یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما و نژاد پرستی - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حسن کمالی

عنوان : در پاسخ ناظر ( طرفدار)
جناب ناظر ممنونم ,من به لینکی که داده بودید مراجعه کردم و خواندم که از ۱۰ نفر که مورد سنجش قرار گرفتن ۷ نفر گفتند که نژاد در انتخابات نقش ندارد و ۳ نفر به نوعی گفتند که نژاد نقش دارد , بنابرهمین نظر سنجی هم نمی توان ادعا کرد که نژاد پرستی در امریکا نیست , و واقعیت هم همین را نشان می دهد.البته بنا به فرمایش آقای مک کین که روز یکشنبه در مصاحبه با " تام بروکا " که به عقب افتادن ایشان از اوباما اشاره کردن ,فرمودند نظر سنجی ها خیلی جدی نیستن و این را همفکران شما هم در همین بحث مظرح کردن نظر سنجی ها را خیلی جدی نگیرید حالا چه لیبرال های شبکه سی ان ان بگویند چه نژادپرستان و جمهریخواهان شبکه " فاکس نیور". واقعیت هست که نژاد پرستی در امریکا و در جهان وجود دارد و آن ها که منکر هستن بیربط و غیر واقع حرف می زنن.
۴۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۷       

    از : به ارش گریان ( به اصطلاح خودشان خندان)

عنوان : واقعا دمکراسی ایرانی چه مزه ای دارد
تمام نفرت و کینه وحسادت وخود کم بینی برملا میشود.اقای ارش خندان مگر کسی جای شما را در غرب گرفته که یقه یکی را میگیرید و میخواهید جایتان را با او عوض کنید?شما هم تصمیم بگیرید به شکل غیر قانونی از کشور خارج شوید (چون قانونی به شما پناهندگی نمیدهند) بروید در غرب پناهنده شوید تا بقول خودتان به شما حقوق بیکاری بدهند. چرا همه چیز را مفت ومجانی میخواهید? حتما بلیط هواپیما وپول توجیبی هم میخواهید تا وقتی رسیدید لندن اول سری به کازینو وبار بزنید.شما چرا به عقلتان نمیرسد که مزدوران جمهوری اسلامی این حرفهای بی مصرف شما را ۳۰ ساله تکرار میکنند و اخر نتیجه ای نگرفتند و مجبور شده اند به ضد انقلاب خارج کشور بگویند هموطنان خارج از کشور . معلومه که دوستانتان به شما اطلاع نداده اند که دوران این حرفهای صدتا یک غاز گذشته
۴۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : مشکل بزرگ امریکا و اوباما این است که انها روسیه و کمونیست نیستند
به کلیه نظر دهندگانی که از چپ ها و برخورد متعصبانه انها نسبت به دگراندیشان ناراحت شده اند یاداور میشوم که طبق قانون شصت ( قانون انگلیسی ) که نزد چپ ها خصوصا نوع ارتدکسی ایرانی ان به منزله اصل راهنمای اول کاربرد دارد

هیچ چیز خوبی وجود ندارد مگر متعلق به چپ و ایدئولوژی طراز نوین طبقه کارگر باشد ۰اگر هم استثنائا چیز خوبی در جای دیگری یافت شد قطعا ایراد بزرگی در زیرش جاسازی شده که نهایتا یا چپ میشود یا منفجر۰
جالب است وقتی به غارتگری روسیه اشاره می کنی متفکرین بزرگ چپ ابرو درهم می کشند که شما دارید جنگهای فئودالیته را به حساب کشور شوراها می گذارید۰ اما اگر بگویی سیاهها حقوق فردی و اجتماعی بسیار بالایی را ظرف کمتر از ۱۰۰ سال در امریکای نژادپرست و امپریالیست به دست اوردند که اکنون با داشتن سناتورهای سیاه و وزیر امور خارجه سیاه و به زودی رئیس جمهور سیاه عملا به تمام حقوق فردی و اجتماعی برابر با سفیدها دست یافته اند در حالیکه چند دهه پیش انها برده بودند و سوزانده میشدند انوقت سفر کلمبوس و کشتار سرخپوست ها را به رخ شما می کشند۰ از انجا هم یک رقم میلیاردی با محاسبات سرانگشتی بیرون می کشند که اهمیت وجود نژادپرستی در امریکا هیچوقت یادتان نرود۰ انوقت در مورد کشتار مستقیم میلیونها ادم در دستگاه کشور برادر روسیه حتی یک خط هم نمی نویسند۰
۴۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرش خندان

عنوان : به خانم فرزانه
بنده همچنان در سوسیالیست ایرانی بودن خودم پای می فشارم. البته نه کمونیست. و معتقدم که انسانیت و شرافت تنها مجاز و منحصر به چپ و راست نیست. وهر کسی می تواند با شرافت باشد. آنها که خودشان را مصدر شرافت و غیرت می دانند البته از وارثین ائمه ی ظلمند. از علی و محمد و خمینی و لنین و پلپوت گرفته تا فیدل کاسترو و احمدی نژاد و انها که سر چهار تا پاسبان بدبخت را در کوچه پسکوچه های خیابان های شاهنشاهی بریدند و یا در سیاهکل به گلوله بستند. و در اینجا واقعا من از چپ ایران سئوال می کنم آیا به گلوله بستن چند پاسبان در ده و یتیم کردن زن و بچه ی آنان اینهمه افتخار آفرین است؟ من البته این پرسش را چندی ست از پدر و مادر چپی خودم هم می کنم!! ولی خانم محترم بنده با شما کاری ندارم شما، من، و بقول خودتان، شریکانم را همردیف آدمکشان قرار داده اید ولی با غیرتا، من که آنها را نمی شناسم ولی دست شما به چه جرئت کمونیستانه مرا که هنوز حتا یک مگس را هم نکشته ام آدمکش می نامید؟ در ضمن شما چنان کمونیستانه برخورد می کنید که به دیگران هم نصیحت می کنید تا محل سگ هم بر من نگذارند و مرا بایکوت کنند. البته اینکار را شما با خلیل ملکی هم کرده اید، با دوستان خودتان که از گروه شما بریدند هم کرده اید. ولی سئوال بعدی من این است که شما آقای دیگری را هم که من واقعا او را نمی شناسم شریک من دانسته اید و گفته اید ما هر دو در ردیف آدمکشانیم. حالا سئول من سی و یک سال بیشتر ندارم، البته امیدوارم حرفم را باور کنید! و از تمامی ماجرا هم خبر ندارم ولی از درصد هنگفتی از ماجرا با خبرم. از نوشته ی من هم شما و هر خواننده ای می تواند بفهمد که از انبیا و اولیا و معصومین و قرآن و محمد و علی و روحانیت پاک شیعه بیزارم، حالا بفرمایید چه کسانی در آن سالهای آخر پادشاهی محمد رضا شاه تروریسم را به ایران آورد؟؟ چه کسانی بمب در ایران منفجر کردند، چه کسانی و غربی و آمریکایی را در تهران و ایران کشتند، بعد در سالهای سیاه ِ سیاه خمینسم چه کسانی اول به او کمک کردند و بعد تا توانستند آن کاری را کردند تا تعداد کشته های هر گروه از گروه دیگر بیشتر باشد. یادتان هست آن روزها که من دو سه ساله بودم بین سازمان مجاهدین خلق و فداییان و پیکار و کومله و گروه اشرف دهقانی، و دیگران مسابقه بود تا هر چه بیشتر جوانان سمپاتیزان خود را به کشتن بدهند و آنرا حماسه بنامند. گویی اینها همه رتبه بود، هر که تعداد کشته اش بیشتر ارجش بیشتر. و رژیم سفاک خمینی هم نهایت استفاده خونخواری و خونآشامی را از رهگذر برد. من در اعلامیه های پدر و مادرم در زیر زمین نوشته های وحشتناکی پیدا کردم که سازمان مثلا فداییان خلق اکثریت شهید فداییان خلق اقلیت را دزدیده و با افشاگری آنها روبرو شده، در یک اعلامیه ی دیگر مجاهدین خلق شهید دزدی کرده اند و با واکنش شدید فداییان خلق روبرو شده اند...پس خواهر چپم من برادرانه و بی هیچ حب و بغضی ترا به اندیشیدن دعوت می کنم. همین حالا که من برایت می نویسم دارم در یک کیوسکی که به خیابانی در جنوب شهر تهران مشرف است نگهبانی می دهم تا هزینه تحصیلم را بدست آورم. روبریم یک بی خانمان می خوابد. از برادرم یک دوربین قرض کرده ام تا در این سرما او را از دور ببینم نکند که بمیرد. بمیرد از سرما. این را برایت نوشتم چون پرسیده بودی ار تهران چه خبر.
مرا ببخش اگر چیزهایی را آفتابی کردم که نمی بایست کرد. در خاتمه برعکس آن خانم محترم من از دوستان خواهش می کنم که نظرات خود را بنویسند خصوصا اگر مخالف نظر من است. و بازهم من از این سایت تشکر می کنم که این امکان را به ما میدهد.
۴۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۷       

    از : فرزانه پارازیت ممنوع !

عنوان : پارازیت ممنوع !
آرش خندان و شرکا - فریدون اسکوئی- می دانید فرق شما با آنهاییکه میلیونها ایرانی را به کشتن دادند و میلیونها نفر را وادار به فرار از میهن کردند چیست ؟

اگر فقط ضد کمونیست هستید هیچ اشکالی ندارد ولی فراموش نکنید موضوع میلیونها غیر کمونیست هم هست ! این انرژی ها را برای یک کار مفیدی انجام دهید .

دیگر به شما پاسخ نمی دهم و امیدوارم بقیه دوستان هم به حرفهای خارج موضوع امثال شما جواب ندهند.
ما سعی می کنیم سایت اخبار روز برای ادامه ی نظر خواهی حمایت کنیم تا امثال شما بیشتر حرض بخورید. تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ سایت وزین از شر شما مزاحم ها جرات نمی کند پنجره نظر خواهی را باز بگذارد یا پس از مدتی آن را تخته کرده !

مانی
۴۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۷       

    از : فریدون اسکویی

عنوان : زیاد تند نرو، خانم
خانم مانی، به نظر میآید که در خواب ناز بسر میبرید. کجا لنین حقانیت داشت؟ حقانیت را شما در چه میدانید؟ او در یک حرکت کودتایی کاخ زمستانی، مرکز حکومت، را توسط پرسنل نیروی دریایی تصرف کرد و بعد اسمش را گذاشت انقلاب! فقط دو ماه بعد از "انقلاب" بزرگ روسیه، انتخابات مجلس موسسان انجام شد، که در نتیجه آن طرفداران پیغمبر بزرگ پرولتاریا، آقای لنین، فقط ۲۵ درصد آرا را به خود اختصاص دادند و حزب مخالف که کاملاً با لنین و اعوان و انصارش مخالف بود و در دولت ساقط شده توسط لنین شرکت داشت ۶۰ درصد آرا را بدست آورد. وقتی مجلس با تفویض اختیارات به دولت "کارگری" موافقت نکرد، همان دوستان نیروی دریایی جلسه را بهم زدند و نگذاشتند که مجلس بیش از یک روز عمر کند. در طول حکومت سراسر "حقانیت" آقای لنین، دسته دسته مردم بیگناه روسیه به جوخه های اعدام و یا اردوگاه های کار اجباری رهسپار میشدند. آیا جنایات چکا و رییس دیوانه آن درژینسکی را فراموش کرده اید؟ آیا کشتار دهقانان بینوا در استراخان و کریمه دلیل "حقانیت" آقای لنین است؟ بابا دست مریزاد.
در ضمن چرا از پاسخ دادن به سوالات آقای آرش خندان دَر میروید؟ کسانیکه تحت تاثیر عقاید مارکس و یا لنین و یا استالین و یا مائو و یا ..... هستند و مالکیت خصوصی و تجارت آزاد و دموکراسی را نفی کرده و خواستار انقلاب "کارگری" و حذف جامعه طبقاتی هستند، برای چه بُدو بُدو خود را به این کشورهای کثیف "امپریالیستی" میرسانند تا شهروند آنجا شوند؟ آیا این موضوع مسخره نیست؟ آیا مرگ ( بخوانید کمونیسم) خوب است ولی برای همسایه؟ نه آبجی، خیلی تند نرو!
در ضمن در مورد "پرفروش" شدن کاپیتال هم خیلی به دل خود صابون نزنید. این هم مُد روز است و چند صباحی بیشتر نمیماند، همانطور که قبلن هم نماند!
۴۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷       

    از : ناظر

عنوان : بیربط بودن ادعای آقای نقره کار
با عرض معذرت از دوستداران آقای نقره کار بخصوص کلانتر محل آقای حسن کمالی، لینک زیر مقاله ایست از سی ان ان (سایت طرفدار اوباما) که بیربط بودن ادعای آقای نقره کار را در مورد موثر بودن نژاد و رنگ پوست در این انتخابات نشان میدهد.
http://www.cnn.com/۲۰۰۸/POLITICS/۱۰/۲۴/poll.race/index.html
۴۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرش خندان

عنوان : بحث شوخی
خانم محترم
بله بنده هم آنجا در پلی تکنیک بودم و خواهم بود؟ من سوال بدی نکردم چرا بدت آمده و بهت بر خورده من به مردک داریوش سجادی هم که رفته در آمریکا و شعبه ی حزب الله ضد استکباری درست کرده و در آمریکا مرگ بر آمریکا میگه در همان تهران و اما نه دانشگاه پلی تکنیک گفتم. به او گفتم که عجب غربیها آدمهای خوبی هستند که هم ما و هم شماها رو قبول دارند. در ضمن این درسهای چپی ای سرکار محترم به من می دهی که قبولم کنی و نگی حرف تو بهتر است منم بلدم. اما فرق من تو در این است که من یکمی دموکرات تر از توام. البته فقط یکمی. فرق دیگمم اینه که واقعن من نمی فهمم چطور اولن شماها خودتونو با لنین و استالین مقایسه میکنین و دوم اینکه اصلا من نمی فهمم حالا غرب اینهمه به قول آخودا صعه ی صدر داره شماها را قبول میکنه ولی آخه شما ها خودتون خجالت نمی کشین که رفتین تو غرب و به غرب فحش میدین. حالا گیرم که منو ترسوندین و من خفه شدم. ولی آخه بقول مادر بزرگ من در دیگ بازه حیا کجاست. و البته باورم کن که منم این حرفهای تئوریک رو بلدم با با مامان من از اقطاب عالم کومن پاریسند و البته فضل اونا به من چندان نرسیده ولی در دامن پرگند و بوی چپ ایرانی توده ای و فدایی بزرگ شدم. چنانکه تو بهتر از من می دانی آنها پیوسته هم این بودند و هم آن. ولی هرگز چپ واقعی که فکر ایران باشد نبودند. ولی خواهر یا برادر یا رفیق من این را بدان که تئوری چیزی ست و عمل چیز دیگری ست. در همین دانشگاه تهران وقتی چپ های اص قص دار فراسوی آمده بودند در یافت خود آنها از ماجرا این بود که چپ سالهای شصت و هفتاد و تا هشت و نود اروپا و غرب دیگر دمده شده. شاید بجوش آوردت اما آنها معتقد بودند که :
۱ ـ لیبررالیسم گر چه دچار بحران خواهد شد ولی با نیرویی عظیمتر از سابق قد علم خواهد کرد. آنها این حرف در نشستی با حظور ترودف عنوان کردند...
۲ ـ ما باید در پی یک جنبش جدید چپ سوسیالیسم غیر دگماتیک باشیم. ما باید از ابزار لیبرالیسم استفاده کنیم تا بتوانیم با او مقابله کنیم و... در غیر اینصورت این اوست که با استفاده از ابزار چپ ما پیوسته دوره و دوره تر خواهد کرد...
۳ ـ گروهی از استادان چپ دگمگرای انگلیسی و فرانسوی که در مملکت خود دیگر خریداری ندارند در پی فروش اجناس فکری خود به بچه کمونیستهای تازه وارد جهان سومند تا آنان را هم برای مشتری داشتن و کلاس خلوت نداشتن و هم برای دلیلی برای زیستن داشتن جذب و آنان چپ های افراطی و دوآتشه تبدیل می کنند.
و اما تو پرسیده ای در ایران چه خبر؟ برایت بگویم که تو رفته ای ولی ما همچنان زیر ساطور امامت و ولایت له و له تر می شویم، با ما چنان کرده اند که حتا برای آزادی بر شیطان هم سلام می کنیم. حکومت اسلامی تنها به جسم ما تجاوز فیزیکی نکرده است. حکومت الله به ما تجاوز روحی نیز کرده و هر صبح و شام باز نیز می کند. من به عنوان چپ ایرانی اگر قبولم داشته باشی به تو و یا هر چپ دیگر پیشنهاد می کنم که برای رفتن به جلوتر اول به این دین سراسر تجاوز و خون و جنگ سنگسار و اعدام و قطع دست و قطع پا قتل تک نفره و قتل عام و ازاله بکارت قبل از اعدام ووو بپردازد. وگر نه این بحث های تئوریک همه بحثهایی ست که در گوش مجروح سیلی خوردگان و مورد تجاوز قرار گرفتگان مجنونان از حیله روحانیت شیعه فرو نمی رود. اگر تو به حرفهای من نگاه کنی شاید گاهی تحریک آمیز باشد ولی واقعش این است که بنظرم می رسد امروز تمامی نیروهای چپ و راست و لیبرال و رادیکال باید قبل از همه اسلام را واکاوند و در دیگ این این فظولات متعفن را بگشایند و ببینند که آخر در این دیگ چیست که غیر سم و زهر و مرگ و مردار و قتل و وحشت سنگسار و اعدام ضدیت با فرهنگ و...نیست که نیست. آری برادر خواهر رفیق تو به من درس می دهی و مرا مسخره می کنی من بجانم آنرا می خرم ولی یادت باشد که من در همان سه را آذری که گفتم بی هیچ تقلبی زندگی می کنم. وقتی هواپیمای [برنگاران سقوط کرد در چند صد متری خانه ما بود.
غربی که توی ضد غربی را در خود می پذیرد به کامت گورا.
۴۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷       

    از : فرزانه مانی

عنوان : بحث جدی !
به آرش خندان - ناراحت نشی ها ولی سئوالات یک کمی بوی بازجوئی میده . باز جو ها همیشه بیسواد بودند و آدم نمی دونست باید بخندد یا بزور وانمود کند که نه چیزی نیست یک سئوال معمولی باید از کنارش گذشت.

اما تو که اینقدر حساسی و از حرفهای مردم دلگیر میشی یک کمی جلوی خودت را نگهدار باشه ! ایندفعه هم مثل پسر خوب با هات حرف میزنم خوب گوشاتو باز کن!

رنسانس و دموکراسی از اروپا نشات گرفت. مارکس و انگلس هم از قلب اروپا برخاستند.

مارکس اصلا فکر نمی کرد که یک روزی یکی از پیروانش در سرزمین روسیه که اصلا سرمایه داری پیشرفته ار نداشت اولین انقلاب سوسیالیستی را سازمان دهد.

کمونیست های اروپا هزگز دنبال لنین و بعدش استالین راه نیفتادند چون اروپائی ها دموکراسی داشتند با اشکالات اساسی سرمایه داری . بگذریم که راه لنین جواب نداد.

کمونیست های کشورهای دیکتاتوری چون ایران در زمان شاه هم همه طرفدار شوروی یا چین نبودند. بعداز سقوط شوروی برخورد ها روشن تر شده .

چپ های اروپا با فرو ریختن دیوار برلین شوکه نشدند این چپ های طرفدار شوروی بودند کّه شوکه شدند. لذا حرف هایت نا مربوط ست و دلیلی ندارد که چپ ها به چین یا کره شمالی بروند .

باید بروی مطالعه کنی که چرا لنین انقلابی شد .در مبارزات و حقانیت لنین که تردیدی نیست ولی او از مارکسیسم برداشت خودش را کرد و نتیجه خوبی هم نداد.

چین داستان دیگری دارد و حتما میدانی که چگونه مبارزات ضداسفعماری چین دهقانی به سوسیالیسم خاض چین گرائید . موضوع وستنام را همه میدانند. بعداز جنگ دوم هم ماجرای آمریکا و جنگ جنون آمیز کره فراموش نخواهد شد . یکماه پیش آمریکآ اعتراف کرد که در دهه ۵۰ با اعدام هزاران کمونیست توسط کره جنوبی موافقت کرده بود. در همان موقع هم ایران در زیر بار کودتای ۲۸ مرداد دست و پا میزد و بحث این بود کّ آمریکا بهتر ست یا انگلیس !!!!!!

در خاتمه برایت میگویم که در این کشورهای غربی با چپ های میزبان تمام مفاهیم تئوریک را که در ایران شاه و خمینی امکان بحث و فحص آن نبود را در زندگی روزمره تجربه می کنیم و کآش ما هم یک جو از آزادیهای اولیه بشر برخوردار بودیم که با بردباری در میهن خود پایه های ترقی و پیشرفت را بنا میکردیم.

هم اکنون تمام رسانه های غربی همرمان با بحران جهانی مالی از مطرح شدن مجدد کاپیتال کارل مارکس صحبت میکنند که در آلمان انتشار اخیر آن تمام شد و منتظر نشر بعد هستند. تو ایران چه خبره ؟ جدی میگویم ! به جای سئولات بی مایه ما را روشن کن از پلی تکنیک تعریف کن که دانشجویان حساب احمدی نژاد را کف دستش گذاشتند !!!!!
۴۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷       

    از : آرش خندان

عنوان : به آرش
آرش جان قربان تو این بنده فقط چند بار حتا این سایت را باز کرده ام. از اینکه مرا مزد بگیر قلمداد کرده ای دلگیر نیستم ولی راستش را بخواهی برای تو و ایران دلگیرم. چون هر وقت که کسی حتا نق بیجا هم بزند ما یا توی دهانش میزنیم و یا او را وابسطه ی به فلان و بهمان می دانیمش. ولی باور کن که من شاید خر و نفهم باشم ولی حقوق بگیر کسی نیستم. و تنها مدتی کوتاه است که خودم وسایل دسترسی به اینترنت را دارم. پیش از این می بایست از جنوب شهر می رفتم تا شمال شهر منزل دوستان تا ببینم در دنیای مجاز چه می گذرد. ولی من نمی دانم چرا تو نوشته ای که آرش خندان نیستی! آخر مگر لازم بود. خب من خودم نوشته بودم که آرش خندانم. ولی راستی راستی شما ها اگر کمونیست هستید، همگیتان را می گویم، و حتا به آن دوستانی که در دانشگاه تهران آن همه به چپ بودن خود می نازیدند و حالا یا یک سال دوسال یا چند ماهی ست که به اروپا و آمریکا رفته یا جلو سفارت ها مقیمند تا ویزا بگیرند، آری همگیتان چرا رفته اید در غرب؟ این پرسش من واقعا صادقانه است. چرا نرفتید چین، چرا نرفته اید کره ی شمالی، چرا نرفته اید کوبا. آنها که کمونیست تر از همه هستند؟؟؟ و در خاتمه من دوباره بگویم که باز کردن این سایت را من دوسه روز است که آغاز کرده ام. و تو نوشته ای که من نظرات دیگری را هم نوشته ام شاید همه ی نظرات من دوسه تا بیشتر نباشد. و اما من از این سایت و تحملش تشکر میکنم که من الدنگ را هم تحمل می کند. شاد باشی و برقرار. آرش خندان جنوب تهران
۴۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۶۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست