از : مانی برزانه
عنوان : بلوف
جناب آ.ر ر در این پست پیشنهادی ارائه شده تحت عنوان « ضرورت سازمان یابی نیروهای چپ دموکرات» شما مختارید هرطور صلاح میدانید در باره ی آن اظهار نظر فرمائید.
اما وقتی شما به بهانه ی اظهار نظر هر چه دلت خواسته خارج از این موضوع سرهم بندی کردی و به نام یک « چپ زاده » امضا کردی که تبلیغ کنی علت العلل تمام بدبختی ها چپ ها هستند. فکر نکردی که دم خروست دیده میشود.
ببین از آن روزی که نویسنده و مورخ نامی احمد کسروی در کاخ دادگستری به قتل رسید ۶۴ سال گذشته و پرونده ی آن جنایت رذیلانه هنوز بلاتکلیف ست.
بعداز آن هم ترور کریمپور شیرازی ،محمد مسعود، افشار طوس و رزم آرا توسط ۸جریانات مختلف سیاسی داشتیم .
آیا در زمان خود دادگستری ایران توانست مستقلا به آن ها بپردازد؟ معلوم ست که بعضی برای اینکه دستشان رو نشود کل ماجرا ها را ماسمالی میکردند. خب این بضرر مردم بود و فدائیان اسلام بیشتر جری میشدند.
بعداز ۲۸ مرداد فرماندار نظامی ـ موسس ساواک ـ هرچه توانست برای سرکوب مردم انجام داد که در اینجا نیازی به تکرار آنها نیست .
همه چیز در "دادرسی ارتش » سرهم بندی شد.عده ای را اعدام کردند از جمله دکتر فاطمی ، مرتضی کیوان و افسران حزب توده.
بسیاری را تبعید کردند و عده ای تا انقلاب ۵۷ در زندان بودند. عده ای را وادار به توبه نمودند. تا نفت را به کنسرسیوم تحویل بدهند حتما این را میدانید؟
اگر تمام آن فجایع مطابق ضوابط حقوقی صورت میگرفت و مردم در جریان چند و چون قضایا قرار میگرفتند.روشن میشدند و دوست و دشمن را می شناختند. معلوم میشد که درباری ها چقدر خرابکاری کردند و توده ایها چقدر کارشکنی کردند و کدام نیروی ملی واقعا ملی بود و کدام قلابی و فدائیان اسلام و کاشانی چه نقشی داشتند.
تمام نین ها هنوز در هاله ای از ابهام فرو رفته و هر از چندی محققی موضوعی را ارائه مینماید.
معلوم ست که ماهیت عده ای که کودتا کرده بودند هم فاش میشد. پس تمام کارها را پشت پرده با سرکوب انجام دادند تا دست خودشان رو نشود.
بالاخره در سال ۳۹ نسیم آزادی مثل همین روزها از جانب آمریکا وزیدن گرفت. دوباره امکان مختصری برای ابراز عقیده و نشر اندیشه فراهم شد معلمان ، دانشجویان و محصلان در صف اول بودند.
حکومت وقت تاب تحمل نداشت جنایات دیگری رخ داد از جمله رئیس کلانتری ۷ بنام سرگرد شهرستانی ـتقر در میدان بهارستان با ضرب گلوله دکتر خانعلی را بشهادت رساند. و فقط بازنشسته شد و در شمال شهر یک گلفروشی باز کرد و با وقاحت در آنجا بدون شرم به زندگی گناهکارانه اش ادامه داد.
این بازی ادامه داشت و دست پنهان رژیم در بسیاری وقایع دیده میشد و خصوصا نیروهای مرتجع با تریبون مسجد آنها را شاخ وبرگ میدادند.
بعداز اصلاحات شاه و انقلاب سفید همین ها برهبری خمینی آشوب بر پا کردند.
آش همان کاسه و کاسه همان ! زدند و کشتند و حکومت نظامی کردند.خمینی جلاد مظلوم توده های بیسواد شد.
اگر دیگی به کفش شاه و عمال او نبود باید ماجرای خمینی و دشمنی او با زنان و دهقانان را فاش میکرد باید اجازه میدادند تا نیروهای ملی و روشنفکر اظهار نظر کنند .
این به نفع شاه بود ولی کمی خرج داشت و او را از جاه طلبی یک کمی پائین تر میاورد. نه او و نه غرب چنین می خواست. زندانها پر از نیروهای ملی و مذهبی بود.
در سال ۴۶ داریوش فروهر را دستگیر کردند چون اسرار پشت پرده را فاش کرد. مجلس شاه تحویل بحرین به انگلیس را تصویب کرد. در همان موقع بیژن جزنی هم دستگیر شد.
قربانت گردم اگر چپ هستی و این ها را میدانی باید سئوال کنی چرا شاه نیامد در یک دادگاه علنی یا هیئت منصفه جزنی و فروهر را محاکمه کند ؟
معلوم ست افتضاحات پست پرده فاش میشد. ولی من فکر می کنم شرایطی بوجود میامد که بیژن جزنی می توانست از دام عباس شهریاری هم مردم را با خبر کند. ده ها نکته ی دیگر وجود داشته که ما نمی دانیم و شاه میخواسته از مردم پنهان کند.
وقتی بنا بر این میشود که شاه هر غلطی میخواست با ساواک میخورد چه دلیلی داشت تا همه مثل بره به مسلخ بروند.خشونت ، خشونت میافریند !
آیا میدانی چه نیروهائی بدون اینکه هوادار مبارزه ی مسلحانه باشند به مسلخ رفتند و به خاک و خون کشیده شدند ؟ اگر خواستی از من بخواه تا برایت در همین جا بنویسم.
در باره ی سیاهکل هم بلوف میزنی و درست نمی دانی در آنجا چه گذشت بهتر ست مطالعه کنی .
اما کاش رژیم جنایتکار شاه آن مردان دلیر را اعدام نمی کرد و بجای آن همه جنایت به دیالوگ متوسل میشد .همانطور که در آخرین روزهای حکومتش دست به دامان مردان شریفی شد که تمام عمرشان را در زندان وتبعید و بی مهری گدراندند.
بجای این حرفها بهتر ست دست اندرکاران دو رژیم بر اساس مدرک و موازین حقوقی بیایند وسط و نترسند که از فاش شدن حقایق دنیا به آخر میرسد.
بهمین دلایل آنها ئیکه خود را « مشروطه خواه » معرفی می کنند با این بازی نمی توانند مشروطه خواهان واقعی را کنار بزنند.
موفق باشید
٣۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷
|
از : هادی میتروی
عنوان : رفقا
سلام و خسته نباشید.
در رابطه با نوشته؛ ودر واقع دعوت شما؛ دو نکته دارم که امیدوارم بدست شما برسد.
یکم: رفقا اگر منظور شما از "چپ دموکرات" همانا کمونیست هائی هستند که امر "آزادی و سوسیالیسم" را جدائی ناپذیر می دانند، شایسته است به اطلاع شما برسانم که این نوع کوشش ها؛ با رشد و گسترش جنبش عمومی کارگران ایران در سال های کذشته؛ حتی در خارج از کشور رو به گسترش بی سابقه ای گذاشته است. این فعالیت ها در زمینهء ایجاد تشکل های کمونیستی آزادیخواه؛ رو به تشکیل حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران؛ در همه جا و به سرعت در حال رشد و گسترش می باشند. آمادگی شما رفقا دلیل دیگری بر وجود "حقاتیّت" چنین کوشش هائی در حال حاضر می باشد و مطمئنا مورد استقبال تمامی کوشندگان این راه در خارج از کشور قرار خواهد گرفت.
دوم: رفقا، اما در رابطه با سایت "مستقل" و علنی کردن این کوشش ها در داخل کشور من با شما از بنیان مخالفم. من بر این باورم که در مقطع کنونی تمامی کوشش ها در راستای سر و سازمان دادن به جنبش کمونیستی میهنمان در داخل کشور بایستی "کاملا مخفیانه" و بدور از چشم های شکارچیان انسان صورت پذیرد.(توجه کنیم که بحث عاجل سازمان دادن جنبش کمونیستی میهنمان هیچ "ربط" تشکیلاتی به فعالیت های سندیکائی و مبارزات روزمره - اقتصادی طبقهء کارگر ندارد چه این فعالیت ها در حال حاضر اساسا به صورت مخفی - علنی بایستی سازمان یابد!)
رفقا شما به سایت مستقل؛ با همهء خطراتی که در این زمینه شما را تهدید خواهد نمود؛ "هیچ" احتیاجی ندارید. اگر در این راستا کوشا باشیم تمامی سایت های آزادیخواه؛ همچون این سایت؛ و تمامی سایت های کمونیستی این میهن به بحث های شما خواهند پرداخت و مشارکت شما را در بطن این حرکت فراهم خواهند آورد.
رفقا، امروز شایسته است تا از کلیهء امکانات ارتباطی در خارج از کشور جهت به حداقل رساندن این خطرات در داخل کشور استفاده نمائیم تا هر چه بیشتر موفق به حفظ نیروهای داخل و سازماندهی این نیروها جهت آمادگی مواجهه با زمین لرزه های سیاسی اجتماعی بزرگی که در سراسر ایران در "کمین" است، استفاده نمائیم.
دستتان را بگرمی می فشارم و آمادگی خود را جهت بحث های مفصلتر در این راستا اعلان می کنم.
با احترام
hadi.mitravi@yahoo.com
٣۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷
|
از : آ.ر ر
عنوان : در ایران چپ نداریم شاید یکروز خواهیم داشت
من به عنوان یک چپی و چپی زاده باید اعتراف کنم که ما هرگز در ایران یک چپ ملی و دوربین و دوراندیش نداشته ایم. چپ ما پیوسته چپی وابسته و نزدیک بین و نزدیک اندیش بوده است. در بهترین نوعش با آدمکش ترین و ارتجاعی ترین قشر یعنی روحانیت شیعه همدست و همداستان و به قول خودش متحد شد تا ریشه سلطنت را برکند. ریشه ی سلطنتی که با همه ی معایبش نظامی مدرن و پایبند به بسیاری از ارزشها بود که این یکی نبود و هرگز هم نخواهد بود. شاید بشود گفت که چپ ما در ایران حتا باعث و بانی بسیاری از خوشونت ها هم در آن نظام بود و هم این نظام. اتفاق سیاهکل که ما و حتا پدر و مادر من حتا تا با امروز به آن افتخار می کنند مگر چه بود؟...آری ما به کشتن چهار تا پاسبان بدبخت که قاعدتا و به عنوان چپ می بایس طرفدارشان باشیم را کشتیم و بعد هم برای کشتن آنها هرسال جشن گرفتیم و کسی نه جرائت کرد و شاید نه حتا به عقلش رسید که این کار غیر انسانی بوده و باید به قول مسلمانها به خاط آن توبه کرد و نه افتخار... و بعد در این نظام هم همدست شدیم و هم بعدها به خاطر اشتباهاتمان بسی دو ستان و رفقا را مفت به کگشتن دادیم و فکر کردیم هر چه کشته بیشتر بدهیم پس اندازمان بیشتر است و سبعیت دشمنمان هم بیشتر تر...و ما گروهای چپ برای این کار از هم سبقت گرفتیم... و امروز چپ ایران تا زمانی که اشتباه تاریخی خودش را برسمیت نشناسد و ملی نشود نمی تواند توده ها را جذب کند. اگر چنین کاری را بکند حتما پیروز خواهد شد. پدر و مادر من هر دو چپی هستند و زیر بار گناه له شده اند ولی سترون و بی بار حتا یارای نوشتن یک خط را هم ندارند که بگویند که بهترین شرایط چه حماقتی در انقلاب پنجاه و هفت مرتکب شدند و در بدترین شرایط چه خیانتی و شاید چه جنایتی. آری جنایت و خیانت از آنجا که آنها رژیمی را تضمین کردند و همدست رژیمی شدند که نه ریشه سلطنت که ریشه ایرانیت را کند. و آنها را چه باک که مسئله شان مسئله انترناسیونالیست و ضدیت با سرمایه و ضدیت با فرهنگ و تمدن ایرانی و مسخره کردن آن بود. رژیمی که با همدستی ما چپ سر کار آمده از هر سرمایه داریی سرمایدارتر و سرمایه دارپرور تر است. اگر کسی در مورد اشتباهات بی حد و مرز چپ هاشک دارد من به زیر زمین خانه خواهم رفت و اسناد و اسرار را هویدا خواهم کرد. امروز هم تمامی چپ ها و باعث و بانی بر هم زدن هر نوع اتحادی هستند که دیگران و از جمله مشروطه خواهان دموکرات که جزو ملت ایران هستند در آن شرکت کنند برای بسیج همگانی برای برکناری این رژیم خونآشام.
٣۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷
|
از : آ.ر ر
عنوان : در ایران چپ نداریمف شاید یکروز خواهیم داشت
من به عنوان یک چپی و چپی زاده باید اعتراف کنم که ما هرگز در ایران یک چپ ملی و دوربین و دوراندیش نداشته ایم. چپ ما پیوسته چپی وابسته و نزدیک بین و نزدیک اندیش بوده است. در بهترین نوعش با آدمکش ترین و ارتجاعی ترین قشر یعنی روحانیت شیعه همدست و همداستان و به قول خودش متحد شد تا ریشه سلطنت را برکند. ریشه ی سلطنتی که با همه ی معایبش نظامی مدرن و پایبند به بسیاری از ارزشها بود که این یکی نبود و هرگز هم نخواهد بود. شاید بشود گفت که چپ ما در ایران حتا باعث و بانی بسیاری از خوشونت ها هم در آن نظام بود و هم این نظام. اتفاق سیاهکل که ما و حتا پدر و مادر من حتا تا با امروز به آن افتخار می کنند مگر چه بود؟...آری ما به کشتن چهار تا پاسبان بدبخت که قاعدتا و به عنوان چپ می بایس طرفدارشان باشیم را کشتیم و بعد هم برای کشتن آنها هرسال جشن گرفتیم و کسی نه جرائت کرد و شاید نه حتا به عقلش رسید که این کار غیر انسانی بوده و باید به قول مسلمانها به خاط آن توبه کرد و نه افتخار... و بعد در این نظام هم همدست شدیم و هم بعدها به خاطر اشتباهاتمان بسی دو ستان و رفقا را مفت به کگشتن دادیم و فکر کردیم هر چه کشته بیشتر بدهیم پس اندازمان بیشتر است و سبعیت دشمنمان هم بیشتر تر...و ما گروهای چپ برای این کار از هم سبقت گرفتیم... و امروز چپ ایران تا زمانی که اشتباه تاریخی خودش را برسمیت نشناسد و ملی نشود نمی تواند توده ها را جذب کند. اگر چنین کاری را بکند حتما پیروز خواهد شد. پدر و مادر من هر دو چپی هستند و زیر بار گناه له شده اند ولی سترون و بی بار حتا یارای نوشتن یک خط را هم ندارند که بگویند که بهترین شرایط چه حماقتی در انقلاب پنجاه و هفت مرتکب شدند و در بدترین شرایط چه خیانتی و شاید چه جنایتی. آری جنایت و خیانت از آنجا که آنها رژیمی را تضمین کردند و همدست رژیمی شدند که نه ریشه سلطنت که ریشه ایرانیت را کند. و آنها را چه باک که مسئله شان مسئله انترناسیونالیست و ضدیت با سرمایه و ضدیت با فرهنگ و تمدن ایرانی و مسخره کردن آن بود. رژیمی که با همدستی ما چپ سر کار آمده از هر سرمایه داریی سرمایدارتر و سرمایه دارپرور تر است. اگر کسی در مورد اشتباهات بی حد و مرز چپ هاشک دارد من به زیر زمین خانه خواهم رفت و اسناد و اسرار را هویدا خواهم کرد. امروز هم تمامی چپ ها و باعث و بانی بر هم زدن هر نوع اتحادی هستند که دیگران و از جمله مشروطه خواهان دموکرات که جزو ملت ایران هستند در آن شرکت کنند برای بسیج همگانی برای برکناری این رژیم خونآشام.
٣۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۷
|