یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

غزه، و هفت پرسش و پاسخ در باب راست و دروغ مدعیان! - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ایرج رشتی

عنوان : یک تذکر کوتاه(۲)
آقای تورج انزلی چی
"با نقطه چین پر کردن"یک رسمی که شما در کار های آکادمیک و مقاله ها می بینید. و هر کسی آزاد است هر کجا را خواست برای تائید نظر خود و یا نفی یک نظر دیگر ذکر کند. مهم آن است که منبع ذکر شود, کاری که آقای اصفهانی هم عملن انجام می دهند.
عنوان "یک تذکر کوتاه" بوده و نخواستم روده درازی کنم.
من که نوشتم زیرنویس ۸ و شما هم با یک" کلیک" مثل دیگران در همین مقاله پیدا کردید. .بنا بر این این دروغ محض است که من خواستم چیزی را پنهان کنم.برای چی این چیز ها می نویسید؟
شما چند چیز را قاطی می کنید.
من ننوشتم "عصر نازی ها" , بلکه نازیست آلمان. نازی صفتی است که بیشتر به عزیزان خود و به بچه های خود که مهر می ورزید بیان می کنید. بدین جهات نوشتم نازیست آلمان نه نازی( فاشیست ها , بیش افراد عقده ای مثل احمدی نژاد نازی(عزیز دل ) من شوند).
من از "دخالت فلسطینی ها در قتل عام یهودیان در اروپای عصر نازی ها." ننوشتم , بلکه نوشتم "مفتی اورشلیم... از نابودی یهودیان بی اطلاع نبود." خیلی از آلمان ها هم از قتل عام یهودیان بی اطلاع نبودند ولی دخالتی مستقیم در قتل عام یهودیان مثلن در کوره های آدم سوزی نداشتند. شما اصلن می دانید اسم مفتی اورشلیم چه بود؟
شما نوشتید: "حالا در انتظار کشفیات جدید ایشان و «همراهان» ایشان،..."
ای کاش در تحقیقات علمی ویا سیاسی هزاران همراه داشتیم .
ولی چون با تمسخرعلاقه مند به کشفیات جدید من شدید , عرض کنم خدمتتان,
همان زیر نویس ۸ نکته مهمتر ی را در قسمت اول آورده که شما هم کامل ذکر نکردید.
"در سال ۱۹۴۲ در جریان جنگ جهانی دوم، فرانسه به اشغال آلمان در آمد؛ و مارشال پتن فرانسوی در رأس دولتی عملاً دست نشانده ی آلمان قرار گرفت که مرکز آن در منطقه ی «ویشی» فرانسه قرار داشت. در حکومت ویشی، جنایات بی شماری علیه یهودیان فرانسه انجام شد که معروف ترین آن تحویل دادن هزاران یهودی برای ارسال به اردوگاه های کار و مرگ در آلمان است...." پاورقی ۸

این چند خط اطلاعات زیر به آسانی گیر نیامده و در این وب سایت برای اولین بار آوده می شود.
موقعی که پاریس به اشغال آلمان ها( ژوئن ۱۹۴۰) در آمد, همه سفارت خانه ها در پاریس بسته شدند و رفتند در منطقه ی «ویشی». هر سفارت خانه ای اجازه داشت فقط یک نفر را در آنجا بگمارد و به بعضی از کار ها رسیدگی کند. در سفارت خانه ایران مرحوم آقای عبدلحسین سرداری در پاریس ماندند. ایشان بیش ۵۰۰ بهودی که در پاریس زندگی می کردند و یا در رزیزتانس بودند , پاسپورت ایرانی داد( بیش از ۵۰۰ پاسپورت در اختیارش نبود) و از دست آلمان ها نجات داد و به ایران فرستاد. آقای سرداری بیش از ۱۰۰۰ کودک لهستانی یهودی را که بیشترشان یتیم شده بودند از طریق تهران به فلسطین فرستاد. عکس های این کودکان که در تهران چادر زده بودند هست. اسم آقای سرداری باید گذاشت "شیندلر ایرانی" و من به چنین ایرانیانی افتخار می کنم که نشان دادند که ایرانیان ضد یهود نیستند و این تبلیغات ضد اسرائیلی حکومت اسلامی است که ایران را به لب پرد گاه (جنگ)سوق می دهد.
در خاتمه بنظر م " فومن چی " عزیز و سرکار خانم "آزاده سپهری" و دوستان دیگر خیلی از مسائل را بخوبی بیان کردند. مخصوصن این نظر آقای "فومن چی" را باید دوباره خواند."قاتلان کودکان فلسطینی تروریستهایی هستند که میلیونها دلار کمک جامعه جهانی را، بجای استفاده برای عمران و آبادانی فلسطین، صرف خرید اسلحه و تربیت تروریست و بمب گذار انتحاری میکنند."
شاد باشید
۶۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷       

    از : کلهر استادی از تهران

عنوان : من کلهر استادی هستم. یک بار این دو نامه ی لبنانی را در این سایت گذاشتم کسی واکنشی نشان نداد. این حتما پاسخی به همه ی ماست. حتما آنرا بخوانید
آدرس پول خون
http://www.azadtribun.net/x۱۶۹۶.htm
پول خون!

شاید برای بعضی تعجب آور و برای بعضی هم عادی باشد که کسی از لبنان زخمی، از لبنان شهید برایتان به زبان شیرین فارسی بنویسد. ولی من به مدت بیست سال از زندگی خود را در تهران و مشهد و قم گذراندم و از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. امروز که خطاب به شما هموطنان کشور دوم خود می نویسم در بیروت هستم و نمی دانم آیا موفق به فرستادن این نوشته می شوم یا نه! چرا که لبنان و خصوصا بیروت عزیز در حال از هم فروپاشیدن است و اگر چه این اسراییل است که نابود می کند ولی دعوت به حمله را حزب الله ایران و سپاه پاسداران برای اسراییل و آمریکا خیلی وقت است که فرستاده اند.
من می دانم که امروز در ایران بسیار اشخاص موجود هست که نسبت به یهود و صهیونیستها و آمریکا فحاشی و لعنت می کند اما اگر چه تا اندازه ای درست است؛ همه موجودات این نیست. ماجرایش این قرار است که از اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون حکومت ایران برای مقاصد به قول خودش مکتبی و ایدوئولوژیک از لبنان استفاده کرده است. حکومت اسلامی ایران برای اینکه خودش بر پا باشد برای ما دارالشفا و بیمارستان و مهد کودک و مدرسه و کالج و دانشگاه و به خصوص مسجد و حسینیه و راه و اتوبان و پل و حتا فروشگاه های بزرگ و خانه ساخته است. حکومت ایران به هر شیعه لبنانی حقوق و مستمری داده است الان هم می دهد. حکومت ایران به هر سنی و یا مسیحی که از هر جا بیاید و شیعه شود هم حقوق و مزایا و حتا برای خوشامد گویی خانه و یخچال و تلویزیون و فرش می دهد، و خلاصه حکومت ایران همه وسایل مادی و معنوی یک لبنانی و مقصودم از لبنانی هر کسی ست که لبنان زندگی می کند و در سیاست های حکومت ایران باشد را داده است و می دهد. اما اصل و اساس کمک های حکومت ایران اینها نیست . کمک های حکومت اسلامی یک سطح دارد و یک عمق. سطح کمک های ایران همانها بود که من ردیف کردم، ولی حکومت ایران در تمام ارکان حکومت لبنان متنفذ است. دست آیت الله خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی و احمدی نژاد با واسطه سپاه پاسداران در همه ی سطوح ارتش و دولت لبنان دیده می شود. افراد سپاه پاسداران در فوقانی ترین طبقات دولت و قو ا ی نظامی و قوی انتظامی موجود هستند. آنها اضافه بر آنچه گفتم پایگاهای نظامی و انتظامی، اماکن سری و بیوت امن نیز ساخته اند، البته نه من و نه کس دیگری از رقم آنها و شمارشان بی اطلاع هستیم اما در فراوانی آن هیچ شک و تردید موجود نیست. آنها با پول و با مکتب همه جا اعمال دست اندازی می کنند. هیچ فرمانده ای در ارتش لبنان نیست، هیچ وزیری نیست که بتواند بدون اجازه ی حزب الله که در رئوس همه اش یک ایرانی پاسدار است کاری بکند. در بیروت و همه جای لبنان پر است از سپاه های پاسدارها، نیروهای بسیج ایرانی که برای (به قول خودشان) همانند سازی لبنان به ایران به لبنان آمده اند. امروز در تمامی کوچه ها و خیابانهای بیروت و هر جای دیگر شنیدن زبان فارسی در کوچه و خیابان برای مردم عادت شده. همه این حضور برای ارتباط با مردم و خریداری مردم و حکم رانی بر حزب الله و حماس است. بیشتر اماکن دولتی و غیره از سفارتهای کشورهای خارجی گرفته تا مسائل امنیتی لبنان زیر نظر پاسداران ایرانی و سرویسهای جاسو سی ایران و سوریه اداره می شود. من که یک لبنانی هستم که به ایران عاشق است باید بگویم که اول لبنان در زیر چکمه های ارتش و سرویسهای امنیتی سوریه ای ها هست، و دوم زیر چکمه ی پاسداران و حکومت ایران. آن اوایل بیشتر سوری بود و امروز به عیان و به روشنی ایرانیها اولند. آیت الله خامنه ای و دیگران که بیشتر هم از شیعیان به قول شما ایرانی ها دوآتشه هستند و در حال فراهم اوردن ظهور ح ض رت مهدی در همه ای امور لبنان دخالت کامل و تمام دارند. و وقتی من لبنانی هستم، به قول شما بی سر و پا، از این موضوع اطلاع دارم شما می خواهید که اسراییل و آمریکا از آن اطلاع نداشته باشد. و در آنجا اقای احمدی نژاد و خامنه ای و خاتمی و خمینی اول از همه، می خواهند با مشروعیت ق انونی اسراییل را همچون غدهء سرطانی از بین ببرند. و خیلی خوب معلوم است که عاقبت چه خواهد شد.
برادران ایرانی از اول هم برای متفکرین و روشنفکران لبنان معلوم بود که حکومت اسلامی ایران واقعا دلش به حال ملت لبنان نسوخته است، او از لبنان استفادهء ابزاری می کند، امروز که مسئله ـء اتمی دارد ما را سپر بلای خودش کرده است. حالا معلوم می شود که لبنانی های شیعه آن مستمری و پولی که از حکومت ایران دریافت می کردند و همین طور هنوز هم دریافت میکنند به قول شما ایرانیها پول خونشان بوده است. شما برادران بدانید که حکومت ایران برای وانمود کردن اینکه طرفداری از فلسطین و لبنان می کند حزب الله و حماس را وادار به درگیری با اسراییل کرد. البته حالا می خواهد که این طرفداری را آنقدر بزرگ نشان کند و مسئله ء هسته ای اش را در داخل آن پنهان کند. ولی من از بیروت به برادران ایرانی در هر جا هستند اخطار می کنم که این حکومت اسلامی ایران، کشور محبوب شما را هم به جنگ خواهد کشانید. من در رفت و آمدم به ایران از خودم سوال می کردم که چرا حکومت ایران با داشتن این همه فقیر و بینوا در ایران این همه پول به لبنان سرازیر می کند و حتا به فقرای لبنان و به فلسطین و ایضاء چنانکه در سفری به سودان دیدم به فقرای همه ء این کشورها بیشتر از فقرای خودش رسیدگی می کند. امروز با تخریب کامل بیروت به این نتیجه رسیدم که چون چنانکه خود حکومت می گوید این کمک ها انسانی نیست و بلکه مکتبی و ایدئولوژیک و پاسداری است بنا بر این پول خون ما بود که جمهوری اسلامی ایران به ما می داد. من که لبنانی هستم و هم پاسپورت ایرانی دارم از شما برادران ایرانی التماس می کنم که بیشتر از این برای مقاصد بیمار و مکتبی خودتان با پولتان ما را نخرید و به کشتن ندهید. به برادران لبنانی هم توصیه می کنم که بیشتر از این با پول خون خودشان که از حکومت ایران می گیرند نان و گوشت نخرند و نخورند. و در پایان از هموطنان مسیحی خودم در لبنان بیان عذر و تقصیر می کنم زیرا آنان نیز قربانی این پول خون شدند ولو اینکه از آن نان نخورده باشند .
و زنده باد لبنان آزاد و غیر متحجر و زنده باد ایران آزاد و غیر متحجر .

م. وفاق
لبنان ـ بیروت ـ شارع ابن رشد




http://news.hasanagha.org/news۲۰۰۶/۲۰۰۶/۰۸/post_۲۷۴۷.php
نامه یک لبنانی به آقای آیت الله خامنه ای
اخبار روز:
• آقای خامنه ای شما چه کارهء این جهان هستید. شما مگر مرز مشترک با اسراییل دارید؟ مگر اسراییلْ سرزمین های شما را گرفته است؟ اگر شما با اسراییل مشکل دارید و خصوصا اگر جرأت دارید خب مشکلتان را مثل یک مرد جنگجو با او حل کنید! چرا جنگتان را برای لبنان بینوا حواله می کنید؟ ...


نامه یک لبنانی که بیشتر از بیست سال در ایران بوده و درسش را آنجا خوانده، به آقای آیت الله خامنه ای .
نامهء اول من به نام «پول خون» به برادران ایرانی بوده است.


حضرت آیت الله خامنه ای رهبر متعظم حکومت اسلامی ایران، سلام و درود این بنده ی لبنانی بی سر و پا را بپذیرید .
اینجانب م وفاق از بیروت ویران و خراب پیام شما خطاب به حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان را خواندم. با عنوان شیعه و لبنانی خواستم مرتبت عکس العمل خودم را به حضور حضرت عالی و از همین طریق به مردم برادر و دوست، ملت بزرگ ایران ابراز دارم. شاید عن قریب آنرا به لغت عربی نیز در جایی ثبت و انتشار کنم .
شاید برای پاسخ به شما لازم باشد به قول ایرانی من سری به صحرای کربلا بزنم تا شاید پیروزی را به طور جدید از نو معنا کنم. زیرا که چنانکه حضرت آیت الله هم می دانند در آنجا هم حضرت حسین به هیچ اخطار و نصیحت و حتا نامه ی برادرش حسن توجه نکرد و شد آنچه که باعث کشته شدن خود حسین و همه کسش شد. یعنی شکست وحشناک او و همه که با او بودند. اما سرانجام این کشتار حسین که در واقعیت کشتاری سیاسی و قبیله ای بود مفری مستمری روزانه و بانکی الی الابد شد تا روحانیت شیعه زالو وار بر آن زخم حسین و یارانش لب دوختند و از رگهای شیعیان و از آن خون و از آن روز تا الیوم آشامیده و می آشامند. روحانیت شیعه آن زخم را و آن قتال را تا به امروزه مجروح نو و جدید نگه داشته تا از آن خون اتزاق بنماید. وجود این همه امام زاده و این همه مسجد در کشور برادر ایران گویای همین امر است. امری که وجوب استحمار ملت متمدن ایران را می خواهد. و اما وجه ی دوم و مثل دوم آن جنگ ایران و عراق است که با عدم کیفیت و درایت روحانیت شیعه و شخص آیت الله خمینی و شخص شما و آقای رفسنجانی و دیگران آن جنگ خانه و کشور سوز را شما همیشه گفتید که پیروزی بوده است. و همیشه به دروغ از دو سه کشتهء خود و هزار هزار کشتهء دشمن بعثی خبر داده اید. و الان تنها یک ملیون کوچه و خیابان در سراسر وطن ایران هست و تازه در کوچه ای خود من که الان در ایران اتاق دارم چهار شهید هست که حتا مادر یکی از شهیدان معترض به این است که نام پسر خودش در آن کوچه به فراموشی رفته است. و البته من به آن ده ها هزار مریض روانی از جنگ و افلیجان و «آزادگان» هم توجه وافر دارم که برادران ایرانی و دوستان من در آنجا باید بدانند .
و اما جنگ امروز و اهتزام و در هم شکسته شدن کامل حزب الله و هزار البته ویران شدن کامل لبنان عزیز را شما باز هم پیروزی نامیده اید. و در مدت چهار روز که من ایران هستم به دستور شما جشن گرفته شده. البته جشنی دولتی. که هرگز کسی از ایرانی شخصی و غیردولتی در آن جشن وارد نشده و حتا چند شب قبل که قرار بود خود شما هم در آن جشن بیایید در میدان فلسطین در طهران و البته سی چهل نفر آمدند و شما هم از قلت و کمی طهرانی ها نیامدید و غائله پایان گرفت. و منکه قبلا هم بیروت بودم در انجا دیدم پیروزی های حزب الله را. آقای خامنه ای من بسیار خجالت می کشم از دروغ شما! شما چطور؟ آیا از دروغ خودتان خجالت نمی کشید؟ من از دروغ رادیو تلویزیون شما خجالت می کشم! شما چطور؟ من از مردم ایران هم گله مندم که همه اش ناراضی است ولی شما را از اریکهء قدرت به زیر نمی کشد و شما ما را گوشت دم گلوله اسراییل کرده اید و معدوم می کنید. آخر آقای محترم شما چه کاره اید که برای ما دوست و دشمن تعیین می کنید. من در آن مقاله ام «پول خون» نوشتم که شما با پول نفت باد آورده دارید حثیت و ناموس ما را می خرید و به اسراییل می فروشید. شما با پول های باد آورده نفت کارت دعوت می خرید و برای اسراییل می فرستید تا به ما حمله کند. آقای خامنه ای شما چه کارهء این جهان هستید. شما مگر مرز مشترک با اسراییل دارید؟ مگر اسراییلْ سرزمین های شما را گرفته است؟ اگر شما با اسراییل مشکل دارید و خصوصا اگر جرأت دارید خب مشکلتان را مثل یک مرد جنگجو با او حل کنید! چرا جنگتان را برای لبنان بینوا حواله می کنید؟ یعنی دلارهای نفتی اینهمه شما را مست کرده است؟ شما فکر نمی کنید که پشت مساعد کردن سرازیر شدن اینهمه دلار نفتی به ایران یک تله ی بزرگ برای ایران است؟ آیا شما تا این اندازه قدرت تمیز دارید؟ آقای خامنه ای می دانید که هر چه بکنید برادر مجاهد و بسیار عزیز شما «جناب آقای سیدحسن نصرالله ادام الله عمره و عزه و عافیه» کسی جز یک تروریست مزدور شما نیست؟ اگر هست خواهش می کنم دلیل سرازیر کردن پول خون لبنانی ها به خزانه ی ایشان را چگونه توجیه می کنید؟ چنانکه مبرهن همهء مردم آزاده ی جهان است اگر او تروریست باشد شما چه کسی هستید؟ و اگر شما ولی امر و مولای مسلمین جهان باشید پس معنیش این نیست که وای به حال مسلمانها؟ پس معنیش این نیست که اسلام با تمدن و انسانیت امروز و هر روز سر جنگ دارد؟ آقای خامنه ای معنیش همین است برای همین هم باید شما و برادر مجاهد و بازوی مسلح شما سید حسن نصرالله هر دو خلع سلاح شوید. آقای خامنه ای شما هر قدر پول ایران را سرقت کنید و دلارهای بیشتری برای ما مردم لبنان بفرستید و خرج کنید در حقیقت خطر بیشتری را برای مردم ما و خصوصا خود ایران می خرید. آقای رهبر متعظم حکومت ایران من با عنوان یک دانش آموخته ی ایران به شما اخطار می کنم. شما کارتان تمام است خودتان هم می دانید. شما هر قدر دست پای بی خردانه بزنید کارتان را مشکل تر خواهید کرد. سرانجام شما و به قول خودتان نظامتان بسیار دردناکتر از صدام حسین و گروه او خواهد شد. شما مثل من به خوبی می دانید آمریکا برای چه به منطقه آمده است. آقای خامنه ای من به عنوان مسلمان شیعه به شما هشدار می دهم که شما به نحوهء بدی در دام آزد ا یخواهان جهان قرار گرفته اید. من یادم هست که روزی آقای خمینی به صدام حسین نصیحت می کرد و راه خودکشی را به او نشان می داد. و اما من خمینی نیستم چرا که حتا یک آدم هم نکشته ام و خمینی دستش به خون صدهزاران ایرانی و غیر ایرانی در لبنان (مرادم آن انفجارهایی است که صدها فرانسوی و انگلیسی و امریکایی را نابود کرد و گروگانها اخذ کرد و الی آخر...) و در خارجه آلوده بود و البته شما هم سرانجام به مراتب کمتر از صدام حسین هستید در شرافت انسانی. برای همین در انجا دست کم لباس مردم در سیاست لحاظ نمی شد، ولی در حکومت شما لحاظ می شود. بنا بر این من با همان عنوان مذکور به شما خاهش می کنم که برای راحتی مردم ایران و جهان خودکشی نکنید ولی دست کم برای زنده ماندن توبه کنید و به مسجد و حسینیه بروید. با آشنایی من از مردم ایران شما آمرزیده مردم خواهید شد و بقیه عمرتان را آسوده خواهید بود در غیر این صورت شما سرنوشتی بل مراتب دردناکتر از میلوسویچ و هیتلر و صدام حسین خواهید داشت. آقای خامنه ای دست از سر ملت لبنان بردارید، شما اگر جرأتش را دارید خودتان مشکلتان را که در حقیقت مشکلی روانی ست با اسراییل حل کنید نه با مردم نجیب و بی آزار لبنان. آقای خامنه ای برای ما از طریق سرسپردهء خود سید حسن نصرالله پول خون نفرستید. او را ببِهوده سید حسن نصرالله عربی خطاب نکنید هیچکس او را غیر ایرانی نمی داند. و آقای خامنه ای آخرین سخن این است که من ضمن محکوم کردن حملات اسراییْل به لبنان لازم می دانم دو نکته را گوشزد کنم: اول اینکه تمام مردم لبنان چه شیعه و سنی و چه مسیحی باید بدانند و می دانند که گرچه این اسراییل بود که حمله می کرد و حمله می کند ولی تمام حملات بوسیله اسراییلْ و از طرف حکومت اسلامی ایران بود. دیگر اینکه اسراییل به تمامی اهدافش که عبارت از رمزگشایی ارتش و سپاه پاسداران ایران از طریق انهدام و درهم شکستن کـُند حزب الله در لبنان بود دست یافت. اسراییل این کار را با عقب نشینی و جلو روی و دوباره عقب نشینی انجام داد تا کاملا از نوع جنگ با ایران بیاموزد و آنرا به آمریکا تحویل دهد. و آخرین نکته اینکه اگر حکومت شما آیت الله خامنه ای در حد یک هزارم اسراییلْ و یا یکی از کشورهای پیشرفته قدرت داشت ایران و جهان را نابود می کرد. اینها را همه می دانند برای همین هم شما به خاطر داشتن و خواستن بمب اتم منهزم و نابود خواهند کرد. آقای خامنه ای به نظر من سپاه پاسداران و ارتش باید پیش از وقوع فاجعه برای ایران از شما و همه ی روحانیت فاصله بگیرد شما را از کار برکنار کند و یک حکومت ملی و غیر نظامی سرکار آورد و غیر سیاسی شود و شغل اصلیش که محافظت از ایران است را به عهده گیرد .
آقای خامنه ای امید دارم برادران ایرانی مرا به خاطر دخالت در امورات ایران ببخشند. اگر لبنان عزیز در میان نبود چنین جسارتی هم ناموجود بود. زنده باد لبنان و ایران آزاد لاییک تا همه ی مذاهب بتوانند با انسانیت با هم زندگی کنند .

م. وفاق
لبنان بیروت شارع ابن رشد

Posted by Hasanagha on August ۲۲, ۲۰۰۶ ۱۲:۲۵ AM | Permalink
۶۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷       

    از : فرهاد از ایران

عنوان : تحلیل "معمولی"
آقای "آدم معمولی" در پاسخ به سوال مربوط به مخالفت محمود عباس با حماس، ما را به همین به اصطلاح مقاله حواله میدهد. براستی که باید از چنین "قدرت تحلیلی" "تجلیل" کرد!!!!!!!
این آقای نویسنده در فحشنامه خود ذکری از دیگران میکند که نه اثری از دلیل و مدرک و نه اثری از یک تحلیل منطقی و مبتنی بر واقعیات موجود در آن هست. این همان روشی است که حاج حسین شریعتمداری در کیهانش براه انداخته.
۵۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : فومن چی

عنوان : همه قاتلان کودکان فلسطینی را میشناسند.
آقای انزلی چی، شما درست میگویید. قاتلان کودکان فلسطینی را همه میشناسند. قاتلان کودکان فلسطینی همان تروریستهای وحشی هستند که از پدران و مادران و حتی خود این بچه ها سپری برای دفاع از وجود کثیف خود ساخته اند. قاتلان کودکان فلسطینی تروریستهایی هستند که میلیونها دلار کمک جامعه جهانی را، بجای استفاده برای عمران و آبادانی فلسطین، صرف خرید اسلحه و تربیت تروریست و بمب گذار انتحاری میکنند. قاتلان کودکان فلسطینی آنهایی هستند که پسربچه فلسطینی را مغزشویی میکنند تا بمب به خودش ببندد و آن را در رستوران و دیسکوتک و مدرسه و غیره (متوجه شدید بجای گذاشتن "نقطه چین" نوشتم "غیره" تا شما ناراحت نشوید) منفجرنماید، در حالیکه خودشان در خانه های امن و بعضاً کشورهای امن (مثل سوریه و ایران) زندگی میکنند. قاتلان کودکان فلسطین کسانی هستند که بر خلاف تمام اصول دموکراتیک در غزه به یک کودتای نظامی دست زدند و عملاً غزه را از سرزمین فلسطین جدا کردند. قاتلان کودکان فلسطین همانهایی هستند که ابو مازن، رئیس جمهور منتخب فلسطین، و مبارزان سازمان آزادیبخش فلسطین آنها را تروریست و آدمکش و تحمیل کنندهء جنگ بر ملت فلسطین میخوانند.
آری برادر (و یا رفیق)، خیلی نگران نباشید. همانطور که گفتید، ماهیت قاتلان کودکان فلسطین بر همه آشکار است. حال که صحبت از آشکاری است، بگذارید از کاسه های داغتر از آش وطنی نیز صحبتی به میان آوریم. همانهایی که امروز در بلاد سرمایه رحل سکونت گزیده اند و میخواهند بدست فاشیستهای اسلامی انتقام شکست ایدئولوژیک خود و فروریختن کعبه آمالشان را از جامعه بشری بگیرند.
۵۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : تورج انزلی چی

عنوان : آن که راست به نفع اوست، نیازی به دروغ ندارد
نگران نباشید. به دست و پا نیافتید. قاتلان کودکان فلسطینی را همه می شناسند. بیهوده است. هر تلاشی برای تطهیر این قاتلان بیهوده بود. بیهوده هست. و بیهوده خواهد بود.
جالب است. طرف، برای آن که بگوید این حرف ها همان حرف های آخوند هاست، قسمت هایی که دست او را رو می کنند را با نقطه چین پر می کند.
این، نشان چیست؟ نشان روشن این که خودش به نادرست بودن قیاس خودش مطمئن است. اما در این صورت، چرا آنچه را که خود می داند باطل است می نویسد؟ پاسخ با خود خوانندگان.
ضمنا کشف جدیدی هم ایشان کرده است: دخالت فلسطینی ها در قتل عام یهودیان در اروپای عصر نازی ها.
حالا در انتظار کشفیات جدید ایشان و «همراهان» ایشان، آن قسمتی را که به جای آن، از نقطه چین استفاده شده است هم عینا از خود مقاله بخوانیم:
ملایان حاکم بر ایران، با تلاش پیوسته در جهت نفی ستم بی حد و حصری که به وسیله ی نازی ها بر یهودیان اروپا رفت، علاوه بر نمایش ماهیت ضد انسانی خود، بهترین کمک تبلیغاتی را به رژیم نژادپرست اسراییل می کنند که انتقام ستم هیتلر را که نه عرب پود و نه مسلمان و نه فلسطینی، از مردم بی پناه و بی گناه فلسطین که کوچکترین دخالتی در ماجرا نداشتند می گیرد...
۵۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : ایرج رشتی

عنوان : یک تذکر کوتاه
در پاورقی شماره ۸ این نوشته آمده
"... رژیم نژادپرست اسراییل ... انتقام ستم هیتلر را که نه عرب پود و نه مسلمان و نه فلسطینی، از مردم بی پناه و بی گناه فلسطین که کوچکترین دخالتی در ماجرا نداشتند می گیرد..."
از رفسنجانی گرفته تا احمدی نژاد در نمازهای جمعه همین دید ایدئولوژی را تکرار می کنند.
مفتی اورشلیم, زمان هیتلر ولی در برلن رادیو و دیگر وسائل پروپاگاندا را در اختیار داشت و از نابودی یهودیان بی اطلاع نبود. رابطه ای قبلن بین فلسطین و آلمان نازیست وجود داشت.
در خاتمه شیوه نویسنده نسبت به مخالفین نظر ایشان بسیار توهین آمیز و جنگجویانه است. بنظر من این نفرت پراکنی و یک جانبه نگری کمکی برای صلح نیست.
۵۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : یک آدم معمولی

عنوان : حق و باطل روشن است. خیلی ممنون. و خیر پیش!
آقای «فرهاد از ایران»! پاسخ شما در مورد محمود عباس، در متن این مقاله، از قول رابرت فیسک ها و جان پیلجر ها آمده است.
در مورد یک بخش از دفتر تحکیم وحدت (بخشی از بخش طیف علامه) و اصلا در باره کل «دفتر تحکیم وحدت» بهتر است از کسانی سئوال کنید که دفتر تحکیم وحدت، مرجعشان است.
در مورد حماس، نویسنده مقاله، توضیح داده است که:
...من هم دلم می خواست و می خواهد که به جای حماس بنیادگرا، نیرو های موجود یا ناموجودِ به لحاظ فکری نزدیک به من ـ و نه به حماس ـ پرچمدار مقاومت در برابر اشغالگری می بودند یا باشند یا بشوند.
اما واقعیت، همیشه حقیقت نیست. برای تغییر واقعیت به سمت حقیقت ـ وقتی که این هر دو یکی نیستند ـ نخست باید واقعی بودن واقعیت را پذیرفت.
و در این مورد معین، واقعیت این است که برخلاف میل من و شما، مجموعه ی عوامل ـ که به بعضی از آن ها نیز در این نوشته اشاره رفت ـ دست به دست هم داده اند و ملت فلسطین را به انتخاب حماس، علاقمند کرده اند، یا تشویق کرده اند، یا وادار کرده اند، یا هر «کرده اند» دیگری از این ردیف.
...آیا با زور و گردن کلفتی، و با تحریم چندین ساله (از روز پیروزی حماس در انتخابات) می توان مردم فلسطین و کشور های عربی را به یک انتخاب درست تشویق کرد؟
و آیا چنین شیوه یی و چنین شیوه هایی نیست که آن ها را هرچه بیشتر به سوی برخورد های عکس العملی که یکی از آن ها همین بنیادگرایی اسلامی است، سوق می دهد؟

ضمنا: حق و باطل روشن است. من این بحث را در اینجا پایان یافته تلقی می کنم، و در پاسخ هر پاسخ دیگری از شما و همفکرانتان، خوانندگان را (در همینجا و در همین کامنت، و نه کامنت جدید) به همین دو نظری که نوشته ام ارجاع می دهم.
ممکن است بعضی ها خوانندگان را نادان فرض کنند. اما من چنین تصویری از خوانندگان ندارم.
۵۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : آزاده سپهری

عنوان : تهدید اثر ندارد
"یک آدم معمولی" همانند آقای محمدعلی اصفهانی به کسانی که نظرات مخالف ایشان دارند، برچسب میزند و آنان را مزدور میداند. این شیوه ای بسیار زشت برای خفه کردن صدای مخالفین است که نظامهای دیکتاتوری و نیروهایی که بویی از دمکراسی نبرده اند از آن استفاده میکنند.
اولا من در حال حاضر با هیچ تشکل و ارگانی کار نمیکنم. دوما به فرض هم اگر میکردم، شما با نظرات افراد کار دارید یا با اینکه به کجا وابسته هستند؟ چرا نمیخواهید بپذیرید که فقط وابستگی و پول نیست که باعث میشود افرادی نظراتی مخالف نظرات شما داشته باشند؟!
۵۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : فرهاد از ایران

عنوان : عدالتخواهی آقای "معمولی"
آقای معمولی، من هم متعافباً از شما تقاضا میکنم که شهامت داشته باشید و اذعان کنید که طرفدار جنایتکاران مرتجع حماس هستید. شما هم همچون دستگاه سرکوبگر آخوندی، بدون آنکه مدرکی داشته باشید، مخالفان عقیدتی خود را متهم به توطئه گری میکنید و به طعنه میگویید که "..هم خودشان را ساکن تهران یا آمده از تهران، و خبردار از نفرت مردم ایران از فلسطینیان و عشق آن ها به آدمکشان ارتش اسراییل معرفی می کنند."
آقای عزیز، در مورد چیزی که اطلاع ندارید اظهار نظر نکنید. این همان راه و روش نظام آخوندی است. شما از کجا میدانید که ما از تهران با این سایت تماس نمیگیریم؟ صِرف داشتن عقیده ای بر علیه شما نشانگر توطئه چینی است؟
آقای محترم، شما که دَم از شجاعت میزنید، چرا شهامت پاسخگویی به یک سوال را ندارید. چرا مقامات الفتح و رئیس جمهور منتخب فلسطین (بر خلاف شما و امثال شما) حماس را مسئول آغاز جنگ میدانند؟
از شما آدم پر "شهامت" سوال میکنم که، به استثنای چند مورد کوچک، چرا شاهد تظاهرات گسترده فلسطینیان ساحل غربی رود اردن به حمایت از حماس و محکومیت یک جانبه اسرائیل توسط آنها نیستیم؟ آیا شما و دوستان خارج نشینتان فلسطینی تر از فلسطینیهای ساحل غربی هستید؟ نظر شما در مورد اعلامیه دفتر تحکیم وحدت چیست که در آن ضمن محکوم کردن کشتار مردم عادی، حماس را مسئول به خطر انداختن جان شهروندان غزه معرفی کرده. بله دوست عزیز، نمیشود یک طرفه به مسائل نگریست و ادعای عدالتخواهی کرد.
۵۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : یک آدم معمولی

عنوان : شهامت این را داشته باشید و بگویید که طرفدار قاتلان مردم فلسطینید
برای آن فرد که با نام «آزاده سپهری» می نویسد:
انسان محترم! شهامت این را داشته باشید که بگویید طرفدار همین حکومت های اسراییل هستید که همه، آن ها و کارکردشان را می شناسند. چرا حرفتان را می پیچانید؟جرأت ندارید که «در محله ی شهدا/ دژخیم را فرشته بخوانید/»؟

کودکان را می کشند و شما می گویید که چرا کشته شدن کودکان را بیشتر مورد توجه قرار می دهید؟ سخن شما از ابتدایی ترین ارزش برای پاسخگویی برخوردار است؟

در جوامع غربی هم هنوز نسبت به ستم بر یک زن، بیشتر حساسیت نشان داده می شود. با وجودی که زنان این جوامع، بسیار خوب بلدند از خود دفاع کنند، و از موقعیتی مثل موقعیت مردان برخوردارند.
در جوامعی مثل اکثر قریب به اتفاق جوامع خاورمیانه، بنا به دلایل معلوم، زنان موقعیتی شکننده و آسیب پذیر دارند، و علاوه بر این، روی هم رفته، تعداد نظامیان آنان در حدی نزدیک به صفر (نه صفر، که نزدیک به صفر) است. و آن وقت شما از تاکید بر شناعت مضاعف کشتار زنان به وسیله حکومتی که دوستش دارید بدون آن که شهامت ابراز صریح این دوست داشتن را داشته باشید، آشفته خاطر می شوید؟

کامنت های دیگری هم از شما در همین سایت خوانده ام که مثلا به دفاع از آن «تحلیلگر ایرانی» سایت وزارت خارجه اسراییل (تحت مسئولیت مسئول بازنشسته بخش فارسی رادیو اسراییل) برخاسته اید که از اسراییل خواسته است که تردید هایش را کنار بگذارد و هرچه زود تر به بمباران تاسیسات اتمی ایران اقدام کند.
همچنین می دانم که در کدام تشکل پرو اسراییلی مشغول فعالیت هستید. و چیز های دیگر...

احساسات؟ تاثر در برابر این همه جنایت سازماندهی شده علیه مردمی بی پناه را با کلمه «احساسات» می خواهید کم بها کنید؟

همین که سه چهار یا پنج بار تا حالا در پای این مقاله آمده اید، به خوبی روشن می کند که انتشار این گونه مقالات تا به چه اندازه در افشای آن ها که شما دوستشان می دارید موثر است.

شما تنها نیستید. این همه «دوستان» و همفکران شما در پای این نوع مقالات، یکباره ظاهر می شوند و غالبا هم خودشان را ساکن تهران یا آمده از تهران، و خبردار از نفرت مردم ایران از فلسطینیان و عشق آن ها به آدمکشان ارتش اسراییل معرفی می کنند.
چرا؟ چون جنگ تبلیغاتی اسراییل، به طوری که همه شاهدند، در این دور جدید جنایت، ابعادی استثنایی گرفته است...

تمام خوانندگان این صفحه را دعوت می کنم که بعد از خواندن همین مقاله حاضر، بر روی قسمت مربوط به بخش «جهان» در این سایت هم کلیک کنند و مطالب مربوط به جنایت اخیر دولت و ارتش اسراییل را در آن بخوانند، و ببینند که عقل و خرد و منطق و استدلال بر آن مطالب حاکم است یا احساسات.
یک کلیک ساده. و آن وقت انتخاب مقالات و خواندنشان. این دشوار نیست.
۵۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست