یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

طرح بحث در باره تحول نشریات چپ اینترنتی
آیا می‌توان؟


رضا جاسکی


• برای ترویج و تبلیغ نظرات چپ در داخل و خارج از کشور، امکان ایجاد یک نشریه پژوهشی-تحلیلی فراگیر وجود دارد. هدف چنین نشریه‌ای تبلیغ و ترویج سیاست‌های چپ، ایده‌های تئوریک و کلی سوسیالیسم دمکراتیک از طریق ترویج و گسترش بحث‌های علمی و پژوهشی است. چنین نشریه‌ای می‌تواند طیف وسیعی از چپ، از طرفداران سوسیال دمکراسی گرفته تا معتقدین به مارکسیسم- لنینیسم را در بر گیرد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۷ شهريور ۱٣۹۵ -  ۲٨ اوت ۲۰۱۶


در مقاله قبلی به آمار برخی از سایت‌های چپ اینترنتی نگاهی داشتم و سعی نمودم در بستر این آمار، اوضاع فعلی این نشریات را نشان دهم. همانطور که در آن مقاله نیز اشاره شد، نتایج آن آمار به جز در مواردی- حداقل برای من- غیرمنتظره نبود و اکثر دست‌ اندر کاران این سایت‌ها خود از آمار خوانندگانشان اطلاع دارند و روزانه میزان صعود و سقوط کاربران را تحت نظر دارند. آنچه که من تلاش به انجام آن نمودم، جمع‌اوری آمار مربوط به اکثر سایت‌ها به طور یک‌جا بود وبس. هدف نویسنده این سطور فقط جان تازه‌ای دمیدن به روح این مشکل قدیمی و ایجاد بحث حول ان، به منظور یافتن راه‌حلی برای این «مشکل» بود. مشکل را در گیومه گذاشتم، چرا که این امر از نظر عده‌ای مشکل نبوده و روند محتوم همه این سایت‌ها می‌باشد و فقط باید آن را پذیرفت.
به مقاله مذکور چند انتقاد شد که من در این مقاله به بخشی از انان می‌پردازم. رئوس این انتقادات را می‌توان چنین عنوان کرد:

1.چرا چپ؟ چرا بایستی سیر نزولی نشریات چپ را عمده نمود و بقیه نشریات را از آن مجزا کرد؟

2.این موضوع چیزی است که همه از آن اطلاع دارند و مسئله‌ای را حل نمی‌کند. مشکل یافتن راه حل این قضیه است.
3.آیا ما باید به طور کورکورانه به امار توجه کنیم و فقط بذر ناامیدی بپاشیم؟

در این مقاله من به امکانات مثبتی که وجود دارند و می‌توان از آن استفاده نمود می‌پردازم. برای آنکه حوصله خواننده بی‌تاب نیز سر نرود من از «راه حل» خود شروع می‌کنم و در ضمیمه مقاله خیلی کوتاه به پاسخگویی سوال اول و برخی از انتقادات مشابه   پرداخته و نیز آمار برخی از سایت‌های دیگر را با نشریات مقاله قبل مقایسه و یا تکمیل می‌کنم. من فکر می‌کنم که هدف اصلی همه ما بایستی تلاش در جهت یافتن راه‌حلی برای این مشکل باشد. من همچنین فکر می‌دانم که نویسنده در مقایسه با دیگر دست‌اندر کاران بردبار و فداکار این سایت‌ها تجربه بسیار کمی دارد و احتمالاً آن‌ها راه‌حل‌های بسیار بهتر و سازنده‌تری برای حل این موضوع دارند. در این صورت شاید طرح نظرات ناپخته من زمینه را برای طرح نظراتی فراهم سازد که مدت‌ها راجع به آن فکر شده اما در سطح گسترده‌ای مطرح نگشته است.

تنوع یا تشتت؟

زمانی ایروینگ هاو، یکی از روشنفکران بنام آمریکا و بنیان‌گذار مجله دیسنت در آمریکا گفت، وقتی روشنفکران کار دیگری ندارند ، مجله درست می‌کنند. این موضوع اگر چه نه همه مشکل ، بلکه یکی از اجزاء اساسی معضل کنونی ماست. همچنین زمانی که هاو این موضوع را عنوان کرد، راه انداختن یک مجله کار ساده‌ای نبود، اما امروز به خاطر امکانات بسیار عالی تکنیکی، تنوع‌طلبی و نیز تشدید گرایشات فردگرایانه در دوران کنونی، بسیار ساده و رایج است و گفته وی بیش از هر زمان دیگری در مورد ما صدق می‌کند. اینک روشنفکران ما وقتی کار دیگری ندارند، سایت اینترنتی راه می‌اندازند. دریچه‌ها یکی از نمونه‌های بسیار کوچک آن است.
اما چرا چنین است؟ چرا در چپ، خصوصا آن‌هایی که اینقدر در مورد کار جمعی صحبت می‌کنند، خود اینقدر اصرار بر کار فردی دارند؟ طبعا این یکی از خصوصیات انسانی است، ضمن اینکه همه می‌دانیم انسان‌های امروزی بدون کار جمعی و همکاری در طول تاریخ حداقل ۵۰ هزار ساله اخیر خود نمی‌توانست دوام اورد.
یکی از دلایل اصلی این مورد مشخص نیافتن یک پلاتفرم مناسب است. آیا می‌توان پلاتفرم مناسبی ایجاد کرد که هم برای تمام روشنفکران چپ ما به اندازه‌ کافی جذاب باشد و هم آن‌ها را به خاطر این همکاری در چنگال خود اسیر نکند؟
دلیل دیگر کیفیت نازل بسیاری از وبگاه‌ها، پراکندگی زیاد و وسعت موضوعات، و ندیدن یک خط قرمز در میان این موضوعات است. یک علت مهم دیگر، وابستگی‌های حزبی و یا عدم این وابستگی‌ها می‌باشد. اما بنا به   آنچه که در ابتدا به نقل از هاو گفته شد، حتی در صورت در دسترس بودن یک پلاتفرم مناسب و یک نشریه اینترنتی با کیفیت بالا ، که تعدادشان امروزه کم هم نیست، سایت‌های مختلف باز هم وجود خواهند داشت و نمی‌توان و نباید سعی در نابودی انان نمود. طبعا دلایل دیگری را می‌توان برشمرد، اما از نظر من این دلایل از جمله مهمترین انهاست و خیلی از دلایل دیگر را می‌توان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به چند دلیل بالا ربط داد.

جانی تازه در دم نشریات کوچک

بحران روزنامه‌های سنتی که از اواخر دهه‌های آخر سده قبل آغاز شده بود با رشد تکنیک جدید اینترنتی، وب ، به سرعت تعمیق یافت. صفحات پرخرجِ هنر و ادبیات، یا صفحات بین‌المللی روزنامه‌ها که نیاز به خبرنگاران خارجی داشتند کمترین خواننده را به خود اختصاص می‌دادند. کم کم صفحات پر در‌آمد مانند حوادث، و صفحات مختص به زندگی و شایعات ستارگان هنر و ورزش بزرگ و بزرگتر شدند و صفحات پرخرج اما کم در‌آمد کوچک و کوچکتر گشتند.
در سال ۲۰۰۵ ، خانم یونانی‌-امریکایی اریانا هافینگتون به همراه سه تن دیگر از یاران خود نشریه و شبکه خبری اینترنتی هافتینگتون پست را بنیاد نهاد. شش سال بعد آمریکا انلاین این شبکه خبری را به مبلغ گزافی خرید. شبکه مزبور از زمان تاسیس خود تاثیر زیادی بر شکل کار روزنامه‌های سنتی گذاشته است. بنا به گفته خانم امیلی بیکرتون، مدل جدید هافتینگتون‌پست جهت‌گیری تازه‌ای برای روزنامه‌نگاری به جای نهاد. ویراستاران بایستی چشم‌شان را به شبکه‌های اجتماعی دوخته و با کمک ابزارهای بسیار پیشرفته‌ و موتورهای جستجوگر، مهمترین عناوین و موضوعات خبری را از رسانه‌های گروهی اخذ کرده و بسرعت موضوعات «داغ» را تهیه نمایند. خبرنگاران مجبورند اخبار و نوشته‌حتی تحلیلی خود را بر اساس اخبار اژانس‌های رسمی، آماده نمایند.
در‌واقع ما امروز اخباری را که یک اژانس خبری رسمی گزارش داده تحت عناوین مختلف، اما تقریباً با همان محتوی در نشریات متفاوت می‌خوانیم. این مسأله قبل از هر چیز مربوط به فشاری است که از طرف صاحبان جراید برای نشر سریع اخبار و یا نوشته‌های تحلیلی به خبرنگاران وارد می‌شود. نتیجه این امر نوشته‌های یکسان و متأسفانه در موارد زیادی تحلیل‌های آبکی از حوادث است. طبعا امکان پخش سریع اخبار دستاورد بزرگی برای ماست. این موضوع در کشورهای استبداد زده‌ای چون ایران، دارای اهمیت بیشتری است. اما این یک‌رنگی و همگونی اخبار منجر به پدیده دیگری به نام اجتناب از اخبار شده است. هر چند که تحقیقات در مورد آن گروهی از مردم که تماشای تلویزیون، شنیدن رادیو، و یا خواندن روزنامه‌ها رابه خاطر اجتناب از اخبار تکراری کنار گذاشته‌اند، در حد بسیار مقدماتی است، اما ما در غرب با واژه‌ای چون «اجتناب‌کنندگان اخبار» روبرو هستیم. این افراد اگر چه هنوز بسیار اندک هستند، اما به انحاء مختلف چشم و گوش خود را بر اخبار می‌بندند. این پدیده   نشان دیگری از خستگی از اخبار تکراری و یا رسمی می‌باشد.
هر چند پدیده یاد شده هنوز در حد نازلی است، اما ما را در برابر این سوال جدی قرار می‌دهد که آیا نشریات چپ اینترنتی با بازنشر اخبار ایران، در شرایطی که عده‌ای از خواندن اخبار تکراری در حال فرار هستند، بر تعداد خوانندگان خود می‌افزایند؟ اگر مسأله تعداد خوانندگان، کلیک و لایک برای سایت‌های نشریات انتفاعی اهمیت بسیار زیادی داشته باشد، آیا برای سایت‌های غیرانتفاعی که تعداد خوانندگانش در لحظه کمتر اهمیت دارد و باید به آن در یک پرسپکتو طولانی‌تر زمانی نگاه کنند، دارای همان اهمیت است؟ حتی اگر خوانندگان این نشریات به چنین اخباری نگاه کنند، آیا نباید این نشریات هم وغم و منابع بسیار کوچک خود را صرف مقالات ، تحلیل‌ها و یا آنچه که توانایی آن را دارند، آنچه که در دیگر نشریات بدان کمتر پرداخته می‌شود، آنچه که آن‌ها فکر می‌کنند بایستی به آن بسیار عمیق‌تر پرداخته شود، نمایند تا اینکه به باز نشر یک خبر تکراری که حتی از همان ابتدا شاید در بی‌بی‌سی و دویچه‌وله نیز تکراری بوده است، بپردازند؟   
در همین رابطه بایستی گفته شود که بسیاری از خوانندگان نشریات اینترنتی خبری-تحلیلی کوچک، اخبار «مهم» درج شده در آنجا را یا قبلاً در بی‌بی‌سی و سایر خبرگزاری‌ها خوانده‌اند و یا اینکه حتی با دیدن خبر در این نشریات، باز به منبع «اصلی» آن یعنی بی‌بی‌سی، رادیو فردا، و ... مراجعه خواهند کرد. تنها اهمیتی که درج یک خبر تکراری در این نشریات دارد، تأکید بر اهمیت خبری است که این یا آن نشریه در بازنشر خبری که انتخاب کرده است، می‌کند. دوباره این سوال را باید از خود بکنیم، آیا فقط تأکید بر اهمیت یک خبر، اینقدر اهمیت دارد؟
امروز یکی دیگر از پدیده‌های جالب‌توجه، اهمیت یافتن دوباره نشریات کوچک است. در زمانی که بسیاری از نشریات بزرگ شاهد کاهش سود خود هستند، نبرد در دو جهت مختلف برای زنده ماندن صورت می‌گیرد. اول بسیاری از نشریات بزرگ ضمن کاهش شدید پرسنل خود، به استخدام روزنامه‌نگاران جوانی که مستقیماً از مدرسه می‌ایند، به ویژه کسانی که کار با رسانه‌های اجتماعی را به خوبی بلد هستند، می‌پردازند. در عین حال، توجه به افراد کم سن و سال‌تر برای جذب انان بویژه با استفاده از تکنیک‌های جدید بسیار بیشتر شده است. در بسیاری از رسانه‌های بزرگ، مقالات و نوشته‌ها را هر روز کوتاه‌تر ساخته و با تغییر محتوی آن‌ها هدف خود را افراد جوان‌تر قرار می‌دهند. نوشتن مقالات کوتاه در مورد ستارگان محبوب و جنجالی مانند جاستین بیبر و لوهان لیندسی و امثالهم افزایش چشمگیری یافته است. در عین حال وبگاهی چون ردیت، که کاربران خود اهمیت خبر را تعیین و رده آن را بالا و پایین می‌کنند، محبوبیت زیادی یافته است. سایت‌های دیگری چون وکس دات کم (vox.com) ، اخبار را به زبان ساده، با کمک تکنیک جدید و به صورت صفحات ویکیپدیا دائماً به روز می‌کنند. به کار گیری همه این اشکال جدید تکنیک، همراه با گسترش استفاده از وسایل شنیداری و تصویری باعث جلب توجه خوانندگان تازه گشته است. نشریات قدیمی توانسته‌اند تا حدی تعداد خوانندگان نه پروپا قرص و وفادار بلکه گریزپای خود را زیادتر کنند.
دوم، در جبهه دیگری نشریات کوچکی پا گرفته‌اند که در عرصه‌های بسیار ویژه‌ای نیروی خود را گذاشته‌اند و توانسته‌اند بر خلاف روندهای جاری در عصر فرهنگ گوگولی، با استفاده از متخصصین به طور عمیقی به تشریح و توصیف این عرصه‌های ویژه و کوچک بپردازند. «sniche publication» نشریات چاپی و دیجیتالی کوچکی هستند که سعی دارند اطلاعات خوانندگان خود را در عرصه مورد نظر خویش به حد خیلی بالایی برسانند. گروه‌های مورد نظر این نشریات بسیار متفاوت هستند. برخی از این دست نشریات با استفاده از کاغذهای چاپ بسیار مرغوب و عکس‌های هنری، و با قیمتی گران چاپ می‌شوند و اشخاص ویژه‌ای را به سوی خود جلب می‌کنند. بعضی دیگر ممکن است فرهنگ در حال فراموش شدن یک قوم کوچک را مورد توجه قرار دهند، عده‌ای تلاش می‌کنند به زبانی ساده‌ و غیراکادمیک موضوعات فلسفی را تشریح کنند. جالب آنکه تاکنون بسیاری از این نشریات کوچک که می‌خواهند در عصر توئیتر موضوعات مشکل را بسیار ساده و کوتاه نسازند، موفقیت‌های نسبی مالی بهتری در مقایسه با برخی از روزنامه‌های بزرگ کسب کرده‌اند. از طرف دیگر این نشریات خود تحت تأثیر فرهنگ توئیتری قرار دارند، چرا که مطالب خود را بسیار کوتاه‌تر از مقالات نسبتاً بلند علمی و پژوهشی نموده، و زبان مقالات بسیار ساده‌تر از مقالات علمی است. به عبارتی، بسیاری از این نشریات جدید که موفق گشته‌اند طرفداران قایل توجهی بیابند، راه میانه‌ای بین مطالب بسیار کوتاه نشریات معمول و نشریات تخصصی علمی انتخاب نموده‌اند. اکثر انان سعی می‌کنند که در هر شماره خود در صورت امکان تمرکز خود را از بر موضوع ویژه‌ای قرار داده و آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهند.

در همین رابطه این سوال مطرح می‌شود که آیا این مدل می‌تواند برای طرح موضوعات تئوریک-پژوهشی-تحلیلی چپ مورد استفاده قرار گیرد؟

نمونه‌های موفق

بی‌تردید یکی از نشریات و وبگاه‌های موفق چپ، نشریه امریکایی ژاکوبین می‌باشد. این نشریه که اخیراً پنجمین سال پیدایش خود را جشن گرفت، توسط باسکار سانکورا ،پایه‌گذاری شد. باسکار در سن ۲۱ سالگی انتشار مجله را در سال ۲۰۱۱ در زمانی که در داشگاه جورج واشینگتن بود، آغاز نمود. اگرچه از نظر زمانی، درست در میان بهت و شوک بحران مالی ۲۰۰۹–۲۰۰۸ ، آغاز یک نشریه سوسیالیستی به‌موقع و عاقلانه به نظر می‌رسید اما هیچ‌کس حتی خود باسکار موفقیت امروز آن را به خواب هم نمی‌دید. اکنون سیاستمدارانی چون جرمی کوربین، ورزشکارانی چون کریم عبدلجبار، فیلسوفانی چون ژیژک، جامعه‌شناسانی چون اریک الین رایت، زبان‌شناسی چون نوام چامسکی و ... با آن همکاری می‌کنند. طیف نظرات منتشر شده بسیار وسیع و گسترده و از طرفداران سوسیال‌دمکراسی تا مارکسیست-لنینیست را در بر می‌گیرد. باسکار خود همچنان عضو سازمان بین‌المللی سوسیالیستی، تروتسکیست، می‌باشد.   وی عنوان می‌کند که نشریه با دو هدف اولیه شکل گرفت: اول، ترویج تحلیل طبقاتی، تأکید بر سازمان حزبی و نیاز به گذر از سرمایه‌داری و دگرگونی قدرت دولتی می‌باشد. دومین هدف ژاکوبین مباحثه با لیبرال‌های چپ مانند طرفداران نیودیل از موضع اشکار سوسیالیستی و بدون دست کشیدن از انتقاد صریح از سرمایه‌داری می‌باشد. از نظر وی، دعوت لیبرال‌های «بهتر» آمریکا به نقد ساختاری از سرمایه‌داری، پایه‌ مناسب‌تری را برای یک اپوزیسیون سوسیالیستی ایجاد می‌کند.
بهبود رتبه‌بندی الکسای ژاکوبین در طی سال‌های اخیر

                            بهبود رتبه‌بندی الکسای ژاکوبین در طی سال‌های اخیر

چند ویژگی‌مهم ژاکوبین را می‌توان این‌گونه برشمرد: ا- تأکید بسیار بیشتر بر موضوعات سیاسی و اقتصادی در مقایسه با موضوعات فرهنگی، تاریخ احزاب کمونیستی غربی، میراث انترناسیونال دوم و امثالهم می‌باشد. به عبارت دیگر، ژاکوبین سعی دارد تا از طرح موضوعات تاریخی و احساس‌برانگیزی که سال‌های سال در مورد آن‌ها بحث صورت گرفته اما چپ به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ است، ضمن آن که این مباحث در حل مشکلات جاری و آینده آمریکا هیچ نقش مهمی را بازی نمی‌کنند، اجتناب نماید. باسکار در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود باز تأکید نمود که هدف ژاکوبین نگاه به آینده است. برای تأثیر گذاشتن بر مباحث جاری امریکا، هر شماره نشریه تم ویژه‌ای دارد . ژاکوبین وبلاگ بسیار پرطرفداری دارد و بسیاری از نویسندگان همکار آن از گوشه و کنار دنیا روزانه مقالات تئوریک و تحلیلی به روز شده‌ای در مورد تحولات مهم آمریکا و جهان منتشر می‌کنند. مقالات وبلاگ کمی‌ازادتر است و موضوعات متنوعی را در بر می‌‌گیرد. مقالات نشریه، معمولاً به شکل سیستماتیک و از زوایای مختلف، موضوع ویژه هر شماره را مورد کند و کاو قرار می‌دهند. مقالات نشریه مدتی پس از فروش، به تدریج و به طور مجانی در اختیار همگان قرار داده می‌شوند.
۲-ژاکوبین در این زمان، دارای شش کارمند تمام وقت که همگی سنی بین بیست تا سی‌و پنج سال دارند، می‌باشد. این نیروی جوان ضمن بررسی موضوعات جالب و مهم سعی بر این دارد که تا جای ممکن از زبان پیچیده و پاراگراف‌های طولانی با جملات تو در توی سخت خودداری کند. برعکس سیستم غالب هافینگتون‌پستی که در آن نه از ویراستار کارکشته خبری وجود دارد و نه عمق موضوعات شکافته می‌شوند، همه چیز با کنترل و هماهنگی یک سردبیر ویژه برای هر شماره منتشر می‌شود. در مقالات تا جای ممکن از آمار و ارقام در غالب نمودارهای بسیار گویا و واضح استفاده می‌شود.
۳–تاکید بسیار ویژه بر نقش طراحی و صفحه‌پردازی. هر شماره ژاکوبین همراه با طرح‌های متفاوت و استفاده از رنگ‌های بسیار تند می‌باشد.
۴– تا به امروز، منابع اصلی مالی نشریه عمدتا از طریق فروش آن به شکل چاپی و الکترونیکی می‌باشد. وبلاگ ژاکوبین با وجود بازدیدگان زیاد روزانه از تبلیغات اینترنتی مدل گوگل حذر می‌کند. ژاکوبین مانند اکثر نشریات دیگر چپ معتقد است که مشترکین نشریه باید سرنوشت نشریه را تعیین کنند. در‌آمد نشریه در حدود نیم میلیون دلار می‌باشد.
5 – از ویژگی‌های نشریه پراکندگی خوانندگان آن می‌باشد. اگرچه نیمی از خوانندگان نشریه آمریکایی هستند، اما نیمه دیگرخوانندگان در بیش از صد کشور دنیا بسر می‌برند. جالب توجه آنکه اکثر مراجعه‌کنندگان ژاکوبین راه خود به این وبلاگ را از طریق رسانه‌های اجتماعی چون فیسبوک، توئیتر، ردیت و ... می‌یابند. تعداد بازدیدکنندگان یکتا در حال حاضر در حدود ۱۰۰۰۰ نفر به طور روزانه می‌باشد ( البته بنا به آمار رسمی خود نشریه آمار بازدیدکنندگان یکتا بیشتر است، اما من در اینجا برای همه نشریات اینترنتی از چند ابزار تحلیلی که در مقاله قبلی نام برده شد، برای آمار وبگاه‌ها استفاده می‌کنم . دلیل اصلی چنین تصمیمی این است که در صورت عدم دقت امار، این عدم دقت تقریباً به طور یکسانی شامل حال همه نشریات شود، و امکان مقایسه درست که هدف من در اینجاست، وجود داشته باشد ).
یکی دیگر از نمونه‌های موفق، وبگاه کانترپانچ می‌باشد که هدف خود را افشای اخبار دروغ و گفتن واقعیات به هر قیمتی می‌داند. اگرچه در رابطه با اینکه این وبگاه و نشریه را در زمره نشریات چپ باید قرار داد یا نه نظرات متفاوتی وجود دارد اما این وبگاه خود را به عنوان «صدای نترس چپ آمریکا پس از سال۱۹۹۳» معرفی می‌کند. این سایت نشان می‌دهد که می‌توان در صورت داشتن منابع دست‌اول، سایت خبری موفقی بود. برخی از نویسندگان معروف چپ در این نشریه قلم می‌زنند، اما یکی از دلایل محبوبیت‌های این سایت، افشاگری‌هایی است که نشریه به دان دست می‌زند. از جمله همکاران سایت یکی از رهبران سابق ویکی‌لیکس می‌باشد. کانترپانچ هم دارای یک نشریه چاپی/الکترونیکی مختص مشترکین و نیز وبگاهی است که در آن مقالات همکاران سایت به تدریج چاپ می‌شوند. در این وبگاه سعی می‌شود که با همکاری شخصیت‌های مهم منتقد برنامه‌های رادیویی تهیه شود. کانترپانچ در بیش از ۱۲۰ کشور دنیا خواننده دارد، اگرچه بیش از ۶۳ درصد خوانندگان آن در آمریکا بسر می‌برند.
از دیگر نشریات موفق چپ N+1   می‌باشد، این نشریه بیشتر به مسائل هنری و ادبی می‌پردازد و از نشریات موفقی در این زمینه است. طبعا محبوبیت آن به هیچ وجه به پای نشریه رادیکالی چون «London Review of Books» نمی‌رسد.

آمار و اهمیت آن

یکی از مشکلات عصر کنونی ما توجه کور و علاقه دیوانه‌وار به آمار می‌باشد. انسان امروزی بیش از هر زمان دیگری، وقت خود را به اندازه‌گیری می‌گذراند. ما وزن، فشار خون، نبض، میزان کالری‌های غذایی، کمیت و کیفت خواب، تعداد قدم‌هایی را بر می‌داریم، .. تا شادی و میزان خوشبختی خود را اندازه می‌گیریم. از دلایل اصلی گسترش اندازه‌گیری چیزهایی که در گذشته فکرش را هم نمی‌کردیم، امکانات جدید برای اندازه‌گیری، جمع‌اوری و نگهداری سهل آمار، و امکان دسترسی اسان به امار قدیمی و جدید برای همگان می‌باشد. طبعا یکی از این آمار تعداد خوانندگان نشریات اینترنتی، عادات، و رفتار انها می‌باشد.
آنچه که مسلم است اینکه اندازه‌گیری تأثیر یک نشریه در جامعه و یا در افکار عمومی بسیار مشکل است. در رابطه با مجلات علمی از مقیاس اندازه‌گیری به نام ضریب تأثیر (impact factor)استفاده می‌کنند که در‌واقع شیوه‌ای برای رتبه‌بندی و مقایسه این نشریات است. این محاسبه بر مبنای ارجاع به مقالات یک مجله در طی دو سال متوالی می‌باشد. در این نحوه محاسبه به شکل خیلی ساده، تعداد ارجاع در نشریات علمی دیگر در طی دو سال گذشته بر تعداد کل مقالات مجله در طی همین دوره زمانی تقسیم می‌شود. بنابراین اگر نشریه‌ای در طی سالهای ۲۰۱۵–۲۰۱۴ در مجموع صد مقاله منتشر کرده باشد و در عرض همین مدت مجموعاً دویست و پنجاه بار از مقالات منتشره در آن نشریه نقل‌قول شده باشد، آنگاه ضریب تأثیر نشریه ۲٫۵ است. مثلاً در زیر می‌توانید تعداد متوسط نقل‌قول از هر مقاله را برای مجله نیولفت‌ریویو بیابید.



تابحال انتقادات زیادی به این شیوه اندازه‌گیری شده است. مثلا اینکه این بررسی‌ها توسط موسسات مستقل صورت نمی‌گیرند و ممکن است اندازه‌گیری به نفع جریان خاصی کمی بالا پایین شود. اما در هر حال این اندازه‌گیری‌ها با همه نقایصشان می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند. شکل بالا نشان می‌دهد که چگونه در ابتدای بحران اقتصادی میزان نقل‌‌قول به بالاترین میزان خود می‌رسد (نقطه سبز در نمودار وسط اگرچه مربوط به سال ۲۰۱۰ می‌باشد، اما در‌واقع، آن میزان نقل‌قول در طی دو سال ۲۰۰۹–۲۰۰۸ را نشان می‌دهد). نتیجه اینکه در زمان شدت گرفتن بحران اقتصادی میزان علاقه (به دلیل مقالات بسیار جالب در طی این دوسال و یا تحت تأثیر بحران و یا هر دو ) زیادتر شده است. اگر فرض کنیم که همه مقالات دارای کیفیت یکسانی هستند، آنگاه می‌توان نتیجه گرفت که یک عامل خارجی، در اینجا شاید بحران اقتصادی منجر به علاقه بیشتری نسبت به این نشریه وزین قدیمی چپ شده است.



اما در صورتی که ما به میزان علاقه کاربران همین نشریه توجه کنیم آنگاه باید از نمودار بالا کمک بگیریم.( این شکل فقط آمار مربوط تا سال ۲۰۱۵ را نشان می‌دهد زیرا این نشریه آدرس سایت خود را در سال ۲۰۱۵ تغییر داد.) در هر حال همان‌طور که دیده می‌شود تعداد مشترکین این نشریه و میزان ترافیک آن به هیچوجه از روندهای تعیین شده بالا پیروی نمی‌کنند( باید توجه داشته باشیم که وبگاه این نشریه فقط محل نگهداری مقالات این نشریه طی بیش از نیم قرن گذشته است و در عرض سال‌های اخیر با وجود تغییر آدرس ان، خود این وبگاه تغییر چندانی نکرده است.) میزان علاقه-حداقل به شکل علاقه مشترکین در مراجعه به سایت- در طی سال‌های اخیر افزایش یافته است. یک دلیل دیگر می‌تواند تغییر رفتار مراجعه‌کنندگان این سایت باشد، یعنی اینکه روز به روز علاقه بیشتری به مقالات الکترونیکی نسبت به شکل چاپی آن نشان می‌دهند.
اگر همین مسأله را در مورد یک نشریه انگلیسی زبان دیگر یعنی دیسنت در نظر گیریم، آنگاه دو نمودار زیر را خواهیم داشت.



تغییرات ترافیک این سایت را می‌توان در بالا مشاهده نمود. میزان نقل‌قول‌ها در سال‌های ۲۰۱۰–۲۰۰۹ افزایش داشته اما میزان ترافیک خصوصا با توجه به مبارزه انتخاباتی اخیر آمریکا و البته رواج تکنولوژی جدید (استفاده گسترده‌تر از موبایل) افزایش دائم داشته است.
نتیجه اینکه اگرچه سعی می‌شود بوسیله شیوه‌های محاسباتی مختلفی میزان تأثیر نشریات را اندازه گرفت، اما میزان تأثیر در مباحثات جاری علمی و پژوهشی (حتی اگر فرض کنیم که این اشکال اندازه‌گیری دقیق باشند) با میزان علاقه کاربران همیشه همخوانی ندارد. با این حال می‌توان دید که وقوع حوادث مهم در جامعه و یا در جهان، بر میزان علاقه به یک نشریه سیاسی-ایدئولوژیک می‌تواند به شکل مثبت و یا منقی تأثیر گذارد. مسأله اصلی این است که آیا یک نشریه می‌تواند از هجوم خوانندگان جدید، به دلیل وقوع یک حادثه سیاسی یا اقتصادی، استفاده برده و سعی در نگه داشتن بخشی، همه ، و یا حتی در مواردی افزایش انان نماید؟ مثلاً ما می‌دانیم که به هنگام انتخابات در ایران، علاقه به نشریات اینترنتی خارجی افزایش می‌یابد، آیا می‌توان از این علاقه استفاده نموده و خوانندگان را حتی پس از انتخابات علاقه‌مند نگه داشت؟ آیا می‌توان برای برخی از حوادث قابل پیش‌بینی، مانند انتخابات، خود را از قبل آماده نمود؟
از جمله مسائل مهم مربوط به آمار اینکه ما باید پدیده‌های هم‌جنس را با هم مقایسه کنیم. مثلاً اینکه تعداد کاربران یک سایت خبری-تحلیلی در مقایسه با یک سایت پژوهشی بسیار متفاوت است، اما با این حال پارامترهایی وجود دارند که می‌توانند همچنان مقایسه شوند، مثلاً ضریب بازگشت (bounce rate)، اشکال مراجعه به سایت، و یا میزان زمانی که در صفحات وبگاه صرف می‌شود. بنابراین در صورت وجود داده‌ها برای همه سایت‌های یکسان، بایستی ترجیحاً سایت‌های یک حوزه معین را با هم مقایسه نمود-چیزی که در مورد سایتٰ‌های کوچک ایرانی همیشه امکان‌پذیر نیست - اما در صورت عدم وجود اطلاعات لازمه بایستی قدری خلاقانه برخورد نموده و از داده‌های موجود در حوزه‌های مختلف نیز در مقایسه استفاده نمود.
ما نباید با نگرانی و تشویش آمار خوانندگان یک سایت یا نشریه را دنبال کنیم، و تغییرات اندک کاربران را قابل قبول بدانیم، اما در صورتی که آمار وبگاه در طی مدتی طولانی سیر نزولی را نشان می‌دهد، آنگاه مسئولین سایت و نشریه باید مسأله را جدی تلقی کنند. از این رو حتی اگر ما معتقد باشیم که کیفیت یک سایت مهم است و نه تعداد خوانندگان ان، بایستی به یاد اوریم که بنا بر اموزه‌های هگل تغییرات کمی و یک پروسه تدریجی در نقطه‌ای دچار گسست شده و به یک تغییر کیفی جدید بدل می‌گردند. بنابراین در صورتی که به هیجوجه به تغییرات آماری در مقایسه با دیگران باور نداشته باشیم، حتی اگر معتقد باشیم که یک نشریه انتقادی از آنجا که نمی‌خواهد مانند بعضی از نشریات دیگر به شکار خوانندگان جدید به هر روشی متوسل شود، بنابراین باید انتظار میزان کم خوانندگان را هم باشد، باید به خاطر بسپاریم در صورتی که تعداد خوانندگان ما مرتبا در حال کاهش است و این کاهش را با هیچ دلیل منطقی نمی‌توان توجیه کرد، آنگاه باید به خود آمد و چاره‌ای دگر اندیشید. اگر ما نمی‌خواهیم خود را از نظر آماری با «رقبا» مقایسه کنیم، حتی در صورت قبول چنین طرز تفکری، نباید این را فراموش کنیم که یکی از بزرگترین رقبای ما که همیشه ما را همچون سایه دنبال می‌کند، گذشته خود ماست. این یکی از مشکلات اصلی اکثر نشریات اینترنتی ایرانی خارج کشور است. یعنی آنکه میزان مراجعه به این سایت‌ها به طور دائم در حال نزول است و برای این کاهش دلایل منطقی وجود دارد که در مقاله قبلی در مورد ان بحث شد. در عین حال اگر به آمار برخی از سایت‌های رادیکال انگلیسی زبان در طی سالٰهای اخیر توجه کنیم، با وجود ضعف عمومی چپ در غرب، خوانندگان این نشریات در حال افزایش هستند (*لطفاً به نمودارهای برخی از این نشریات در پیوست مراجعه کنید).
به طور کلی می‌توان این را نیز افزود، میزان موفقیت یک نشریه (و یا هر چیز دیگری) را می‌توان در مقایسه با اهداف آن نشریه سنجید. یک اندیشگاه سیاسی و اتاق فکر شاید قبل از هر چیز به گسترش نظراتش به سریع‌ترین و بهترین شکل ممکن می‌اندیشد، تا اینکه به تعداد مستقیم کاربران سایت یا خوانندگان نشریه و یا گزارش‌هایش توجه نماید. اما آیا این موضوع می‌تواند در مورد گرایش چپی که خواهان تغییرات وسیع دموکراتیکی در سطح جامعه است و متعافبا مقاومت قدرتمندان زیادی را نیز برمی‌انگیزد، صدق کند.؟
همه ما به خوبی می‌دانیم که در اواخر سده گذشته بسیاری از روشنفکران چپ به دانشگاه‌ها و موسسات تحصیلی هجوم اوردند. عده‌ای معتقدند که رادیکالیسم در بسیاری از رشته‌های علوم انسانی دانشگاه‌ها نهادینه گشته است.
طبعا این نهادینه شدن ضمن داشتن پیامدهای مثبت، حاوی پیامدهای منفی نیز می‌باشد. برخی تا جایی پیش می‌روند که کنایه‌زننان عنوان می‌کنند شاید این چپ‌ها نبودند که به دانشگاه‌ها هجوم آوردند بلکه عکس این قضیه صادق است (پروفسور راسل ژاکوبی). یکی از نتایج این نهادینه شدن رواج نوعی فرهنگ منزه‌طلبی و محدود نمودن عرصه روشنفکران چپ است. این تا بدان جا رشد کرده که شاید روشنفکران چپ در بسیاری از حوادث مهم سیاسی به خاطر آنکه خارج از حوزه فعالیت علمی آن‌ها قرار دارد، حاضر به موضع‌گیری صریح در رسانه‌های عمومی نیستند. متأسفانه حتی اگر روشن‌فکر معروفی به خود جرأت می‌دهد در حوزه‌هایی در خارج از عرصه علمی خود نیز موضع‌گیری کند-به عبارتی به یک روشن‌فکر حوزه عمومی بدل گردد-از طرف دیگر اندیشمندان چپ مورد انتقاد واقع می‌شود. اگر در گذشته بخشی از روشنفکران بجا و نابجا به راحتی در مورد هر موضوعی موضع می‌گرفتند، امروز ما شاهد غلو در جهتی دیگر هستیم.
این درست است که با فرو شکستن انحصار مارکسیسم در چپ، دیگر اندیشه‌های رادیکال مانند فمینیسم، طرفداری از محیط زیست، ... توانست جای پایی در چپ و سپس در میان روشنفکران و جامعه بیابند و تا حدی نهادینه شوند، اما مانند نهادینه شدن هر پدیده دیگری بسیاری از جنبه‌های اصیل و اولیه آن‌ها نیز از میان رفتند.
در‌واقع ما از سویی با گسترش برخی از نظریات چپ هستیم و از سوی دیگر شاهد عقب‌نشینی چپ در عرصه‌های عملی. شاهد پیشروی قسمت‌هایی از تئوری‌های چپ در جامعه و در میان روشنفکران هستیم در عین آنکه نظاره‌گر تهی‌شدن همان مفاهیم نیز می‌باشیم. از همین رو شاید باید به شکست چپ در عرصه‌های مهمی اذعان نمود. پری اندرسون در ابتدای قرن، به هنگام انتشار دوره جدید مجله نیولفت‌ریویو گفت «برای اولین بار از زمان اصلاحات دینی به بعد دیگر هیچگونه مخالفت‌های قابل توجهی -یعنی یک چشم‌انداز سیستماتیک-در جهان اندیشه غرب و حتی به سختی در مقیاس جهانی وجود ندارد». اگرچه امروز، بعد از سال‌ها یکه‌تازی نئولیبرالیسم و بحران‌های دائمی اقتصادی و سیاسی ،اوضاع کمی تغییر نموده و گرایش به چپ افزایش یافته است اما این استقبال تاکنون ان‌قدر در غرب زیاد نبوده که بتواند موازنه قوا را برهم زند و در امریکای لاتین نیز به دلایل متفاوت چپ در حال عقب‌نشینی تدریجی است. نقطه‌های روشنی در این یا آن نقطه جهان وجود دارند که مایه دلگرمی عدالت‌خواهان است، و باید آن‌ها را سرمشق و نیز از شکست‌هایمان درس بگیریم.
در ایران، در طی دو سده ما شاهد آن هستیم که چگونه روشنفکران ایرانی در مورد نقش مذهب و روحانیت در حوزه عمومی دچار انشقاق بوده‌اند. برخی خواهان مشارکت روحانیت و مذهب در سیاست و حقوق حتی با وجود فجایع حکومت دینی کنونی نیز هستند. اندیشه‌ای وجود داشته و دارد که بدون دادن یک نقش مهم به دین و احزاب و نیروهای مذهبی، هر گونه تغییری در جامعه را ناممکن می‌داند. این موضوع روشن است که به هنگام وقوع حوادث مهم سیاسی و یا کشمکش‌های مردمی، برایند قدرت نیروهای سیاسی بر اتخاذ تصمیمات مشخص چپ در حمایت از این یا آن نیرو و یا سیاست تأثیر می‌گذارد. مسأله کنونی ما ایجاد یک الترناتیو چپ، نه به معنای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی بلکه تأثیر بر تعمیق روند دمکراتیزه کردن ایران است. نیروهای چپ قطعاً دارای اختلافات زیادی در مورد هدف‌های بسیار دوردست، مثلاً راه‌های رسیدن به یک نظام سوسیالیستی هستند. اما از آنجا که این مسائل ضرورت عاجلی ندارند، البته تا وقتی که همه ما در بسیار دوردست بودن آن توافق داشته باشیم، نمی‌توانند و نباید باعث همکاری نزدیک چپ گردند.
در مورد اهداف نزدیک و نیمه‌نزدیک نیز اگر چپ دموکرات که بر سر چند نکته بسیار کلی توافق دارد، نتواند به صورت یکپارچه عمل کند، آنگاه ما شاهد تعمیق روند دموکراتیزه شدن ایران نخواهیم بود. اگرچه امروزه چپ نیروی بسیار ضعیفی در جامعه محسوب می‌شود، اما همین موضوع در مورد نیروهای ملی-مذهبی نیز صادق است. سوال اصلی اینجاست که آیا ما خواهان ایجاد یک الترناتیو قوی چپ هستیم یا نه. در صورتی که ما برای چنین الترناتیوی تلاش نورزیم، آنگاه هیچ چشم‌انداز و الترنایتو سیستماتیکی برای رژیم کنونی وجود نخواهد داشت. ما اگر در پی ایجاد چنین الترناتیوی برنیائیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، میدان را برای نیروهایی باز می‌کنیم که خواهان ایفای نقش مهمی برای دین در جامعه هستند.
مسأله اینکه آیا دین می‌تواند در آینده سیاسی کشور نقشی داشته باشد و یا نه، قبل از هر چیز وابسته به حل این مسأله است که آیا دین می‌تواند نقش مثبتی، بر خلاف تجربه ما و دیگران، در امور سیاسی آینده کشور بازی کند؟ آیا یک چپ ضعیف اما متحد می‌تواند نقش بیشتری در مباحث مربوط به راه‌های دموکراتیزه کردن ایران بازی کند، یا یک چپ پراکنده؟ طرح خود این موضوع یعنی نقش مذهب و نیروهای مذهبی در آینده ایران خود دال بر ضعف چپ است. مسلماً اگر چپ قدرتی در جامعه داشت، هرگز چنین بحثی، حداقل در این وسعت، مطرح نمی‌شد. همین امر در مورد چپ در جهان غرب نیز در اشکال دیگر آن مطرح شده و می‌شود. مثلا، آیا کوربین (و یا به طور مشابه ساندرز در امریکا) می‌تواند در انتخابات پارلمانی انگلیس حزب کارگر را به پیروزی برساند؟ یا اینکه باید یک نفر کمتر رادیکال که دنباله‌رو سیاست‌های بلر است را انتخاب نمود؟ مسأله در اینجا نیز این است که آیا اتخاذ یک سیاست رادیکال‌تر ما را به هدف‌مان نزدیک‌تر می‌کند و یا دورتر؟ آیا ما در پی خلع سلاح خود به هر قیمتی به امید یک «پیروزی» ساده هستیم و یا اینکه واقعاً به آن اعتقاد داریم؟ آیا این به یک خودکشی سیاسی ختم خواهد شد یا یک موفقیت باورنکردنی؟
   
چند نتیجه ساده

اگر بخواهیم از مطالب بالا   نتایج ساده‌‌ای استنتاج کنیم، باز هم به چند نکته واضح می‌رسیم.
1.در دوران اینترنتی ما، مدل هافینگتون پست که هدف آن نشر سریع اخبار، تحلیل‌های ساده و کوتاه در مورد موضوعات مختلف می‌باشد، به سرمشقی برای بسیاری از نشریات کنونی بدل گشته است. روزنامه مترو یکی از نمونه‌های موفق چنین مدلی در شکل چاپی آن است. این به معنی کم ‌ارزش کردن چنین مدلی نیست، بلکه تأکید بر این نکته است که هدف آن نه به تأمل واداشتن انسان‌ها، بلکه جلب خوانندگان بیشتر با اهداف مختلف، برای بسیاری فروش بیشتر تبلیغات، می‌باشد.
2.در اثر استفاده از چنین مدلی، بسیاری از موضوعات و حوزه‌های کم‌فروش‌تر، تقریباً از صفحات نشریات خبری و بزرگ حذف شده و یا بسیار محدود گشته‌اند.
3.در واکنش به چنین مدلی می‌توان از نشریات چاپی و اینترنتی جدیدی، که بسیاری از آن‌ها طبعا هدفی کاملاً اقتصادی دارند، یاد کرد که برای بررسی عمیق‌تر موضوعات تلاش می‌کنند.
4.تفاوت این نشریات با نشریات تخصصی مخاطبین آن‌ها می‌باشند. در اینجا هدف جلب خوانندگان علاقه‌مند به موضوع مورد نظر در سطح وسیع می‌باشد. از این رو انها ضمن تعمق در یک موضوع و یا حوزه بخصوص، از زبان ساده‌‌تری نسبت به مجلات تخصصی استفاده می‌کنند.
5.این مجلات به خاطر سرمایه بسیار کم و علاقه خوانندگان به مطالعه در یک حوزه نسبتاً کوچک، مطالب خود را در محدوده «تخصصی» خود متمرکز می‌کند. بودجه مالی نشریات یاد شده معمولاً از طریق مشترکین‌ تأمین می‌گردد. اگر نشریه‌ای هدف خود را انتشار اخبار قرار دهد، در این صورت هدف نه بازنشر مستقیم خبرگزاری‌های بزرگ بلکه نشر اخبار ناگفته و از قلم افتاده این خبرگزاری‌ها، به هر دلیلی، می‌باشد. این اخبار می‌توانند افشاگری‌های مهم در حد جنجال‌های بزرگ بین‌المللی باشند، یا اینکه نشریه تمام هم خود را به پخش اخبار فراموش‌شده اقلیت‌های کوچک، اقشار و طبقات ویژه، محلات و شهرهای معین، ... اختصاص می‌دهد.
6.از این رو وجود چنین نشریات کوچک و تخصصی به معنی بازگشت خبرنگاران حرفه‌ای-نیمه‌حرفه‌ای و ارج گذاشتن بیشتر بر کیفیت در مقابل جلب خوانندگان بیشتر، داشتن هدفی نسبتاً مشخص، وابستگی مستقیم به مشترکینِ مشتاق در مقابل وابستگی به کلیک‌های نامشخص می‌باشد.
7.بنابر نتایج یادشده بالا ، باید در نشریات کنونی و متعدد چپ تقسیم‌کار دیگری صورت گیرد. اما از آنجا که این نشریات نه بر پایه اقتصادی، بلکه علایق و دلبستگی‌های شخصی منتشر می‌گردند، احتمالاً تغییر جدی در تعداد، فرم و محتوی این نشریات در آینده نزدیک صورت نخواهد گرفت.
8.طبعا احزاب و سازمان‌های سیاسی تا زمانی که هوادارانی، هر چند محدود، دارند، نمی‌توانند از ارگان اینترنتی خود صرف‌نظر کنند، قطعاً این نشریات به حیات خود به شکل نسبتاً محدودی ادامه خواهند داد.
9.در صورت ایجاد نشریه (یا نشریات) جدید اینترنتی ( و مشارکت و همکاری یک و یا برخی از نشریات کنونی با نشریه جدید)، و موفقیت نسبی آن (انها)، امکان متمرکز شدن نیروهای کنونی و نیز جلب نیروهای جدید در همکاری با آن (انها) وجود دارد.
10.چنین پروژه‌ای بدون داشتن تعداد معینی از افراد مشتاق به فعالیت و همراهی با چنین پروژه‌ای موفق نخواهد بود.
11.طبعا میزان موفقیت یک پروژه را فقط می‌توان با اهداف آن پروژه سنجید. از آمار می‌توان برای بررسی رفتار و سلیقه خوانندگان استفاده نمود. حتی اگر نخواهیم تعداد خوانندگان یک نشریه را با نشریات دیگر مقایسه کنیم، حداقل می‌توان از سیر نزولی یا صعودی یک نشریه در طی مدت نسبتاً طولانی، علایق و کنجکاوی‌های خوانندگان نتایج ارزشمندی اخذ نمود.
هدف
همیشه قبل از شروع هر چیز بایستی پرسید هدف ما از ایجاد یک نشریه اینترنتی چیست. این سوالی است که همه دست‌اندر کاران با آن کلنجار رفته و می‌روند و در پاسخگویی به آن و ایمان به ایجاد تغییر در جامعه، زحمت بیکران انتشار یک نشریه اینترنتی را به جان خریده‌ و می‌خرند. طبعا هدف اساسی همه ما نجات انسان‌ها از بلایای مشقت‌باری است که امروز در همه جا با آن روبرو هستیم. ما اگر خواهان تغییر هستیم قطعاً نیاز به گسترش آگاهی خود و دیگران و نیز سازماندهی داریم. منظور من در اینجا سازمان‌دهی در معنای بسیار کلی آن است و نه لزوماً حزبی. آیا می‌توانیم به جای هدف‌های انسانی بسیار بزرگ و یا هدف‌های بسیار کوچک فردی و یا حزبی، هدف میانه‌ای را طرح نمود؟ به نظر من می‌توان!
آنچه که امروز به جرأت می‌توان گفت اینکه چپ نیروی پراکنده و ضعیفی است. این ضعف به خاطر ارمان‌های دموکراتیک و انسان‌دوستانه‌ چپ نیست، بلکه قبل از هر چیز مربوط به پاسخ‌های نسبتاً مبهم برای ساختار نظام اینده، شیوه‌های سازمان‌دهی و روش‌های عبور از سرمایه‌داری است. اما این‌ها هدف‌های دراز مدت ما هستند. هدف میان مدت و در حقیقت هدف اساسی و همیشگی ما تعمیق دموکراسی، گسترش برابری و دادن شانس و امکانات مساوی به همه افراد جامعه، کاهش نابرابری، تلاش در جهت یافتن و اجرای راهکارهای مناسب برای معضلات جدی محیط زیستی و ..   است. یکی از مسائل مهمی که اهمیت جدی در کشور ما داشته و دارد، نقش دین در حوزه عمومی است. ایران یک کشور کثیرالملله است و بحث حول چنین مسئله‌ای به دور از هیاهو و جنجال بسیار اهمیت دارد. نتیجه اینکه چپ تنها از طریق طرح نظرات مختلف و بحث می‌تواند راه‌حل‌های مناسب را جستجو کند. طبعا ما در این دنیا زندگی می‌کنیم و باید بتوانیم در مقابل حوادث مهم ایران و جهان نیز تأمل کنیم.
در گذشته و همچنان امروز بسیاری از نیروهای فعال از طریق هسته‌های مطالعاتی علاقه‌مند به چپ و گرایشات سوسیالیستی گشته و می‌شوند. ایجاد یک نشریه مناسب می‌تواند در صورت موفقیت و ارتباط با خوانندگانش، گامی در جهت کمک به این هسته‌های مطالعاتی باشد.
ما می‌توانیم هدف خود را ایجاد یک نشریه تئوریک، پژوهشی قرار دهیم و مبنای آن را بر پایه چند اصل قرار دهیم ، با قرض گرفتن قسمتی از مانیفست نشریه دموکراتیا که توسط مایکل والزر نوشته شد و نیز ترکیب آن با   اهداف باسکار سونکارا در ایجاد ژاکوبین چنین خلاصه کرد. اول دفاع و ترویج سیاست چپ سوسیالیستی، یعنی سیاستی سکولاریستی، ازادی‌خواهانه، دمکراتیک، محیط زیست‌مدارانه،فمینیستی و   انترناسیونالیستی است که معتقد به اهمیت سازماندهی سیاسی، به گونه‌ای از تحلیل طبقاتی، گذر از سرمایه‌داری از طریق کسب قدرت دولتی، و اهمیت سیاست‌ورزی در این تغییرات است. این طیف می‌تواند انقدر وسیع باشد که از سوسیال دمکرات‌ها تا مارکسیست-لنینیست‌ها را در بر گیرد. اصل دوم ، دفاع و ترویج شکلی از بحث علمی-سیاسی که متنوع، کاوشگر، واقعی و اصولی و در عین حال باز برای اختلاف نظر باشد. این به معنی آن است که هیچ شعاری، هیچ فرض غیر مستند، و هیچ پلمیک سیاسی حزبی که هدفش کوبیدن اشخاص و نه به نقد کشیدن سیاست‌های مهم جاری است، نباید در ان به کار گرفته شود. اصل سوم اینکه آن یک نشریه مستقل و غیرحزبی است. افراد غیرحزبی و حزبی باید بتواننددر آن مشارکت داشته باشند. اصل چهارم اینکه، این نشریه غیرانتفاعی بوده و متکی بر کمک‌های احتمالی خوانندگانش می‌باشد. چنین نشریه‌ای تحت مسئولیت هیئت تحریریه‌ای که مسئولیت آن اداوری است قرار دارد و باید به طور واضح چارچوب سیاست‌های خود را به اطلاع همگان برساند. قضاوت چاپ و یا عدم چاپ مقالات بر اساس اهداف نشریه و با داوری هئیت تحریریه است و نه هیچ‌کس دیگری. به عبارت دیگر، چنین نشریه‌ای تربیون آزاد انواع و اقسام نظرات نیست. آن میدانی نیست که همه در مورد آنچه که دوست دارند، و به هرشکل و قالبی که می‌خواهند، بتوانند نظریات خود را مطرح نمایند. هدف آن پیشبرد نظریات خاصی است و نوشته‌های آن باید در مطابقت با اهداف و اصول نشریه انتخاب شوند.
طبیعی است که سیاست‌های یاد شده ترکیبی از اهداف نزدیک و بسیار دور را در برمی‌گیرد. هدف قبل از هر چیز بحث برای بهتر شناختن جامعه خود و جهان و ارائه تحلیلی تاریخ-محور از پدیده‌های مهم سیاسی،اقتصادی، اجتماعی، تاریخی ، فرهنگی و علمی است. در اینجا ما باید بتوانیم پایه‌های اساسی سیاست‌های جاری را از نقظه نظرات بسیار متفاوت به بحث گذاریم بدون آنکه وارد سیاست‌های بسیار مشخص جاری این حزب یا آن سازمان سیاسی در مورد ایران شویم. ما باید تمام کوشش و هم و غم خود را حل مشکلات کنونی و آینده جامعه قرار دهیم. از بحث بر سر مسائل گذشته که برای حل این مشکلات اهمیت ویژه‌ای ندارند بایستی بتوان گریز نمود.
واضح است که باید بتوان از سیاست‌های غلط احزاب و سازمان‌ها انتقاد نمود، اما در چنین مواردی نیز هدف به نقد کشیدن یک تفکر و اندیشه اشتباه می‌باشد که ممکن است در هر جایی شکل گیرد است و نه کوبیدن شخص بخصوصی.
آیا این به معنای محدود کردن نیست؟ چرا مثلا لیبرال‌ها و یا ملی‌مذهبی‌ها را از این تریبون محروم نمود؟ به چند دلیل ساده:

1.هدف ما تبلیغ را‌ه‌حل‌های کلی سیاسی و ارائه تحلیل‌های سیاسی بر پایه چشم‌انداز سوسیالیستی -هر چند بسیار متنوع - است. حتی باید در عمل دید که چگونه این نیروها با ترکیب نامتناجنس خود می‌توانند در کنار هم دوام اورند. اضافه کردن یک بعد دیگر به آن به معنی زیر سئوال بردن امکان تشکیل چنین نشریه‌ای است.
2.امروزه همچنان که در همه جای دنیا می‌بینیم- و چیزی که بارها ثابت شده- این که پاک کردن اختلافات و سوق همه احزاب به سمت میانه منجر به بحران‌ دموکراسی شده است. محو کردن و یا کمرنگ کردن پروفایل سوسیالیستی یک نشریه به خاطر تأکید بر اتحاد در مقابل رژیم کنونی داروی درد ما نیست.
3.امروزه فوروم‌های متعددی برا ی مباحث در سطح بسیار وسیع‌تر و یا بسیار کوچکتر حزبی و گروهی وجود دارند و طبعا همکاران چنین نشریه‌ای در عرصه‌های مختلفی با نیروهای غیر چپ در سطحی وسیع‌تر و یا هم حزبی خویش در سطحی محدودتر به بحث و تبادل نظر خواهند پرداخت.
4.در موقعیت‌های بخصوصی، مثل دعوت به مباحثه و یا مناظره به مناسبت‌های ویژه، می‌توان امکان بحث در سطح وسیع‌تری را فراهم ساخت. اما چنین چیزهایی یک استثناست تا قاعده.
5.چپ به چنین نشریه گسترده‌ای هم برای تمرین دموکراسی، برای صیقل زدن عقاید خود، برای پیدا کردن دیدی واقعی‌تر از خود و جامعه خود نیاز دارد. در این راه، همه همراه نخواهند شد، که امری کاملاً طبیعی است، اما جلب قابل توجه افراد، اعم از منفردین و فعالین حزبی و سازمانی، بارقه‌ای از امید برای آینده ایجاد می‌کند.
منابع
آیا چنین طرحی رئالیستی است؟ ما در شرایطی که به سختی از پس نشریات حاضر بر می‌ائیم آیا توانایی ایجاد یک نشریه‌ دیگر را داریم؟ آیا این نیز طرحی مانند طرح نشریه جمهوری‌خواهان نخواهد شد؟
آنچه که قطعی است این است که چنین نیروی با کیفیتی وجود دارد. آنچه که بسیار نامطمئن است این که بتوان این افراد را در زیر یک چتر گرد اورد؟ در همه جای دنیا آنچه که همه، از دوست و دشمن به آن اذعان دارند، تأکید بر وفور روشنفکران چپ‌گرا-البته عمدتا غیر حزبی و پراکنده-در اکثر عرصه‌هاست. (زمانی گفته می‌شد که اکثر تاریخ‌نگاران مشهور جهان چپ هستند و اکثر اقتصاددانان صاحب نظر راست. شاید دیگر نتوان بر این «واقعیت» تکیه نمود، چرا که هم اقتصاددانان متمایل به چپ سرشناس امروزه زیادند و دیگر اینکه بسیاری از تاریخنگاران چپ و مشهور جهانی دیگر در میان ما نیستند.) باری، این به هیچ وجه غلو کردن در اهمیت اندیشه‌های عدالت‌خواهانه در میان روشنفکران ایرانی نیست. اما آنچه که واقعیت دارد، اینکه جمع کردن آن‌ها در زیر یک سقف امری تقریباً نشدنی است. و این معضل مختص ایرانیان نیست -کافیست ما که خصوصا در غرب زندگی می‌کنیم به دور و بر خود نگاه کنیم.

به نظر من می‌توان نیروهای بالقوه چنین طرحی را بر حسب میزان دسترسی به آن به شرح زیر تقسیم نمود:

1.عده زیادی از مهاجرین فعال و یا صاحب نظر قدیمی که دیگر به زندگی خود سر و سامانی داده‌اند، یا بازنشسته شده‌اند و یا در مرز آن قرار دارند. بسیاری از آن‌ها در صورت یافتن پلاتفرمی مناسب و درخور کار کردن با ان، حاضرند بخشی از وقت خود را در این راه بگذارند. اکثر این افراد دارای تجاربی هستند قابل استفاده و بی‌نظیر. طبیعی است که وجود این افراد ممکن است مشکلات عدیده‌ای برای نشریه‌ای که می‌خواهد امروزی باشد و جوانان را نیز به سوی خود جلب کند، به وجود اورد اما این وظیفه هیئت تحریریه و مسئولین ان است که اختلاف نظرها ی احتمالی را رفع و رجوع کند.
2.برخی از فعالین سایت‌های کنونی در صورتی که پلت‌فرم مناسبی برای فعالیت بیابند، حاضر به همکاری هستند. بهترین راه مشارکت این مسئولین در هیئت‌تحریریه جدید، در صورت کفایت و تمایل انان، مشارکت در یک دوره گذار است. منظور از دوره گذار این است که در طی یک مدت آزمایشی مسئولین سایت‌های جاری باید بتوانند این شیوه جدید کار کردن را بیازمایند، در عین آنکه نشریات کنونی انها به فعالیت خود به موازات نشریه جدید ادامه می‌دهند. یک گزینه دیگر اینکه یکی از این نشریات خود برای همکاری و کمک به چنین هدفی پا پیش گذارد.
3.پس از شکست سوسیالیسم واقعاً موجود، تعداد زیادی از روشنفکران به دانشگاه‌ها ، موسسات تحقیقی و روزنامه‌ها پناه بردند. این افراد در عرصه‌های گوناگونی تخصص دارند، و عده قابل توجهی از انان همچنان به ایده‌های انسان‌دوستانه چپ وفادارند. بسیاری در صورتی که راه مناسبی برای همکاری غیر حزبی و جدی علمی پژوهشی وجود داشته باشد ، حاضر به همکاری هستند.
4.نیروهای جوان‌تر دوره آخر مهاجرت، و یا نیروهای فعال داخلی را شاید بتوان از طریق بازنشر نوشته‌هایشان -البته در صورت موافقت خودشان-کم‌کم به سوی یک همکاری پایدارتر کشانید.
5.در این میان می‌توان از دانش بسیاری از نویسندگان، شاعران، هنرمندان، پژوهش‌گران غیرسیاسی به شکل مصاحبه در موضوعات تخصصی‌شان هم استفاده نموده و هم از فعالیت‌های هنری و علمی‌شان قدردانی کرد.
6.هدف جمع کردن نیروها تا ممکن و در چارچوب اهداف نشریه، گذاشتن نیرو در عرصه نسبتاً محدود تئوریک سیاسی و اقتصادی است. طبعا اگر نیروی کافی برای ایجاد بخش‌های هنری و ادبی وجود دارد، بایستی آن را کاملاً مجزا نمود. بسیاری از خوانندگان خواهان یک نشریه شسته و رفته سیاسی و یا ادبی هستند، تا اینکه ترکیبی از هر دو. برای بالا بردن کیفیت نشریه با توجه به نیروی محدود ان، بایستی حوزه فعالیت آن را محدود نمود.
آیا جمع کردن این خیل عظیم در زیر یک سقف امکان دارد. در ابتدا نه. بدون وجود یک هسته مرکزی واقعاً امیدوار که از هنر ارتباط‌گیری با دیگران نیز برخوردار است، تحقق چنین امری، غیرممکن است. این عملی است که به طول می‌انجامد. بایستی برای جلب همه این نیروها یک پرسپکتیو چند ساله داشت. این پروژه‌ای‌است که نیاز به یک مدیر پروژه ساعی که مورد قبول بسیاری از روشنفکران چپ است دارد.
چرا چنین طرحی به سرنوشت پروژه‌های مشابه، مانند طرح‌های مشابه، چون سایت جمهوری و یا دیگر سایت‌ های مشابه، ختم نشود؟
چنین خطری وجود دارد و احتمال آن بالاست. در صورت نیافتن کادر مناسب چنین کاری، هسته اصلی که بار چنین سایتی را به دوش می‌کشند، شکست چنین طرحی کاملاً قطعی است. فقط یافتن چنین کادری کافی نیست. این کادر باید به چنین طرحی باور داشته باشد. ضمناً پروژه جمهوری‌خواهی در مقابل پروژه گسترده سوسیالیستی که هزاران مشکل حل‌نشده دارد و بسیاری از صاحب‌نظران در سطح دنیا در این مورد در حال کند و کاو هستند، بسیار کوچکتر و محدودتر است. این پروژه‌ سیاسی بود (هست) که تحت شرایط سیاسی خاصی بسرعت رشد کرد و سپس افول نمود.

کلام آخر

برای ترویج و تبلیغ نظرات چپ در داخل و خارج از کشور، امکان یک نشریه پژوهشی-تحلیلی وجود دارد.
هدف چنین نشریه‌ای تبلیغ و ترویج سیاست‌های چپ، ایده‌های تئوریک و کلی سوسیالیسم دمکراتیک به دور از پلمیک‌های حزبی، شعار دادن‌های لفظی، تبلیغات حزبی و سازمانی، بدون وابستگی به هیچ خط حزبی، از طریق ترویج و گسترش بحث‌های علمی و پژوهشی است.
چنین نشریه‌ای می‌تواند طیف وسیعی از چپ، از طرفداران سوسیال دمکراسی گرفته تا معتقدین به مارکسیسم- لنینیسم را در بر گیرد.
برای ایجاد چنین نشریه‌ای، نیاز به فردی در خارج از نشریات کنونی به عنوان مسئول راه‌اندازی پروژه وجود دارد. چنین فردی بایستی از مقبولیت نسبی بین تمام طیف بالا برخوردار باشد. وظیفه این فرد ایجاد سازمان اولیه چنین نشریه‌ای از طریق کادرهای مناسب مطابق اهداف بالا می‌باشد. بدون ایجاد یک هسته مرکزی رسیدن به چنین هدفی محال است.
نشریه‌ باید متشکل از یک هیئت تحریریه مجرب باشد. امروز ما دارای نشریات اینترنتی مختلفی هستیم که مسئولین مجربی دارند. می‌توان آن‌هایی را که به اهداف بالا اعتقاد دارند زیر یک سقف جمع نمود. اما از آنجا که هدف ایجاد یک نشریه تازه با شیوه سازماندهی جدیدی می‌باشد، جلب نیروهای جدید و تازه الزامی است.
برای ایجاد یک نشریه با کیفیت می‌بایستی از اشخاص مجرب در عرصه‌های مختلف کمک گرفت. بدون داشتن ویراستار، صفحه‌پرداز، ... نمی‌توان از یک نشریه جدی سخن گفت.
سایت نشریه دارای دو وظیفه است: انتشار نشریه و ایجاد یک فضای عمومی و آزادتر وبلاگ متناسب با اهداف یاد شده می‌باشد.
نوشته همکاران و نویسندگان با رعایت اهداف و روش‌های یاد شده در بالا، و در صورت پذیرش مقاله در هیئت تحریریه و پس از ویراستاری، منتشر خواهد شد. وظیفه اصلی، انتشار نشریه با رعایت جدول زمانی معین و موضوعات از قبل تعیین شده می‌باشد. مقالات ترکیبی از ترجمه و نوشته‌های همکاران نشریه است.
یک فرد از هیئت تحریریه مسئولیت نشریه را در تمام طول مدت تهیه یک شماره از نشریه به عهده می‌گیرد. هر شماره جدید مسئولی جدید خواهد داشت و همه اعضای هیئت تحریریه به طور ادواری و به نوبت این مسئولیت را تقسیم می‌کنند.
مقالات نشریه اجازه چاپ در جاهای دیگر را ندارند و تا مدت چند هفته اختصاصی می‌باشند.
هر شماره نشریه موضوع ویژه‌ای دارد که توسط هیئت تحریریه از قبل تعیین شده است.
ایجاد بخش مصاحبه، هم نوشتاری و هم تصویری از واجبات است. یک نفر می‌بایستی فقط چنین وظیفه‌ای را بعهده داشته باشد. مصاحبه‌شوندگان می‌توانند داخلی و یا خارجی باشند.   
برای جلب نظر نویسندگان ایرانی از داخل، یکی از راه‌های برقراری تماس مستقیم با انان اجازه گرفتن برای باز نشر برخی از آثار انان در نشریه می‌باشد.
بایستی بتوان به طرق مختلف برای نشریه رسمی تقاضای پول نمود. یکی از راهها تقاضای کمک مالی به هنگام توزیع الکترونیکی نشریه است.
باید بتوان از ایمیل و رسانه‌های اجتماعی در توزیع و تبلیغ نشریه استفاده کرد.
ما می‌توانیم از نمونه‌های موفق کشورهای دیگر در حوزه نشر انلاین در این راه کمک بگیریم.

آیا می‌توان؟ اگر چه داوری دقیق در مورد پاسخ به چه باید کرد؟ و آیا می‌توان؟ را ایندگان خواهند کرد، اما باید به
قدرت انطباق چپ به شرایط جدید و یافتن راهکار مناسب باورر نمود.

*بخش پیوست این مقاله دارای نمودارهای تطبیقی در باره رشد مثبت و منفی رسانه های ایرانی و خارجی است. به علت کثرت نمودارها از انتشار آنها خود داری شد. علاقمندان می توانند بخش پیوست و نمودار ها و توضیحات همراه آن را اینجا daricheha.com ملاحظه کنند.

نشریات چپ اینترنتی ایرانی به کجا می‌روند؟ www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست