از : محسن کوشا
عنوان : حقوق بشر را حرمت نگهداریم
اجازه ندهیم در اینجا به عنوان "کانون رهائی" یا هر جریان دیگر آگاهانه یا ناآگاهانه به نیروهای مجاهدین خلق برخورد های قیم مابانه و تحقیر آمیز صورت گیرد. رسیدگی به عملکرد مجاهدین و هر جریان دیگر حتی قاتلان منسوب به رژیم گذشته و کنونی را نباید با الفاظ سطحی و برخورد های شخصی لوٍث نمود . اگر میخواهیم بنام منشور حقوق بشر از ساکنین شهر اشرف حمایت کنیم ربطی به عقده گشائی کردن و در مقام مدعی العموم نشتن ندارد. اینجا دادگاه نیست !!!ما باید نشان دهیم که بعداز شاه و آخوند دیگر اقتدار گرائی در ایران بر نخواهد گشت و تمام شهروند ها بدون استثنا در برابر مصون و از حقوق یکسان برخوردار خوهند بود حتی شاه الهی ها و حزب الهی ها نباید مورد تعرض قرار گیرند. قانون و فقط قانون
این را باید از همین امروز تمرین کنیم وگرنه کلاهمان پس معرکه ست و هر کی بخود حق میدهد که قیم ما باشد.
٣۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : رضا
عنوان : وقاحت بی حد و مرز
آخوندها وعواملشان به خوبی می دانند که مقاومت ایران و در کانون آن مجاهدین خلق, آنچه دارند سراسر محصول زحمات و درد و رنج و خون سرخ و جوشان خودشان است و چشم به هیچ کمک خارجی نداشته, ندارند و نخواهند داشت. و از قضا اعتلا و فتح قله های پیروزی یکی بعد از دیگری, بخاطر همین اندیشه و سیاست «کس نخارد» است. از طرفی هرکس نداند ما و خلق قهرمان ایران خوب می دانیم که اتفاقاً رژیم آخوندی آرزو می کند که ایکاش مجاهدین وابسته به این یا آن قدرت بودند تا بلکه بتواند حریف شان بشود. آرزویی که به گور خواهند برد.
عامل زبون اطلاعات آخوندی که نمی تواند ترس و نگرانی خود و کلیت نظام پلید آخوندی را پنهان کند بالکل بند را آب داده و می پرسد: «در شرایط کنونی استراتژی و خط آینده مجاهدین چیست و چه می خواهند بکنند؟»
در یک کلام باید گفت اصلا نگران نباشید, به قول معروف «اگر علی ساربان است, می داند که شتر را کجا بخواباند»
مجاهدین بخوبی می دانند که در «طوفان حوادث» یا هر شرایطی که در پیش باشد, چه خط و آینده ای را برای خودشان و خلق قهرمان ایران از یک طرف و برای آخوندها و خائنین خبیث از طرف دیگر, رقم بزنند. عجله نکنید, متنظر باشید خواهید دید. زمان زیادی نمانده است. زیرا «عقربه های زمان» همواره به زیان حکومتهای دیکتاتور و خائنین خود فروش بوده است.
حبیب گودرزی
٣۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : سمیرا حق شناس
عنوان : معرفی کانون رهائی
ممکن ست دوستانی که با "کانون رهائی" آشنا هستند در باره ی آن اطلاعاتی بنویسند و آدرس آنرا ذکر نمایند تا با فعالیت های آن آشنا شد.
قبلا از مساعدت شما سپاسگزارم
٣۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دردمند ....................
عنوان : پیشنهاد مشخص چیست؟
من نیز با شما همصدا می گویم مرگ بر جمهوری اسلامی
ولی پیشنهاد مشخص چیست؟
آن بیچاره های محاصره شده باید چه کار کنند؟
آیا با شعار شما مشکلی از آن ها حل میشه؟
چرا تلاش می کنید دهان مردم را ببندید و به همه بگید مأمور اسلامی. آیا شما می دانید که این کار شما مردم را گیج می کند؟
اگر فردا فاجعه رخ داد ، چه کسی جواب خواهد داد؟ رجوی که زن رفیقش را برد تو بستر خودش ، از او میخواهید که جواب بدهد!؟
هنوز دیر نشده است باید فکری برای این فرزندان شریف و جان بر کف ایران زمین انجام داد.
اگر دروغ نمی گویید و واقعاً دلسوز هستید ،بجای شعار دادن راه حل پیشنهاد کنید. شما در خانه های گرم خود در اروپا نشسته ایید و دارید شعار می دهید ، یک لحظه خود را جای آن ها بگذارید شاید ....................
٣۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : محمد
عنوان : بریدگان
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود آبادی نیست
تا در همه جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
٣۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : کانون رهائی یا یوغ آخوندی
"کانون رهائی " کذائی یکی دیگر از سرقفلی های پاسداران گمنام وزارت جنایت و آدمکش می باشد و در اصل یکی دیگر از باتلاق های متعفن رژیم برای به دام انداختن و نابود کردن افراد هوادار مجاهدین می باشد. گول این دورغگو ها را نباید خورد.
٣۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : بریدگان از مجاهدین
رضا اسدی به اعتراف خود از هواداران مجاهدین بوده است که توسط آنها از ایران به خارج منتقل شده است در زمانی که اگر دستگیر می شد مطمنا یا اعدام می شد یا سالها زندانی می شدو یا به یک جلاد تواب تمام عیار تبدیل می شد. او سالها با همان سازمانی که اکنون آن را فرقه می نامد "مجاهدت" کرد اما اکنون نظراتی را مطرح می کند که کاملا ۱۸۰ درجه در مخالفت با مرام سابق خودش می باشد و تقریبا کپی از مواضع ضد انسانی رژیم مرگبار ملا های جنایتکار می باشد.
متاسفانه اکثر کسانی که از سازمان مجاهدین جدا می شوند بطور کلی دگرگون می شوند و لزوما این مسیر مثبت برای آنها نمی شود بلکه عقب گرد زده و به رژیم نزدیک می شوند. آنها دیگر همان حرفهای رژیم را در مورد یاران سابق خود می زنند و تمامی فعالیت های آنها خلاصه می شود ضدیت با مجاهدین و کمتر از یک درصد هم با رژیم ضدیتی نشان نمی دهند.
رضا اسدی و دیگر بریدگان از مجاهدین حتی توسط دیگر سازمانها و احزاب اپوزیسیون مورد اعتماد نیستند و عموما به عنوان عوامل وزارت اطلاعات رژیم دیده می شوند. شباهتهای نوشته های آنها با کیهان شریعتمداری بطور وحشتناکی روشن است. اشخاصی که حتی مخالف سیاستهای مجاهدین باشند اما مخالف رژیم آدمکشان ملاها نیز باشند نمی توانند به او و بقیه بریدگان و جدا شدگان مجاهدین که تبلیغات رژیم را تکرار می کنند اعتماد کنند. باید از امثال رضا اسدی ها دوری کرد.
٣۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دردمند ..........
عنوان : کمی به فکر فرو روید و به یاد بیاورید که شما نه ماشین بلکه انسان هستید...........
شما بدهکارید زیرا اردوی عظیمی از فرزندان مردم ایران را که اگر امروز می ماندند ، ایران را اینرو و آن رو می کردند ، دادید دم تیغ و هر کس به شما هر چی گفت او را دشمن شمردید ، این چه راه درستی بود که به قول خودتان ۱۳۰ هزار کشته داده اید در آن و امروز نتیجه اش این است که می بینید. آن دوست عزیز حرف خوبی زده فرق بین انسان و حیوان در دانایی و نادانی است. چقدر خوب بود بدون عصبیت یک لحظه به فکر فرو می رفتید.
از یکی پرسیدند: آقا چند سالته؟
گفت: مثلاً ، سی سال
بیست سال گذشت ، دوباره ازش پرسیدند ، که آقا تو چند سالته؟
دوباره جواب داد : سی سال.
بهش گفتند: تو بیست سال پیش گفته بودی که سی سالمه!
بسیار طلبکارانه و با قیافه ای جدی گفت: شما مگر نمی دانید که حرف مرد یکیست!؟ سر حرف خود با بی منطقی ایستادن ، یعنی اینکه من جعل و حهل را دوست میدارم به شما چه مربوط است؟!
این دفعه اما به من هم مربوط است ، زیرا تو پسر خاله ی مرا که تنها فرزند خانه بود و شاگرد ممتاز دانشکاه بردی و کشتن دادی بطوری که ما حتی گورش را نمی دانیم کجاست ، راستی در خلوت خود هیچ به یاد آن زن که تنها فرزندش را رجوی گرفت و برد و کشتن داد می افتید. سه ماه تمام تقریباً غذا نمی خورد تا مرد.......
٣۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : امید اهلی زاده
عنوان : باید فکر ازادی و رهایی را به گور برد
یادم هست در تلوزیون ماهواره ای به نام رنگارنگ حدود یک ماهه پیش مردم ایران چنان سرو دست می شکستند برای عضویت در ارتش ملی که در تاریخ نظر سنجی هم که اگر نامش را بگذاریم بی همتا بود . اینکه مردم به جان امده حاضر هستند در یک ارتش ملی مسلحانه بر ضد جکومت فعلی کشورشان به نبرد بپردازند نشان از مخالفت و امادگی قیام عمومی بر ضد دیکتاتورهایی هست که چنین فضایی را ایجاد کرده اند جمهوری اسلامی اگر به اندازه یک سرسوزن به ملت ایران خوبی کرده بود حتی یک نفر هم راضی نمی شد به روی این دولت اسحله بکشد اما متاسفانه ابعاد نابرابری و ناعدالتی و ضدیت با حقوق بشر در کشورمان ایران به قدری هست که احتمال هر گونه برخوردی با این رزیم می رود و مردم ایران از این امر ناراضی که نیستند بلکه انتظارش را هم می کشند پس ایرادی به ارتش شهر اشرف نمی توان گرفت چون مردم داخل ایران هم در اندیشه و ارزوی ارتشی هستند که انها را ازاد کند البته بعضی ها که صدایشان از جای گرم می اید و در اتاق هایشان کنار شومینه های گرم فرنگی نشسته اند و برایشان فرقی نمی کند که ملتی نان دارد بخورد یا نخورد خرج تحصیل فرزندانش را دارد یا ندارد بچه هایشان کار دارند یا ندارند فقرو فحشا چه معنایی دارد یا ندارد این افراد می گویند مبارزه مسلحانه معنایی ندارد بلکه باید با خودکارو انترنت به جنگ دولت های سرکوبگر رفت اما مردم درمانده ای که در سرمای زمستان قادر نیستسند یک جفت کفش پلاستیکی برای فرزندانشان بخرند و لقمه ای نان در سفره هایشان ببرند از خدا می خواهند با هر وسیله ای که شده است زودتر به ازادی و پول نفتشان برسند و دست دزدها را از بیت المالشان کوتاه کنند اما چه کسانی با ازادی ملت ایران مخالفت می کنند کسانی به جز خودی های خارج نشین نیستند که هنوز به خاطر رهبر شدن و رئیس جمهور شدن و سیاست مدار شدن تو سرو کله یکدیگر می زنند و نمی گذارند مردم ایران به ازادی برسند تا زمانیکه اتحاد میان کله گنده های احزاب و گروه ها و سازمان های خارج نشین پا نگرفته است باید وجود نامبارک اخوندها را تحمل کرد و فکر ازادی و رهایی را به گور برد
٣۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جو اد
عنوان : آوو امیر جان با یک مقاله چه تحریک شدی!؟
دو راننده در میدان فوزیه با هم تصادف می کنند. اولی پیاده می شه هر چه فحش ناموس بلد بوده نثار دومی می کند.
دومی بعد از نیم ساعت که فحش ها را شنید می گوید: "آوو داداش یک تصادف کردیم تو چه تحریک شدی! یکدفعه می خواهی با همه کس وکار من وصلت کنی!"
حالا حکایت این مجاهدین است (مثل امیر و ...). یک شخصی نظرش را داده و از دید بسیاری درست است. من جمله بنده. شما بجای پاسخ چرا فحش می دهید. شما بدهکارید خیلی هم بدهکارید. کمی حیا کنید
٣۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|