سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مُصادره ی تاریخ معاصر


مارال سعید


• پرونده ی جنایات سی و هشت ساله ی جمهوری اسلامی ایران چنان خونبار و مُشمَئزکننده است که هیچکس را یارای دفاع از آن نیست، پس جای آنست تا مَشّاطه گان را سیاستی دیگر آید. از آن میان سایت انتخاب، اقدام به بازنشر گفته های یکی از آنان یعنی آقای دکتر صادق زیبا کلام نموده است. او در این گفتار سعی دارد با مُجرم خواندن جمله گی شرکت کنندگان در انقلاب سال ۱۳۵۷ مُجرم اصلی را مخفی سازد و یا حداقل هَمطراز دیگران قلمداد نماید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ مرداد ۱٣۹۵ -  ۱۵ اوت ۲۰۱۶


چشم فرو می بندم، باز منم و چرخ چاه خانه ی مادر بزرگ، باز منم و این دُم جُنبانکها.
اینروزها به هِمَّت والای آقای احمد منتظری با انتشار نوار صوتی پدر، آب در لانه ی مورچه گان افتاده است. جانیان و ریزه خواران استبداد تا دُم جُنبانکان بارگاه اسلام ناب محمدی به صف شده اند تا با بافته های راست و دروغ خویش برای خیمه ی استبداد آبروئی بجویند. لیک از آنجا که پرونده ی جنایات سی و هشت ساله ی جمهوری اسلامی ایران چنان خونبار و مُشمَئزکننده است که هیچکس را یارای دفاع از آن نیست، پس جای آنست تا مَشّاطه گان را سیاستی دیگر آید. از آن میان سایت "سیاسی تحلیلی انتخاب" اقدام به بازنشر گفته های یکی از آنان یعنی آقای دکتر صادق زیبا کلام نموده است. او در این گفتار سعی دارد با مُجرم خواندن جمله گی شرکت کنندگان در انقلاب سال ۱۳۵۷ مُجرم اصلی را مخفی سازد و یا حداقل هَمطراز دیگران قلمداد نماید. لذا حکیمانه می فرماید: "این واقعیت تلخی است که در ایران پس از انقلاب هیچ کس به دنبال دموکراسی و آزادی بیان نبود، همه گروه ها به دنبال زورآزمایی و از بین بردن سایر گروه ها بودند." به راستی او استاد است. چرا که آگاهانه سعی دارد گروه های تکیه زده بر صندلی قدرت و برخوردار از کلیّه ابزارهای قهر حکومتی و گروه های مانده و رانده از قدرت را یکسان جلوه دهد و بتواند از این یکسان انگاری و درهم آمیزی نتیجه غیرحقوقی لازم را بگیرد "... باید تصدیق کرد که ۱۰سال زمان کمی است و نمی توان انتظار داشت در این جامعه دموکراسی و تحمل مخالف در حد مطلوبی نهادینه شده باشد که چنین اعدام هایی در آن اتفاق نیفتد."

آقای دکتر نیک میداند اینگونه داستانسرائیها فقط به درد همان کلاسهای درس علوم سیاسی اسلامی می خورد نه یک دادگاه حقوقی بین المللی. این اسلام سیاسی که ایشان استاد علوم سیاسی آن هستند چهارده قرن است که در گوش خلق الله زمزمه می کند: اسلام برای دوستی و اخوت مِلَل جهان آمده است، حال آنکه با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بر همگان معلوم گردید؛ آنچه مردم در این حکومت ندارند همانا "حقوق" است. آری قافیه بَر استاد تنگ آمده است و آسمان و ریسمان می کند تا شاید بتواند به مردم حُقنه کند: برای داشتن حقوق انسانی چهارده قرن + ده سال زمان کمی است.

باید گفت: استاد گرامی! اینجا اصلا ً بحث دمکراسی نیست. بالا دستیهای شما برای اسیرانی که در زندانهای خود داشته اند هیچگونه حقوقی قائل نبوده اند. این بدان معناست که در آن اسلامی که جنابعالی استاد علوم سیاسیش هستید انسانها دارای هیچ "حقوق"ی نیستند.

بله استاد، اینجا بحث حقوق انسانهاست نه دمکراسی! و متأسفانه اَدّله ی شما در هیچ دادگاه حقوقی؛ پشیزی ارزش حقوقی نخواهد داشت. شما وقتی می بینید نمی توان از نظام فَخیمه جمهوری اسلامی دفاعی داشت سعی بَلیغ می فرمائید تا خشونت ظالم را همسنگ خشونت مَظلوم قرار داده و از آن میان برائتی برای موکل خویش بگیرید، آنجا که ندا درمیدهید: "... این درست نیست که انگشت اتهام صرفاً به سمت مسئولین گرفته شود؛ واقعیت این است که گروه های رادیکال انقلابی چپ گرا و در رأس آنها سازمان مجاهدین خلق اگر قصورشان در جلوگیری از رشد و توسعه دموکراسی بعد از پیروزی انقلاب بیشتر از مسئولین جمهوری اسلامی نباشد، یقیناً کمتر نخواهد بود."

باید به شما بگویم: اتفاقا ً برعکس آقای دکتر؛ از لحاظ حقوقی این کاملا ً صحیح است که دادگاه از جمهوری اسلامی بپرسد؛ تو که تمام قوای مُجریه و مُقننه و قَضائیه این مملکت را در یَد قدرت خویش داشتی و ابتدائی ترین کار تو جاری ساختن حقوق انسانی در میان مردم بوده، چرا و چگونه است که زندانیان تو فاقد هرگونه حقوق اولیّه ی انسانی بوده اند؟

شاید دوستان جوان من که هر از چند گوش به سخنان آقای زیبا کلام میدهند بر این قلم خورده گیرند، که چرا او!؟ این دوستان فراموششان نشود؛ از آنجا که نظام فَخیمه جمهوری اسلامی نیک میداند سخنان ایشان در میان قِشر جوان و دانشجو خریدار دارد و گوشهای بسیاری به دهان اوست. لذا اجازه میدهد او آنچه میخواهد (البته کنترل شده) بگوید تا بتواند در چنین تنگناهایی در پشت بافته های راست و دروغش سَنگر گیرد و نفسهای مرگ آلودش را پنهان سازد.

واقعا ً چه کس بهتر از یک استاد علوم سیاسی می تواند وقایع و واقعیات را چنین وارونه جلوه دهد: "... از همان فردای پیروزی انقلاب، مجاهدین خلق به جز زبان خشونت متأسفانه هیچ زبان دیگری را بکار نبردند. در سال ۵۸ میتینگ های بزرگی توسط سازمان مجاهدین خلق در دانشگاه تهران برگزار می شد، عناصر خاصی تحت نام حزب اللهی به آنها حمله می کردند که شاید تعداد آنها به چند صد نفر نمی رسید، در حالیکه جمعیت مجاهدین به هزاران نفر می رسید." البته آقای دکتر خود بهتر از هرکس میداند که این گروههای صد نفره! چه کسانی بوده اند و خوب می شناسد ذات نظام جمهوری اسلامی را! چرا که او از ابتدای به روی کار آمدنش در مَتن و بَطن آن بوده است. لیک وظیفه ایجاب می کند خاک در چشم مردم بپاشد و تاریخ را وارونه نشان دهد.
جا دارد این دوستان گفته ی برتولد برشت: "آنکس که میداند و انکار می کند شیاد است" را به ایشان یادآور شوند.

پُر واضح است؛ این قلم را سر دفاع از رفتار سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران و دیگر جریانات سیاسی نه بوده و نه هست، لیک آنان که چون این قلم خود از شاهدان وقایع دوران سیاه و دهشتناک سی و هشت سال گذشته بوده اند وظیفه دارند؛ نگذارند کسانی چون آقای دکتر زیبا کلام و امثالهم تاریخ معاصر ایران را وارونه جلوه دهند و بر تن رژیم منجوس جمهوری اسلامی لباس عافیت بپوشانند. رژیمی که دستانش تا مَرفَق به خون مردمان این مرز و بوم آغشته است و نفرین اَبدی را در دفتر تاریخ به نام خود ثبت کرده است.


*کلیه نقل قولها از خبرنامه گویا نیوز است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست