، بشدت ناراضی گردند. به صورت مشابه، ممکن است سایتهایی خود را در کنار دیگرانی بیابند که در منتها علیه راستشان قرار دارند، و از این موضوع دلچرکین شوند. احتمالا گروه سومی نیز وجود دارد که از اینکه در میان چپ جای نگرفته دلخور است. من به دیده احترام به همه این نظرات و اعتراضات احتمالی مینگرم و فقط میتوانم تأکید کنم که تعریفی که من از چپ دارم کمی گسترده است و شامل همه کسانی میشود که به ازادی، برابری اجتماعی، جدایی دین از سیاست باور داشته و تأکید بر قوانین دولتی و بینالمللی برای کنترل بازار، پایداری محیط زیست ، و به منظور ایجاد شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی برابر برای همه انسانها به دور از جنسیت، نژاد، تمایلات جنسی، مذهب، قومیت،...، و حمایت از پاییندستان دارند.یکی از پایههای اساسی این چپ همبستگی و اعتقاد به حقوق بشر در معنای بسیار گسترده آن میباشد. از نظر من چپ به پروژه تعمیق دموکراسی و گسترش ازادیهای فردی و اجتماعی عمیقا باور دارد. از آنجا که خود اعتقاد به سوسیالیسم دمکراتیک دارم، طبعا در اینجا تأکیدم را بر موضوعاتی قرار دادهام که در این چارچوب فکری میگنجد. در هر حال از نظر من، حذف یک یا دو نشریه اینترنتی از این بررسی و یا اضافه کردن همین تعداد به آن، قطعاً بعضی از اعداد محاسبه شده در زیر را عوض میکند، اما تغییر اساسی در نتایج کلی این بررسی نمیدهد.
جستجوگر گوگل
سالها پیش در سال ۲۰۰۸ نیکلاس کار مقالهای در «اتلانتیک» با عنوان «آیا گوگل ما را احمق میسازد؟» نوشت که منجر به بحثهای زیادی در رابطه با نقش گوگل در رفتارهای اجتماعی ما گشت. پس از آن مقالات و کتابهای زیادی در این رابطه نوشته شده اند. چندی قبل نیز در سایت دریچهها در رابطه با کتاب « پلتفرم مردم» اثر استر تیلور نقدی به نام «فرهنگ پس از گوگل» از امیلی بیکرتون منتشر شد. خانم تیلور در کتاب خود ضمن تأکید بر نکات مثبت و مهم تکنولوژی جدید، و اعتقاد و خوشبینی وی به اینده، از جنبههای متفاوتی به نقش منفی گوگل پرداخته و کلاً خوشبینی بیش از حد ما نسبت به پیشرفتهای علمی را مورد سوال قرار میدهد. از جمله این موارد میتوان مثلا از این استنباط غلط که تقریباً در میان اکثریت قریب به اتفاق ما در باره تنوع فراوان وجود دارد، نام برد. در زمانی که هر روز نشریات، مجلات، انتشاراتیها، و کتابفروشیهای بسیاری تعطیل میشوند، و به عبارتی از میزان تنوع کاسته میشود، درست در چنین اوضاعی استنباط عمومی بر این است که بر میزان تنوع افزوده شده است. در این مورد مشخص، علت این پارادوکس را میتوان اینگونه توضیح داد که اگر چه در شهر و کاشانه هر کدام از ما تعداد زیادی از نشریات محلی یا کتابفروشیها بسته شدهاند، اما به طور همزمان به خاطر امکانات تکنیکی جدید به راحتی امکان دسترسی به دیگر نشریات و کتابفروشیها در سطح ملی و بینالمللی برای ما فراهم گشته است، چیزی که قبلاً امکانناپذیر و یا به سختی ممکن بود. همین امر باعث میشود احساس نمائیم که در کل بر میزان انتخاب ما افزدوه شده است، امری که میتواند در این یا آن مورد درست باشد، اما اگر کل کشور و یا جهان را در نظر بگیریم، درواقع به خاطر از بین رفتن خیل بیشماری از نشریات ، انتشاراتیها و کتابفروشیهای مستقل از میزان تنوع کاسته شده است.
در اینجا ممکن عدهای ادعا کنند که این روند جدیدی نیست، بلکه پیش از پیدایش اینترنت، گوگل و رسانههای اجتماعی هم ما شاهد چنین روندی بودهایم. مثلاً مدتی پس از جنگ دوم جهانی، کتابفروشیها و انتشاراتیهای بزرگ کمکم شرکتهای مستقل کوچکتر را یا خریدند و یا به ورشکستگی کشاندند. بنابراین تأکید بیش از حد بر نقش گوگل و فیسبوک شاید از روی ناآگاهی نسبت به سیر حوادث در گذشته باشد. دیگر اینکه همیشه شرکتهایی که قدرت رقابت ندارند و محصولات و خدماتی که از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند از بین میروند. بنابراین نباید به خاطر آن عزا گرفت بلکه این امر جزئی از روند طبیعی میباشد. واقعیت این است که سرعت پیشروی شرکتهای بزرگی چون گوگل و نیز میزان نابودی رقبای کوچک قابل مقایسه با گذشته نیست. از سوی دیگر در این میان، این فقط محصولات نامرغوب و شرکتهای کوچکی که به خوبی عمل نمیکنند، نیستند که نابود نمیشوند بلکه بسیاری از نشریات و انتشاراتیهایی با وجود عملکرد خوب، یارای مقاومت در مقابل غولهای اقتصادی جهان معاصر را ندارند. به علاوه میتوان به این تفاوت مهم نیز اشاره کرد که همه این ورشکستگیها در هنگامی صورت میگیرند که ما تصویر دیگری از واقعیت داریم. در گذشته ما به خوبی ورشکسته شدن شرکتهای کوچک را با چشم خود مشاهده میکردیم و آن را کتمان نمیکردیم. امروز ما با وجود کم شدن نشریات، فکر میکنیم روز به روز بر میزان تنوع افزوده میشود.
هر روز فیلمهای زیادی در یوتیوب به اشتراک گذاشته میشوند. بنا بر برخی امار، در حدود ۸۰ درصد از مردمی که به سایت یوتیوب سرمیزنند، فقط به تماشای ده کلیپ برتر رضایت میدهند. آیا این بدان معنی است که بقیه هزاران هزار کلیپ دیگر بیکیفیت هستند؟ آیا دهها ویا شاید صدها کلیپ« بهتر» از ده کلیپ برتر، که تحت شرایط خاصی این عنوان را اخذ نمودهاند، وجود ندارند؟
یکی دیگر از واقعیاتی که برخی از متخصصین امور روانشناسی بدان اشاره میکنند این است که ما انسانها از تنوع زیاد دچار استرس میشویم. برخی با توجه به تنوع فراوان امروزی، از اینکه خود تصمیم بگیرند که به کدام کلیپ نگاه کنند، کدام متن را بخوانند، کدام فیلم را ببینند، یا کدام موزیک را گوش کنند، دچار استرس میگردند. از این رو، به دلایل عملی مختلف و یا حتی رهایی از استرس انتخاب در بین صدها نوع محصول متفاوت، انتخاب خود را محدود به انتخاب دیگران میکنند.
اما مشکل گوگل و شرکتهای مشابه این است که همه چیز را به شکلی به ما تحویل میدهند، که ما متوجه عدم آزادی خود نمیشویم و یا وسعت آن را درک نمیکنیم. اگر ما ماجرای افشاگریهای اسنودن را در نظر بگیریم، تا قبل از آن همه کم وبیش از وجود نوعی کنترل اینترنت و مکالمات تلفنی خبر داشتند، اما میزان وسعت چنین کنترلی همه را غافلگیر کرد و ما را دچار نگرانی نمود. اما متأسفانه امروز آن نگرانی هم شامل مرور زمان گشته و به فراموشی سپرده شده است.
یکی از نکات دیگر در همین رابطه نیز نحوه عملکرد جستجوگرهای بزرگی چون گوگل است. عدهای از نحوه ارائه نتیجه واژههایی که ما در کوگل جستجو میکنیم اطلاع نداشته و بنا برا ین از وسعت تصویر نادرستی که الگوریتمهای گوگل میتوانند برای ما ترسیم نمایند ، خبر نداریم. بسیاری از ما این را پذیرفتهایم که گوگل نتایج واژههای مورد جستجو را نه بر اساس اهمیت انها، بلکه بر اساس فروش تبلیغات خود مرتب و طبقهبندی میکند. اما آنچه که ما عموما نادیده میگیریم جنبه دیگری از قضیه است. اگر من و فرد دیگری که دارای علایق کاملاً متفاوتی هستیم، در جستجوگر گوگل یک واژه یکسان را جستجو نمائیم، به خاطر جستجوهای پیشتر خود به نتایج متفاوتی میرسیم. به عبارت دیگر گوگل کمکم یاد میگیرد نتایجی را به من نشان دهد که فکر میکند من بیشتر از آنها خوشم میاید. اگر ما انسانها دارای این گرایش هستیم که با هماندیشان خود نشست و برخاست کنیم، یا متنهایی را بخوانیم که نظرات ما را تائید میکنند، یا به عبارت دیگر در حباب خود زندگی کنیم، گوگل این ویژگی را تشدید میکند وحتی زمانی که ما در جستجوی نظری متفاوت از نظر خود هستیم، تلاش میکند که نتیجه جستجوهای خود را به قد و قواره قبلی ما، البته تا جای ممکن، در اورد.
نشریات اینترنتی ایرانی
در اینجا قصد من فقط اشاره به نتایج منفی دستاوردهای فنی نیست. یکی از دستاوردهای بزرگ اینترنت امکانات فراوانی است که در اختیار ما انسانهای کوچک قرار میدهد. آزادی و سهولت ارتباط با افراد دیگر و ترویج و مبادله افکار یکی از دستاوردهای بزرگ عصر اینترنت میباشد. این موضوع خصوصا در رابطه با کشور استبدادی چون ایران دارای اهمیت بسیار زیادتری است.
اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت نشریات اینترنتی رادیکال و چپگرای ایرانی داشته باشیم، نمیتوانیم نقش پرتال گویا را نادیده بگیریم. این پرتال بسیار قدیمی به خاطر جمع کردن بسیاری از لینکهای پرطرفدار سایتهای ایرانی در دورانی که چنین امکانی در خارج از کشور تقریباً وجود نداشت، سادگی طراحی آن و نیز نام کوتاه، گویا، و بیاد ماندنی آن بسرعت جای خود در میان ایرانیان، خصوصا ایرانیان خارج از کشور باز نمود. اگرچه این پرتال به مرور رقبای زیادی پیدا نمود اما تا به امروز توانسته است موقعیت خود را در میان ایرانیان خارج از کشور و حتی شاید ایرانیان داخل کشور که به مسائل سیاسی علاقه دارند حفظ کند.
اگر بخواهیم به رتبهبندی الکسا (Alexa) نگاه کنیم، سایت گویا اساساً در ایران قابل مقایسه با سایت محبوب ورزشی ایرانیان، ورزش۳ (varzesh٣.com) ، یا سایت وبلاگ فارسی (blogfa.com) ، سایت رقیب یوتیوب یعنی اپارات (aparat.com) و یا ویکیپدیا نیست. در ایران هم طبق معمول کشورهای دیگر، موتورهای جستجوگری چون گوگل مقام اول را در رتبهبندی الکسا دارد. در کمال تعجب، ورزش۳ گوی سبقت را از سایتهایی چون یوتیوب و یا فیسبوک ربوده است. یوتیوب که در دنیا مقام دوم را دارد به خاطر مشکلاتش در ایران و رقابت اپارات با ان، باید به مقام ۶۲ در ایران رضایت دهد. رقم مشابه برای فیسبوک در جهان ۳ و در ایران ۱۳۱ است. در کشوری مانند چین، جستجوگر گوگل مقام پانزدهم را در ردهبندی الکسا (در لحظه نوشتن این سطور) دارد و سایت جستجوگر چینی بایدو مقام اول را داراست.
در ایران سایت رقیب گویا یعنی پیوندها (payvandha.ir) مقام پانزدهم ، در حالی که گویا مقام ۴۳۸۲ را دارد. جالب آنکه همین سایت در کشوری مثل آلمان دارای رتبه بهتر یعنی ۴۱۶۶ است. بالاترین میزان استفاده از سایت گویا نیز در کشور آلمان، با نرخ ۱۷٫۵ درصد میباشد. همین رقم در مورد ایران تقریباً نیمی از آن میزان یعنی ۸٫۸ درصد است. با توجه به میزان کم مهاجرین ایرانی در آلمان، به خوبی میتوان درک نمود که چقدر این سایت در میان مهاجرین ایرانی در خارج از کشور طرفدار دارد (سایت گویا پس از آلمان بیشترین طرفداران خود را به ترتیب در ایالات متحده، کانادا، ایران و نروژ دارد). البته باید توجه داشت که فیلترینگ سایتها احتمالاً بر ارقام مورد نظر تأثیر دارد. اما از آنجا که نمیتوان میزان این تأثیر را حدس زد، اساساً در اینجا این عامل در نظر گرفته نمیشود.
اگر سایتهای سیاسی رادیکال و چپ ایرانی خارج از کشور را بخواهیم با یکدیگر مقایسه کنیم، میتوانیم به طور خیلی کلی آنها را در دو دسته تحلیلی-خبری و تحقیقی-ترویجی تقسیم کنیم. در اینجا لازم است تصریح شود که تمام آمار ذیل بر اساس آمار رایگان سایتهایی چون گوگل، امازون، سیمیلروب، سایتورثترافیک و امثالهم تهیه شدهاند. در مورد دقت و عدم دقت آمار این سایتها، تفسیر انان، تنظمیات نادرست سایتها که میتواند به نتایج غلطی ختم شود، مقالات فراوانی نوشته شدهاند که علاقمندان میتوانند برای درک محدودیت این آمار جمعاوری شده توسط گوگل و ایزارهای مورد استفاده در اینجا به آنها مراجعه کنند. با توجه به اینکه من آمار دقیقتری از سایت دریچهها دارم، میتوانم بگویم که این آمار در برخی از موارد از دقت کافی برخوردار نیستند، اما از آنجا که همه آنها در یک زمان معین گرفته شده و هدف مقایسه این سایتها با یکدیگر است، به جز در موارد معین سایتهای کوچکتر که آمار ضروری برای آنها وجود ندارند، برای مقایسه کلی بخوبی قابل استفاده هستند.
اگر بخواهیم به آمار بازدیدکنندگان یکتا نگاهی بیندازیم آنگاه میتوان نمودار زیر را در نظر گرفت.
تعداد بازدیکنندگان یکتا در روز (سایتهای فارسی زبان)
بازدیدکننده یکتا را میتوان چنین تعریف نمود: اگر کاربردی در طول روز با استفاده از کامپیوتر یا موبایل خود ، از طریق یک مرورگر وب چند بار به یک سایت مراجعه کند، در آمار فقط بازدید بار اول آن فرد به حساب میاید. در اینجا فرض بر این است که افراد از یک کامپیوتر و موبایل (و حتی گاهی یک مرورگر) استفاده میکنند. تمام سیستم شمارش نیز بر پایه ای پی آدرس و کوکی است که مرورگرها ایجاد میکنند و میتوان آنها را از طرق مختلف دور زد. روبوتها چنین شمارشی را دچار نقیصه میکنند، اما شرکتهایی که این آمار را جمع میکنند سعی به فیلتر کردن ای پی ادرسهای شناخته شده و مشکوکی که به روبوتها منتسب هستند، مینمایند. از نمودار بالا به خوبی دیده میشود که کاربران خبرنامه گویا که دارای فرماتی متفاوت با بقیه سایتهای نمودار بالاست، کمی کمتر از مجموع کاربران سایتهای دیگر مورد مطالعه در اینجا میباشد. همین مقایسه (خبری-تحلیلی و پژوهشی) را میتوانیم در رابطه با سایتهای مشابه انگلیسیزبان نیز داشته باشیم.
تعداد بازدید کنندگان یکتا در روز (سایتهای انگلیسی زبان)
لازم به تذکر است در نمودار بالا از نشان دادن آمار گاردین (و یا نشریات مشابه) به خاطر اختلاف آماری بسیار شدید صرفنظر شده و به جای آن امار نشریه آمریکایی چپ لیبرال نایشن افزوده گشته است.
نتیجه اول اینکه تفاوت بسیاری بین تعداد کاربران نشریات خبری-تحلیلی و پژوهشی وجود دارد. در مجموع تعداد کاربران نشریات پژوهشی به دلایل مختلفی، از جمله زبان سخت، تنوع کمتر، بلندی نوشتهها،و...کمتر میباشد. اما حتی در میان نشریات خبری-تحلیلی طبعا به جز محتوی نشریات، سادگی متون انتخابی، طراحی سایت و هواداران پابرجا، وسعت و تنوع موضوعات بر تعداد بازدیدکنندگان آن تأثیر فراوانی دارد. صفحات ویژه حوادث، طرح موضوعات جنجالی، اخبار تازه و داغ نیز میتواند بر تعداد خوانندگان بیافزاید. اینکه بخش دیدنیهای خبرنامه گویا طرفداران زیادی دارد، احتیاج زیادی به حدس و گمان ندارد. کافیست به لیست پرخوانندهترینهای خبرنامه گویا مراجعه نمود تا صحت این حدس تائید شود.
به طور کلی ورود به یک سایت میتواند از طرق زیر صورت گیرد
۱.از طریق مستقیم. در این حالت کاربر از آدرس اینترنتی سایت مورد نظر خود اطلاع دارد و یا آنکه آن را جز پیوندهای محبوبش در مرورگر خود حفظ نموده است
۲.از طریق ارجاعی. یعنی کاربر با مراجعه به سایت ثالثی و از طریق پیوندهای موجود در آن سایت به و بسایت مورد نظر رجوع میکند.
٣.از طریق موتورهای جستجوگر. کاربر با استفاده از واژههای مورد نظرش بدون آگاهی قبلی از نام دقیق یک سایت و با استفاده از نتایج واژه جستجو شده وارد سایت میشود. اما نتایج جستجو به دو دسته ارگانیک و پولی تقسیم میشود. موتور جستجوگری مانند گوگل متناسب با کلمه جستجوشده سایتهایی را که برای تبلیغات به گوگل پول میپردازند را در صدر نتایج قرار میدهد. در مقابل، در پایین جستجوی پولی گوگل نتایج جستجوی ارگانیگ را مطابق با واژه کلیدی مورد نظر نشان میدهد.
۴.از طریق رسانههای اجتماعی چون فیسبوک، توئیتر، بالاترین و امثال ان.
۵.ابونه شدن از طریق ایمیل
۶.از طریق تبلغیات که در بحث ما اصلاً اهمیتی ندارد.
ارجاعکنندگان نقش به سزایی در بسیاری از نشریات اینترنتی مورد نظر ما در اینجا بازی میکنند. اگر به آمار سایت گویا توجه کنیم بیش از ۷۵ درصد مراجعهکنندگان به صورت مستقیم وارد این سایت میشوند. فقط ۱۳ درصد از طریق دیگر ارجاعکنندگان ، ۹ درصد از طریق موتورهای جستجوگر و حدود ۳ درصد نیز از طریق رسانههای اجتماعی وارد این سایت میشوند. مراجعهکنندگان این سایت پس از سیاحت خود و به هنگام خروج به ترتیب به بیبیسی فارسی، رادیو فردا، دویچهوله، بالاترین و ورزش۳ میروند. اما همانطور که گفته شد مراجعهکنندگان ان عموما به طور مستقیم وارد گویا میشوند و اکثر آنها پیوند مورد نیاز به سایتهای مورد علاقه خویش را در آنجا مییابند و یا به دلایل مختلف به همان لینکهای موجود رضایت میدهند.
نرخ شیوههای ورود به سایتهای فارسی زبان
۴۹ درصد از مراجعهکنندگان سایت «خبرنامه گویا»، زیر مجموعه پرتال گویا، در درجه اول از طریق «بک لینکس» یا لینکهای ارجاعی -شیوه دوم در لیست بالا- وارد آن میشوند. این موضوع در مورد اکثر سایتهای دیگر مانند اخبار روز، پیکنت، عصر نو ... نیز صدق میکند. حتی سایتهایی که ارجاعکنندگان پایینتری داشته- مانند ایران امروز، بالاترین و ..- و در لیست پیوندهای پرتال گویا قرار دارند، گویا بالاترین ارجاع کننده آن سایتها محسوب میشود.
نرخ شیوههای ورود به سایتهای انگلیسی زبان
علاقمندان سایتهایی که در لیست لینکهای گویا قرار ندارند مانند راه توده، راه کارگر، و... میتوانند به طور غیر مستقیم از طریق سایتهای دیگری که در لیست گویا قرار دارند مانند «مردم ریپورت» (mardomreport.net) وارد سایت مورد علاقه خود گردند. مثلا در مورد راه توده، ۶۰ درصد کاربران از طریق لینک گویا به پیکنت و از پیکنت به راهتوده و از آنجا به سایت رقیب داخلی گویا یعنی «پیوندها» برای ادامه وبگردی خود میروند. ۶۳ درصد کاربران راه کارگر (rahegargar.net) از طریق وبگردی، عمدتا از طریق مردمریپورت، پیکنت و یا عصر نو وارد آن میشوند. اگر چه کاربران سایت میهن عمدتا به طور مستقیم وارد این سایت میگردند-در حدود ۶۵ درصد - اما ۳۱ درصد کاربران از طریق سایتهای دیگر، و در صدر آن گویا، به این سایت رجوع میکنند. کاربران ایران گلوبال به طور مستقیم و یا از طریق رسانههای اجتماعی (در حدود ۱۷ درصد) و کمتر از طریق لینکهای ارجاعی(در حدود ۱۴ درصد) به این سایت مراجعه میکنند. در این مورد اکثر کاربران از طریق مردمریپورت، کار انلاین، پیک ایران و فدایی و یا از طریق رسانه اجتماعی، عمدتا بالاترین و یا فیسبوک راه خود را به این سایت مییابند.
یکی از سوالاتی که باید بدان پاسخ داد، تعداد روزانه کاربران یکتای این سایتها میباشد. مشکل اصلی این است که ما نمیتوانیم به طور مکانیکی تعداد کاربران این سایتها را با هم جمع کنیم. تعداد زیادی از کاربران این سایتها مشترک هستند و از این رو نمیتوان آنها را بدون در نظر گرفتن این کاربران مشترک با هم جمع نمود. اگر سایتهای خبری-تحلیلی را ملاک قرار دهیم، با توجه به آنکه در آمار سایتهای خبری-تحلیلی نمیتوان نشانی از پیوندهای ارجاعی سایتهای خبری-تحلیلی دیگر یافت، فرض اینکه اکثریت کاربران فقط به یک سایت خبری مراجعه میکنند، چندان غیرمنطقی نیست. اما ما این را میدانیم که کاربران حرفهای وجود دارند که به طور همزمان به همه سایتها سرکشی میکنند . مجموع سایتهای خبری بالا دارای در حدود ۱۷۷۰۰ کاربر روزانه یکتا میباشد. اگر ۲۰–۱۵ درصد کاربران حداقل به یکی از سایتهای خبری دیگر سرکشی کنند، آنگاه تعداد کاربران یکتایی سایتهای خبری در حدود ۱۵۰۰۰ کاربر است. مجموع کاربران روزانه یکتا سایتهای خبری و پژوهشی در حدود ۲۱۳۷۰ (منهای گویا نیوز) نفر میباشد. در بهترین حالت، تعداد کاربران این سایتهای رادیکال و چپ در حدود ۲۰۰۰۰ کاربر روزانه یکتا خواهد بود. نمیتوان نشانی از وبگردی علاقمندان یک حزب به حزب دیگر، حداقل در مورد ۴۰ درصد از کاربرانی که از طریق ارجاعی وارد یک سایت میشوند ، یافت.
از همه نکات ذکر شده اخیر میتوان به این نتیجه رسید که در حدود نیمی از کاربران چپ، وبگردی خود را از گویا آغاز نموده و در طی ان به سایتهای مورد علاقه خود سر میزنند. اگر این فرض درست باشد، با توجه به آنکه سایت گویا ۱۶۰۰۰ کاربر روزانه یکتا دارد، آنگاه تخمین ۲۰۰۰۰–۱۵۰۰۰ کاربر روزانه یکتای رادیکال و چپ خیلی دور از عقل نیست. ضمن آنکه سایتهای کوچک متمایل به چپ دیگری نیز وجود دارند که جزء این بررسی نیستند. با احتساب آنها میتوان گفت که ارقام بالا میتوانند واقعی باشند هر چند که این تخمین بسیار سرانگشتی است.
نکته مهمی که بایستی در نظر داشت این است که این تعداد به هیچوجه بیانگر تعداد افراد متمایل به چپ نیست. این رقم در بهترین حالت فقط تعداد مراجعهکنندگان روزانه به این سایتها را میتواند نشان دهد. بسیاری از ما، ممکن است به سایتهای بالا اصلاً مراجعه نکنیم و یا یک بار در هفته مراجعه نمائیم.
نکته دیگر اینکه بسیاری از این کاربران همچنان علایق قدیم حزبی-سازمانی خود را حفظ کرده و اگرچه از گویا به بیبیسی و بالاترین میروند اما در نهایت سری هم به سایتهایی که روزگاری جوانی خود را بر سر آن گذاشتهاند، میزنند.
نرخ خوانندگان داخل ایران
معضل بزرگ کلاسیک همه مهاجرین دنیا که خصوصا آنهایی که به کشوری هم زبان با کشور مادر مهاجرت نکردهاند، گسست بلافاصله نسل اول و دوم مهاجرین در پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی وطن اولشان میباشد. اکثریت خوانندگان مهاجر این سایتها سنی بالاتر از پنجاه دارند. اگرچه مهاجرت ایرانیان به خارج همچنان در اشکال مختلف ادامه دارد، اما مهاجرین موج اول و دوم بیشترین مهاجران ایرانی را تشکیل میدهند. مهاجرین سده کنونی احتمالاً درصد کمی از خوانندگان این سایتها هستند. متأسفانه این سایتها درصد پایینی از خوانندگان داخل ایران را به خود جلب میکنند. خوانندگان داخلی سایتهایی چون رادیو زمانه و رادیو فردا فقط در حدود ۲۴ درصد از کل خوانندگانشان را تشکیل میدهند، این رقم برای خبرنامه گویا ۱۳ درصد، اخبار روز ۱۱ درصد، پیکنت ۱۱ درصد، ایران امروز ۹ درصد، ایران گلوبال ۱۷ درصد، کار انلاین ۲۷ درصد، راه توده۱۶ درصد، راهکارگر ۱۳ درصد، میهن ۵۳ درصد، عصرنو ۲۳ درصد، پروبلماتیکا ۵۵ درصد، و تز یازدهم ۳۶ درصد میباشند.
از آمار فوق میتوان به دو نتیجه رسید. اول اینکه سایتهای پژوهشی طرفداران بیشتری در ایران دارند. آمار سایتهایی چون میهن، پروبلماتیکا، تز یازدهم موید چنین نتیجهای هستند. متأسفانه امکان تهیه چنین آماری برای سایتهای دیگر وجود ندارد.
نکته دوم اینکه اگر حتی یک چهارم خوانندگان یکتای روزانه این سایتها را ایرانی فرض کنیم، آنگاه بنا به فرض اولمان حداکثر در حدود ۵۰۰۰ نفر از خوانندگان این سایتها از داخل کشور هستند. با توجه به اینکه احتمالاً خوانندگان ایرانی نسل جوان در خارج درصد کمی از خوانندگان این سایتها را تشکیل میدهند و امکان یافتن خوانندگان تازه و جوان در ایران بیشتر است، آینده این سایتها در یک پرسپکتیو زمانی کمی طولانیتر بسیار درخشان نخواهد بود. قطعاً این موضوع در مورد سایتهایی چون بیبیسی، رادیو فردا و رادیو زمانه کمتر صدق میکند. سایتهای خبری-تحلیلی در معرض خطر بیشتری (اگر بتوان از واژه خطر در این رابطه استفاده کرد) قرار دارند.
میزان متوسط زمانی که افراد صرف مطالعه در این سایتها میکنند، در حدود ۳–۲ دقیقه میباشد. راه توده یک مورد استثنای بسیار عجیبی است (در حدود ۸۰ دقیقه). من میتوانم چند حدس مختلف در این باره بزنم ، مثلاً اشتباه در تنظمیات سایت، تماشا کردن فیلم که اگرچه در این سایت وجود ندارد اما به نوعی به حساب این سایت گذاشته میشوند،.... اما هیچکدام از این حدسها نویسنده این سطور را راضی نمیکند. رقم مربوط به راه توده در نمودار بالا حذف شده است.
نرخ متوسط زمان
در نمودار زیر میتوان دید که متوسط زمان برای سایتهای انگلیسی زبان نیز در همین محدوده قرار دارد.
نرخ متوسط زمان
آخرین مسأله قابل بحث ضریب خروج این سایتها میباشد. نکته قابل اشاره در این مورد، چگونگی محاسبه درصد نرخ خروج است. هنگامی که یک کاربر وارد سایتی میگردد، اگر بدون رفتن به صفحات دیگر و طی مدت کوتاهی سایت را ترک کند، آنگاه این رفتار به عنوان نارضایتی کاربر تلقی میگردد. برنامههای تحلیلگر دلیل ناراضی بودن کاربر را مربوط به طرح و یا محتوی نامناسب، از نظر کاربر، تلقی میکنند. مسأله دیگر اینکه چه درصدی را باید رقم خوبی تلقی نمود. بسیاری نرخ خروج ۴۰–۳۰ درصد را خوب تلقی میکنند، ارقام پایینتر از ۲۰ درصد به عنوان اشتباه در تنظیمات و یا طراحی نامناسب سایت، و ارقام بالاتر از ۸۰ ، به محتوی نامناسب و یا طراحی غلط سایت ربط داده میشود.البته هر چه تعداد کاربران یک سایت بیشتر میگردد، به همان نسبت راضی نگه داشتن همه آنها سختتر میشود.سایتهایی که طرفدران پروپا قرص دارند، معمولاً از چنین پدیدهای کمتر رنج میبرند. آنهایی که مستقیماً وارد یک سایت میشوند با طراحی سایت آشنایی دارند و معمولا به مطالب منتشره در آنجا علاقه نشان میدهند. ترک ناگهانی کاربر یک سایت، اگر سایت خبری-تحلیلی، باشد معمولاً پیدا نکردن خبر یا تحلیل جدید است.
نرخ خروج
اگر به آمار درصد ترک ناگهانی سایتهای چپ انگلیسی زبان نگاه کنیم، همه آنها درصدی بین ۶۰ تا ۷۷ درصد دارند.
نرخ خروج
بنا بر نمودار بالا سایت موفقی چون گاردین، ضریبی معادل ۶۳ درصدی دارد، اما با توجه به اینکه بسیاری از کاربران در طول روز فقط برای اینکه ببیند اتفاق مهمی -از نظر کاربر-افتاده یا نه به آن مراجعه میکنند، شاید این نرخ تقریباً متوسط قابل توضیح باشد. ولی سایت موفق و نوپای ژاکوبین نیز از چنین موضوعی رنج میبرد.
بطور کلی ضریب خروج یک سایت یکی از موارد بسیار نامطمئن در تحلیلهای آماری میباشد. مثلاً اگر به سایت میهن توجه کنیم، بیش از ۷۰ درصد کاربران بلافاصله آن را ترک مینمایند. یکی از توضیحات این موضوع میتواند این باشد که بسیاری میتوانند مطلب مورد نیاز خود را در فرمات پی دی اف دانلود کنند و نیازی به سرکشی به صفحات دیگر ندارند. از سوی دیگر این درصد بالا میتواند مربوط به عدم تنوع مطالب، و ... باشد. به همین خاطر هنگام بررسی نرخ خروج نباید کورکورانه فقط به ارقام دقت نمود بلکه آن را، مانند بسیاری دیگر از ارقام آماری در اینجا، به عنوان ابزاری در توضیح برخی از مسائل تلقی کرد.
روند رشد
همانطور که در بخش قبلی نیز ذکر شد به علت کاهش تعداد طرفداران قدیمی این سایتها و استقبال نسبتاً کم خوانندگان داخل کشور، متأسفانه با وجود فداکاریهای بیشمار گردانندگان این سایتها برای به روز کردن مطالب سایتها در کنار فعالیتهای شغلی و کارهای روزمرهشان، ادامه کار بسیاری از این سایتها در فرمات کنونی و با حفظ محتوی فعلی انان بسیار مشکل به نظر میرسد. البته همانطور که قبلاً نیز متذکر شدم در منطقه بسیار متلاطم خاورمیانه امکان تغییرات سریع وجود دارد و شاید بتوان یک شبه ره صد ساله پیمود، هر چند که با شاید نتوان زیست. واقعهای مانند جنبش سبز به سرعت میتواند پیشبینیهای بسیاری را بر هم زند.
از نکات مثبت این سایتها، همکاری ازادانه و بدون چشمداشت مالی همه دستاندرکاران آنها میباشد. به همین خاطر حتی برخی از این سایتها با وجود تعداد اندک مراجعهکنندگانشان، همچنان با انرژی به کار خود ادامه میدهند که بایستی به خاطر این رفتار به انان سر تعظیم فرود اورد.
با این وجود، اگر به آمار اکثریت قریب به اتفاق این سایتها نگاه کنیم، رشد اکثر انان منفی است. متأسفانه من امار دقیق کاهش میزان بازدیدکنندگان روزانه یکتای این سایتها را در اختیار ندارم. این جزئی از اسرار درونی هر وبسایت تلقی میشود و اغیار را بدان راهی نیست. تنها راه نشان دادن کاهش (و در موارد معدودی افزایش) مراجعهکنندگان این سایتها در صورت امکان استفاده از میزان ترافیک سایتهای مذبور میباشد. تعیین پیشنه میزان این ترافیک نیز به سادگی امکانپذیر نیست. از آنجا که شرکت امازون وبسایتهای دنیا را بر اساس ترافیک روزانهاشان رتبهبندی میکند. ابزاری وجود دارد که میتواند این رتبهبندی را به میزان ترافیک تبدیل نماید. در مورد اینکه این شیوه قابل اعتماد است یا نه و یا اینکه امازون چگونه میزان ترافیک روزانه را محاسبه میکند، اختلاف نظر وجود دارد. با این وجود، به نظر من میتوان از این آمار برای نشان دادن روند رشد استفاده نمود.
در زیر نمودارهای رشد اکثر سایتهای مورد مطالعه در اینجا را میتوانید مشاهده کنید. در کمال تاسف برای سایتهای کوچکتر این آمار موجود نیست و در چند مورد نیز میزان دادهها کافی نیستند. این نمودارها میزان رشد سایتها را در طی هفت سال اخیر نشان میدهند. در پایان این مقاله نیز میتوان جدولهای مربوط به واژههای کلیدی معمول برای جستجو را نیز مشاهده نمود.
در اینجا قبل از هر چیز ذکر یک نکته ضروری است. در نمودارهای زیر تعداد «نشست»ها (sessions) در طی یک ماه نشان داده میشود یک نشست به معنی یک بازدید یکتا که قبلاً از آن استفاده کردهایم نیست. یک کاربر میتواند در طی یک روز بیش از یک نشست داشته باشد. بنابراین نمیتوان تعداد نشستهای ماهانه نمودارهای زیر را بر عدد سی تقسیم نمود و تعداد کاربران روزانه یکتا را بدست اورد. اما هدف من در اینجا فقط نشان دادن روندهای رشد است و نه چیز دیگری. در نمودارهای زیر دو گراف یکی میزان ترافیک ایجاد شده توسط کامپیوتر و دیگری موبایل باضافه کامپیوتر را نشان میدهند.
سایت گویا: رشد منفی
سایت پیک ایران: رشد منفی
سایت پیکنت: رشد منفی
سایت اخبار روز: رشد منفی
سایت ایران گلوبال: رشد منفی
سایت ایران امروز: رشد منفی
سایت عصرنو: رشد منفی
سایت نقد اقتصاد سیاسی: رشد مثبت
سایت راه توده: رشد کم مثبت
سایت راه کارگر: رشد منفی
سایت کار انلاین: رشد تقریباً منفی
سایت میهن: رشد منفی
سایت پروبلماتیکا: رشد مثبت
سایت حزب کمونیست ایران: رشد منفی
سایت کومله: رشد مثبت
سایت تز یازدهم: رشد مثبت
میزان تاثیر چپ
مهمترین مسأله برای همه ما، میزان موفقیت نیروهای رادیکال و پیشرو انقلابی در افکار عمومی میباشد. ما با توجه به تعداد نسبتاً اندک مراجعهکنندگان به سایتهای چپ (به عنوان یکی از بخشهای مهم نیروهای پیشرو ) نمیتوانیم به طور مستقیم از تأثیر انان در جامعه صحبت کنیم. از سوی دیگر بخوبی آگاه هستیم که تعداد مراجعهکنندگان به دسته معینی از سایتها، نمیتواند به تنهایی میزان تأثیر گفتمان آنها را تعیین نماید. سایتهای بسیاری از اطاقهای فکر و اندیشگاههای بسیار با نفوذ دنیا، طرفداران بسیار کمی را به خود جلب مینمایند، اما همه ما به خوبی آگاه هستیم که تعدد زیادی از مراجعهکنندگان و طرفداران این سایتها از بانفوذترین افراد کشور مربوطه، و یا حوزه فکری خود محسوب میشوند و به همین خاطر در مباحث عمومی کشور خود و یا دنیا میتوانند تاثیر به سزایی داشته باشند. (تذکر این نکته در همین جا لازم است که میزان پایین کاربران سایتهای خبری-تحلیلی چپ را به هیچوجه نمیتوان با استدلال بالا توجیه نمود). از این رو ما بایستی سعی کنیم به روشهای دیگری میزان تأثیرگذاری نیروهای چپ در طی یک دوره طولانی را تعیین کنیم. لازم به تذکر نیست که استفاده از سایتهای محبوب و پرطرفدار اینترنتی فقط یکی از راههای تاثیرگذاری در افکار عمومی است. اینترنت از این نظر ابزاری کم عمر میباشد و طرقهای بسیار متنوع دیگری قبل از اینترنت وجود داشته و دارند و نباید به هیچوجه در ارزیابی نقش آن غلو نمود. اما بررسی ما در اینجا فقط محدود به این حوزه خاص، و انهم در قلمرو بسیار محدود سایتهای کنونی رادیکال چپ میباشد.
اگر ما بپذیریم که ضعف کنونی چپ در جلب خوانندگان پروپا قرص و فراوان خصوصا در داخل ایران جدی است، انگاه باید چارهای برای این معضل اندیشید. اما ممکن است که بنا به توضیح بالا، عدهای معتقد باشند که چپ علیرغم نیروی اندک خود تأثیر زیادی در مباحث جاری کشور دارد. آنها به حق میتوانند مطرح میکنند که حزب توده در اوایل انقلاب با وجود اعضا و امکانات کم، تأثیر زیادی در مباحث بعد از انقلاب داشت و رواج بسیاری از واژهها در اوایل انقلاب نتیجه مستقیم تأثیر برخی از افکار و اندیشههای فعالین آن حزب بود. قصد من در اینجا به هیچوجه بررسی میزان تأثیر آنها نیست، بلکه طرح این مسأله است که یک نیروی کوچک نیز تحت شرایط خاصی میتواند تأثیر بسزایی داشته باشد.
معمولاً یکی از راههای تعیین میزان تأثیر یک مقاله علمی، بررسی تعداد نقلقولها از مقاله مزبور در دیگر نوشتههای مهم علمی میباشد. از آنجا که چنین امکانی، حداقل برای نویسنده این سطور، وجود ندارد ما میتوانیم به آمار گوگل و کلمات معمول جستجو شده مراجعه کنیم. اگر چه این روش بسیار قابل اعتماد نیست، اما در شرایط کنونیِ عدم وجود نظرخواهیهای مناسب، میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
در صورتی که به واژههای متداول یک سال گذشته در ایران نگاهی بیاندازیم، آنگاه بنا به آمار گوگل، در صدر همه واژههای جستجو شده، واژههای مربوط به سریال محبوب شهرزاد، و پس از آن تلگرام، برنامه تلویزیونی خندوانه و .. قرار دارند. اگر خود را به اخبار سیاسی محدود کنیم آنگاه رایانه و لیست اصلاحطلبان در صدر آمار واژههای کلیدی جستجو شده قرار میگیرند. در عرصه کتاب و ادبیات صادق چوبک، حافظ ناظری و فهیمه رحیمی در بالای این لیست جای دارند. چنانچه مدت مورد بررسی را به بعد از سال ۲۰۰۴، یعنی از زمانی که گوگل شروع به جمعاوری آمار خود نمود نمائیم، در آن صورت به جز واژههای محبوب شرکتهای تلفن همراه اول و ایرانسل، برنامههای محبوبی چون فیسبوک و اپارات، سایت ورزش۳ و تابناک، حکومتی چون داعش و شخصیتهایی مانند مرتضی پاشایی و گلشیفته فراهانی نیز در صدر لیست قرار خواهند گرفت.
اما ما به کمک این واژهها نمیتوانیم نقش چپ در مباحث جاری را تعیین کنیم. مسأله مهم این است که ما بتوانیم میزان محبوبیت بعضی از واژههای مورد استفاده چپ و یا نیروهای پیشرو را بررسی کنیم. در میان واژههایی که چپگرایان در طی سالهای اخیر به انحا مختلف در نوشتههای خود استفاده نموده، میتوان از ازادی، سوسیالیسم، دموکراسی، همبستگی، فمینیسم، نئولیبرالیسم،( نا)برابری، عدالت نام برد. بعضی از این واژهها، مانند عدالت جزئی از واژههای محبوب طرفداران جمهوری اسلامی نیز به حساب میایند. واژه همبستگی در اشکال مختلف غیرسیاسی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. از این رو بهتر است آنها را از لیست مورد نظر حذف نمود. شاید همین ایراد را در مورد نابرابری بتوان عنوان نمود، اما در طی سالهای اخیر بخش عظیمی از چپ (البته نه فقط انها)، بر این موضوع تأکید کردهاند و نابرابری از نظر سیاسی واژهای است که کمتر از سوی نیروهای حاکم مورد استفاده قرار میگیرد . واژههای دموکراسی، سکولاریسم ، فمینیسم طرفداران بسیاری در خارج از چپ دارد. استفاده از واژه نئولیبرالیسم اگرچه منحصر به چپها نیست، اما بنا به اذعان همگی این کلمه بیشتر از سوی چپها مورد استفاده قرار گرفته است. واژگان مارکسیسم، سوسیالیسم نیز توسط بسیاری در بررسی تاریخی و یا نقد کمونیسم مورد استفاده واقع میشوند، اما با این حال رشد این کلمات به معنی رشد کمی مباحث مربوط به ایدههای اساسی چپ و به نوعی رشد تأثیر انان میباشد.
توجه به این نکته ضروری است که اگر مثلاً داعش یکی از واژگان مورد استفاده رایج در دنیاست، این به معنی آن نیست که کسانی که از این کلمه کلیدی در تجسس خود استفاده میکنند، طرفدار داعش هستند، بلکه در این مورد خاص عمدتا برعکس است، اما بهر حال این موضوع نشان میدهد که طرفداران داعش توانستهاند تأثیر خود (هر چند عمدتا منفی) را در مباحثات جاری بگذارند. رشد یک واژه میتواند از سر ترس و نفرت، عشق و علاقه، و یا کنجکاوی باشد. اگر در سده بیستم گوگل به شکل امروز آن وجود میداشت، آنگاه وحشت جنگ سرد و یا شکست سوسیالیسم موجود، میتوانست رشد استفاده از کلماتی چون سوسیالیسم و کمونیسم را نشان دهد. نتیجه اینکه رشد هر واژهای را باید به طور مجزا تحلیل نمود. دیگر اینکه رشد و یا نزول یک واژه را هم همیشه نمیتوان به تنهایی به قدرت و یا ضعف یک نیرو ربط داد.
به هر حال در نمودار زیر ما خود را به روند رشد واژههای سوسیالیسم، سکولاریسم، فمینیسم، مارکسیسم و نابرابری محدود میکنیم. واژه نئولیبرالیسم به خاطر میزان کم استفاده آن جداگانه بررسی میشود. گوگل به هنگام مقایسه واژهها با هم، واژهای که بیشترین استفاده را در طی یک مدت معین داشته است را صد در نظر میگیرد و واژههای دیگر بر حسب این نقطه ماکزیمم، بین صفر تا صد حساب میشوند. به عبارت دیگر، گوگل تعدا واژههای مورد استفاده در نمودارهای خود را بر این میزان حداکثر تقسیم میکند، نتیجه آنکه ارقام نشان داده شده بین صفر تا صد در نوسان بوده و ما اطلاعی از تعداد واژههای جستجو شده نداریم. از انجا اطلاعات مربوط به سال اول جمعاوری این واژهها زیاد قابل اعتماد نیستند، آغاز نمودار پایین از سال ۲۰۰۵ ، و نه ۲۰۰۴ ، مییاشد. چندی قبل تاتوی خانم ترانه علیدوستی مباحث زیادی را در سایتهای ایرانی در مورد فمینیسم به پا کرد، برای آنکه خود را از این رشد لحظهای بری کنیم، سال ۲۰۱۶ نیز حذف شده است. ما نمودار زیر را به سالهای ۲۰۱۵–۲۰۰۵ محدود مینمائیم. نکته آخر اینکه گراف زیر کلمات مورد جستجو به زبان فارسی در تمام دنیا، از جمله افغانستان و بقیه کشورهایی که از این کلمات فارسی استفاده میکنند را نشان میدهد. با این حال اکثریت قریب به اتفاق این کلمات در ایران مورد استفاده قرار گرفتهاند.
مقایسه نرخ محبوبیت پنج واژه جستجوشده به زبان فارسی در کل دنیا
در نمودار بالا میتوان دید که ترتیب واژهها در طی یک دهه به ترتیب سکولاریسم، مارکسیسم، فمینیسم، نابرابری و سوسیالیسم میباشد. بالاترین نرخ علاقه به واژه سکولاریسم مربوط به ماه مه سال ۲۰۱۰ است. میزان متوسط علاقه متناسب با این نقطه ماکزیمم در طی ده سال یاد شده به ترتیب ۴۹، ۳۰، ۲۸،۲۱، و ۱۸ میباشد. واژههای معمول جستجو شده سوالاتی چون سکولاریسم چیست؟، سکولاریسم نو، سکولار و ... است. سوالات متداول در مورد فمینیسم، فمینیسم چیست؟ و فمینیسم اسلامی است. همین موضوع در مورد مارکسیسم و سوسیالیسم (سوسیالیسم چیست، مارکسیسم اسلامی ) صدق میکند. اگر بخواهیم موضوعات یاد شده را فقط به ایران محدود کنیم آنگاه نمودار زیر را خواهیم داشت.
مقایسه نرخ محبوبیت پنج واژه جستجوشده به زبان فارسی در ایران
از مقایسه دو نمودار به خوبی آشکار میشود، اگر چه نسبت میزان محبوبیت واژههای یاد شده تقریباً به یک اندازه است، اما واژه فارسی سکولاریسم در کل جهان اهمیت خود را در طی ده سال گذشته حفظ کرده است. از طرف دیگر این واژه به نسبت سال اوج محبوبیت خود در سالهای ۲۰۱۰–۲۰۰۶ در ایران روندی نزولی در سالهای اخیر داشته است. شاید بتوان چنین گرفت که واژههایی چون سکولاریسم، مارکسیسم و فمینیسم در میان فارسیزبانان در خارج از ایران نه تنها اهمیت خود را از دست ندادهاند، بلکه بر اهمیتشان نیز افزوده شده است. بدین طریق میتوان نزول محبوبیت این واژهها در ایران و حفظ تقریبی محبوبیتشان در کل فارسی زبانان جهان را توضیح داد.
اگر کنجکاوی در مورد مارکسیسم را بر اساس منطقه در نظر بگیریم، اوج سوالات مربوط به مارکسیسم در نوامبر ۲۰۰۵ در منطقه فارس بوده است. بیشترین جستجوها درست در زمان یاد شده به ترتیب در اذربایجان غربی، تهران، خوزستان و استان خراسان پس از فارس صورت میگیرد. همانطور که از قبل نیز میتوان حدس زد، در کل این دوره ده ساله تهران پیشتاز طرح سوالات مارکسیستی و سوسیالیستی است.
مقایسه نرخ محبوبیت پنج واژه جستجوشده به زبان انگلیسی در جهان
جالب خواهد بود که در همین جا نظری به مقایسه محبوبیت کلمات یاد شده در جهان انگلیسی زبان نیز داشته باشیم. به خوبی دیده میشود که سکولاریسم به دلایل کاملاً آشکار دارای کمترین اهمیت است. تفطه ماکزیمم را واژه سوسیالیسم در بحبوبه اوج بحران اقتصادی تعیین میکند. اگر این نقطه ملاک ما باشد، نرخ متوسط محبوبیت این واژهها به ترتیب اهمیت در طی تمام دوره یاد شده فمینیسم، نابرابری، سوسیالیسم، مارکسیسم و سکولاریسم با ارقام ۲۸، ۲۷ ، ۲۶، ۱۱، و ۳ میباشند. به راحتی میتوان حدس زد که واژه دموکراسی در این کشورها بیشترین اهمیت را دارد. در میان فارسی زبانان نیز مجموع واژههای دموکراسی و مردمسالاری محبوبیت بیشتری نسبت به سکولاریسم دارند. تنها اختلاف در میان این دو نمودار اهمیت واژه سکولاریسم است که پس از دموکراسی در میان ایرانیان محبوبیت دارد، در حالی که این واژه اهمیت ناچیزی در مقایسه با دیگر واژههای یادشده در جهان انگلیسی زبان دارد.
مقایسه نرخ جستجوی واژه سکولاریسم در منطقه
اگر بخواهیم به میزان محبوبیت واژه سکولاریسم در منطقه خود نگاه کنیم، آنگاه خواهیم دید که این واژه در ترکیه بیشترین محبوبیت را داراست، اهمیت ان در مصر و ایران تقریباً به یک اندازه در مقایسه با ترکیه میباشد. البته باید در نظر داشت که لائیسیته یکی از پایههای مهم جمهوری ترکیه را تشکیل میدهد و از این رو میزان محبوبیت و رواج آن در ترکیه قابل فهم است. اما از سوی دیگر این نمودار به ما نشان میدهد که واژه سکولاریسم در ایران، اگر نقطه ماکزیمم محبوبیت این واژه در دوران سقوط مرسی در مصر را حذف کنیم، در طی کل این دوره اندکی بیش از مصر محبوبیت دارد(اگرچه تشخیص این موضوع در نمودار زیر بسیار مشکل است).
در نهایت به واژه نئولیبرالیسم که از واژهای بسیار محبوب طرفداران چپ است، میتوان نظری افکند. بایستی گفت که این واژه در مقایسه با دیگر واژههای مورد بررسی ما در سطح دنیا از کمترین محبوبیت برخوردار است. اما رواج این واژه درواقع میزان تأثیر چپ در سالهای اخیر را نشان میدهد. اگر محبوبیت این واژه در سطح منطقه را بررسی کنیم، گوی جادویی گوگل به ما چنین نموداری را نشان میدهد.
مقایسه نرخ جستجوی واژه نئولیبرالیسم در منطقه
به عبارت دیگر میزان محبوبیت این واژه دست پخت چپ، در ایران و کشورهای عربی تقریباً به یک میزان و در مقایسه با ترکیه بسیار ناچیز است. لازم به تذکر است که این واژه در زبان ترکی و لهستانی یکی است، اما بیشترین میزان محبوبیت واژه یاد شده مربوط به ترکیه و نه لهستان است، اما با توجه به این واقعیت، باید کمی از میزان محبوبیت این واژه در ترکیه کاست. در صورتی که ترکیه و لهستان را در اینجا ملاک قرار دهیم در طی دوران ۲۰۱۶–۲۰۰۴ ، نرخ متوسط استفاده از این واژه در ترکیه و لهستان، ایران و کشورهای عربی به ترتیب ۴۳، ۷ و ۴ میباشد.
چنانچه این واژه کمتر محبوب را در سطح جهان انگلیسی زبان مورد توجه قرار دهیم، آنگاه نسبت ارقام رواج این کلمه در ترکیه در مقایسه با واژه انگلیسی آن مانند نسبت این واژه در میان عرب زبانان با ترک و لهستانی زبانان میگردد.
مقایسه نرخ جستجوی واژه نئولیبرالیسم در جهان
علیرغم آن که میزان تأثیر چپ در کشورهای انگلیسیزبان چندان زیاد نیست، اما این نمودار سیر صعودی استفاده از این واژه را نشان میدهد. چنین چیزی را نمیتوان در مورد رواج این واژه در میان فارسیزبانان و عربیزبانان گفت. از طرف دیگر سیاستهای نئولیبرالیستی در ترکیه، مصر ، تونس و حتی ایران (اگر چه نه به وسعت کشورهای یاد شده) بسیار شایع بوده است. آیا میتوان گفت که تأثیر چپ در ایران حتی در مقایسه با همتایان خود در سطح جهان و منطقه (ترکیه) بسیار ناچیز بوده است؟ از همه مهمتر اینکه اگر چه چپ به خاطر اهمیت گذشته خود، در مباحث ایران همچنان حضور دارد، و بنا به شرایط کنونی ایران- جایگاه دین در حکومت و موقعیت زنان در جامعه- توانسته است در همیاری با دیگر نیروهای پیشرو واژههایی چون سکولاریسم و فمینیسم را در ایران رواج دهد، اما در ترویج واژه نئولیبرالیسم که از اهمیت بسیار کمتری در جامعه ایران برخوردار است، موفقیت چندانی نداشته است. آیا این امر به معنی نقش کم چپ در رواچ این واژهها در مقایسه با نیروهای دیگر است و یا اینکه به دلیل وجود شرایط عینی بهتر در جامعه رواج چنین واژههایی اسانتر است؟ به عبارت دیگر آیا در نقش چپ در رواج چنین واژههایی غلو نمیشود؟
در پایان این بحث میتوانیم به اهمیت واژه سوسیالیسم در مقایسه با شخصیتهای فرهنگی محبوبی چون شاملو، فروغ و نیچه نگاه کنیم. نمودار بالا نرخ محبوبیت سوسیالیسم در مقایسه با دو شاعر معاصر و دو متفکر جهانی در ایران را نشان میدهد. همانطور که انتظار میرود محبوبیت شعرای یاد شده بسیار بالاست. اما جالب اینکه نیچه در ایران از اعتبار بسیار بیشتری نسبت به مارکس، سوسیالیسم، فمینیسم و ... برخوردار است.
متوسط جستجوی ماهیانه در سراسر جهان
شرکت گوگل برای فروش تبلیغات ابزار « ادوردز» (adwords) را در اختیار صاحبان سایتها قرار میدهد. در این سیستم میتوان بر اساس بودجهای که صاحب یک سایت، خود تعیین میکند برای تبلیغاتش بعضی از واژههای مورد درخواست خود را به لیست معمول واژهها بیافزاید. گوگل میزان جستجو در مورد هر واژه در طی یک مدت معین (معمولاً متوسط جستجو در یک ماه که آن نیز بر پایه تعداد جستجو در ۱۲ ماه گذشته محاسبه میشود) را نشان میدهد. از این ابزار میتوان (سوء)استفاده نموده و میزان متوسط ماهیانه جستجو برای هر واژه کلیدی دلخواه را بر اساس امار جستجوگر گوگل تعیین نمود. البته ابزار مشابه دیگری نیز وجود دارند. من براساس لیست واژههای کلیدی خودم با کمک ابزار یاد شده جدولی از آمار ماهانه جستجو برای بعضی از شخصیتها و موضوعات تهیه کردم. شاید عدهای به لیست انتخابی من ایراد بگیرند، اما هدف من مقایسه بین اشخاص و موضوعات (غیر جنجالی) تقریباً همسنگ در حال حاضر است. قطعاً میتوان این لیست را با موضوعات و اشخاص دیگر بهتر نمود. بایستی به چند موضوع در اینجا توجه نمود، اول اینکه سوال در مورد یک شخصیت، یا یک موضوع را میتوان پیش از هر چیز به کنجکاوی ربط داد و نه مستقیما به محبوبیت. دوم میزان جستجوی مردم بسیار فصلی است. سوم اینکه « ادوردز» وسیله فروش تبلیغات گوگل بر اساس کلیدهای جستجو است. چهارم اینکه این آمار مربوط به بخشی از جامعه است که از امکانات کامپیوتری و موبایل برخوردار است و نه کل جامعه. در صورتی که من با همین ابزار از میزان متوسط ماهیانه جستجو در مورد خانم کیم کارداشیان بپرسم، گوگل عدد ۴۹۵۰۰ را نشان میدهد. از شخصیتهای تاریخی محبوب ایران فقط حافظ میتواند از خانم کارداشیان پیشی گیرد (با رقم ۶۰۵۰۰) ، سعدی و مولانا با هم به اندازه خانم کارداشیان سوال ایجاد میکنند. لازم به هیچ توضیحی نیست چه کسی محبوب ایرانیان است، کی ماندنی و کی فراموش شدنی. اما طبعا مقایسه سعدی و حافظ تحت شرایط مساعد و یکسان میتواند تا حدی برای درک محبوبیت آن دو مفید باشد. باری، شکل بالا تعداد متوسط کلمات رایج جستجو شده در هر مورد را در طی یک ماه نشان میدهد.
نتیجه
با توجه به همه آمار و ارقام یاد شده و در عین حال سختی تفسیر این آمار و احتمال اشتباه در تفسیر آنها، باید بر این نکته تأکید نمود که در برخی از موارد نمیتوان آمار یاد شده را به تنهایی مبنای نتایج معینی قرار داد. با این حال میتوان گفت که ارقام یاد شده در اکثر موارد تأیید بسیاری از واقعیتهایی است که ما از قبل میتوانستیم آنها را حدس بزنیم . از این رو شاید بتوان از این ارقام در موارد مشابه که ما نمیتوانیم به درستی تحلیل نمائیم نیز استفاده کرد. رئوس نتایج کلی این ارقام را میتوان به شرح زیر خلاصه نمود.
اینترنت مانند برخی دیگر از اشکال ارتباطات و مباحثه، میتواند ما را حبابهای ویژهای که دوست داریم محبوس نماید. این پدیده تازهای نیست و همیشه وجود داشته است. اینترنت و بویژه گوگل به این گرایش کمک میکنند. رفتار اینترنتی کاربران رادیکال و چپ ایرانی، چرخه بستهای را نشان میدهد که در بسیاری از موارد از پرتال گویا شروع میشود و وبگردی در سایتهای مختلف ادامه مییابد.
نحوه استفاده کاربران چپ و وبگردی انها باز هم به خوبی نشان میدهند که دیوار تعلقات حزبی همچنان بلند و آشکار است. بسیاری از کاربران در صورت امکان از یک پرتال یا سایت خبری-تحلیلی شروع مینمایند و به سایتهای مشابه با نظرات چپ خود سرک میکشند.
همچون دیگر کشورها، اگر موضوعات جنجالی و یا مد روز به شکل عکس و فیلم به این سایتها افزوده شوند، طبعا بر میزان کاربران افزوده خواهد گشت. از آنجا که معمولاً این سایتها از توان مالی برخوردار نیستند، گوگل از این لحاظ کمتر در ردهبندی این سایتها از نظر تبلیغاتی دخیل است، بلکه ردهبندی گوگل به هنگام جستجو ، بر اساس درجه مطابقت با واژه کلیدی مورد تجسس و نیز جستجوهای قبلی کاربر میباشد.
اکثر سایتٰهای چپ اینترنتی به میزان کمی از جستجوگر گوگل و امثالهم استفاده میکنند. در خارج از ایران جستجو از طریق واژههای فارسی شاید به خاطر عدم دسترسی به کیبورد فارسی کمی سختتر باشد. (هر چندامروزه بخاطر استفاده گسترده از موبایل و تابلت، استفاده از کیبورد فارسی برای جستجوی کلمات فارسی چندان مشکل به نظر نمیرسد). ورود به اکثر سایتهای چپ از یک پرتال و یا پیوندهای سایتهای خبری-تحلیلی صورت میگیرد. در این میان هنوز نرخ استفاده از رسانههای اجتماعی بسیار پایین است.
ورود به سایتهای پژوهشی به خاطر وسعت مطالب مورد بررسی، و نیز گمنام بودن نسبی این سایتها از طریق جستجوی یک واژه کلیدی و یا در موارد کمتر دیگری از طریق رسانههای اجتماعی میباشد. باید توجه داشت که میزان علاقه به این سایتها در تمام جهان به خاطر زبان سخت و علمی مباحث چندان زیاد نمیباشد.
سایتهای خارج از کشور به دلیل میزان کم علاقه ایرانیان داخل کشور و نیز عدم امکان ادامهکاری در خارج از کشور، با کم شدن تعداد مهاجرین علاقهمند به دلایل مختلف، با مرگ تدریجی دست بگریبان هستند. البته این امر با وقوع حوادث نامترقبه در کشور میتواند بسرعت تغییر نماید. اما دست روی دست گذاشتن و منتظر وقوع حوادث پیشبینی نشده ماندن ، حاکی از عدم وجود یک برنامه حتی برای آینده نزدیک میباشد.
اگر به میزان واژههای جستجوشده محبوب در میان ایرانیان دقت کنیم، هر چند بعضی از واژهها، همچون سکولاریسم ، جای خود در ایران باز کردهاند، اما میزان استفاده از برخی از واژهها در ایران نماینگر ضعف و تشت چپ ایران حتی در مقایسه با همتایان ضعیفشان در جهان و منطقه ما میباشد.
تقلیل و کمرنگ کردن پایههای اساسی چپ در مباحث منجر به اضمحلال و از بین رفتن هویت مستقل چپ در آینده میگردد. نمیتوان فقط در مباحث جاری و ساری خود را به صورت دیگر نیروها درآورد و اساساً یادی از نکات کلیدی دیگر در جهت تعمیق دمکراسی ننمود.
همه ما به این واقعیت واقف هستیم که اگر بخواهیم بر میزان اعتبار چپ در مباحث جاری کشور بیافزائیم و بالطبع تأثیر بیشتری در جامعه باقی بگذاریم، بایستی نیروهای تقریباً همفکر چپ شیوه عمل خود را تغییر دهند. راه اتحادهای همفکران حزبی بسیار سخت و صبعالعبور است، اما شاید همکاری چند سایت اینترنتی نه در فرمات کنونی بلکه در شکلی جدید و تاره، کمک موثری در این راه باشد. شاید این موضوع بتواند ،به قول چامسکی، «نقطه روشنی در دوران تاریک ما» گردد.
پیوست
در جداول زیر میتوانید کلمات کلیدی که در جستجوی ارگانیک از آنها استفاده شده است را بیابید. در نتیجه هرجستجو، جستجوگر گوگل (یا دیگر موتورهای جستجو) نتایج خود را به ترتیب ستون دوم این جدولها (در زیر) معرفی میکند. مثلاً اگر کاربر ما از واژه کلیدی «پیکنت» در جستجوی خود در گوگل استفاده کند، گوگل در ردیف اول خود ، سایت پیکنت را معرفی میکند. تعداد بازدید نشان میدهد که آیا کاربران از این نتیجه راضی بوده و در طی یک ماه چند بار بر اساس جستجوی خود به سایت پیکنت مراجعه کردهاند . ستون آخر تعداد تمام جستجوها در طی یک ماه را نشان میدهد. بنابراین تعداد بازدید نشان میدهد که آیا جستجو به ورود به سایت مزبور انجامیده است یا نه. در اکثر جدولهای زیر، در صورت وجود کلمات کلیدی جستجو، فقط بیست کلمه اول جستجو، نشان داده میشوند.
|