از : لیبرال
عنوان : اقای حسینی انگونه که خودش در ذیل نظرها معرفی کرده
بابا این اقای حسینی را دست کم نگیرید۰ کارشناس همه جور مسائلی هست ۰ وکالت هم وارد است ۰ کاراگاه خوبی هم هست ۰ ازروی فونتیکه استفاده می کنید شما را ردیابی می کند تا مرکز اطلاعات رژیم ۰ یخه رهبران احزاب ( به جز توده و مجاهدین و سلطنت طلبان و عزالدین حسینی اخوند صدامی و چریکهای فدایی و پیکار و حککا) را می گیرد که چرا عضویت یک عضو خاطی دروغگو را که به دروغ ادعاکرده جبهه ملی ۷سال با شاه لاس میزده به جای اخراج انکارکرده وبعد هم به کمتر از به زباله دان تاریخ افتادن حزب رضایت نمی دهد۰ قاضی خوبی هم هست ۰ متخصص دستکاری تاریخ است حتی تاریخ معاصر چون از بچگی می گوید پای منبر جبهه ملی می نشسته در سی متری۰ یخه خانم نماینده حزب لیبرال را می گوید گرفته که چرا به بوش توهین کرده ۰ پس فعال بین المللی حقوق بوش هم هست ۰ اما بزرگترین هنرش این است که ادعا کند همه کسانی که با جنگ امریکامخالفند و یا با توهین کردن به انسان مبارزی با پیشینه تاریخی روشن در دو رژیم شیخ و شاه( یعنی سحابی )مخالفت کند و یا از وطن پرستی صحبت کند و یا از خیانت حزب توده به دکتر مصدق (درکنار انگلیسی هایی مثل بقایی و مذهبیونی مثل کاشانی و مزدورانی مثل شعبان بی مخ ها بگوید) همه را یک نفر می داند۰ دردنیای کوچک سیاسی او که شپیه بوش است دو دایره وجود دارد یکی بااو و دیگری علیه او۰ این خودشیرینی اش برای غائله ترکمنستان و کردستان در زمان دولت ازادیخواه بازرگان دیگر پسیار کارشناسانه است ۰ اقایان فرخ نگهدار و کشتگر از رهبران چریکهای فدائیان ان زمان از این غائله بازیشان شرمنده اگر نباشند خوشحال هم نیستند ۰ حالا چطور ایشان بازیهای چریکی سیاسی انروز را که همسو با اقدامات خرابکارانه کوموله به همدستی اخوند صدامی عزالدین حسینی بود(تشابه اسم اتفاقی است مگر انکه شما هم مثل اقای حسینی فکرکنید چون در انصورت مش قاسم و مش کاظم و دموکرات و سایت اخبارروز و ب بی نیازهمه می شوند همان اقای حسینی ) قیام خلق کردو ترکمن جا میزند برای خودمختاری باید از ایشان بپرسید۰ یکی نیست از ایشان بپرسد که این خلقها کجا رفتند و تکلیف خودمختاری خواهی شان را که با بازرگان امد و با بنی صدر رفت به کی سپردند؟ چرا حالا جنگ چریکی راه نمی اندازید تا از احمدی نژاد حقوق اولیه بشریتان را بگیرید خودمختاری پیش کش۰ دارند معلم بی گناهتان را به جرم جستجوی حقوق بشر اعدام می کنند پس کجاست ان سنگربندیها و دادگاههای خلقی ؟ چراددر دانشگاه که ستاد عملیات جنگی تان بود هر صدای کوچکی را خفه می کنند و شما دون کیشوت ها خفقان گرفته اید۰ اگر دو نفر مرد درایران حرفی میزند همین یزدی و سحابی است۰۰ وقاحت هم حدی دارد اگرچه وطنفروشی را حدی نیست۰
۲۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷
|
از : مش قاسم
عنوان : گرگی که خود را میش جا می زند
یکی از ویژگیهای ایادی رژیم ضد انسانی خمینی همیشه این بوده است که خود را آن چیزی که نیستند جا بزنند. آنها خود را دلسوز مردم جا می زنند و دوروغگویی و شیادی از ویژگیهای مشخص آنها است. پاسداران جهل و جنایت از ابتدای حکومت جنایتکاران خود را برادران ایرانیان نامیده اند اما دیگر تاثیر "برادر" و بقیه لقب های فریبکارانه اثر خود را از دست داده لذا اکنون "اصلاح طلب" و "دوست" شده اند!!!
یکی از این "دوست" ها که با یک مشت دوروغ یک من یک غاز می خواهد دست خونین و جنایتکارانه رژیم اسلامیش را در سرکوب مردم ایران پاک کند بطور شگفت انگیز جای قربانی را با جنایتکاران پلید خمینی در اینجا عوض کرده و به شیادانه کشتار مردم ترکمن و کردستان را ناشی از عملکرد احزاب و گروه های سیاسی می داند. دم خروس این پاسدار پلید سیاسی رژیم به این شکل به بیرون می افتد و او آنچه لایق خود او و رژیم ضد انسانی و پلید اسلامی است را به قربانیان نسبت می دهد. این سرباز گمراه امام خود را هر نامی که بنامد فرقی نمی کند و با نوشتن افکار نکبت بار خود به خوبی نشان می دهد که او "دوست" نمی باشد و مطمنا یکی از سربازان گمراه امام آدمکشان می باشد! ننگ بر رزیم جهنمی خمینی و حامیان پلید آن!
۲۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : برخورد عصبی یک دوست
جناب آقای "یک دوست"،
اگر به عرایض بنده توجه فرموده بودید بنده پیشاپیش هم از شما و هم از جناب فرخنده در مورد گمانم پوزش خواستم. بنابر این دلیل برای این عصبانیت عجیب و غریب شما وجود ندارد. آقای محترم، من هیچ دلیلی نمیبینم که موضع خود را در قبال مسائل گوناگون برای شما روشن کنم. موضوع مورد بحث ما عملکرد نهضت آزادی و گروه موسوم به ملی مذهبی است. حال فی المثل جنبش بلوچها چه میگویند یا چه میکنند ربطی به موضوع بحث ما ندارد.
جناب "یک دوست"، بسیار متاسفم که اظهار نظر من در مورد عزت الله سحابی اینچنین اسباب عصبانیت شما شده ولی به باور من سحابی به عنوان عضوی از شورای انقلاب و مجلس خبرگان باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. من بسیاری از هموطنان را دیده ام که نظری کاملا منفی در مورد سحابی و آدمهای امثال او دارند. حال اینکه شما با آنها برخورد نکرده اید خود مسئله دیگری است. فقط امیدوام که آنها را "مفتخر برچسبی" نکنید! جناب "یک دوست"، کسی که عنوان فقید را در مورد خمینی مورد استفاده قرار میدهد در اصل اعلام میدارد که به آن موجود پلید احترام میگذارد. حال اگر به نظر شما احترام به خمینی کار پسندیده ایست پس ما را با شما کاری نیست و ماهیت شما بدون برچسب نیز مشخص است.
سایر مطالبتان در مورد دعا های مادر بزرگ ها نیز ارزش پاسخگویی ندارد. در ضمن نگران فاتحه خواندن برای ایران نباشید! رهبر فقیدتان و دوستان وطن پرستتان به خوبی از عهده این مسئله بر آمدند :))
۲۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : بحث بی شناسنامه همان چشم بستن و دهان گشودن است
آقای جوادی بنده هیچ ارتباطی با آقای فرخنده ندارم چه رسد به اینکه خود او باشم.
کمی رک تر صحبت می کنم امید که مرا نیز مفتخر برچسبی نکنید و آرزوی محاکمه واین صحبت ها را برای من نکنید.
اول - من تا بحال از هیچ فرد ونیروی سیاسی مردمی توهینی به آقای سحابی نشنیده بودم. واقعا برای خودم متاسفم که افرادی که هویت واقعی اشان برای سایرین نا معلوم است (که البته صحیح آن نیز همین می باشد به آن شرط که رعایت انصاف و ادب را بکنند) به انسا نهای شریفی که زندگیشان را فدای این مرز و بوم کرده اند اینطور بی رحمانه توهین کنند و تهمت بزنند. اگر این افراد شهامت معرفی خط فکری خود یا وابستگی سازمانی خود را داشتند، آنگاه برای من خواننده قابل درک خواهد بود که خوب بله از هوادار رجوی یا رضا پهلوی و یا این باصطلاح کمونیست های کارگری انتظار دیگری نمی توان داشت. و تازه چه بهتر از این! کسانی که مورد حمله فرقه رجوی، "کمونیست" های اسرائیلی و مشتی ساواکی زاده و نیز امثال برادر حسین کیهانی قرار بگیرند، محبوب مردمند.
دوم - آقای محترم یا شما در ایران نبوده اید یا از انقلاب ایران بسیار بی اطلاع هستید. آیت الله خمینی رهبر این انقلاب و مورد حمایت توده های مردم بود. نیروهای تند رویی که می خواستند در کردستان و ترکمن صحرا انقلاب چریکی راه بیاندازند و یا سازمانی که فکر می کرد مردم منتظر ریختن میلیشیای آن به خیابان ها هستند تا حساب ملا ها را یکسره کنند، همگی شکست خوردند و خود به گوشه فرنگ خزیدند و بچه های پاک این مرز وبوم را به شلاق و تیغ سپردند. همان زمان کسانی چون آیت الله طالقانی، سحابی و یا حتی احزاب چپ به رهبران خود محور بین این سازمان ها هشدار دادند که نتیجه ماجراجویی های شما ارتجاع را صاحب انقلاب می کند و شما با این تندروی ها انقلاب را به خطر می اندازید. حال گویا این نیرو ها بجای عذرخواهی از مردم یک چیزی هم طلب کار شده اند.
سوم - آرزوی آخر شما مرا بیاد دعا های مادر بزرگ ها می اندازد که هر گاه زورشان نمی رسید به ابولفضل و عباس متوسل می شدند و ... شما که ایراد می گیرید چرا نهضت آزادی در ایران شعار سرنگونی نمی دهد با تشکیلات متبو عتان تشریف ببرید ایران اینکار را بکنید تا الگوی سایرین شوید.
وای به حال آن ایرانی یا نیرویی که به صدای امریکا به چشم رسانه ای آزاد که در خدمت اطلاع رسانی آزاد می باشد نگاه کند. اگر فردا این نوع تفکر بر فرض محال در ایران حاکم شود باید فاتحه ایران را خواند.
۲۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷
|
از : مش قاسم
عنوان : یک هزینه ناقابل دیگر
خیلی خوب اگر نهضت به اصطلاح "آزادی" واقعا هزینه در راه دمکراسی و حاکمیت مردم داده است و در واقع حامی حاکمیت مردم و قانون است پس یک بار دیگر یک هزینه کوچک بدهد و در یک اعلامیه علنی ولایت فقیه را در تضاد با دمکراسی اعلام کند و قانون اساسی رژیم ارتجاعی اسلامی را در مخالفت مطلق با تمامی اصول شناخته شده بین الملل اعلام کند!
محال است که اینها این کار را بکنند و این نشانه عدم صداقت آنها به مردم ایران است. مردم ایران یک بار گول ملایان تزویر کار و کراواتی های دنباله رو آنها را خوردند اما تکرار اشتباه فقط نشان از حماقت خواهد بود و مردم ایران و حامیان واقعی حاکمیت آنها هرگز نباید تجربه ای را که به خون و زجر بدست آورده اند فراموش کنند. یزدی و شرکا دشمن حاکمیت مردم ایران و دوست دشمنان آنها هستند و به صرف اینکه این گرگهای اسلامی همدیگر را می درند دلیل دلرحمی به مردم ایران نیست. البته ساده لوحانه خواهد بود که این دارو دسته انتظار کمترین حمایت مردمی باشند و جناب فرخنده و امثال در بهترین حالت به غیر واقعی بودن این موضوع باید واقف باشند.
۲۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : شواهد در مقابل نجواهای پراکنده
در قسمت نظرهای مقالهء آقای کاوه حیدری هموطنی بنام "یک دوست" مطالبی را در پاسخ به اظهارات من ابراز داشت. به دلایلی تصور میکنم که "یک دوست" همین آقای فرخنده است زیرا که به نظر من نحوهء نگارش هر دو خیلی به هم نزدیک است و ثانیاً هر دو نفر در نهایت ملایمت و ادب به مخالفان خود پاسخ میگویند. جنانچه در این زمینه اشتباه میکنم، از هر دو نفر پوزش میطلبم.
آقا/خانم "یک دوست" در مطلب خود اظهار داشتند که اصل ولایت فقیه توسط حسن آیت مطرح و به تصویب رسید و در نتیجه گناهی در این مورد متوجه نهضت آزادی نیست. اینکه این اصل توسط آیت عنوان شد یا نه بحث قابل مطرحی است ولی صرف نظر از صحت و سقم این ادعا، نباید فراموش کرد که روح الله خمینی در اواسط دههء ۴۰ هجری این نظریه را بطور مکتوب و با ذکر جزعیات مطرح نمود و بسیار جای تعجب (و یا سهل انگاری است) که گروههای سیاسی (از جمله نهضت آزادی) از افکار پلید این "رهبر فقید" ناآگاه بودند. پس عامل اصلی تصویب اصل ولایت فقیه (بنابه گفتهء خودشان) رهبر فقید نهضت آزادی (روح الله خمینی) بود و نه شخص دیگری. در ثانی، صرف نظر از اینکه چه کسی این موضوع را برای اولین بار در مجلس من درآوردی خبرگان مطرح نمود، آقایان نهضت آزادی نهایت همفکری را با قانون اساسی ولایت فقیه نشان دادند. نهضت آزادی بطور رسمی اعلام نمود که به قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان (که مقام رهبری را شخص اول مملکت و فرماندهء کل قوا میداند) رای مثبت میدهد و بر اساس همین باور بود که به "آقایان" اجازهء عضویت در مجلس اوّل داده شد. پس نهضت آزادی نمیتواند ادعا کند که مخالف ولایت فقیه است. صرف نظر از دیدگاه های فردی و یا اظهارات این طرف و آن طرف، بنابر شواهد و مدارک حقوقی و قابل اثبات، سازمان نهضت آزادی همیشه در راستای هماهنگی با ولایت فقیه گام برداشته.
۲۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : تکرار پرسش و انتظار پاسخ
آقای فرخندهء گرامی!
پس این شما بودید که اعلامیهء نهضت آزادی را به عنوان "به نیابت از روابط عمومی نهضت آزادی ایران" در قسمت نظردهندگان مقالهء آقای کاوهء حیدری (که بسیار بی محتوا و سبک بود) منتشر نمودید. حال که شما اقدام به انتشار مجدد جوابیهء نهضت آزادی مینمایید، اجازه بفرمایید که من نیز پاسخ خود را که در آن ستون اظهار نظرها منتشر شد مجدداً در این قسمت بگذارم. در ضمن هنوز حرف خود را تکرار میکنم: نهضت آزادی چنانچه در برخورد با مسائل صداقت دارد و از مطرح شدن عملکردهایش در گذشته وحشت و هراسی ندارد، باید در یک منظرهء رودرو با آقای نوریزاده و یا هر کس دیگری در صدای آمریکا شرکت کند. همانطور که بارها از صدای آمریکا مطرح شد، آنها حاضرند تریبون خود را در اختیار مسئولین نهضت آزادی قرار دهند.
در واکنش روابط عمومی نهضت آزادی جمله ای بود که توجه مرا به خود جلب کرد و آن این جمله است:
"بنا بر یک اصل حقوقی معتبر در سراسر جهان، اثبات ادعا بر عهدهی مدعی است".
پیش از آنکه بخواهم به موارد نقض این نظریهء بسیار درست از سوی همین دوستان روابط عمومی نهضت آزادی اشاره کنم، باید این نکته را یادآور شوم که بنابر اعتقاد نهضت آزادی موضوعی بنام "اصل حقوقی معتبر" وجود دارد و معیارهای سنجش میباید بر اساس باور به "اصول حقوقی معتبر" انجام گیرد! اصل معتبر حقوقی چیست؟ قطعاً برای پاسخگویی فنی به این سوال به یک متخصص امور حقوقی نیازمند هستیم، ولی تا آنجاییکه معلومات من اجازه میدهد، سنجش بر اساس اصول حقوقی به قضاوتهایی اتلاق میشود که در آنها عملکرد افراد، گروه ها و یا تشکیلاتها بر اساس اصول حقوقی ثبت شده در معیار های جهانی و بر اساس ارائهء مدارک و شواهد قوی و قابل تحلیل استوار است. طبیعی است که در چنین معیاری افکار و عواطف و یا حتی نیت شخصی فرد اگر کاملاً بی اهمیت نباشد لااقل از حداقل توجه برخوردار است و توجه اصلی چنین سنجشی بر تحلیل عملی و نتیجهء عملکرد فرد و یا گروه مورد بازخواست استوار است.
این نظریه که "حضور ابراهیم یزدی در یک برنامهء تلویزیونی، که در آن سران ارتش رژیم سابق شرکت داشتند، دلیل شرکت او در بازجویی و یا احیاناً محاکمهء آنها نیست" نظریه ای است کاملاً درست و منطقی. صرف نظر از آنکه ما چقدر از یزدی خوشمان و یا بدمان میآید نمیتوانیم صرف حضور او را در این برنامه دلیل شرکت مستقیم او در دادگاه های انقلاب بدانیم.
ولی این ادعای عجیب و غریب مسئولین نهضت آزادی که آقای دکتر یزدی( و یا هر یک از مسئولین دیگر نهضت آزادی) در آن برهه، در بدنهی اجرایی حاکمیت (دولت یا قوه مجریه) حضور داشتهاند، حال آن که احکام اعدام به وسیله مقامات قضایی وقت صادر شده است، پس بنابر این مسئولین نهضت آزادی از اتهام شرکت در اعدامهای بی رحمانه و وحشیانهء ماه های اول انقلاب (که شامل بسیاری از شهروندان عادی در اقصی نقاط کشور شد) مبری هستند، ادعایی است دروغ و خنده آور!
همانطور که دوستان روابط عمومی نهضت آزادی میدانند، بخش قابل توجهی از عملکرد سیستم قضایی هر کشوری متوجه وزارت دادگستری است که مسئولیت مستقیم آن با دولت است. در آن روزهایی که دیوانگانی چون خلخالی دسته دسته مردم این مرز بوم را، بدون داشتن هیچ مدرک معتبر و بدون امکان دسترسی به وکلای مدافع، به جوخه های اعدام میسپرد، بطور تکنیکی و یا به قول خودتان بنابر اصول معتبر حقوقی وزارت دادگستری کشور، که مسئولیت مستقیم آن با دولت آقای بازرگان و فردی از جبههء ملی عهده دار وزارت آن بود، شریک مستقیم تمام این جنایات هستند. آقایان روابط عمومی نهضت آزادی، مصاحبه و اظهار نظر مطبوعاتی بر علیه دادگاههای انقلاب و یا اشاره به کتاب خاطرات آن مردک دیوانه، از لحاظ حقوقی، توجیه کنندهء عملکرد شما در مورد دادگاههای انقلاب نیست (حرف بنده را هم اگر قبول ندارید از هر متخصص حقوقی معتبر این سوال را بنمایید). شما نمیتوانید عضو یک باند گانگستری باشید، در تمام جنایات آن شرکت داشته باشید، به عنوان عضوی از تیم جنایتکاران تمام کوشش خود را برای پیشبرد اعمال جنایتکارانه بکار ببرید، و بعد توقع داشته باشید که اظهار نظرهای پراکندهء شما بجای عملکردتان مبنای قضاوت در مورد شما باشد. همانگونه که خدمتتان عرض کردم، از لحاظ حقوقی نتیجهء عملکرد افراد است که مورد قضاوت قرار میگیرد و نه نیت آنان. رانندهء مستی که به خاطر مستی فردی را با اتومبیل خود کشته رهسپار زندان میشود هر چند که مطمئناً نیت او کشتن مقتول نبوده.
آقایان روابط عمومی نهضت آزادی، شکی نیست که حکومت محمد رضا شاه حکومتی فردی واقتدارگرا بود که آزادیهای اشاره شده در اعلامیهء حقوق بشر را در مورد شهروندان کشور محترم نشمرد. ولی اگر بخواهیم بین بد و بدتر مقایسه ای داشته باشیم، حکومت شاه بد و دولت موقت شما بدتر بود (در مورد مقایسهء کل دو رژیم چیزی نمیگویم که اظهر من الشمس است). بنابر آمار موجود (که کلیهء قضاوت های مبتنی بر اصول معتبر حقوقی بر آن استوار است)، دست دولت موقت بازرگان به مراتب بیشتر از رژیم محمد رضا شاه به خون مردم بیگناه آغشته است. وزارت کشور دولت موقت، که آقایان سحابیان و صدر حاج سید جوادی (دو تن از اعضای نهضت آزادی) در راس آن بودند و آقای هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) قائم مقام آن بود، مسئولین مستقیم کشتارهای نیروهای ژاندامری کل کشور در کردستان و ترکمن صحرا هستند. این کشتارها توسط سازمانهای معتبر حقوق بشر همچون Human Rights Watch و Amnesty International محکوم شده و مسئولین آن از جمله وزرای نهضت آزادی باید تحت تعقیب قرار گرفته و محاکمه شوند. در ضمن فراموش نکنید که بنابر اصول پذیرفته شدهء حقوقی وزرای یک کابینه دارای مسئولیت مشترک هستند و باید پاسخگوی اعمال و سیاست های کل دولت باشند. باید این نکته را هم توجه داشت که مسئولین نهضت آزادی از جمله بازرگان و یزدی جزء شورای انقلاب بودند و همهء ما میدانیم که شورای انقلاب کلیهء سیاستهای جاری کشور را نظارت و رهبری میکرد.
خنده دار ترین بخش اعلامیهء مسئولین نهضت آزادی به اظهارات یزدی در مورد به اجرا گذاشتن قانون اساسی اول جمهوری اسلامی بر میگردد. این آقایان در کمال مرد رندی مخاطبین خود را ابله فرض میکنند و میگویند:
"منظور از قانون اساسی اول، آن پیشنویس قانون اساسی است که زیر نظر دولت موقت شادروان مهندس بازرگان تدوین شده و به امضای رهبر فقید انقلاب نیز رسیده بود، نه قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی."
نهضت آزادی هم به همان دردی مبتلاست که پسرعمویش جبهه ملی به آن دچار است! آنها برای پنهان کردن دروغگویی هایشان، به جای ارائهء مدارک و شواهد قاطع، به کسانی رجوع میکنند که سالهاست مرده اند و عملاً نمیتوانند صحت و سقم اظهارات اینان را تایید کنند. دوستان این پیشنویس کجا در آن زمان مطرح شد؟ کجا خمینی و بهشتی و بازرگان در آن زمان اظهار نظری دربارهء پیشنویس قانون اساسی کردند که در آن اشاره ای به ولایت فقیه نشده بود و به امضای "رهبر فقیدتان" هم رسیده بود؟ آیا واقعاً مردم را اینقدر ابله فرض کرده اید؟ در ثانی شما که به دیگران توصیه میکنید که در چارچوب اصول حقوقی معتبر صحبت کنند، چگونه میخواهید پیشنویسی را که نه کسی دیده و نه در مجلس منتخب به تصویب رسیده و نه از همه پرسی مردم گذشته، به عنوان قانون اساسی کشور به مورد اجرا گذارید؟ اصول حقوقی پشت این ادعا در کجاست؟ در ضمن این ادعا که نهضت آزادی به ولایت فقیه اعتقاد ندارد یک دروغ دیگر از جانب شماست! همین آقای یزدی، به همراه بازرگان و معین فر، از نمایندگان مجلس اوٌل بودند و همانطور که میدانید التزام به قانون اساسی منطبق بر اصل ولایت فقیه شرط نخست صلاحیت در مجلس اسلامی است! حال در مورد حمایت علنی نهضت آزادی از قانون اساسی و شرکت فرومایگانی چون عزت الله سحابی در "مجلس" خبرگان آخوندی برای تصویب این قانون چیزی نمیگویم.
میخواستم در مورد سرکوب دانشگاهیان و همچنین بزرگترین سرکوب مطبوعات تا آن زمان توسط وزارت ارشاد دولت موقت و تحت رهبری آقای ناصر میناچی وزیر ارشاد آقای بازرگان صحبت کنم که دیدم بی فایده است. از کسانی که در کمال وقاحت و دریدگی از موجود کثیفی چون روح الله خمینی به عنوان رهبر فقید یاد میکنند دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟
آقایان نهضت "آزادی" آزردگی شما از صدای آمریکا به آن دلیل است که شما از تبادل آزاد خبر و نظر، که نهایتاً باعث رسوایی عناصری چون شماها میشود، وحشت دارید. والا مسئولین صدای آمریکا بارها و بارها شما را به پاسخگویی دعوت کردند و شما از ترس جانشین رهبر فقیدتان حتی جرات یک مصاحبهء تلفنی را نیر ندارید. امیدوارم هر چه زودتر رژیم حاکم سقوط کند و شما را نیز در کنار آخوندها پای میز محاکمه ببینیم!
۲۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : حمید فرخنده
عنوان : توضیحات نهضت آزادی ایران در این مورد
برای اطلاع علاقه مندان، پاسخ نهضت آزادی ایران به صحبت هایی که از تلویزیون صدای امریکا علیه دکتر ابراهیم یزدی و برخی از موضعگیری های نهضت آزادی شده است، در اینجا می آورم:
۲۸/۰۴/۸۷
توضیحاتی درباره نقش تلویزیون صدای آمریکا در تحریف تاریخ انقلاب اسلامی ایران
با همکاری چهره های سرشناس سلطنت طلب
تلویزیون صدای آمریکا ((VOA، در برنامهی جمعه شب به وقت ایران مورخ ۱۴/۴/۱۳۸۷، با حضور دو چهرهی سرشناس سلطنتطلب، حملات و شبهاتی را در دو محور، یکی پیرامون اظهارات اخیر دبیرکل نهضت آزادی ایران مبنی بر بازگشت به اصول قانون اساسی اول و دیگری نقش ایشان در محاکمات امیران نظامی و سران رژیم پهلوی، مانند آقایان تیمسار رحیمی فرماندار نظامی تهران در دوران انقلاب و ژ نرال نصیری، از عوامل کودتای ۲۸ مرداد
۱۳۳۲ و رییس ساواک، مطرح کرد که عموما نادرست بودند. به منظور روشن شدن افکار عمومی، اظهارات یاد شده به شرح زیر مورد نقد قرار میگیرند:
۱. آقای دکتر ابراهیم یزدی در مصاحبه مورخ ۲۳/۳/۸۷ با خبرنگار نشریهی اینترنتی " روز " گفته بودند که برای خروج از بنبست کنونی راهی وجود ندارد، جز بازگشت به قانون اساسی اول که در آن، نهاد رهبری
و جایگاه ولایت فقیه پیشبینی نشده بود و رهبر فقید انقلاب نیز آن را امضا کرده بودند. به رغم اظهارات میهمانان برنامهی تلویزیونی یاد شده، این پیشنهاد راهکاری در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران بوده، منطبق با شیوههای اصلاحطلبی و نه براندازی قابل توجیه است. یافتن هرگونه راه حل نهایی و موثر برای عبور از بحرانهای سیاسی ایران هنگامی میسر است که برای همهی قشرها و گروهها قابل قبول باشد
و به موجب آن، حقوق، حضور و انتظارات هیچ گروه و قشری حذف و نادیده گرفته نشده باشد. در این
پاگرد تاریخی، یکبار برای همیشه باید به حذف قهرآمیز و خشونتبار ادواری گروههای سیاسی و اجتماعی دگراندیش و خارج از حیطهی حاکمیت پایان داده شود و این امر تنها در صورتی امکانپذیر است که میثاق یا قرارداد ملی - قانون اساسی – آنچنان تنظیم شده باشد که حداقل حقوق و انتظارات قابل قبول برای تمام گروهها، نیروها و اندیشهها را در بر گیرد. به نظر میرسد که قانون اساسی اول جمهوری اسلامی ایران از این ویژگی برخوردار بوده است.
میهمانان برنامهی صدای آمریکا به این نکته توجه نداشتهاند که منظور از قانون اساسی اول، آن پیشنویس قانون اساسی است که زیر نظر دولت موقت شادروان مهندس بازرگان تدوین شده و به امضای
رهبر فقید انقلاب نیز رسیده بود، نه قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی. در اصل یکم پیشنویس یاد شده نوشته شده بود که نوع حکومت ایران جمهوری اسلامی است و اصل دوم آن، تعریفی جامع و مانع از نظام جمهوری اسلامی ایران ارایه میکرد. در آن پیشنویس، اثری از ولایت فقیه و نهاد رهبری در کنار سایر نهادهای قانونی نظام جمهوری اسلامی ایران به چشم نمیخورد. اما به موجب اصل ۶۶ و فصل دهم آن، نهاد شورای نگهبان، البته با سازوکاری دمکراتیک و با انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پیشبینی شده بود. از سوی دیگر، پیشنویس مذکور به تصویب شورای انقلاب رسیده و رهبر فقید انقلاب نیز آن را امضا کرده بودند. افزون بر آن، نهتنها ایشان بلکه روحانیان برجسته حزب جمهوری اسلامی ( آقایان بهشتی، هاشمی و خامنهای) اصرار داشتند که همان متن، بدون ارجاع به مجلس موسسان به همهپرسی ( رفراندوم ) گذاشته شود. به بیان دیگر، بنا بر نظر رهبر فقید انقلاب، جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه نیز امکانپذیر تلقی میشده است. از این رو، بازگشت به آن متن پیشنهادی، که مورد تایید رهبری وقت بوده است، در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران قابل بررسی است و ضمن آن که یک راهکار عملی به نظر میرسد که میتواند در حل مشکلات کنونی موثر باشد، در چارچوب موازین اصلاحی قابل طرح است.
۲.محور دیگر اظهارات میهمانان برنامهی یاد شده، به متهم ساختن آقای دکتر یزدی به داشتن نقش در محاکمات و اعدامهای سران نظام سیاسی پیشین باز میگشت. در این باره، نکاتی چند قابل توجه است: نخست آن که باعث شگفتی است که کسانی که خود را کارشناس حقوق بین الملل میدانند ولی اتهامات سنگینی مانند قتل یا صدور حکم اعدام به دیگران، ازجمله آقای دکتر یزدی، وارد میسازند، یکبار نیاندیشیدهاند که بنا بر یک اصل حقوقی معتبر در سراسر جهان، اثبات ادعا بر عهدهی مدعی است. اگر آنان ادعای دخالت دکتر یزدی را در محاکمه یا اعدام سران رژیم گذشته دارند، آیا احساس وظیفه نمیکنند که بر اساس موازین حقوقی و مبانی عقلی، اثبات این ادعا و ارایهی اسناد محکمه پسند به عهدهی ایشان است؟ نقل قول از یک روزنامهنگار بیاطلاع که در موارد متعدد دچار خطا شده است، چه ارزش حقوقی میتواند داشته باشد؟ روزنامهنگار مورد اشاره، حتی نمیداند که آقای دکتر یزدی در کدام دانشگاه در آمریکا کار میکرده است.
به راستی، آیا این وظیفهی آقای دکتر یزدی است که بیگناهیاش را اثبات کند، آیا صرف حضور
آقای دکتر یزدی در یک جلسه مطبوعاتی، گواه تصمیمگیری یا صدور حکم از سوی ایشان است؟ در آن جلسه، نزدیک به ۳۰ نفر دیگر نیز حضور داشتهاند. پس چرا این اتهام هرگز به هیچ فرد دیگری نسبت داده نشده است؟ در حالی که آقای دکتر سید احمد صدر حاج سید جوادی کتبا اعلام کردهاند که مسوولیت بازجویی از تیمسار رحیمی به عهدهی ایشان بوده است و از سوی دیگر، برخی افراد دیگر که در آن جلسه حضور داشتهاند و امروز با صدای آمریکا همکاری دارند، نیز به دفعات مکرر خلاف این ادعا را گواهی کردهاند، طرح مجدد و اصرار بر این ادعا و افترای واهی، بیانگر کدام عزم میتواند باشد؟ نکتهی دیگر آن که آیا میهمانان برنامهی مورد بحث و دیگر متهمکنندگان، به این موضوع نمیاندیشند که آقای دکتر یزدی در آن برهه، در بدنهی اجرایی حاکمیت ( دولت یا قوه مجریه ) حضور داشتهاند، حال آن که احکام اعدام به وسیله مقامات قضایی وقت صادر شده است ؟ متاسفانه، تلویزیون صدای آمریکا نیز، به دور از شأن و رسالت رسانهای، در ایجاد و تشدید فضای توهین و افترا نقش فعال بازی میکند. درست است که هر کس آزاد است که نظرش را در تلویزیون بیان کند و مدیریت تلویزیون، مسوول گفتار دیگران نیست. اما آیا بنا بر قواعد دمکراسی مورد نظر صدای آمریکا،
افراد مجازند که انواع افتراها و اتهامات را نیز به دیگران وارد سازند؟ آیا مرزهای دمکراسی و آزادی در همهی نظامهای سیاسی دمکراتیک جهان به پایبندی به حریم قانون و رعایت اصل عدم ضرررسانی به حقوق مادی
و معنوی آحاد جامعه محدود نمیشود؟ و آیا کشوری هست که در مقررات جزایی آن، افترا و دروغ پردازی جرم نباشد؟
۳.این بسیار دور از جوانمردی و موازین اخلاق سیاسی است که فردی در سی سال پیش به خاطر مخالفت با اعدامهای یاد شده مورد اعتراض گروههای انقلابی آن زمان قرار گیرد و اینک به دست داشتن در آن اعدامها متهم شود. در این زمینه، توجه به اسناد زیر خالی از لطف و فایده نیست:
در صفحهی اول شمارهی مورخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ روزنامهی کیهان، عکسی از آقایان دکتر یزدی، تیمسار رحیمی و تیمسار نصیری مربوط به آن جلسهی معروف چاپ و در کنار آن نوشته شده است: « تیمسار رحیمی در کنفرانس مطبوعاتی ». همچنین، در صفحهی ۸ همان روزنامه به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ گزارش آن کنفرانس مطبوعاتی آمده است و در زیر عنوان " دادگاه اسلامی " چنین دیده میشود: « دکتر ابراهیم یزدی در پایان مصاحبه گفت: انقلاب ما انقلاب اسلامی است. ما، صرف نظر از رفتار دشمنانمان، هرچه بوده و باشد با احترام با آنها رفتار خواهیم کرد تا به دادگاه تحویل داده شوند و عادلانه محاکمه شوند. انقلاب اسلامی و رفتار ما بر اساس جهانبینی اسلامی است. »
در صفحهی ۷ کیهان مورخ ۷ اسفند ۱۳۵۷، در ستونی زیر عنوان " محاکمات انقلابی متوقف شد "، به نقل از رهبر وقت انقلاب نوشته شده است: « نظر به این که تسریع در محاکمات و اجرای احکام دربارهی جنایتکاران فیالجمله منتفی شده است، لازم است از این پس محاکمات زیر نظر شورای انقلاب اسلامی و دولت اسلامی صورت گیرد و به همین منظور دستور داده شده است که شورای انقلاب، آییننامهی جدیدی تنظیم و تصویب نماید و لازم است که تا زمان تنظیم این آییننامه و ایجاد دادگاه مرکزی، محاکمات متوقف شوند ». آیا درج این خبر، گواه مخالفت آقای دکتر یزدی و همکارانش در دولت موقت و شخص مهندس بازرگان نسبت به سازوکار دادگاههای انقلابی محسوب نمیشود؟
باز هم در صفحهی ۲ کیهان مورخ ۲۸ اسفند ۱۳۵۷ به نقل از آقای دکتر یزدی چنین درج شده است:
« ما معتقدیم همانگونه که در دورانهای گذشته این افکار عمومی و این سازمانهای بینالمللی به عنوان یک بخش از کل مبارزات ملت ما فعالیتهایی در خارج از کشور انجام میدادند و همین سازمانها موثر بودند، حالا هم آنها میتوانند در جهت خلاف ما موثر باشند. اما حرف این سازمانها این نیست که چرا مثلا شما نصیری را کشتید. میگویند که چرا شما دارید این قدر مفت و بیجهت این افراد را محاکمه میکنید. مسالهی دادگاههای ما یکی از مسایلی است که تمام دنیا دارد به آن توجه میکند. ببینید که این موازین شرعی که ما میخواهیم به آنها ارایه دهیم چیست. بنابراین این دادگاهها فقط محاکمهی جنایتکاران نیست، بلکه ارایهی معیارهای خودمان به جهانیان است. کافی نیست که ما به مردم بگوییم که هویدا و دیگران جرم و جنایت کردند بلکه باید این اسناد و مدارک را هم ارایه دهیم و در معرض افکار عمومی جهان قرار دهیم و اگر این کار را نکنیم کشورهای دنیای اسلام به ما میگویند که پس اینها که میگفتید چه شد؟.»
در ستون " یک هفته در ایران "، در شماره ۹۹۸ مجلهی امید ایران، در گزارشی به قلم آقای دکتر نوریزاده از وضعیت روز چنین دیده میشود: « دکتر یزدی نیز، هنگام مراجعت از جنوب کشور گفت: محاکمهی هویدا طولانی خواهد بود. » و در فرازی دیگر، در صفحهی ۸ شمارهی ۹۹۷ همان مجله، در ستون " ایران در هفتهای که گذشت"، به نقل از دکتر یدالله سحابی معاون نخست وزیر، خطاب به خبرنگار هفتهنامهی نیوزویک نوشته شده است: « البته این افراد در زمرهی بدترین جنایتکاران کشور بودهاند و اعدام آنها مجازاتی عادلانه بود ولی بازرگان و من هیچ یک چگونگی و جریان کار را تایید نمیکنیم. در حال حاضر، منطق انقلاب مسلط است و همهی کارها آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود ». در همان شماره، به نقل از مهندس بازرگان گفته شده است که « ایشان موضوع اعدامها را از رادیو شنیدهاند. »
اسناد اشاره شده آشکارا ، نشان از عدم دخالت و ناخشنودی مسوولان دولت موقت، ازجمله آقای دکتر یزدی از محاکمات به اصطلاح انقلابی سران رژیم گذشته دارد. افزون بر این مطالب، موارد بسیاری را در روزنامههای منتقد دولت، در این باره در آن دوران میتوان یافت و عجیب نیست که از جملهی اتهامات ناروا به دولت موقت و آقای دکتر یزدی در آن روزگار، مماشات با سران نظام گذشته و مخالفت با احکام و روند دادرسی دادگاههای تحت ریاست آقای صادق خلخالی بوده است. آقای خلخالی، در خاطراتش بارها از مخالفت آقایان
مهندس بازرگان و دکتر یزدی با اعدامهای بیرویه یاد کرده است.
اگر رهبر فقید انقلاب به توصیهی آقای دکتر یزدی توجه کرده و افرادی مانند فرماندار نظامی و صادرکنندهی دستور تیراندازی به سوی مردم یا رییس ساواک در یک دادگاه علنی محاکمه شده بودند، امروز کسی نمیتوانست به تطهیر نظام پهلوی و دفاع از کارگزاران فاسد آن، برخیزد و دلسوزان واقعی انقلاب و ایران را ناجوانمردانه به دست داشتن در اعدام آنان متهم کند و به خاطر حضور و نقشآفرینی در انقلابی مردمی که مهمترین خواستهاش، استقلال کشور و آزادی ملت ایران بود، مورد سرزنش قرار دهد.
۴.لایحهی قانونی تشکیل دادگاه فوقالعادهی رسیدگی به جرایم ضد انقلاب در ۵/۴/ ۱۳۵۸ تصویب شد و در شماره ۱۰۰۱۸ مورخ ۲۵ ۴/۱۳۵۷ روزنامهی رسمی برای اجرا ابلاغ شد، حال آن که جلسهای که آقایان رحیمی، نصیری و دکتر یزدی و افراد بسیار دیگری، از جمله آقای دکتر نوریزاده، در آن حضور داشتند، مربوط به روزهای ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ یعنی تنها دو یا سه روز پس از پیروزی انقلاب است. به بیان دیگر، شش ماه پس از آن تاریخ، دادگاههای انقلاب به پیشنهاد دولت موقت تاسیس شد. جلسه مورد بحث نیز، به تصریح روزنامهی کیهان، کنفرانس مطبوعاتی بوده است، نه جلسهی دادگاه. حکم اعدام سران رژیم پیشین در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وسیله " دادگاههای انقلابی "، نه " دادگاه انقلاب "، به ریاست
آقای صادق خلخالی "و بنابر اظهار ایشان، با اطلاع یا به دستور مستقیم رهبر فقید انقلاب" صادر شده بود.
در صفحهی اول روزنامهی کیهان، به تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۵۸، به نقل از رهبر انقلاب آمده است:
« دژخیمان رژیم پهلوی همان روز اول باید کشته میشدند. مجرم محاکمه ندارد و باید کشته شود.» آقای خلخالی در مصاحبهای که در صفحهی ۶ روزنامهی کیهان، به تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۸، چاپ شد، ضمن انتقاد از دولت موقت که قاطعیت انقلابی ندارد، میگوید: « دادگاههای انقلاب اسلامی با یک حرکت انقلابی همهی نقشههای شیطانی آمریکا و اسراییل را نقش بر آب کرد و با اعدام مزدوران و سرسپردگان خودفروختهی درجه یک رژیم جنایت پیشهی محمد رضا پهلوی خط ارتباط آمریکا و اسراییل را به هم ریخت و به نابودی کشید. اعدام هویدا یک عمل انقلابی بود. به نظر من اعدام اینها احتیاجی به دادگاه و تشریفات نداشت. اینها میخواستند مسالهی هویدا یکی دو سال طول بکشد و در گلوی ما گیر کند ومسالهی بوتو تکرار شود. »
هر فرد منصف آگاه از تاریخ معاصر ایران گواهی میدهد که تیمسار رحیمی، آخرین فرماندار نظامی تهران در رژیم گذشته، وفق موازین معتبر حقوق داخلی و بینالمللی به خاطر کشتار متعدد مردم در دوران تصدیاش، دارای مسوولیت کیفری بوده است و یا آقای نعمت الله نصیری که در کودتای مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مردمی زندهیاد
دکتر محمد مصدق نقش موثر و عاملیت داشت و آخرین سمت امنیتی وی، ریاست سازمان مخوف ساواک بود، مسوولیت حبس، شکنجه و اعدام بسیاری از مبارزان دوران پهلوی را بر عهده داشته است.
نهضت آزادی ایران، با عنایت به مستندات بالا، بسیار متاسف است که اثرپذیری برخی از مسوولان دادگاههای انقلابی از جریانات و فضای روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و مردمی ۱۳۵۷ و عدم توجه به نصایح و نظرات زندهیاد مهندس بازرگان و یاران ایشان در دولت موقت و اعدام و کیفر سریع و بیفایدهی افرادی مانند تیمساران یاد شده، بدون توجه به پیامدهای آن، ضمن آن که باعث پنهانسازی ابعاد گستردهی فساد و بیعدالتی در آن نظام شده است، کار را به جایی رسانده است که امروزه افرادی مانند آقای منوچهر گنجی ـ که عضو کابینهی همایونی و در نتیجه دارای مسوولیت مشترک در همه تصمیمگیریهای دوران حضورش در حاکمیت مستبد پهلوی و شریک در جنایات آن بوده است ـ با دستیازی به شیوههای فرافکنانه و تطهیر عملکرد نظام سیاسی سابق، در واقع امکان پاک جلوه دادن خود و گریز از مسوولیت و مجازات عادلانه را یافته است و از رهگذار بیدرایتی برخی از مسوولان نظام جمهوری اسلامی، امکان یافته است که بر مشکلات عمیق ساختاری نظام پیشین، که اسباب قیام مردمی ۱۳۵۷ را پدید آورد، سرپوش گذارد.
محمد رضا پهلوی، در ۱۵ آبان ۱۳۵۷، پس از مشاهدهی سیل انبوه شرکتکنندگان در تظاهرات علیه نظام استبداد مطلقهی سلطنتی، در پیامی به ملت ایران گفت: « مردم! پیام انقلاب شما را شنیدم، شما ملت ایران علیه نظام و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من، به عنوان پادشاه ایران و به عنوای یک فرد ایرانی، نباشد. بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد. »، اما گویی، آنانی که وزیر شاه و مسوول و شریک آن ستمها و فسادها بودند و با اوج گیری انقلاب مردم، فرار را بر قرار ترجیح دادند، امروز خود را پهلویطلب معرفی کرده، منکر اصالت انقلاب ۵۷ شده و بیهوده در پی برگرداندن عقربههای زمان به عقب هستند.
نهضت آزادی ایران، با تکیه بر این تجربهی تاریخی، تأکید میکند که تنها راه برون رفت از وضعیت کنونی، بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی مانند استقلال، آزادی، عدالت و توسعه پایدار است. رعایت حداقلهای اشاره شده در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و توجه به حق حاکمیت ملت، مندرج در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تصحیح و اصلاح ساختارهای حقوقی و حقیقی قدرت سیاسی یگانه راهی است که میتواند موجب حفظ و ثبات نظامی شود که به بهای خون شهیدان بسیار شکل گرفته است.
در پایان، نهضت آزادی ایران یادآور میشود که واژگونی و تحریف واقعیتهای تاریخی انقلاب ۱۳۵۷ در راستای منافع ملی ایران قرار ندارد و تلویزیون صدای آمریکا را بار دیگر به رعایت اصول اخلاق حرفهای و شأن و معیارهای رسانهای فرا میخواند.
روابط عمومی
نهضت آزادی ایران
۲۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : فرار نهضت آزادی از پاسخگویی
با تشکر از دوستان گرامی و به ویژه نویسندهء محترم جناب آقای فرخنده و نظر دهندهء گرامی سیما، من در مجموع با اظهارات جناب آقای فرخنده مخالفم ولی بسیار خوشحالم که سرانجام نویسنده ای به خود این زحمت را میدهد تا اولاً بدور از احساسات و عواطف به مسائل نگاه کند و ثانیاً با وجود جهت گیری بر علیه موضوع بحث (در این مورد صدای آمریکا)، سعی داشته باشد تا جنبه های مثبت آنرا نیز از مد نظر دور ندارد.
جناب فرخنده، من با فرمایشات سیما موافقم که میگوید "بی طرف بودن رسانه ایی به معنای آن نیست که آن رسانه تحلیل و نظر ندهد". یک رسانهء گروهی قطعاً دارای این حق است تا در مورد وقایع و سیاستهای روز جهت گیری کند. شما نگاهی به رسانه های گروهی غربی بیاندازید تا با آسانی به این موضوع پی ببرید. شما در برنامه Lou Dobbs در CNN و یا Chris Matthews در برنامهء Hardball with Chris Matthews در شبکهء MSNBC و یا در BBC International براحتی میبینید که مجریان برنامه در بسیاری از موارد با شرکت کنندگان وارد بحث میشوند و در اکثر اوقات این گفتگوها به مباحث تندی مبدل میگردد. نکاتی که این رسانه ها در مد نظر دارند این است که: ۱- اخبار روز را بدون سانسور عرضه کنند ۲- در تفسیرها و مباحثات سیاسی به طرف مقابل امکان دهند تا نظرات خود را ابراز دارد.
شکی نیست که جهت سیاسی بخش فارسی صدای آمریکا در مخالفت با رژیم حاکم است (که من به عنوان یک ایرانی هوادار سرنگونی جمهوری اسلامی هیچ مشکلی با این مسئله ندارم) و شکی نیست که مجریان صدای آمریکا نیز از مخالفان رژیم حاکم هستند و نظرات خود را نیز در لابلای حرفها ابراز میدارند. ولی باید این نکته را مدنظر داشت که اولاً میزان مخالفت آنها با میهمانان هرگز به تند و تیزی رسانه های گروهی انگلیسی زبان غربی (که قاعدتاً باید استاندارد سنجش باشند) نیست و همواره به مخالفان خود این فرصت را میدهند تا نظرات خود را ابراز دارند. حضور اشخاصی چون امیراحمدی، کاوهء اسفندیاری، مسعود بهنود و رجایی خراسانی که همگی به نوعی از هواداران این رژیم هستند گواه این مدعاست.
من نمیدانم اگر جهتدار بودن برنامه های یک رسانهء گروهی مشکل ساز است، چرا هیچوقت بر علیه بخش فارسی BBC، که آشکارا در تحلیل هایش جانب رژیم را میگیرد، حرفی زده نمیشود؟
در مورد نهضت آزادی، ضمن احترام به دیدگاه های جناب فرخنده، براستی از بعضی از اظهار نظرات ایشان متعجبم. کجا نهضت آزادی "هزینه ای " بر علیه این رژیم پرداخته؟ نهضت آزادی از شرکای اولیهء آخوندها در حکومت بود و باید پاسخگوی کشتارها، سرکوبها و سیاسیتهای خانمان برانداز رژیم در سالهای اولیهء به قدرت رسیدن باشد. نهضت آزادی از تایید کنندگان قانون اساسی ولایت فقیه بود و همواره خود را موظف به دفاع از موجودیت نظام اسلامی میداند.
در مورد نحوهء برخورد صدای آمریکا با نهضت آزادی، من کاملاً با نظرات آقای فرخنده مخالفم. چه کسی گفته که ابراز مخالفت با یک جریان سیاسی به معنی "سم پاشی و دروغپراکنی" بر علیه آن گروه است؟ من خود شاهد بوده ام که مجریان صدای آمریکا (از جمله جمشید چالنگی) بارها و بارها در برنامهء خود اعلام کرده اند که به مسئولین نهضت آزادی این فرصت را خواهند داد که از این تریبون به اتهامات وارده بر آنها پاسخ گویند. اگر آقای نوری زاده حرفی ناشایست بر علیه این جماعت در صدای آمریکا ابراز داشته، آیا منطقی نیست که به دعوت مسئولین صدای آمریکا پاسخ مثبت داد و به جای فرار کردن و فحش دادن و قایم شدن، چنانچه رسم است از همان تریبون و در حضور همان فردی که این "اتهامات" را بر علیه آنان زده، پاسخی منطقی ارائه کرد؟ آیا این قایم موشک بازیها نشانهء آن نیست که اساساً نهضت آزادی حرفی برای گفتن ندارد و سعی بر فرار از پاسخگویی دارد؟
در پایان به همهء دوستان توصیه میکنم که از توهین به نویسندهء محترم خودداری کنند. همانطور که عرض کردم، صرف نظر از موافقت و یا مخالفت ما با اظهارات ایشان، آقای فرخنده بسیار متین با مسائل برخورد کردند و دور از شان نظر دهندگان محترم است که خود را هم ردیف لمپن های بیسوادی کنند که هر از گاهی با حضورشان در این بحثها سعی در به بیراهه کشیدن مطالب دارند.
۲۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : مش قاسم
عنوان : والا دوروغ چرا؟
عجبا! دوروغ در روز روشن! این جناب فرخنده ایندفعه گل کاشته و نوشته است که:
"... گروهایی مانند نهضت آزادی،.. در راه دمکراسی و نهادینه کردن فرهنگ آن در ایران هزینه داده اند و می دهند..."
چه هزینه ای؟ این چه حرفهای است که سرهم می کنید؟ اینها هنوز پشت ملایان حکومتی نماز جماعت می خوانند! خجالت هم خوب چیزی هست! خود این حامیان "رهبر فقید انقلاب" جرات گفتن این حرفها را ندارند! یزدی به برادران خشن تر اسلامی خود رهنمود می دهد که نگذارند مخالفان منسجم شوند و این هزینه دادن این کاسه لیسان رژیم وحشت اسلامی است!
۲۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷
|