از : عزیز مروی
عنوان : شاهدوست ها بطور موروثی طرفدار حزب جمهوری خواه آمریکا هستند
از دو نکته ی این نوشته ی آقای نقره کار بسیار متعجب شدم.
۱. اساس بحث خود را بر برداشت خویش از بلوک دموکرات قرار داده ست : "در میان دموکرات ها و هواداران حزب این نگرانی وجود دارد که اوباما به خاطر رنگ پوستش بازنده ی انتخابات شود و بار دیگر امریکا پدیده ی "تام برادلی" و دیگرانی چون برادلی را شاهد باشد."
نقره کار می توانست با نقل قول هائی از سران یا هواداران حزب دموکرات خواننده را بهتر از جلب نماید تا اینکه فقط به نوشتن برداشت اکتفا کند . امکان دارد که نقره کار از صبح تا شب شنیده و خوانده که دموکراتها دلواپس می باشند و ناخود آگاه توجه نکرده که ما که خارج از آمریکا هستیم زیاد در جریان روانشناسی انتخاباتی دموکرات ها و جمهوری خواهان نیستیم.
۲. در باره ی بخشی از ایرانیان مقیم آمریکا که بر حسب مفاهیم به غلط متداول سلطنت طلب نامیده شده اند. باید عرض کنم که آخرین شاه ایران از ۲۸ مرداد تا قبل از سقوطش روابط بهتری با جمهوری خواهان داشت و صد البته رابطه آنها با جیمی کارتر و حزب دموکرات مانند مسلمانان با شمر و لشگریان او می باشد.
اگر شاه سلطنت میکرد و صاحب منصبان دنیا دیده ی او به جای تملق و چاپلوسی "پدر تاجدار" را از دخالت در امور حکومتی جدا بر حذر می داشتند تا فقط سلطنت نماید ایران در مسیری که به این جا کشیده شد نمی رفت. خلاصه این افتخار سلطنت طلب فقط لایق دکتر محمد مصدق می باشد صادقانه شاه را نصیحت میکرد. ( امیدوارم دوستان شاهدوست عصبانی نشوند)
۴۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷
|
از : آرش ...
عنوان : سلام محوی گرامی و دلسوز
حمید محوی عزیز سلام
از اینکه شما تلاش کرده اید برای روشن شدن بعضی مسایل گنگ و ناپیدا دست به ترجمه بزنید ، من دستتان را گرم می فشارم و برایتان پیروزی های بزرگ در این راه آرزومندم. شخصی که با نام "آرش خندان" نوشته من نیستم ، این آدم مشکوک مدتی است با نام های مختلف وارد بحث ها شده نه برای بحث و روشنگری بلکه برای ایجاد جو ضد روشنگری ایشان با تمام قوا در تلاشند. من برایشان بسیار متأسم و افوس که انسان فکر می کند جاودانه است و عمر را اینگونه بر باد می دهد. شاید ایشان در جواب من بگوید: من برای کارم حقوق می گیرم ، زیاد هم می گیرم.
باز من در جوابش خواهم گفت : نمی ارزد به هیچ قیمتی انسنان را در خود کشتن.
به قول مرد بزرگ همه ی دوران ها حافظ شیراز:
"به فتوای من بر او نماز کنید"
من یکبار دیگر دستتان را به گرمی می فشارم و شما را بسیار عزیز میدارم از اینکه در خطه ی قلم به انسان خدمت می کنید. درود فراوان بر شما عزیز.
آرش
۴۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : آرش خندان
عنوان : ۲ محوی جان داری در افاضاتت محو می شوی!
البته کونیست درست نیست و کمونیست درست است. ممنون
۴۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : آرش خندان
عنوان : محوی جان داری در افاضاتت محو می شوی!
حمید آقای محوی سلام عجب اسب سخن را بی دهنه و افسار در مرغزار پلپوت میدوانی. آخر برادر استالین خیلی وقت است مرده است. ودر ثانی تو مطمئنی که نرونهایت خوب کار می کند. نکند انگلستان برایت ساخته. اگر کونیست و استالینست خوب است پس چرا رفتی غرب، قربانت گردم پاسداران خودمان بسی بهتر از پاسداران استالین و تو هستند. اینها دست کم قبل از اعدام یک تجاوزی به میت می کنند. آخر برادر پاسدار کم داریم که حالا تو رفتی در انگلستان و مجوز پاسدار کمونیست داشتن نسخ می کنی. ترا بخدا بیا و کاری کن تا وقتی مردی پلپوت و امام علی و امام خمینی و استالین و لنین، پیامبر اکرم از تو استقبال کنند. بیا و جایت را با من عوض کن. تو که ایقدر کمونیست هستی جایت در کنار خانه ی رهبری ست آخر چرا رفته در دامن امپریالیست و آنجا حقوق بیکاری میگیری، بیا من اینجا در سه را آذری نزدیک فرودگاه مهرآباد که حالا شده قهرآباد می نشینم حتا بدون درخواست سرانه حاضرم جای خوبم را به تو بدهم و جای ترا بدست آورم. آخر قربان تو و همرزمانت گردم برای فرار از دست جمهوری نامبارک و نامیمون اسلام ناب محمد چرا بدامان امپریالیست پناهنده شده ای؟؟ اینکه به نظر تو ملعونتر و متعفن تر از اسلام ناب محمدی ست. بیا و ترا بخدا هم خودت را از دست امپریالیست جهانخوار نجات بده هم من را از دست این رژیم خونخوار خونریز. آدرس من سه راه آذری بن بست شهید رئوفی پلاک ۱۲+۱ است. میبینی که برای نحس زدایی حتا آن عدد خبیثه ای که در آن روز آن مرتیکه ی قداره بند ملعون بدنیا آمده هم برای خوشآمدگویی تو حذف شده ! پس ترا بخدا حرف مرا گوش کن. قدری به هوش آ!!
۴۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : آرش ...
عنوان : اَن بوشو ، او بامو
سلام به نقره کار عزیز و سلام به همه
آخرین خبر از رشت
میگن مردم رشت ترانه ای درست کرده اند برای روز رفتن بوش و آمدن اوباما
میگن مردم رشت قصد دارند در فردای پیروزی اوباما به خیابان ها بریزند و آن ترانه را پاکوبان و دست افشان با آهنگ تندی بخوانند.
اَن بوشو ، اَن بوشو
او بامو ،او بامو
اَن بوشو ، او بامو
اَن بوشو ، او بامو
اَن بوشو ، او بامو
................
بوش بوشو ، بوش بوشو
اَن بوشو ، اَن بوشو
او بامو ، او بامو
او بامو ، او بامو
...........
۴۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : نژاد، ملت، طبقه مثلث برمودا
این طور به نظر می رسد که این جا همه با هم دعوا می کنند، و موضوع اصلی به نفع مسائل شخصی کنار رفته است.
به همین علت من تصمیم که به عنوان کلاه آبی در این جا مداخله کنم. ابزار من برای مداخله ترجمه یکی از مقالات کتاب مشترک اتین بالیبار و امانوئل والرشتاین است. مقاله مورد نظر توسط بالیبار نوشته شده و عنوان آن « نژاد پرستی و ملیت گرایی» ست و موضوع مرکزی آن نیز بررسی روابط نژاد پرستی و ملیت گرایی ست.
نکته حائز اهمیت، از دیدگاه من، در واقع بررسی موضوع تبعیض (از هر نوع) می باشد.
البته نظریاتی که گزینش بارک اوباما را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ایالات متحده به عنوان شاخصی برای عقب نشینی نژاد پرستی می دانند، از نظر من جای تردید دارد.
و فراموش نکنیم که ایالات متحده آمریکا روی بزرگترین ژنوسید تاریخ بنیان گذاری شده و به عبارت دیگر پدر بنیان گذار آمریکا یک قاتل به تمام معنی ست، یعنی قتل چیزی نزدیک به ۵۵ تا ۷۵ میلیون انسان سرخپوست. این ارقام تقریبا جمعیت سرخپوستان آمریکا تا پیش از ورود اروپایی ها ست. در اواخر قرن نوزدهم این تعداد به ۲۵۰۰۰۰ تقلیل پیدا می کند. البته شاید مداخلات اخیر آمریکا در خاور میانه - چنان که در سال های آینه خواهیم دید - به دلیل استفاده از سلاح های اورانیوم رقیق شده - به مرز میلیارد برسد، زیرا این ماده همچنان در حال پراکنده شده در اقسا نقاط جهان است و تا خود اروپاست.
نژاد پرستی یک مقوله تاریخی ست و باید دید که امروز در چه اشکالی عمل می کند. به همین علت من مقاله بالیبار را پیشنهاد کردم. البته خودم از ترجمه آن چندان راضی نیستم ولی آن را قابل استفاده می دانم.
نکته مهم این است که در بررسی نژاد پرستی مثلث نژاد-ملت-طبقه و متعاقبا انواع و اقسام تبعیض را از نظر دور نسازیم.
نکته مهم دیگر - که در متن بالیبار آن را می خوانیم - خصوصیت نژاد پرستی و همان طور که گفتیم خصوصیت تاریخی نژا پرستی ست. امروز نژاد پرستی مثل گذشته طبیعت باور نیست یعنی استدلالات خود را بر اساس شاخص های طبیعی مطرح نمی کند، و از این پس بر اساس استدلالات فرهنگی عمل می کند.
به همین دلیل، شاید بتوانیم بگوییم که موضوع «اوباما» بخاطر رنگ پوست و نژادش نمی تواند شاخص مناسبی برای ارزیابی موقعیت نژاد پرستی باشد.
در آینده من مقاله بالیبار را برای اخبار روز ارسال خواهم داشت ولی شما از هم اکنون می توانید برای خواندن آن به آدرس زیر مراجعه کنید، که در بخش های متعدد منتشر شده؛ البته ده صفحه از آن هنوز ترجمه نشده...با عرض پوزش ولی در آینده بخش های باقی مانده نیز ترجمه خواهد شد. با تشکر از خوانش همگی...
http://makalat.blogfa.com/cat-۶.aspx
۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : حسن کمالی
عنوان : یقه گیری در کار نیست , سوال مطرح است!
به نوشته های من قبل از نوشته آقای مفتش مراجعه کنید , من قصد یقه گیری ندارم , سوال هایی مطرح کردم و نظرم را دادم ,چرا جو سازی می کنی آقای ماکویی و جناب مفتش , آیا سوال کردن و نظر دادن یقه گیری ست همه شما به مقاله نقره کار و شخص او حمله کردید آیا کار شما هم یقه گیری ست ؟؟
۴۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : شهرام ماکویی
عنوان : ؟
برای چه نظر من را برداشتید؟ من میگویم این آقای حسن کمالی نشسته تا یقهء هر کس را که بر علیه نقره کار حرف میزند بگیرد و تا حالا با سه، چهار نفر این کار را کرده. اینکار یک جور لات بازی است و مانع از آن میشه که افراد با نظرات مختلف در این بحث ها شرکت کنند.
۴۰۲۴ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : حسن کمالی
عنوان : چه اسم با مسمایی
جناب مفتش ! قداره ای در کار نبوده و نیست عزیز بی جهت بنده !, من فقط به لحن بی تربیتانه آقای حسینی اشاره کردم , شمام که همین کار را کردین !, من هم حق دارم اظهار نظر کنم جناب مفتش , من که اغلب سوال کردم جناب مفتش , قداره بندی کار مفتشان بوده و هست , من سال ها قبل قداره ام را به مفتشان فروختم و جاش کراوات خریدم ! حرف من در کل این هست که نظرها در یک نقطه اشتراک دارند و اینکه نژاد پرستی در امریکا وجود دارد و در انتخابات نقش دارد , مشگل انتقاد به جمهوریخواهان است که باعث شده دوستان جوش بیاورند! و سوال ام این بود که کسی می تواند استالینیست خطاب شود در حالیکه امریکا را یکی از دموکراتیک ترین کشور های جهان بداند جناب مفتش ؟!
۴۰۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : ایرج رشتی
عنوان : در طبیعت نمی توان ثابت کرد چه رنگی بر تری دارد.( سیاه, سفید, زرد, قرمز...)
۱ ـ بنظر من کاندیدای یک سیاه پوست آمریکائی برای مقام ریاست جمهوری آمریکا به نسبت جمعیت سیاه پوست در آمریکای شمالی نشانه ای از رشد دموکراسی در آمریکا می باشد.همان جامعه ای که که مارتین لوتر کینگ را بخاطر مبارزه برای دموکراسی بیش از ۴۰ سال پیش بقتل رساند. اروپائیان و برای مثال فرانسه که این همه ادعای دموکراتیک بودن دارد, بنسبت جمعیت آفریقای شمالی در فرانسه چند نفر در مقام های بالای دولتی شرکت دارند؟( منظور در زمین فوتبال نیست).
از دید آنتروپولوژی و مقایسه ای , می توان گفت که نژاد پرستی در اروپا ریشه اش قوی تر است تا آمریکا. همین یورگ حیدر فاشیست اتریشی که پدرش از نازی های آلمان بود , ماه گذشته در مجموع بیش از ۳۰ رای آورد.
۲ ـ شما نوشتید:
ـ "بازتاب نژادپرستی نه فقط در عرصه سیاست, که رضاشاه "کبیرمان" را شیفته ی نژاد آریایی هیتلر کرد! "
به نظر من باید تاریخ ایران را در عرصه سیاست بر رسی کرد و نه ایدئولوژی .
از دوران حکومت قاجار ایران در چنگال انگلیسها و روسها بود. ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه شش بار به اروپا سفر کردند و سعی شدروابط دیپلوماتیک با آلمان ودیگر کشورهای اروپائی بر قرار کنند تا از فشار روسها و انگلیسها به ایران بکاهند. حتی یک بار بیسمارک از ترس روسها دیدار خود را با ناصر الدین شاه را نپذیرفت. و در ضمن برنامه تقسیم ایران بین روس و انگلیس را هم باید در نظر گرفت.
در دوران رضا شاه هم متفقین ایران را به اشغال خود در آوردند, روسها در شمال آزوقه مردم را می بردند و خیلی از مردم شمال بخاطر چپاول روسها از گرسنگی تلف شدند. انگلیسها هم ایرانیان وطن پرست را که مخالف اشغال ایران بودند و مقاومت می کردند در تهران اعدام می کردند. هیتلر درآن زمان با اسلامیست ها همکاری نزدیک داشت( مثل مفتی اورشلیم...) . می توان مدرک آورد که رضا شاه دزد بود و املاک دهقانان شمال را با قلدری تصرف کرد و پدر و پسر با متد های دیکتاتوری بنفع خود عمل می کردند ولی بنظر من اسلامیست ها بودند که از ایده فاشیسم دفاع می کردند و الان هم در لباس احمدی نژاد ایده های فاشیستی(ضد یهود بودن, نفی بی شرمانه هالوکوست, نابودی اسرائیل) را روز روشن تبلیغ می کنند. بنظر من شعار "رژیم فاشیستی شاه" هم بی معنی بود.
۳ ـ "جوک" های تحقیرآمیز" . حالا کدام گروه یا قشر به تحقیر دیگران دست می زند آماری در دست نیست . حتی در میان گروهای چپ بیشتر دیگران تحقیر می شوند (نه فقط "نابودی بورژواری") و این معضل فرهنگی دامن همه گروها را گرفته. البته فیلم های لمپنی زمان دیکتاتوری برای ترویج و تحقیر دیگران بی تاثیر نبوده.
شاد باشید
۴۰۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۷
|