سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نقش چپ در حوادث مرداد ۳۲ - محمدعلی عمویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : آرش ...

عنوان : و اینک بعد از سال ها در آن مورد چه فکر می کنید؟
رهایی عزیز ، اصلاً دلم نمی خواست وارد این بحث شوم زیرا دامن زدن به آن را در این لحظه اصلاً لازم نمی دانم. ولی چون شما و سهراب عزیز بحث را به این نقطه کشاندید ، از فرصت استفاده کرده سئوالی که سال هاست چون شعله ی آتش جاویدانی در دل و جانم زبانه می کشد اندوهناک را مطرح می کنم ، شاید جوابت این دل شعله ور و بیقرار را آب سردی گردد. شاید عمو عمویی از دور مرا می شناسد ، بعضی از رهبران و اعضای اکثریت هم مرا خوب می شناسند و می دانند که در این دل بجز پاکی و زلالی جای نمی دهم ، پس بیشک از رک گویی من دلخور نمی شوند و امیدوارم که شما نیز مرا دریابید و سئوال من شما عزیز را دلگیر نسازد.

بعد از سالها هنوز قیافه های زیبا و گلوار بچه ها یادم نمی رود.

سئوال این است : قبل از سئوال خواهشی دارم و آن این است که با عصبیت جواب ندهید و به حاشیه هم نروید ، چون این جواب شما برای من ارزش تاریخی نیز دارد.
چگونه آن تصمیم که برابر با مرگ بود گرفته شد!؟ جنگی نابرابر با رژیمی تازه نفس!
و اینک بعد از سال ها در آن مورد چه فکر می کنید؟
٣۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : سهراب دره‌شوری

عنوان : نیروهای «انقلابی و بالنده»
مبارزات مردم در ایران هیچ ارتباطی به نیروهای خود خوانده «انقلابی و بالنده» ندارد. این نیرو ها هیچ نقشی در این مبارزات ندارند. بهتر است این مدعیان، مبارزات مردم در داخل ایران را مصادره نکنند و به جای انتقاد مداوم از دیگران، کارنامه گذشنه و برنامه فعلی خود را ارایه دهند. سیاستهای ماجراجویانه چپ افراطی که بعد از انقلاب شعار بر پایی حکومت کارگری میداد حداقل به اندازه سیاست های فداییان اکثریت در سالهای ۵۹-۶۲ قابل نقد است.
٣۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرش .................

عنوان : فغان من ، ز آتش زمان من ، فتاده است به جان من --- بیا ببین ، بیا ببین ، ببین تو این نهان من --- به کار و دست خود بناز ، به دیگری تو دل مباز --- رهایی جان ِ جان من ، به این بُوَد رهایی جهان من
رهایی عزیز من به هیچ کسی دل خوش نگرده ام ، به همین خاطر تنهایم ، تنهاتر از هر زمانی. من نگران فردای ایرانم و این است که فقط و فقط نظرم را می دهم. اتفاقاً بخش هایی از آن نگرانی ای که در وجود شماست در وجود من است. نظرم این است که اکثریت تا به امروز توانسته - یا شانس آورده - از فروپاشی خود جلو گیری کند ، اما باید بداند که اگر فوری خود را سرو سامان ندهد ، آش پحته را به سر سفره برایش خواهند آورد. و آن روز دیگر در افسوس و فغان نشستن کاری از پیش نمی برد. تنه ی بزرگی اکثریت در ایران و خارج آن دارد ، اگر این سر نتواند آن تن را بکشد ، از پای در آمده خود می کُشد. اکثریت نباید منتظر این بماند که فردا بر گردد و نیرو های سابق دورش را بگیرند. جهان در جوش و خروشی کم نظیر در غلغل است ، همین امروز باید اقدام کرد. لحظه را اگر در نیابیم باخته ایم ، یعنی با دشمنان خود به با دست خود ساخته ایم. دارند مشغول می کنند ما را به هوای چیز های شیرینی که چیزی نیست. به قول مولوی بزرگ همه چیز در درون تو است ، در دستان تو موج می زند ، ای دریا! اگر اندکی بجنبی ، موج هایت پی در پی به اوج می زند ، چه نشسته ای و گاه دست گدایی به سوی دشمن دراز می کنی ، ترا چه شده است که نه به سوی خانه ی عشق گه گاه نماز می کنی!؟
این سخن من است به اکثریت و همه ی نیروهای میهنی. رهایی عزیز ، با تفنگ دیگر نمی شود رهایی بدست آورد ، با محافظه کاری و راست روی هم نمی شود. باید تشکیلاتی عظیم و پر قدرت ایجاد کرد و با آن به نجات ایران شتافت. اکثریت نیروی آن را دارد اگر بدرستی از این مزرعه برچیند ، و قُوت نجات را در سر زمین خود ببیند و خوشه چین پاییزی این و آن نگردد.

چون ممکن است:
که مشغولش کنند
تا شامل گولش کنند
.................
٣۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرمان رهائی

عنوان : بیسوادی تاریخی
علی مفدادی بهتر است به جای سر هم کردن داستان های تخیلی یک چند تا کتاب تاریخی بخواند و باعث شرمساری خود و اتلاف وقت دیگران نشود. این داستانهای مضحک حتی در دوران طلائی رژیم آمریکای شاه نیز ارزش خواندن نداشت چه برسد به حال که حقایق تاریخی ماهیت کودتای نفتی را نشان داده و بهانه های مسخره ای نظیر به قدرت گرفتن حزب توده را بی اعتبارتر از هر زمانی کرده است.
٣۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرمان رهائی

عنوان : شعارهای کلیشه ای
آن تعداد از معدود افرادی که هنوز به اکثریت وفادار هستند در مقابل سیل عظیم انتقادات به سیاستهای ارتجاعی اکثریت با متهم کردن منتقدین به شعارهای کلیشه ای تلاش می کنند راه گریزی بیابند و این پدیده جدیدی نیست. آنها همچنین صحنه سیاسی ایران را همواره خالی از مبارزه می بینند و دقیقا به همین خاطر از گذشته چشم به باندبازی های جناح های رژیم داشته و دارند. مطمنا اگر غیر از این بود درگذشته به حمایت از جانیان اسلامی نمی پرداختند و یا بعدتر از خاتمی و باند مرتج و اطلاعاتی مجاهدین پاسدارن انقلاب اسلامی حمایت نمی کردند. آنها هنوز از این امامزاده ها امید معجزه دارند. در سالهای اخیر شاهد مبارزات کارگران شرکت واحد و دانشجویان و زنان و معلمان و کارگران صنایع مختلف بوده ایم. شاهد مبارزات دانشجویان انقلابی برابری طلب بوده ایم که همه بخشی از نیروهای بالنده انقلابی هستند اما اکثریتی ها هیچ نیروی انقلابی نمی بینند و امید به امثال جلادانی مانند حجاریان و بقیه تبهکاران اصلاحطلب داشته و دارند. جنبش چپ در داخل ایران نگرانی تمامی جناحهای رژیم را برانگیخته و ملی مذهبی های کارچاق امام جانیان نظیر ابراهیم یزدی پی در پی به جناح های هارتر رژیم هشدار می دهند اما به قول امام جانیان اسلامی, "لاکن" اکثریتی هیچ نمی بیند و به دست به دامن ملائکه می شود که یک آخوند خط امامی دیگر مسند قدرت را در نظام کفتارها به دست بگیرد.
آری نیروهای بالنده و انقلابی واقعا وجود دارد اما اکثریتی توانائی دیدن آنها را ندارد.
٣۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : علی مقدادی

عنوان : در آرزوی کودتای سرخ
با دورود

اکنون بیش از پنج ده از کودتای بیست وهشت آمرداد میگذرد.اینک هنوز نظراتی چند گانه دراین باره وجود دارد که ناشی از تلاقی منافع واهدا ف در این برهه تاریخی است. در ادامه مسیر مشروطه رئیس دولت مصدق میشود.بنابر این دولتی قانونی است که اهداف دولت خود را در چهارچوب قانون اساسی اعلام میکند.
از یک دولت قانونی بیش از انچه در قانون اساسی درج شده انتظار دیکری نباید داشت.هدف حزب توده ایران برهم زدن نظام قانونی گشور وبرپائی نظام سوسیالیستی در ایران از نوع شوروی است.این سیاست با تقاضای نفت شمال
دفاع از فرقه دمکرات و تیر اندازی به شاه صورت میگیرد.حزب توده از انجائیکه دارای بینش کومونیستی است نه اعتقادی به حکومت آزاد وپارلمانی دارد ونه به رئیس دولت وقت.احزاب وسازمان های قانونی ومعتقد به مبارزات پارلمانی نیازی به داشتن سلاح وسازمان نظامی ندارند. حزب توده هم مسلح بود وهم دارای سازمان نظامی.
این سازمان دهی نظامی برای هدفی جز کودتا علیه نظام قانونی کشور نبود.
دولت شوروی وحزب توده مانع اصلی رابرای رسیدن به اهداف خود در درجه اول شاه میدانستند.خوشبختانه این توطعئه در تیر اندازی به شاه با شکست روبروشد.
اگر شاه در آن روز هدف قرار میگرفت شوروی وحزب توده باتسخیر قدرت فاصله ای نداشتند.با رفتن شاه از ایران شوروی وحزب مانع اصلی را پشت سر گذاشتند و ترور مصدق برای حزب توده بسیار آسان بود.از انجا که مسئله نفت در کار بود ومصدق نفت راملی کرده بود دشمن هم غرب وهم شرق آرام نبودند.غرب نفت مجانی میخواست وشوروی تمام ایران را.مصدق تنها بود.حزب توده هیچ دلسوزی واحساس همبستگی نه با مصدق داشت ونه با نهضت ملی ایران.احتمال باز گشت شاه به ایران باعث وحشت حزب توده وبر سراب شدن همه توطئه ها بود.ادعای مقابله با کودتا نه برای نجات حکومت ملی بلکه اماده سازی برای یک کودتای کمونیستی بود.مسئله بسیار روشن است.در نبود شاه وبودن یک سازمان نظامی وپشتیبانی دولت شوروی منافع پرولتاریای جهانی به منافع ملی ورهبر آن رجحان وبرتری دارند.

ادعای هشدار به مصدق در مورد کودتا راه گم کردن است. این تناقض قابل درک نیستکه از سوئی دولت مصدق را عامل بیگانه بدانیم واز سوی دیگراز این عامل بیگانه انتظار مقابله با کودتا داشته باشیم..

حزب توده باسیاست خود مسئول وقایع پس از بیست وهشت امرداد و
دیکتا توری فردی شاه پس از واقعه دانشگاه است.


در صورت پیروزی کودتای توده ای بدون شک ماامروز بخشی از اقمار شوروی سابق میشدیم. تاریخ اوروپای شرقی وستم جابرانه دولت روس در برابر ماست.

.حزبی که دولت قانونی مصدق رابه سقوط کشاند پاداش خود را سی سال پس از
دولت مصدق از همکاری با آخوندهای ضد ایرانی با اعدام وغربت ودربدری دریافت کرد.وهنوز این شهامت اخلاقی رانداردکه از گذشته ننگین خود دوری کند.
شاید افراد با وجدانی در حزب بودند که راه درست را راه قانونی وبهتری میدانستند تا ماجرا جوئی رهبری که به این فاجعه رسید.حزب توده بزرگترین فرصت های تاریخی را که میتوانست به نفع زحمتکشان باشد از دست داد یکبار در سالهای بیست تا سی دو وپس از بهمن . وظیفه تاریخی حزب توده دفاع از منافع شوروی سابق وروسیه کنونی در ایران است واین وظیفه را به نحو احسن انجام داده است.
با احترام . ا .
٣۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : سهراب دره شوری

عنوان : شعارهای کلیشه ای
مطالبی که آرش نوشته است قابل توجه و تامل است. پاسخ «آرمان
رهایی» مخدوش وتکرار شعارهای کلیشه ایست. بهتراست از دنیای مجازی اینترنت فاصله بگیریم و نگاهی هم به دنیای واقعی بیاندازیم. از کدام «نیروهای بالنده و انقلابی ایران» سخن می گویید؟ سی سال بعد ازانقلاب ۵۷ هنوز برنامه ای به مردم ارایه نشده است. غیر از انتقاد از فداییان اکثریت چه کار دیگری از این انقلابیون سر زده است؟ اشتباهات مهلک اکثریت باید بررسی و نقد شود. آیا حضرات نادان و جاه طلبی که بدون توجه به توازن قوا جوانان
پرشور و بی تجربه را زیر تیغ حکومت جنایتکار خمینی رها کردند و غالبا به خارج گریختند بهتر از سران اکثریت هستند؟
٣۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرمان رهائی

عنوان : سازمان بی در و پیکر اکثریت
هموطن ایرانی آقای آرش با عرض سلام باید خدمتتان عرض کنم که شما شاید نمی خواهید قبول کنید که سازمان اکثریت بعد از فروپاشی شوروی تبدیل شده است به یک محفل لیبرال. این محفل دیگر نمی تواند یک هزارم طرفداران سازمان چریکهای فدائی خلق را اکنون داشته باشد. در سازمان اکثریت به قول معروف از شیر مرغ تا جان آدمیزاد می توان یافت اما از انقلابی بودن دیگر خبری نیست. آقای عزیز با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمی شود. محفل اکثریت به وجود فعلی خود به همین شکل ادامه خواهد داد و شاید با معاملات سیاسی و زد و بند های سیاسی خود را در دل بورژواها جا کند اما جایی در بین نیروهای بالنده و انقلابی ایران ندارد. اکثریت اکنون فقط به میراث خواری نام فدائی دلخوش است و در بین نسل جوان و انقلابی به خاطر همراهی با جمهوری اسلامی اصلا مطرح نیست. شما معلوم است که انسان خوش قلبی هستید اما دارودسته اکثریت اپورتونیست های سیاسی هستند که برای دستیابی به قدرت بعید نیست با بدنامترین افراد نیز وارد بیزینس شوند. آقای عمویی نیز عمر خود را فدایی کسانی کرد که اکنون به بورژواهای تمام عیار روسی و آذری و ایرانی تبدیل شده اند و از هر فرصتی برای بیزینس با نمایندگان خدا در ایران آماده می باشند. داستان غم انگیز و تلخی است و باور شما به اکثریتی ها غم انگیز تر می باشد.
٣۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرش ...

عنوان : نگوید دگر روسیاه دیگ به دیگ ///////// جدا می شود راه الماس و ریگ
روبه ی عزیز من احساسی چنین دارم که چون زخمی روزگار هستی کمی دچار لج بازی شده ای ، به هر حال بعضی مسایل هست که فقط انسان در تنهایی خود می تواند گره ی آن را در خود بگشاید. ولی با همه اینها من به نظر شما عزیز احترام می گذارم و این را حق مسلم شما می دانم که مخالف نظر من باشید ، ای کاش گروه ها و دسته هایی که برده سازی راه انداخته اند در آن ها هم روزبه ها به وجود می آمدند و می گفتند آقای عزیز ! رهبر گرامی خزب یا سازمان ! دوران برده داری خیلی وقت است که پایان پذیرفته من با نظر شما مخالفم ، این یک آغاز بزرگ است برای انسانی زیستن
مخالفت شما را با خود ارج می نهم و دستتان را گرم می فشارم ، من این حرف ها را نزدم که تو با من موافق بشوی ، من فقط نظرم را که بعد از ۲۶ سال آوارگی در این غربت غریب به آن رسیده ام ، و خون دل ها برایش خورده ام بیان کردم و بس.
من بسیار شادم که تو با من مخالفت می کنی شادی من از این زاویه است که تو فردا می توانی با دیگرانی که هیاهوی فراوان برای هیچ دارند نیز مخالف باشی و دلیرانه نظرت را بدهی تا گروه گرایی با حضور دلیران معترضی چون تو به برده داری نوین تبدیل نگردد.
درود بر تو که مخالف نظر منی.

و اما در باب سخن جناب کوشا باید عرض کنم که پیشنهاد ایشان را می پسندم . ولی همانطور که گفتم باز می گویم سازمان می تواند سروسامان یابد و آن شود که باید. فعلاً از پشت گردنه و پیچ تاریخ طوفان زده از راه رسیده است . عده ای شادمانه خواب جشن مرگ برایش دیده بودند ، اما سازمان از پا در نیامد و اینک باران کینه می بارد تا از پا در آورندش ، تا در فردای ایران با سازمانی قوی و سرتاسری چپ روبرو نباشند. سازمان فلان شخص نیست ، نظر زیبای تو می تواند سال ها در حاشیه باشد و ناگهان همه گیر شود . با خانه نشینی نمی شود به میدان درا و آفتاب نگاه زلال خود را بر رود تشکیلات بتابان.

چو خورشید گردی به کوه و کمر
ز تو بار یابد جهان سر به سر
ز کوشا جهان خوشه ور می شود
خرابی ی دوران دگر می شور
سبو پر شود از شراب نظر
خبر ها بیاید ز دور سحر
جهان را منور کند گفتگو
نظر ها چو گردند به هم رو برو
نگوید دگر روسیاه دیگ به دیگ
جدا می شود راه الماس و ریگ
......................
٣۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

    از : محسن کوشا

عنوان : کدام اکثریت ؟
برای توجه ی آرش !

اولین فشنگ بسوی مردم !!

خروسخوان ۲۲ بهمن زندان اوین تسلیم شد یا تسخیر شد یا هرچه واقعا میشود آنرا نامید.
رادیو ایران مرتب پپام های مهیج از حرکت مردم بسوی اوین گزارش میداد و راه بندان اتوبان پارک وی تا تقاطع شهر بازی هرگز سابقه نداشته بود. تمام کوچه باغ های اوین مملو از جمعیت بود که لحن رادیو عوض شد و اعلام کرد اطراف دیوار اوین مین گذاری شده و از مردم خواست که به زندان نزدیک نشوند. ما در حیاط زندان بالا رفتیم از آشپزخانه رد شدیم که پاطیل ها و قزخان ها نشسته با چربیهای ماسیده در آن حکایت از تعطیلی آن میکرد. ما در سربالائی می رفتیم و عده ای به پائین بر میگشتند. هر کس با جعبه های آبی رولور - پیستول - و خشاب های فشنگ شاد و خندان بنظر میرسید. وسط خیابان مقادیری عکس و مدارک پخش و پلا بود.

هشدار های رادیو عصبی شده بود و میخواست که زندان را ترک کنیم. ما هم بر گشتیم - در این فاصله ی زمانی نزدیک درب خروجی چند تا میز گذاشته بودند و همافر ها سلاح ها را از مردم تحویل میگرفتند. وضع بسیار ناجوری پیش آمده بود عده ای میخواستند داخل زندان شوند و ما میخواستیم خارج شویم درست وسط در همه گیر کرده بودیم. یک مرتبه رگبار مسلسل شروع به باریدن کرد. و گلوله ها به بالای دیوار زندان برخورد میکرد و مردم از وحشت سعی کردند فرار کنند. در زیر پا مردم افتاده بودند و نمی دانم چه بلائی بر سر مردم آمد آیا گلوله ها به آنها اصابت کرد یا نه - با تمام شور جوانی که در خود سراغ داشتیم سعی کردیم بر آن هول و هراس که در زندگی هرگز نچشیده بودم غلبه کنم که در آن شیب کنار دیوار زندان مردم را به سمت کوچه باغهای طرف مسجد اوین ببریم . "برادر " هائی که آمده بودند زندان را از دست مردم ساده دل در بیاورند فریاد میزدند. ساواکی ها از هتل هایت شلیک میکنند. پدر نامردها ! زندان را لازم داشتند ! آن بازی کثیف برای آنها که در آن ساعات در اوین بودند جز نشانگر ماهیت پلید صاحب خانه ی جدید اوین چیز دیگری نمیتوانست معنی دهد. باند لاجوردی و کجوئی از قبل اسباب کشی کرده بودند.

بنظر من حاکمان جدید و هوادارانش از قبل با ترور حسنعلی منصور و بسیاری جنایات دیگر مثل فاجعه سینما رکس ماهیت خشن خود که برای رسیدن به هدف دست به هر وسیله ای میبزند را نشان داه بودند. اول فدائی ها و بعد مجاهدین باید اجازه میدادند که این جانوران چهره ی پلید خود را بدون دخالت دگراندیشان به مردم نشان دهند. افسوس که این طور نشد ! ولی شروع کننده خشونت در واقع حزب الله بود و در تهران و صبح ۲۲ بهمن صورت گرفت.

فدائیان اکثریت یا جبهه ی "مخالفان و هواداران رژیم" ؟

دوست ارجمند آزاد اندیشی - دموکراسی - احترام به مبانی حقوق بشر- تحمل اندیشه های مخالف و..و.. مفاهیم شریفی ست که امروز تمام نیروهای راست و میانه و چپ در گوش تا گوش دنیا در حرف پای بندی خود را به آنها اعلام می کنند.

آیا دیده اید که اعضای حزب کارگر انگلیس در مجلس انگلیس یا حزب خود بطور مستمر برای حزب محافظه کار تبلیغ نمایند. آیا میشود سوسیال دموکراتهای آلمان برای دموکرات مسیحی ها تبلیغ نمایند.

دوست ارجمند آرش گرامی ائتلاف احزاب سوسیال دموکرات آلمان و سبزها موضوعی ست که ما بارها و بارها در آلمان دیده ایم ولی هرکدام از این احزاب برنامه ی خاص خود را دارند و اعضای حزب با پرنسیب های اساسنامه ای حزب خود کار می کنند.

اگر ملیحه محمدی معتقد ست که اصلاح طلبان حکومتی بهترین آلترناتیو برای گذار به دموکراسی در ایران ست آسمان به زمین نمی آید ولی ایشان لطف کنند و به شعبه خارج از کشور اصلاح طلبان - روز آنلاین - بسنده کنند. یک جریان چپ سکولار نمی تواند همزمان مذهبی هم باشد.

اگر جمشید طاهری پور بقیه دوستان میخواهند راسا با بازماندگان علنی رژیم سابق همفکری و همکاری نمایند کسی مانع کار آنها نیست ولی یک سا زمان چپ نمی تواند همزمان راست هم باشد و شاهدوست هم باشد.
نمایند.

این دوستان باید تلاش کنند تا برنامه ی فدائیان اکثریت از چپ به حزب " مردم " تغییر نماید تا در بر گیرنده ی تمام اقشار و گروههای اجتماعی باشد.

داریوش همایون خوب می داند که چرا حزبش باید "مشروطه خواهان ایران" نامیده شود. در این حزب برای تمام نیروهای مخالف مشروعه باز ست . مهم نیست که چپ باشند یا راست - ساواکی باشد یا ژنرال سابق . ببینید آیا چنین حزب در اروپا وجود دارد که همزمان تمام اقشار و گروههای اجتماعی را در خود جا دهد.

متاسفانه اشخاصی چون نگهدار - بهزاد کریمی - جمشید طاهری پور - ملیحه محمدی - فتاپور
احمدی و ..و.. با دیدگاههای مختلف ارائه ی برداشت فردی خود از پلورالیسم و فراکسیونیسم در عمل سیاسی بقیمت تشتت و انفعال هواداران فدا ئیان اکثریت بخصوص در داخل کشور تمام می کنند. اصلا توجه نمی کنند که در برنامه ی اکثریت اشاره ای به همکاری یا تبلیغ برای بازماندگان رژیم پادشاهی یا اصلاح طلبان حکو متی نشده ست.

علت این نابسامانی :
امثال من نوعی سالها ست کنار کشیده و شانسی برای حضور در کنگره های سنتی ندارد و تاثیری هم نمی توان گذاشت.
رهبری اکثریت هم مانند بسیاری دیگر تلاشی برای جذب نیرو بخصوص نیروهای جدید نمی نماید.

پیشنهاد :
اگر سازمان اکثریت با یک رفورم و ارائه ی یک برنامه ی جدید از هواداران قدیمی خود بخواهد که در یک کنگره عمومی شرکت کنند و با تاکید بر تمام انتقاد از خود با میثاقی جدید و خط وربط های روشن به فعالبت ادامه دهند. ممکن ست به این وضع پایان داده شود.
٣۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست