از : یک آذربایجانی
عنوان : «ملت سیاسی» و «ملت فرهنگی، زبانی و اتنیکی»
آقای جواد حسینی عزیز، با درود و سپاس متقابل. من هم از نکته سنجی و بحث منطقی شما ممنونم. بحث همیشگی ما با برخی از افرادی که می گویند نمی توان گفت «ملت کرد» چون باید کشور کردستان وجود داشته باشد همین بوده است که ما می گوییم که ملت دو معنی دارد، یکی «ملت سیاسی» که معنای حقوقی بین المللی که به شامل تمام شهروندان و اتباع یک کشور بدون توجه به زبان و اتنیک اطلاق می شود و در معنای شهروندی و تابعیت به کار می رود و فاقد هویتهای فرهنگی و زبانی است و دیگری به معنای «ملت فرهنگی، زبانی و اتنیکی» است که به مجموعه مردمانی اطلاق می شود که ویژگی های فرهنگی، زبانی و اتنیکی مشترکی دارند. لذا به این معنا استفاده از «ملت کرد» یا «ملت آذربایجان» برای کردها و آذربایجانی های ایران کاملا درست و بجاست.
اما یک نکته را باید متذکر شوم که هرچند این عبارت «ملت کرد» یا «ملت کبک» معنای فرهنگی، زبانی و اتنیکی دارد و نه سیاسی، اما متضمن حق تعیین سرنوشت نیز می باشد همانطور که «ملت کبک» حق جدایی و استقلال دارند ولی در یک رفراندوم آزاد به اتحاد با سایر مردمان کانادا رای دادند. درواقع همه تلاش مخالفان ملت نامیدن ترکها، کردها و... در ایران نه فقط مخالفت با یک اسم یا کلمه که مخالفت با همین حق تعیین سرنوشت است. آنها با وجود آگاهی از این بحثها در دنیا به خاطر ترس بی جا از تجزیه ایران این حقایق را پنهان می کنند. اما در حالیکه کشورهای مستقل اروپایی با خواست خود و حتی برخی با التماس حاضر می شوند که از بخشی از استقلال خود بگذرند تا با اتحاد در قالبی بزرگتر به نام اتحادیه اروپا از منافع این اتحاد بهره بگیرند، حرکت به سمت جدایی خواهی چه در ایران و چه در هر جای دیگر دنیا حرکت در خلاف جهت تاریخ است.
اما باید دقت کرد که اول باید پذیرفت که انسانها آزادند و حق دارند تا سرنوشت شان را خودشان تعیین کنند و بعد در قالب یک سیستم مدرن فدرالی اتحاد آزادانه و از روی اختیار ملتهای فرهنگی، زبانی و اتنیکی مختلف ایرانی را برای تشکیل یک «ملت سیاسی ایران» جلب نمود تا هم جلوی رشد افکار جدایی خواهانه گرفته شود و هم عدالت و برابری حقوقی تمام مردمان ایران براساس قانون تضمین شود. یعنی نمی شود گفت که چون جدایی خواهی حرکتی رو به عقب و ارتجاعی است، پس شما قوم و قبیله اید و حق تعیین سرنوشت ندارید و اگر حرف بزنید با زور پاسخ خواهید گرفت! اتحاد واقعی و پایدار تنها در سایه احترام متقابل و از روی اختیار قابل دستیابی است نه با توسل به زور و قوم و قبیله نامیدن دیگران آنگونه که جناب همایون می خواهند. من از جدایی خواهی دفاع نمی کنم ولی از حق جدایی خواهی دفاع می کنم. به این معنی که من معتقد به حق تعیین سرنوشت ترکها، کردها، عربها و... هستم ولی اگر روزی در ایران رفراندوم برگزار شود به نفع اتحاد در قالب فدرالیسم و بر ضد جدایی رای خواهم داد.
۶٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : آتوسا بزرگمهر
عنوان : نقد صادقانه ی تاریخ
هموطن ارجمند ، خانم نرگس آذربایجانی نجف آباد،
اینجا بحث بر این نیست که ، کسی که نتواند تحمل شنیدن حرف دیگران را بنماید یا ننماید . فرق نمی کند اقای رضا پهلوی یا شوهر خواهرش او اردشیر زاهدی ،و یا شوهر خواهر اردشیر زاهدی ، داریوش همایون. البته شوخی نیست !
این حضرات موقعی که سوار قدرت بودند سیاست چند گانه داشتند . همه ی منقدین و معترضین را بدون استثنا سرکوب می کردند فرق نمی کرد . احتیاج به روده درازی نیست.
وقتی میخواستند بحرین را با انگلیس معامله کنند همین اردشیر زاهدی وزیر خارجه در مجلس از « پروژه » شاه- انگلیس دفاع کرد که داد محسن پزشکپور هم در آمده بود.
دنیا تغییر کرده امروز داریوش همایون «وطن پرست» و «مشروطه خواه» ست. بسیار خوب ! اما تا زمانیکه این حضرات با همین بینش مدرن امروزی ؛ لیبرال و دموکرات عملکردهای ۱۵۰ ساله جنبش مشروطه را «بیظرفانه» تحلیل و نقد ننمایند و یک خط در میان ، با پرش های دلبخواهی از دوران سلطه ی خود و اجدادشان مصلحتی صرف نظر کنند. دگر اندیشان نمی توانند درعمل با این قماش افراد، صمیمانه برخورد نمایند. شما بهتر میدانید که این حضرات کوچکترین خطاهای مصدق و راهیان او را بدرستی اغماض نمی نمایند. حزب توده و چپ که جای خود دارد.
هنوز در تعییر ماهیت این افراد اما و مگر ها فراوان ست و به خوشان مربوط ست که نشان دهند منقدان صادق تاریخند. آنوقت نه نتها اندشه های آنها بیشتر جذاب خواهد شد حتی امکان «همکاری» عملی نیز افزایش پیدا خواهد کرد.
۶٨۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : شناسایی فرهنگی-اجتماعی و نه شناسایی حقوقی
با درود فراوان خدمت هموطن گرامی "یک آذربایجانی" و با تشکر بسیار فراوان از ایشان برای ارائهء یک یحث سازنده و مفید.
جناب "یک آذربایجانی" حرف شما درست است. ولی همانطور که در مقالهء CBC که شما لینک آن را فرستادید از قول نخست وزیر کانادا اشاره شده این حرکت نه یک شناسایی حقوقی بلکه صرفاً یک شناسایی "فرهنگی-اجتماعی" است. همانطور که خدمتتان در مورد "ملت عرب" عرض کردم، تعریف ملت از لحاظ حقوق بین الملل (تکرار میکنم از لحاظ حقوقی و نه از لحاظ اقدامی سمبولیک) فقط در چارچوب مرزهای شناخته شده و مستقل یک کشور معنی دارد. من عیناً اظهارات نخست وزیر کانادا را که در مقالهء مورد اشاره شما نوشته شده در زیر میآورم (سطر ۱۲ و ۱۳ مقالهء مورد نظر شما).
The prime minister has said he is using the word nation in a "cultural-sociological" rather than in a legal sense.
دوست گرامی، در هر صورت فکر میکنم من و شما لااقل ۹۵ درصد (اگر نه بیشتر) در مورد مسئلهء فدرالیسم و حق و حقوق فرهنگی یک شهروند در چارچوب یک کشور با هم توافق نظر داریم. بسیار از روش مستدل و واقع بینانهء شما در تحلیل مسئلهء مورد بحث استفاده کردم. با موفقیت برای شما و دیگر دوستان و هموطنان واقع بین.
۶٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : نرگس آذربایجانی از نجف آباد
عنوان : ایران ایران است و این همه رنگارنگی یعنی ایران.
من یک دختر تبریزیم، با یک پسر اصفهانی ازدواج کرده ام، چهار ماه دیگر زایمان من است. این حرفهای بد بو مرا به تهوع وا می دارد. من به همه چیز فکر کرده بودم جز اینکه بیایند و بگویند که من یا آذربایجانیم و یا ایرانی. من ایرانیم و ایرانی آذربایجانی خواهم ماند. همچنانکه یک اصفهانی در مراغه و تبریز و آستارا هم اصفهانی ست و هم ایرانی. واقعا که چه بیراهه راهی ست، که در حالی که ایران از هم داخل توسط حکومت جاهل و مستبد و از خارج به خاطر همین حکومت در خطر است گروهی که غالبا در خارج نشسته اند و گویا اغلب بیکار هم هستند می نشینند و برای ما داخلیها فرمان و حکم و فتوا صادر می کنند. ما دیری که فرامین و فتاوی اسلامی را نیز بدور اندخته ایم . ما را دچار حکم و فتوا یی دیگر نکنید. در باره ی نوشته داریوش همایون هم من با وجود امتناع از حکومتی پادشاهی حرفهای ایشان را تایید می کنم و فکر می کنم که در یک حکومت دموکرات ایشان و حتا رضا پهلوی هم باید حق داشته باشد که حرفهایش را بزند. ایران تاریخی بس طولانی دارد و در زمانی که ترکها بر ایران حکومت کرده اند هم حکومت ایرانی بوده و... ایران ایران است و این همه رنگارنگی یعنی ایران.
۶٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : یک ایرانی از خرمشهر
عنوان : ما و شما باید برای برپایی دموکراسی و سرنگونی این رژیم ایران بر باده ده بخروشید و برزمید
مقایسه ی ایران و کانادا مثل مقایسه ی شیشه روغن زیتون است با بطری کوکاکولا. برادر جان ایران ذست کم هفت هزار سال سابق ی تمدنی دارد. ایران هموزن و همستنگ روغن زیتون است! شما آنرا با کانادا که مثل بطری کوکاکولا تاریخ و قدمت دارد مقایسه می کنید. ایران سده هاست که با اینهمه فرهنگ و زبان و تاریخ و تمدن و اقوام و رنگها و گوناگونیها یک رنگ و یک گونه بوده. بقول نویسندهی تبریزی ـ رشتی ـ تهرانی شما می خواهید این بدن را نقص عضو کنید. من هم به شما بگویم که با وجود چند خونی و چند قومی بودنم ایرانی ایرانیم و دهها خانوار را این چنین در دوبر خود می شناسم. حالا من بیسر و پا که دهها خانوار بشناسم شما با سرتاسر این شبکه ی عظیم چه خواهید کرد. گیرم که قدرتهای جهان شما را خودآگاهانه و یا ناخودآگانه بفریبند. ما و شما باید برای برپایی دموکراسی و سرنگونی این رژیم ایران بر باده ده بخروشید و برزمید. با سپاس یک ایرانی خرمشهر
۶٨۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : یک آذربایجانی
عنوان : در نوامبر سال ۲۰۰۶ مجلس کانادا به صورت رسمی مردم کبک را با عنوان «ملت کبک» به رسمیت شناخت.
جناب آقای جواد حسینی، با تشکر از نظر مثبت شما به حقوق ملیتها و دفاع از فدرالیسم در ایران که به نظر من تنها راه برقراری دموکراسی پایدار در ایران و جلوگیری از تجزیه ایران است. اما در مورد «ملت کبک» باید بگویم که در نوامبر سال ۲۰۰۶ مجلس کانادا با ۲۶۶ رای مثبت در مقابل ۱۶ رای منفی به صورت رسمی مردم ایالت کبک را با عنوان «ملت کبک» درون کانادای متحد به رسمیت شناخت. براساس این قانون، مجلس کانادا مردم کبک را به عنوان یک ملت درون کانادای متحد به رسمیت شناخت. در این حرکت تاریخی استفان هارپر نخست وزیر کانادا نقشی موثر داشت. توجه شما را به لینک زیر از سی بی اس نیوز جلب می کنم:
http://www.cbc.ca/canada/story/۲۰۰۶/۱۱/۲۷/nation-vote.html
(عددهای فارسی را به لاتین تبدیل کنید تا لینک درست کار کند)
House passes motion recognizing Québécois as nation
The House of Commons has overwhelmingly passed a motion recognizing Québécois as a nation within Canada.
Conservatives, most Liberal MPs, the NDP and the Bloc voted ۲۶۶ to ۱۶ in support of the controversial motion, which earlier in the day had prompted the resignation of Michael Chong as intergovernmental affairs minister.
Prime Minister Stephen Harper had introduced the surprise motion on Nov. ۲۲, raising the ante on a Bloc Québécois motion that sought to declare Quebecers a nation without reference to Canada.
The motion states: "That this House recognize that the Québécois form a nation within a united Canada."
۶٨٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : رضوان مزینی
عنوان : روشنگری
در۱۵۰ سال مدام ، آرزوی تحقق دموکراسی پارلمانی - مشروطه ی ایرانی به تعببیر دکتر آجودانی - ایران دستخوش بحرانهای ژرف به دلایل زیادی بوده ست :
دیروز ؛ زیاده خواهی حاکمین و قدرت های حامی آنها با « تحمیل» اراده خود اجازه ندادند که ، آماج های مشروطه از جمله تعیین سرنوشت مردم در امور خود در ولایات و ایالات ، مثلا ؛ مانند مدل سوئد امروز و بسیاری کشورهای اروپائی انجام شود . لذا حکومت مرکزی سیاست های کلی مملکتی را در مجلس و دولت بعهده داشته باشد. تلنبار شدن تمام مسائل حل نشده منجر به سقوط «مشت آهنین » شد.
امروز؛ ۳۰ سال حکومت بر آمده از شعارهای مشروعه خواهان نیز جز فاجع، سودی نداشته ، اینها اصلا در عالم دیگری هستند و دغدغه آنها «ظاهرا» توسعه ی کیان اسلام ست و در عمل حمایت مالی و دخالت های مستقیم و آنها را در عراق ، افعانستان ، لبنان ، فلسطین و دیگر کشورهای جهان را همه دنیا می دانند و معلوم نیست چه فاجعه های دیگری در راه ست. مسائل ایران امروز به مراتب بیش از اخرین ماههای
رزیم شاه میباشد.
مشاهدات ناهنجاریها در سراسر ایران تردیدی برای تغییر اساسی در ایران باقی نمی گذارد . در این شرائط لازم ست که تمام نیروهای مادی و معنوی ما ، متراکم و منسجم برای حذف حکومت ضدمردمی مذهبی صرف شود.
اما ، تمام این ها نمی تواند مانع از بحث و گفتگو و روشنگری در باره ی ایران آینده گردد. در آستانه ی انقلاب ۵۷ با «چماق » همه باهم
اجازه ی ابراز عقیده به دگراندیشان داده نشد تا هیچ کس خطر « نعی لنگ» را جدی نگیرد. وقتی خمینی سوار اریکه قدرت شد «خدا» را نیز
به «بندگی »قبول نداشت .
تنطیم مبارزه عملی علیه حکومت و بحث های روشنگرانه از عهده ی افراد بر نمی اید و با امکان اینترنت حد ومرزی هم ندارد. اما با نبودن فعالیت های آزاد حزبی درایران فقط نیروهای سرشناس و مورد اعتماد مردم می توانند در زمینه های تخصصی خود نسل جوان را برای استقبال و گذار به دموکراسی تجهیز نمایند.
تذکر مهم : سیاستمدارانی که در دو رژیم مطلقه پادشاهی و ولایت فقیه در فکر و اندیشه کارنامه ی قبولی ندارند . در دامن زدن به تشتت ها نقش بارزی دارند. وقتی «مشروطه زدائی» در رژیم شاه مملکت را به بحران کشاند . میدان خالی ماند برای «مشروعه خواهی» .
وقتی داریوش همایون و «حزب مشروطه خواهان ..» از صدر مشروطه سخن میگویند کسی این را جدی نمی گیرد. تصادفی نیست که بدرستی زمزمه ی حزب لیبرال دموکرات را منمایند.
رفسنجانی و شرکا نیز دیگر حنایشان رنگی ندارد و با قشنگترین کلمات نمی توانند مردم را فریب دهند.
تا زمانیکه مردم ما - ۷۰ میلیون آحاد مختلف - از حق تعیین سرنوشت و شرکت مستقیم در انتخابات آزاد برای تدوین قانون اساسی مردمی و مورد احترام همه محروم می باشند. و در تمام ۱۵۰ سال گذشته تمام نیروهای ایرانی - نه فقط آذربایجانی و کردستانی - در این را ه تلاش کردند .
هیچ شهروند ایرانی نمی تواند خود را محق تر از دیگر شهروندان بشناسد.
بار دیگر تاکید می کنم ، با نبودن فعالیت های آزاد حزبی درایران، لازم ست نیروهای سرشناس و مورد اعتماد مردم در زمینه های تخصصی خود نسل جوان را برای استقبال و گذار به دموکراسی تجهیز نمایند.
۶٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : سخنی با یک آذربایجانی
آقای آذربایجانی، شما مطالبی را در رابطه با مسئله قومیت بیان داشته اید که قابل تأمل است. من به عنوان فردی که خواستار یک جمهوری فدرال در کشور ایران هستم، مطالب شما را در رابطه با برسمیت شناختن حق و حقوق اقوام ایرانی و همینطور حق و حقوق استانهای کشور برای اداره امور داخلی خود تایید میکنم. ولی دوست گرامی، شما مطلبی را در مورد شناسایی "ملت" کبک در کانادا عنوان فرمودید که این مطلب اصلاً صحت ندارد. کبک بخاطر شرایط خاص فرهنگی خود امتیازاتی در مورد مسائل فرهنگی داراست ولی هرگز کسی آنها را به عنوان یک ملت در کشور کانادا برسمیت نشناخته. واژه ملت فقط و فقط به شهروندان یک کشور مستقل اتلاق میشود. ما ملت عراق و یا ملت سوریه و یا ملت فلسطین داریم ولی از لحاظ حقوقی و قضایی چیزی به اسم "ملت عرب" وجود ندارد (این عنوان فقط در خطیبه ها و شعرها عنوان میشود و جز ابراز احساسات ارزش دیگری ندارد). در کشور ایران نیز چیزی به نام ملت آذربایجان و یا ملت کرد و یا ملت فارس وجود ندارد. ما همه ملت ایران هستیم و جمهوری فدرال ما نیز مانند دیگر حکومت فدرال دنیا شامل حکومت فدرال استانی خواهد بود و نه مرزبندیهای قومی. حق و حقوق یک قوم در رابطه با تعلیم و تعلم در داخل یک کشور به یک استان محدود نمیشود. حق تعلیم و تعلم در کشور کانادا برای فرانسوی زبانها در تمام کشور موجود است و نه فقط در ایالت کبک.
۶٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : یعقوب طهماسبی
عنوان : نوکران باکو و انگلیس
بعنوان یک آذربایجانی اهل مراغه به نوکران باکو و انگلیس میگویم که من و ملیونها آذربایجانی زیر یوغ رهبران دست نشانده شرکتهای بزرگ نفتی و هفت خواهران نخواهیم رفت و این حرفهای قشنگ و مثلا روشنفکرانه یک عده مزدور اجنبی را صحبت از حق استقلال از ایران و تعین سرنوشت و...میکنند جوابش میدهم که برو این حرفها را برای باکو از طرف من بزن که باکو متعلق به ایران و آذربایجان بوده اگر خیلی دلشان برای دیدن ما تنگ است قبول میکنیم که اران ( باکو) دوباره به دامان آذربایجان با مرکزیت تبریز و به عنوان بخشی از استان آذربایجان محسوب گردد . و رسما خودشان را بعنوان جمهوری ملغی و اعلان همبستگی با ما کنند ، جریان چیست که یک عده ناشناس و بعضی افراد معلوم الحال فقط صحبت از حق تعین سرنوشت میکنند ؟ اصلا شما ها از طرف که و کدام مردم تبریز یا زنجان یا مراغه به شما وکالت داده اند که از طرف ما مردم آذربایجان نسخه صادر میکنید ، غیر از اینکه یا بیمار روانی هستید یا مامور باکو . هفت خواهران ؟ مواظب باشید بوی نفت مسمومتان نکند . یاشاسین آذربایجان
۶٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : کارون دوران
عنوان : این بحثها غیر از طولانی تر کردن عمر این رژیم منحوس کار دیگری نمی کند.
چند وقت پیش در کتابخانه ی پارک شهر ترجمه کتابی در باره فرانسه می خواندم. این دوستان جدایی طلب که پیوسته از غرب و فرنگ حرف می زنند بشنوند خوب است. آین آقای جنرال دوگل که رییس جمهور فرانسه و فرماده کل قوای فرانسه در زمان و بعد از اشغال فرانسه بدست نازیها گفته بود که نه به برتانیها، و نه به پاتوها، نه به نرماندیک ها ، نه کرسها و...که خواهان جدایی از فرانسه و تشکیل دولت فدرال هستند اجازه نخواهد داد که فرانسه را تکه پاره کنند. من باید عرض کنم که مادر من شمالی و پدرم تبریزی ست در رشت بدنیا آمده ام و در تهران بزرگ شده ام. شما می خواهید با این چند ملیون چند ملیتی و چند ملیون قومی چه کنید. شما حتا در خواب هم جدایی را نمی توانید ببیند. خب معلوم است که مثل همیشه صدمه خواهید زد ولی شما هرگز موفق به پاره کردن ایران نمی شوید. در ایران همیشه همینطور بوده. شما اگر سوار ماشین شوید در دوساعتی تهران زبانشان غیر فارسی ست، شاید فارسها زبان آنها را ندانند، اما آنها این زبان را می دانند. این از تساهل و و استفهام فارسان بوده که با وجود اینکه زبان رسمی همیشه فارسی بوده ولی حتا از کشور دموکراتیکی چون فرانسه هم ما دموکراتیکتر بوده ایم. این مسئله اصولا مسئله ای ست مردمی و نه ربطی به حکومت پادشاهی دارد و نه ربطی به جمهوری و خصوصا ربطی به حکومت فاشیستی اسلامی. اگر هم شوخی ای و اجحافی در حق اقوام ایرانی شده هم باید و هم حیاتی ست که این ظلم بر طرف شود. ولی اینکه کسی بگوید که ما بر سر این مسئله مذاکره نمی کنیم. به نظر من درست است. زیرا برای من مثل این است که شما به من تهرانی رشتی تبریزی بگکویید حالا بیا با هم مذاکره کنیم که تو کجایی هستی. من بر سر حیات خودم با تو مذاکره ای ندارم آقای محترم. امروز اکثریت غریب به اتفاق کارهای مهم در ایران بدست آذربایجانی هاست، این امر باید در مورد لرها و کردها هم تقویت شود، در مورد عربهای خوزستان هم همین طور. من فکر می کنم که اصولا طرح این مطلب بیجا و بیمورد و قاتل فرایند دموکراسی در ایران است. ما امروز باید برای بر پایی یک حکومت دموکراتیک، که قدرت اجرای دموکراسی در ایران را داشته باشد فراهم کنیم. ما باید عدالت را در تمامی زمینه های کشورمان آماده سازیم. امروز در تمامی جهان کشورهای کوچک در حال بهم پیوستن هستند و حالا چند نفر می خواهند شهری را ده کنند و دهدارش شوند. نه خیر. این غیر ممکن است. بهتر است در پی ایرانی آزاد و دموکراتیک باشیم. این بحثها غیر از طولانی تر کردن عمر این رژیم منحوس کار دیگری نمی کند.
۶٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣٨۷
|