از : محمود نوری
عنوان : زنده باداحمدی نژاد که ما را از شر این خاتمی جانی و خائن نجات داد.
شیوه بحث شما بسیار هیستریک است. در نظرات شما وحشت عمیق تان از پا گرفتن دوباره اصلاحات مشهود است.
شما هر اتفاق و جنایتی که در دوران خاتمی صورت گرفته را بپای او واصلاح طلبان می گذارید اصلا هم به روی مبارک خود نمی آورید که در داخل حاکمیت ایران چند دستگی اختلاف نظر تا حد دشمنی با یگدیگر بیداد می کند.
من نگفتم خاتمی سوپر من بوده که اگر می بود اسکله ها را افشا می کرد و خیلی کارهای دیگر. وی در حد توانش کار انجام داد. وزارت اطلاعات را تصفیه کرد، زندان های مخفی را بست، مطبوعات را پشتیبانی کرد سد ها را تا حد زیادی از برابر سینمای ایران برداشت ووو. کنار گود نشستن و با آمار و ارقام واهی و آسمان ریسمان بافتن هر کسی را می توان تخریب کرد. بیرون از گود نشستن و ندای لنگش کن سر دادن از عهده هر کسی بر می آید. عقل اما حکم می کند که راه حل هم ارائه بدهید. با شعار تا اینها هستند هیچ چیز به پیش نخواهد رفت برای فاطی دامن نمی شود.
تنها باید دعا باید دعا بجان احمدی نژاد کرد و منتظر عمو سام ماند!
۱۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : پگاه
عنوان : پس چرا رای بدهیم؟!
آفای جواد حسینی، دستتان درد نکند. حقا که مسائل را بخوبی روشن کردید. معلوم نیست اگر قرار نیست یک رییس جمهور در جمهوری اسلامی تغییراتی ایجاد کند، پس چرا اصلا مردم باید به او رای بدهند. اگر قرار باشد در همچنان بر همان پاشنه بچرخد، شرکت در انتخابات چه لزومی دارد؟ حتی در دمکراسی های پیشرفته دنیا، رای دهندگان امید به تغییرات هر چند جزیی دارند. خاتمی وعده وعید زیاد داد، ولی کوچکترین کاری نکرد. خودش هم به این موضوع اذعان داشت و هر بار که مورد انتقاد قرار میگرفت، میگفت که من نمیتوانم کاری کنم و دستم بسته است. اگر اینطور بود، پس راه درست این بود که از سمتش کناره گیری میکرد. ولی واقعیت این بود که او خودش هم نمیخواست تغییری در اوضاع مملکت بوجود آورد و سیاستش تنها خر کردن مردم و طولانی تر کردن عمر نظام بود. همین! با خانم ترانه هم موافقم که در چهارچوب این نظام هیچگونه امید به تغییر نمیتوان داشت، و شرکت در انتخابات تنها روشن نگاه داشتن تنور نظام است.
۱۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : ادعاهای خلاف واقع
آقای محمود نوری در اظهارات خود مطالبی را میفرمایند که براستی قابل بحث است. ایشان سوال میکنند که " خاتمی قرار بود چه چیزی را تغییر دهد؟ نظام را؟ قانون اساسی را؟ رهبری را؟".من به عنوان کسی که با اشتیاق فراوان به محمد خاتمی رای داد، بیاد نمی آورم که کسی از او توقع تغییر چیزی را داشت. رای دهندگان از او توقع مدیریت صحیح در راستای ادارهء کشور را داشتند و من تصور نمیکنم که این انتظار غیر واقع بینانه ای بود.
جناب نوری اظهار میدارند:
"خاتمی تا آنجا که به شعارهای انتخاباتی اش بر می گردد کارنامه ای درخشان از خود به جای گذاشت. بی قانونی را تحمل نمی کرد (برخورد با قتل های زنجیره ای) آزادی های اجتمای بسیار گسترش یافت."
جناب نوری، براستی که باید به شوخ طبعی شما آفرین گفت!!
من نمیدانم آیا شما در این سالها از اوضاع کشور بدور بوده اید یا نه! حتی کسی که تمام این سالها را در حالت کما بسر برده باشد، بیشتر از شما در جریان وقایع کشور است! شما مشاهده میکنید که حتی نزدیکترین همکاران خاتمی نیز اذعان میدارند که او مردی ناموفق در ادارهء امور بود و جز وقت کشی (بخوانید خیانت) کاری برای کشور نکرد. مگر مغز متفکر اصلاحات
،سعید حجاریان، در مصاحبه با ابرار در نوامبر ۲۰۰۵ اعلام نکرد که"آخرین میخ ها را بر تابوت اصلاحات خاتمی ز"؟ مگر اظهارات بابک داد، احمد شیرزاد و دیگر همکاران خاتمی را ملاحظه نفرموده اید که چنین فرمایشات عجیب و غریبی میکنید؟ آیا شما خاتمی را حتی بهتر از همکاران نزدیک او میشناسید؟؟
جناب نوری، مضحک ترین اظهار نظر شما دز رابطه با دستاوردهای اقتصادی دولت خاتمی است. در دوران حکومت ۸ سالهء او بنابر آمار رسمی، تورم، کاهش ارزش پول کشور، میزان نرخ بیکاری و میزان سرمایه گذاری و بازدهی اقتصادی در کشور همچنان سیر نزولی داشت. آیا بخاطر دارید که روسای بیمارستانهای دانشکده های پزشکی در اعتراض به بیکفایتی های ایشان در تامین بودجهء این مراکز بطور دست جمعی استعفا دادند؟ آیا بخاطر ندارید که پاسخ ایشان به وجود اسکله های غیر قانونی سپاه همان لبخند معروف مونالیزائیش بود؟ آیا نه این است که بحران تامین انرژی امروز، بنابر اظهارات همکاران سابق ایشان، نتیجهء مخالفت ایشان با درست کردن پالایشگاه در کشور بود؟ اینهاست تعریف شما از موفقیت اقتصادی؟؟
ایشان به زعم شما کدام بی قانونی را تحمل نکرد؟ کشتار وحشیانهء ۱۸ تیر؟ بزرگترین سرکوب مطبوعات در تاریخ کشور؟ کشتن زهرا کاظمی؟ (در مورد قتلهای زنجیره ای فراموش نکنید که وزیر "محترم" اطلاعات ایشان در این جنایات دست داشت). آقای نوری، شما بیان میفرمایید " سری به ایران بزنید و به عینه و با گوشت و پوست خود دریابید که مردم عمیقا کمبود دوران خاتمی را حس می کنند". من نمیدانم شما از کدام مردم صحبت میفرمایید. فقط این را یادآور میشوم که واقعیات موجود خلاف فرمایشات شما را ثابت میکند. نه تنها مردم کوچه و بازار خاتمی را مردی بیعرضه و در عین حال دروغگو میدانند، بلکه عدم پشتیبانی مردم از گروه های دوم خردادی در نمایشات انتخاباتی رژیم نیز خلاف ادعاهای شما را ثابت میکند. خاتمی در تمام مدت ریاست جمهوری خود فقط یک حرف راست زد و آن این بود که او چیزی بیش از یک تدارکاتچی (برای ولی فقیه) نبود.
۱۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : محمود نوری
عنوان : خاتمی چه چیز را باید تغییر میداد؟
دوستی در پست خود می نویسد در دوران شاه امکان تغییر وجود داشت اما در دوران خاتمی خیر!!
گویا ایشان تصور می کنند که انقلاب با اجازه و از برکت آزاد اندیشی شاه ایران صورت گرفته. (فکری بسیار کودکانه). شاه ایران اصلاحات امینی را تاب نیاورد و تنها تشکلی را که قبول می داشت حزب خود ساخته رستاخیز بود که اگر کسی به آن هم راضی نمی شد بگفته شاه باید پاسپورت می گرفت و از کشور خارج می شد.
اما سوال اصلی من از این دوست وسایر مخالفان خاتمی اینست که خاتمی قرار بود چه چیزی را تغییر دهد؟ نظام را؟ قانون اساسی را؟ رهبری را؟ ووو
شعار خاتمی پیش از پیروزی اش حکومت قانون بود. آزادی های اجتماعی و سیاست های اقتصادی بهتر. بعد از پیروزی چشمگیر وی و پا گرفتن جنبش دوم خرداد به خواسته های مردم افزوده شد.
خاتمی تا آنجا که به شعارهای انتخاباتی اش بر می گردد کارنامه ای درخشان از خود به جای گذاشت. بی قانونی را تحمل نمی کرد (برخورد با قتل های زنجیره ای) آزادی های اجتمای بسیار گسترش یافت. و در زمینه اقتصادی نیز نه تنها بدهی های خارجی ایران را پاک کرد بلکه ذخیره ارزی قابل توجهی برا دولت نهم باقی گذاشت.
اما شعارهایی که بعد از پیروزی در سطح جنبش مطرح شد مسئولیت پی گیری و تحقق آنها نه به رئیس جمهور که به احزاب سیاسی داخل و خارج و در کل به جامعه مربوط می شود.
کسی که از رئیس جمهور یک کشوری انتظار تحقق تحولات عمیق اجتماعی را داشته باشد با الفبای سیاست کمترین آشنایی ندارد.
اینکه تحولات مورد نظر مردم (نه انتظارات اپوزیسیون خو گرفته به فرنگ که دعای طول عمر صد ساله برای دولت احمدی نژاد دارد که مبادا روزی مجبور به ترک سایه امن اروپا و امریکا شود) محقق نشده اند متوجه احزاب داخل ایران بود که حول یک منشور مشترک به توافق نرسیدند و از سوی دیگر متوجه اپوزیسیونی که در بالا داخل پرانتز ذکر خیرش شد.
شما سری به ایران بزنید و به عینه و با گوشت و پوست خود دریابید که مردم عمیقا کمبود دوران خاتمی را حس می کنند و بهمین خاطر است که راست افراطی به هر ترفندی تلاش به دور نگاه داشتن وی از عرصه سیاسی و بویژه انتخابات دور بعد دارد. البته اپوزیسیون خو گرفته به مهاجرت هم دوستان افراطی خود در داخل را تنها نمی گذارد و از آن سوی مرزها به تخریب اصلاحات و نابودی امید مردم به ایجاد تغییر از داخل مشغول است.
۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : ترانه
عنوان : رژیم شاه قابل مقایسه با حاکمیت خاتمی نیست
بزرگترین اشتباهی که میتوان کرد مقایسه دوران حاکمیت شاه در ایران با دوران حاکمیت خاتمی ست. در دوران شاه امکان تغییرات اجتماعی و حتی سیاسی وجود داشت، در صورتی که در نظام جمهوری اسلامی هیچگونه تغییری امکان پذیر نیست و همانگونه که می بینیم وضعیت نظام از بدو آن تاکنون چندان تغییری نکرده است.
اگر برخی میگویند خاتمی بدتر از احمدی نژاد است، به این دلیل است که در دوران خاتمی هیچ چیز فرقی نکرد با این فرق اساسی که مردم به او امید داشتند و این توهم بوجود آمده بود که گویا نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است. البته خوشبختانه مردم، بر خلاف برخی روشنفکران، به این توهم خود پی بردند و با تحریم انتخابات تودهنی محکمی به جریان "اصلاح طلب" و باند خاتمی زدند.
درست است که گاهی آدم مجبور میشود بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند، ولی این نوع نگاه همیشه درست نیست. اگر دنیا بر این پاشنه می چرخید، هیچگاه در تاریخ تغییرات جدی صورت نمیگرفت. انتخاب بین شاه و جمهوری اسلامی، انتخابی بین بد و بدتر بود، در صورتی که در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی بد و بدتری وجود ندارد. همه تقریبا از یک قماش هستند. خاتمی همواره بر پایبندی خود به نظام و اهداف امام تاکید داشته، و در این راه حتی به دفاع از جنایتکارانی چون لاجوردی پرداخته است. همانطور که خواننده گرامی، حسین جوادی، اشاره کرده، در دوران خاتمی بود که قتلهای زنجیری و کشتار دانشجویان روی داد. و در همان دوران خاتمی رژیم بطور مخفیانه در کار غنی کردن اورانیوم بود، و چه بسا اگر خاتمی هنوز سر کار بود تا بحال به بمب اتم هم دست پیدا کرده بودند!
۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : پیام زود هنگام یک لابی گر والایت فقیه!
معمولا رسم است که دوستداران نظام ولایت فقیه، که بعضا لباس جانبداری از سکولاریزم و دموکراسی را نیز بر تن دارند، حول و حوش به اصطلاح "انتخابات" نظام آخوندی کفش و کلاه میکنند و به عنوان طرفداری از جماعت به اصطلاح "اصلاح طلب" علم حمایت از نظام حاکم را در دست میگیرند و با بحث های بی سرو ته فلسفی سعی در کشاندن مردم به نمایشات مسخرهء "انتخابات" در نظام اسلامی را مینمایند تا بدین ترتیب به مشروعیت بخشیدن به نظام ارتجاعی سهمی هر چند کوچک داشته باشند.
باید یادآور جناب آقای نیکروز اولاداعظمی بشوم که تا نمایش "انتخابات" بعدی مدت زمان زیادی فرصت هست و ایشان کمی زود برای مقابله با "تک بُعدی نگریستن" کفش و کلاه کرده اند و بهتر است کمی در این مورد صبور باشند:))
جناب اولاد اعظمی جمله ای را از لابی گر معروف ولایت فقیه، مسعود بهنود که نامی آشنا در خوردن نان به نرخ روز دارد، نقل میکند. بهنود در توجیه حمایت خود از نظام آخوندی (در پاسخ پرسشگر VOA) همین موضوع "تا شاه کفن نشود" را مطرح میکند و اینکه شاه کفن شد ولی این وطن وطن نشد.
باید اذعان داشت که این مسخره ترین شکل استدلال برای توجیه کردن یک هدف سیاسی است. اگر چنین است پس تا دنیا دنیاست ما باید از انجام یک مبارزهء اصولی و موثر بر علیه دیکتاتوری اسلامی خودداری کنیم، چرا که شاه کفن شد ولی این وطن وطن نشد:))
جناب اولاداعظمی، همانند دیگر لابی گران ولایت فقیه، فقط به بخشی از حقایق اشاره میکنند. واقعیت آن است که میزان سرکوب و بیچراگی ملت ایران تفاوت چندانی با دوران حکومت "اصلاحات" ندارد. از روز سرکار آمدن نظام منحوس ولایت فقیه جامعهء ایران یک سیر نزولی را طی میکند و هر روز آن بدتر از روز قبل است. این درست است که در اوایل دوران خاتمی برای کوتاه مدتی جامعهء مطبوعاتی ایران از یک آزادی نسبی برخوردار بود ولی این "آزادی" کوچکترین ارتباطی به محمد خاتمی و یارانش نداشت. در واقع وقتی سعید مرتضوی دست به بزرگترین سرکوب مطبوعاتی در تاریخ کشور زد، رییس جمهور "محترم و منتخب" کشور، با آن لبخند ملیح مونالیزائیش، بیشترین همراهی را با سرکویگران نمود. فراموش نکنید که قتلهای زنجیره ای از هدایای دولتهای اصلاحطلب به مردم ایران بود. قتل زهرا کاظمی و کشتار ۱۸ تیر در زمان حکومت اینان انجام گرفت و دولتمردان "اصلاح طلب" نهایت هماهنگی را در این موارد با محافظه کاران انجام دادند.
بی عرضگی این جماعت در ادارهء امور اقتصادی کشور و مخفی کاریهای آنان در مورد غنی سازی اورانیوم که دیگر اظهر من الشمس است و انشاالله در این مورد اختلافی با نویسندهء عزیز نداریم.
فقط در پایان این نکته را یادآور شوم که بسیاری از همگامان و همکاران سابق خاتمی و دیگر "اصلاحطلبان" به بی کفایتی ایشان در ادارهء امور اذعان داشته اند و نیازی نیست که نویسندهء گرامی کاسهء داغتر از آش بشود. بله، براستی خاتمی، این سوپاپ اطمینان ولایت فقیه، خطرناکتر از احمدی نژاد است و باید مراقب بود تا او و همپالکیهایش برای قبضه کردن قدرت از کیسهء ما ایرانیان هزینه نکنند.
۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : mojahed
عنوان : Rajavi badtar az ahmadinegad chetor
با همین استدلال می توان از ان پژوهشگر پرسید ایا رجوی بدتر از احمدینژاد نیست؟ چون لااقل مردم می دانند احمدی نژاد چه گندی زده ولی ان یکی را هنوز نمی دانند در حالیکه پتانسیل بالایی دارد چون در روابط زناشویی مردم هم دخالت می کند یعنی یکقدم تجاوز بیشتر به حریم خصوصی چون اینها تا زناشویی دخالت می کنند مجاهدین حتی بعد از ان۰ یعنی هوادارانشان را مجبور کرده اند از هم جداشوند برای خدمت به سازمان و فقط جمعه شب ها زن و شوهر می توانند همدیگر را ببینند۰ در حالیکه رهبرشان سه زن داشته ۰یکی را بادسیسه گرفته و اخری را به زور از رفیقش۰
۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۷
|